هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
🍃الهی به امیدتو🍃
#چهارقل
تقدیم بہ همتون ڪہ گل هستید🌷🍃
ان شاءالله خودتون و خانوادتون در
پناه قرآن باشید📖
الهی آمین ❣
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
❤️ #سلام_امام_زمانم
💚 #سلام_آقای_من
💝 #سلام_پدر_مهربانم
از قعر زمین به اوج افلاک سلام
از من به حضورحضرت یارسلام
صبح است دلم هواییت شد مولا
از جانب قلب من بر آن یار سلام
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🌹وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤نامٺ شروع مبحث زیباے عاشقی سٺ
❤️حا سین و یا و نون الفباے عاشقے سٺ
🖤هرکس کہ عاشقت شده فهمیده سٺ کہ
❤️تنہا فقط حســـــین ، معـناے عاشقے ست
🖤 #یا_ابا_عبداللہ_ع
❤️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن
ِ🖤وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن
ِ❤️وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْن
🖤وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز☝️#کارنیک_گناه_راپاک_میکند
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #پنجشنبه ٢۴ مهر ماه ١٣٩٩
🌞اذان صبح: ٠۴.۴٨
☀️طلوع آفتاب: ٦.١١
🌝اذان ظهر: ١١.۵٠
🌑غروب آفتاب: ١٧.٢٩
🌖اذان مغرب: ١٧.۴٧
🌓نیمه شب شرعی: ٢٣.٠٨
#روز_ملی_پارالمپیک
#روز_جهانی_عصای_سفید
#روز_پیوند_اولیا_و_مربیان
#روز_به_آتش_کشیدن_مسجد_جامع_کرمان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#کنترل_ذهن_درمسیرتقرب
لااله الا الله الملک الحق المبین...
ذکر روز پنجشنبـــه...صدمرتبه...
#ذکرروز👆
🌸ذكر روز پنجشنبه🌸
🥀لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبين
💥معبودي جز خدا نيست
💥پادشاه برحق آشكار
➖➖➖➖➖➖
#سوره_درمانے
💎روز ۵شنبه ۲ رڪعت نمازبـہ
نیت ڪسب مال وثروت بخواند و سپس《سوره یاسین》بخواندواین
عمل را تا ۳ روز انجام دهد بهتر است
📚گوهر شب چراغ ۱۵۷/ ۲
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
❖
امروز "روز جهانی عصای سفیده"
"روز نابینایان" گرامی باد 🍃🌷
به امید روزی که یاد بگیریم
به "حقوق شون احترام بزاریم"
و روی "خط کشی شون"
"تیر برق نصب نکنیم"
و "ماشین پارک نکنیم"...
❖
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
❖
از "مدینه" مـےرسـد آه و فـغان
"صــاحب قرآن" رود از این جــهان
"خاتم پـیغمبران" در بستر است
بهر او خونین دو چشم "حیدر" است
پیشاپیش رحلت
پیامبر اکرم (ص) و شهادت🖤
امام حسن مجتبے(؏) تسلیت باد🏴
❖
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
در آخرین پنجشنبه مهرماه
یادی کنیم از همه
اموات و درگذشتگان با نثار
شاخه گلی و فاتحه ای...
باشد تا روحشون قرین
رحمت و آرامش الهی گردد ...🌹
اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ
وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ
مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم
بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ
غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ
شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
🏃♂فواید هوازی ناشتا
1️⃣ چربی سوزی فوق العاده
2️⃣ تقويت سيستم تنفس
3️⃣ افزايش بافت استخواني
4️⃣ غلبه بر افسردگي
5️⃣ بهبود عمل گوارش
6️⃣ كاهش چربي خون
7️⃣ خواب راحت و آرام
♡• •♡
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 سلام صبحتون بخیر
🌹 پنجشنبه تون زیبا
دعای امروزم 🤲
برای همه شما عزیزان
تن سالم ، دلی شاد
آرامشی بی پایان
و تعطیلاتی پر از اتفاقات خوب
🌹 تقدیم با بهترین آرزوها
🌹 آخر هفته تون عالی
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی
#قسمت_چهل و سوم ✍ بخش دوم
🌺من برای حمیرا آب آوردم و یک سینی چایی هم برای بقیه ریختم ….علیرضا خان با مهربونی گفت : دستت درد نکنه آدم دختر داشته باشه مثل تو و حمیرا باشه ……حمیرا گفت رو در واسی نکن بابا بگو مثل رویا باشه من که برات دختری نکردم …نشد ؛؛که بکنم ,, البته خودت زندگی منو تباه کردی که تو این سن و سال باید به جای هر کاری برم دکتر یا تو اون اتاق لعنتی کپه ی مرگمو بزارم ….
علیرضا خان از جاش بلند شد و پیپ شو از رو میز با غیض برداشت و گفت اصلا نمیشه تو این خونه یک نفس راحت کشید برم تا باز گند کار در نیومده ….اومد که بره حمیرا با عصبانیت گفت همیشه فرار کردی یک بار به حرفم گوش نکردی؟ دکتر می گفت اگر این قدر خفه نمی شدم الان این حال و روز رو نداشتم … چرا نمی گیری یک بار اونو به قصد کشت بزنی چرا ناموس سرت نشد …. ( اون که داشت داد می زد علیرضا خان رسید به اتاقشو در و محکم زد بهم …. ایرج ..که از حرفای دکتر متوجه شده بود برای حمیرا اتفاقی افتاده ، حالا فهمیده بود که یک ربطی به پدرش داره طوری که دیگه نمی شد ازش پنهون کرد ….
🌺حمیرا رو که داشت شاخ و شونه می کشید گرفت و نشوند و ازش پرسید خواهر جان بشین و برام از اول هر چی تو دلته به من بگو خاطرت جمع باشه من پشتتم ازت حمایت می کنم هر چی هست بگو …….. عمه که با خوشحالی از پیش دکتر اومده بود ، حالا آشفته و بی قرار به نظر می رسید….. که مرضیه اومد تو و اونم تا تونست دق و دلیشو سر اون بیچاره خالی کرد ….. دیگه نمی شد جلوی مرضیه حرف زد ایرج بهش گفت بیا بریم بالا اون چای و شیرینی رو هم می بریم بالا می خوریم مامان شما هم بیا باید باشی …..
عمه گفت حمیرا رو ول کن … من خودم برات میگم الان دوباره بهم می ریزه ..
🌺حمیرا دست ایرج رو گرفت و گفت نه خودم بهش میگم بیا بریم بالا ……
اتاق ایرج از همه ی اتاق خواب ها بزرگ تر و مرتب تر بود یک دست مبل راحتی و یک تلویزیون هم توی اتاقش داشت چون انتهای سالن بود یک قناسی داشت که با دوتا پنجره بزرگ و قدی اونو به شکل زیبایی در آورده بود … و یک شمایل حضرت علی هم روبروی تختش به دیوار آویزون بود ….
همه رفتیم تو اتاق ایرج ، سینی چای دست من و شیرینی دست عمه…..
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا