eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.5هزار دنبال‌کننده
24.1هزار عکس
16.8هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
1.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋 بسم الله الرحمن الرحیم 🦋 🌸🍃ای نـام تو بهترین سرآغاز 🌸🍃بی‌نام تو نامه کی کنم باز 🌺🍃ای یـاد تـو مونـس روانـم 🌺🍃جز نام تو نیست بر زبانم 🌼🍃ای کار گشای هر چه هستند 🌼🍃نـام تـو کلیـد هر چه بستنـد 🌸🍃ای هیچ خطی نگشته زاول 🌸🍃بـی‌حجت نــام تــو مسجل 🌺🍃ای هست کن اساس هستی 🌺🍃کـوتـه ز درت دراز دستـی 🌼🍃ای خطبـه تـو تبـارک الله 🌼🍃فیض توهمیشه بارک الله 💙الهی به امیدتو @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
383.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹برچهره پُـرز نـور مهدی صلوات 🌹برجان ودل صبورمهدی صلوات 🍀تا امر فرج شود مهيا بفرست 🍀بهرفرج وظهور مهدی صلوات   🌸آغاز کنیم روز پنجشنبه را بـا 🌸صلوات بـرحضرت محمد(ص) 🌸و خـانــدان پـاک و مطهـرش 🌹اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌹 🍃🌸اَللّهُمَ 🍃🌸صَلَّ 🍃🌸عَلی 🍃🌸مُحَمَّدٍ 🍃🌸وَآلِ 🍃🌸 مُحَمَّد 🍃🌸وَعَجِّل 🍃🌸فَرَجَهُم 🍃🌸وَ اَهلِک 🍃🌸عَدُوَّهُم... 🍃🌸 اَللّهُــــمَّ 🍃🌸عَجـِّل لِوَلیِّکَ 🍃🌸الفَـرَج ۰ 🌹اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌹 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
718.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهدی جان!💚 تمام پنجره ها رو بہ آسمان باز اسٺ ببار حضرٺ باران ڪہ فصل اعجاز اسٺ💚 ڪجا قدم زده اے تا ببوسم آنجا را ڪہ بوسہ بر اثر پایٺ عین پرواز اسٺ...💚 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 15 خرداد ماه 1399 🌞اذان صبح: 04:04 ☀️طلوع آفتاب: 05:49 🌝اذان ظهر: 13:03 🌑غروب آفتاب: 20:17 🌖اذان مغرب: 20:36 🌓نیمه شب شرعی: 00:11
☝️ 💙 🥀لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبين 💥معبودي جز خدا نيست 💥پادشاه برحق آشكار ➖➖➖➖➖➖ 💎روز ۵شنبه ۲ رڪعت نمازبـہ نیت ڪسب مال وثروت بخواند‌ و سپس《سوره یاسین》بخواندواین عمل را تا ۳ روز انجام دهد بهتر است  📚گوهر شب چراغ ۱۵۷/ ۲ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
‍ پنج شنبه و ياد درگذشتگان😔 🍃🌼اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌼🍃 🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿 پنجشنبه و یاد آوری خاطره‌ های به جامانده😔 پنجشنبه و چشم انتظاری عزیزان سفر کرده😔 🍃🌼برای شادی روح مسافران آسمانی هدیه ای به زیبایی فاتحه و صلوات بفرستیم🌼🍃 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
❤️فواید مصرف گردو در صبحانه ❣ضد سنگ كليه،سنگ صفرا ❣درمان بيماريهاي ريوي ❣تقويت قوای جنسي ❣تقویت لثه،دندان ❣مسكن دل پيچه ❣تقویت حافظه ❣منبع امگا3 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
624.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌤نفس باد صبا صبحدم از راه رسید قاصدک پر زد و گل وا شد و خورشید دمید☀️ 🕊بلبل از هلهله‌ی باد به رقص آمد و گفت: باید از باغ خدا عطر محبت را چید...💖 🌸امروزتون‌ زیباتر‌ از‌ نغمه‌ی‌بلبل‌🕊 ☀️روز پنجشنبه تون پر از شادی🌤 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✅ حکایت‌های پندآموز ✍روزی بهلول داشت از کوچه ای می‌گذشت شنید که استادی به شاگردهایش می‌گوید: من در سه مورد با امام صادق(ع) مخالفم. 1⃣یک اینکه می گوید خدا دیده نمی‌شود. پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد. 2⃣دوم می گوید: خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد. 3⃣سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد. 👈بهلول که شنید فورا کلوخی دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد. اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد. استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند. ⁉️خلیفه گفت : ماجرا چیست؟ استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد. و الان درد می کند. بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟ گفت : نه بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد. ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم. 👌استاد اینها را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🔴🔷امام حسن عسکری(ع): ✍ نماز ظهر و عصر را دنباله هم در اول وقت انجام بده که درنتیجه آن فقروتنگدستی ازبین می رود و به مقصود خواهی رسید 📚 کافی ج۳ ص۲۸۷ 🔴🔷 امام حسن عسکری (ع): ✍ عبادت کردن به زیادی روزه ونماز نیست ،بلکه(حقیقت)عبادت اندیشیدن زیاددرکارخدا است. 📚 تحف العقول ص ۴۴۸ 🔴🔷 امام عسكرى (ع): ✍ هر كه برادرش را در خلوت پند دهد او را آراسته است وهر كس برادرش رادر جمع پند دهداو راسرشكسته كرده است 📚 تحف العقول،ص۴۸۹ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست ✍رمان  ۹۴ ❤️آرزوی مرگ برایِ جوانی که به غارِ مخفوفِ قلبم رسوخ و خفاشهایش را فراری داده بود، سخت تر از مردن، گریبانم را میدرید اما مگر چاره ی دیگری هم وجود داشت؟؟ مرگ صد شرف داشت به اسارت در دستانِ آن حرامزادگانِ داعش نام.. کسانی که عرق شرم بر پیشانیِ یاجوج و ماجوج نشاندند و مقام استادی به جای آوردند. هر ثانیه که میگذشت پریشانیم هزار برابر میشد و دانیال کلافه طول و عرضِ حیاط را متر میکرد. مدام آن چشمانِ میخ به زمین و لبخندِ مزین شده به ته ریشِ مشکی اش در مقابلِ دیدگانم هجی میشد. اگر دست آن درنده مسلکان افتاده باشد، چه بر سرِ مهربانی اش میآورند..؟؟ اصلا هنوز سری برایِ آن قامتِ بلند و چهارشانه باقی گذاشته اند؟؟ هر چه بیشتر فکر میکردم، حالم بدتر و بدتر میشد.. تصاویری که از شکنجه ها و کشتار این قوم در اینترنت دیده بود، لحظه ایی راحتم نمیگذاشتم.. تکه تکه کردن ِیک مردِ زنده با اره برقی و التماسها و ضدجه هایش.. سنگسارِ سرباز سوری از فاصله ی یک قدمی آن هم با قلوه سنگهایی بزرگتر از آجر.. زنده زنده آتش زدنِ خلبانِ اردنی در قفسی آهنی .. بستنِ مرد عراقی به دو ماشین و حرکت در خلاف جهت.. حسام.. قهرمانِ زندگیم در چه حال بود؟؟ نفس به نفس قلبم فشرده تر میشد.. احساس خفگی گلویم را چنگ میزد و من بی سلاح فقط دعا میکردم. و بیچاره پروین که بی خبر از همه جا، این آشفته حالی را به پایِ شکرآّب شدن بین خواهر و برادریمان میگذاشت و دانیالی تاکید کرده بود که نباید از اصل ماجرا بویی ببرد. که اگر بفهمد، گوشهایِ فاطمه خانم پر میشود از گم شدنِ تک فرزندِ به یادگار مانده از همسر شهیدش.. باید نفس میگرفتم.. فراموش شده ی روزهایِ دیدار برادر، برق شد در وجودم. نماز.. من باید نماز میخواندم.. نمازی که شوقِ وجودِ دانیال از حافظه ام محوش کرده بود. بی پناه به سمت حیاط دویدم. دانیال کنارحوض نشسته و با کف دو دست، سرش را قاب گرفته بود. (یادم بده چجوری نماز بخوونم..) با تعجب نگاهم کرد و من بی تامل دستش را کشیدم. وقتی برایِ تلف کردنِ وجود نداشت، دو روز از گم شدنِ حسام در میدان جنگ میگذشت و من باید خدا را به سبک امیر مهدی صدا میزدم. در اتاق ایستادم و چادرِ سفید پروین با آن گلهایِ ریز و آبی رنگش را بر سرم گذاشتم. مهرِ به یادگار مانده از حسام را مقابلم قرار دادم و منتظر به صورتِ بهت زده ی برادر چشم دوختم. سکوت را شکست ( منظورت از این مهر اینکه میخوای مثه شیعه ها نماز بخوونی؟؟) و انگار تعصبی هر چند بندِ انگشتی، از پدر به ارث به برده بود.. محکم جواب دادم که آری.. که من شیعه ام و شک ندارم.. که اسلام بی علی، اصلا مگر اسلام میشود..؟؟ و در چهره اش دیدم، گره ایی که از ابروانش باز و لبخندی که هر چند کوچک، میخِ لبهاش شد. (فکر نکنم زیاد فرقی وجود داشته باشه.. صبر کن الان پروینو صدا میزنم بیاد بهت بگه دقیقا چیکار کنی..) ادامه دارد.... @tafakornab @shamimrezvan ♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
✨عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ ﴿۹﴾ ✨داناى نهان و آشكار و بزرگ بلندمرتبه است (۹) 📚سوره مبارکه الرعد ✍آیه ۹ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh