eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.3هزار دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
16هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖 خدایا... ذکرت، نامت سپری است‌ که تمام دردهایمان را پس میزند وتمام نداشته‌هایمان را پایان می‌دهد و تمام داشته‌هایمان را اعتبار می‌بخشد .. پس با نام و ذکرت آغاز میکنیم روزمان را و باشد که؛ در تمامی لحظات یاریمان کنی.. 💖 بسم الله الرحمن الرحیم 💖 الهی به امید تو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداخالق عشقه🌺 محمدگل عشقه🌺 علی مظهرعشقه🌺 زهرا وجودعشقه🌺 حسن نمادعشقه🌺 حسین سالارعشقه🌺 عباس ساقی عشقه🌺 زینب شاهد عشقه🌺 سجاد راوی عشقه🌺 باقر عالم عشقه🌺 صادق احیای عشقه🌺 کاظم صابرعشقه🌺 رضا ضامن عشقه🌺 تقی جمال عشقه🌺 نقی پاکی عشقه🌺 حسن بقای عشقه🌺 اینم دعای عشقه🌺 اللهم عجل لولیک الفرج🌺 ✨🌺برای شادی و ظهور حضرت مهدی(عج) صلوات🌺✨ 🌺✨اَللَّهُـمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـدٍﷺ 🌺✨وَآلِ مُحَمـَّدﷺ 🌺✨وَ عَجِّـل فَرَجَهُـم 🌺✨کپی کن تاهمه برای شادی وظهورش صلوات بفرستن🌺✨ 🍃🌹عید با سعادت آغاز ولایت حضرت مهدی (عج) مبارک باد 🌹🍃
⛔بر اساس داستان واقعی ⛔ یه شبی بخاطرِ شرایط بد زندگیم حالم خوب نبود و تا صبح گریه می کردم😭 افسردگیم شدت پیدا کرده بود زندگیم بی هدف بود ❗ حس میکردم به هر جا چنگ میزنم اون آرامشِ حقیقی رو پیدا نمیکنم ....😔احساس میکردم روحم گرسنه هست به چیزی احتیاج داره که من نمیدونم چی هست❓ هر روز داغون تر از دیروز بودم ....!!!همون شب که اضطرارم شدید شد برای اولین بار از ته دلم و با تمام وجودم از خداوند خواستم ..فردای همون شب بود که به طورِ معجزه آسا توسط یکی از دوستانم با....‌.. آشنا شدم.😳😳 🔺نیت کن و به دنیای جدید وارد شو👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1107361815C4a965d8ac7
هدایت شده از درمان با آیه های نور الهی وذکرهای گره گشا
📡➖ انتشار حداکثری ➖📡 ⚠️خطر سقوط⚠️ 👹ویروس کشنده ویروسِ مهلک و نابود کننده دیگری در حالِ شیوع هست 😱که باعث مرگِ میلیونها انسان شده ... 😷فکر نمیکنی به این ویروس آلوده شده باشی ⁉️ دوست داری تست رایگان بدی 💯بیا ستاد جهانی مبارزه با این ویروس👇👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1107361815C4a965d8ac7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 امام زمانم سلام 🌼 امروز ،روز بیعت باشماست 🌸 دست در دست مبارکتان 🌼 می گذاریم تا بگوییم که 🌸 هستیم تا همیشه ... 🌼 پای همه چیز ایستاده ایم، 🌸 پای تمام نبودنهایت، 🌼 آقای ما ! تاآخرین نفس 🌸 چشم به راه آمدنت می مانیم 🌼 اللهم عجل لولیک الفرج 🌸 آغاز امامت منجی عالم بشریت مبارک🎉🎊🎉🎊 ‎‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 صلی الله علیک یا ابا عبدالله هر روز بعدِ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ میفرستم من سلامی بر شهنشاهم حسین اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن ‏روز تون مزین به نام ارباب دو عالم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
☝️ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز ۵ آبان ماه ١٣٩٩ 🌞اذان صبح: ٠۴.۵٧ ☀️طلوع آفتاب: ٦.٢١ 🌝اذان ظهر: ١١.۴٨ 🌑غروب آفتاب: ١٧.١۵ 🌖اذان مغرب: ١٧.٣۴ 🌓نیمه شب شرعی: ٢٣.٠٦
👆دوشنبه یاقاضی الحاجات(ای برآورنده حاجتها)×صد ✍🏻هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره برایش نوشته شود 2رکعت ؛ درهر رکعت بعدازحمد یک آیة‌الکرسی ،توحید ،فلق وناس بعد از سلام۱۰ استغفار
❗️خواص کدو حلوایی🥜 ▫️ضد آنفولانزا ▫️ضد یبوست ▫️دشمن کم خونی ▫️ضد سرماخوردگی ▫️تقویت کننده حافظه ▫️درمان کننده عفونت ادراری ▫️تقویت سیستم ایمنی کودکان مزیت کدو حلوایی 🥜👇 ◽کدو حلوایی به علت داشتن ویتامین A,C برای تقویت سیستم ایمنی بدن توصیه می‌شود و عادت به مصرف آن از بروز انواع عفونت های قارچی و باکتریایی و ویروسی جلوگیری می‌کند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ‍تاج زیبای ولایت به شما می نازد👑 🌸علی آن شاه هدایت به شما می نازد 🌼مهدی فاطمه ای منتقم خون حسین 🌸تو امامی و امامت به شما می نازد 🌼عید ولایت و امامت مهدی موعود عج مبارک باد🎉🎊🎉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 این دسته گل زیبا با دنیا دنیا ارادت و یک جهان آرزوهای قشنگ تقدیم  به شما شیعیان و عاشقان و منتظران حضرت صاحب الزمان عج ان شاء الله عیدی همه ما تعجیل در ظهور مولامون باشه امیدوارم نگاه لطف امام زمان عج الله در مشکلات زندگی و در سختی های قبر و قیامت نگهدار همه مون باشه 🌹 عید امامت امام زمان عج مبارک 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و هفتم ✍ بخش چهارم 🌸باز منه احمق نفهمیدم اون چی داره میگه با عجله دویدم بالا در حالیکه نفسم داشت بند میومد چمدونم رو کشیدم بیرون و وسایلم رو جمع کردم این بار کتابهام زیاد بود یک ساک هم پر کردم و اونا رو دستم گرفتم از پله بردم پایین ….. در حالیکه جنگ بین عمه و علیرضا خان فقط به فحش دادن ختم نشده بود و اونا داشتن کتک کاری می کردن …نمی دونستم الان عمه رو تو اون حال تنها بزارم و برم ولی می دونستم که تورج امشب میاد ….. 🌸از در رفتم بیرون عمه داشت داد می زد نرو اینجا خونه ی منه نرو رویا برگرد …… و من با عجله با اون چمدون و ساک سنگین رفتم بیرون و اسماعیل هنوز اونجا گوش وایستاده بود گفتم منو تا جایی برسون…………. از دور صدای جیغ های عمه و فریاد علیرضا خان میومد ….. بازم نمی دونستم کجا باید برم حالا پول داشتم از ماشین پیاده شدم..از اسماعیل که از همون اول شاهد قضایا بود خجالت می کشیدم بیچاره به من می گفت بیا امشب بریم خونه ی ما گفتم نه خودم جا دارم ….تو برو ….می گفت هستم تا ماشین بگیرین اونم از حال نزار من پریشون بود احساس می کردم اطراف گردنم داره می ترکه هنوز چنان توی شوک بودم که هیچ کاری نمی تونستم بکنم ….یک تاکسی گرفتم و بهش گفتم منو ببر به یک هتل که نزدیک باشه … راننده راه افتاد یک کم که رفت پرسید : اینجا غریبی ؟ 🌸گفتم آره …گفت می خوای ببرمت یک پانسیون برای دختراس،، اونجا برای شما امن تره از هتل …. گفتم چه طور پانسیونی هست؟ گفت خوبه خیلی خوبه ببین اگر دوست نداشتی می برمت هتل به خدا برای خودت میگم من اونجا رو میشناسم جای خوبیه …. صدای فریاد های علیرضاخان و فحش هایی که به من می داد هنوز تو گوشم بود و نمی تونستم به چیز دیگه ای فکر کنم …گفتم باشه برو …. خیلی زود تو همون خیابون پهلوی چهار راه محمودی نگه داشت …. یک تابلو به چشمم خورد پانسیون مریم … مخصوص دختران ، این بود که پیاده شدم و پول تاکسی رو حساب کردم و رفتم جلو……. یک پله تا در کرم رنگی فاصله داشت که رفتم بالا و زنگ زدم … کمی طول کشید تا در باز شد …. یک دختر جوون با لباس راحتی از لای در پرسید بله چیکار دارین …. همین طور که بغض داشتم … گفتم : می خواستم ببینم جای خالی دارین ….. 🌸دختره گفت بیا تو خانم بالا هستن ….چمدون و ساکم رو به زور بردم و جلوی پله ها گذاشتم .. راه پله ی باریکی با موکت قرمز پوشیده شده بود,, دختره به من گفت : کفشتو در بیار … دنبالش رفتم بالا … انتهای پله ها یک حال بود و تعدادی اتاق اطراف اون….. در یکی از اتاق ها زد و سرشو کرد تو و گفت خانم یکی اومده اتاق می خواد …. گفت بیاد تو …. وارد شدم یک خانم کوتاه قد ولی خیلی خوش سیما و با شخصیت … و بسیار شیک و مرتب و مهربون اومد جلو و گفت بفرمایید …. و دستشو دراز کرد و منم دست دادم بالافاصله گفت : چی شده حالت خوبه ؟ بیا بشین دخترم آروم باش,, بیا اینجا بشین ….. نفسم به شماره افتاده بود نشستم و کمی بهش نگاه کردم و با بغض پرسیدم اتاق دارین ؟ گفت آره شانس آوردی یکی تازه خالی شده … خوب بگو از کجا اومدی باید تو رو بشناسم و معرف داشته باشی وگر نه نمی تونم بهت اتاق بدم …… 🌸گفتم : بهم اتاق بدین صبح همه چیز رو براتون میگم ….. پرسید دانشجویی ؟ گفتم بله….. پرسید کجا و چه رشته ای ؟ گفتم دانشگاه تهران پزشکی …..با شک پرسید با خانوادت دعوا کردی ؟ گفتم پدر و مادرم توی یک تصادف فوت کردن …. و اینو گفتم و بغضم ترکید و با صدای بلند گریه کردم …. ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○