هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_سلامتی
🌸 پيامبر صلي الله عليه و آله:
👈 شما را سفارش مى كنم به خوردن مويز🍇
زيرا صفرا را برطرف مى كند،
بلغم را از بين مى برد،
اعصاب را قوى،
خستگى را دور،
و اخلاق را خوب مى كند،
وبه روح آرامش می بخشد،
وغم را می برد...🔸
📚خصال ص۳۴۴
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_شبانه
آرزو میڪنـــــــم
در این شب زيبا
مهـــر برڪـــت
عشــــــــق💞💞
محبـــــــت سلامـتي
همنشیڹ دوستاڹ و عزیزانم باشد
#آمین❣
#شبتون_بخیر🌙
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 #ﺧﺪﺍﯼ خوب ﻣﻦ سلام
🌸 تو را سپاس برای نعمتهایت
در این روز جمعه به همه
ﺳﻼﻣﺘﯽ، ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ سعادت
سلامتی و عاقبت بخیری
و درک ظهور مولایمان را
به ما عطا بفرما...الهی آمین.
🌸 بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
🌸 الهی به امید لطف و کرمت
🌸 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 #سلام
🌹 #روز_زیباتون_بخیر
جمعه تون پربرکت با صلوات
بر حضرت محمد ص و آل محمد
🌹اللهمَّ صَلِّ علُى مٌحُمٌدِِ
🌹وَالُ مٌحُمٌدِ وعجل فرجهم
در پناه #امام_زمان_عج
روز و روزگارتون پر از نعمت
و خیر و برکت و سعادت ان شاالله
🌹 آدینه تون مزین به ظهور مولا
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 #باسم_رب_المهدی
باز هم جمعه و
آرزوی ظهور عشق
🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ
🌸 و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌹خدایا به برکت صلوات
🌹 امام غایبمان رابرسان. #آمین
#سلام_آقای_مهربانم
جمعہ شد آقا نگاهم بر در است
در فراق یار آهم از سر است
مےنمایند جمعہ ها گر افتخار
باشد از مهدے زهرا انتظار
🌼اللهم عجل لولیک الفرج🌼
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
ادامه درس 👆
🌺🌸🌺🌸🌺
🌸🌺🌸🌺
🌺🌸🌺
🌸🌺
🌺
#تفسیر_سوره_نور
#لطفا_توجه_بفرمایید
👇👇👇
🌺برای جمع آوری و نوشتن
مطالب و #درس ها
وقت گذاشته می شود
درس #سوم
🌺 «وَ انْزَلْنا فیها ایاتٍ بَیناتٍ»
و ما در این #سوره یک #سلسله آیات بینه (آیات بزرگ روشن)
فرستادهایم
🌸ممکن است #مقصود تمام آیات
سوره باشد
یا- آن طور که #علامه طباطبایی در تفسیر المیزان
میفرمایند:
#مقصود آن آیاتی است
که در وسط سوره آمده و درواقع آن آیات #ستون فقرات
این سوره است.
🌸سایر آیات سوره راجع به #آداب و اخلاق جنسی است
و
آن آیات مربوط به اصول
عقاید است، که وجه تناسبش را بعد بیان میکنیم
🌺به هر حال #قرآن
میگوید :
ما این سوره را فرود آوردهایم
و
مقررات و #محتوای این سوره را که در زمینه آداب
و #اخلاق جنسی است
حتم شمردهایم و یک
سلسله آیات #بینه در آن
فرود آوردهایم
برای #بیداری و آگاهی بشر
🌸، «لَعَلَّکمْ تَذَکرونَ» باشد
که شما یادآوری شوید،
آگاهی پیدا کنید،
از #غفلت خارج گردید
🌺فرق است میان
«تفکر» و «تذکر».
#تفکر آنجایی است که
یک مسئلهای را که انسان
بکلی نسبت به آن #جاهل و #نادان است و نمیداند،
به انسان میآموزند
🌸 #قرآن در بسیاری از موارد، #دم از تفکر میزند
تذکر در مسائلی است
که فطرت انسان خود به خود صحت آن مسائل را درک میکند
ولی باید یادآوری کرد
و توجه داد.
🌺 قرآن مخصوصاً #آداب و اخلاق #جنسی
را به عنوان «تذکر» بیان میکند،
شاید یک علتش
احترام گزاردن به #بشر
است
🌸 میفرماید
ما شما را به این #مسائل متوجه میکنیم،
یعنی مسائلی است که اگر #خودتان هم بیندیشید میفهمید،
ولی ما شما را #متذکر و متوجه میکنیم
🌺#مجازات ازآیه بعد مربوط به مجازات #فحشا (فحشای به معنی زنا) است.
میفرماید:"
( ادامه دارد 👆)
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 #ارباب_حسیـــن_جانم
دِلِ پُرخواهِشِ مَن را
بِه حَریمَٺ وا کُن..
شَبِ جُمعِه ای
هَم نِشینِ مادَرَٺ زهرا کُن
مَن حَرَم لازِمَم اَرباب،
بِطَلَب ڪَربُبَلا
قَلَم وُ کاغَذَش اَزمَن،
تو فَقَط اِمضا کُن
🌹 #صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
🌹 #اللهم_ارزقنا_کربلا
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#چه_کسی_نمی_تواندطعم_عبادت_رابچشد۰؟☝️
اللهم صل علی محمدوال محمد...
ذکر روز جمعــه... صـد مرتبـه...
🍃 #نماز_روزجمعه:
،،پس ازنمازظهرجمعه
🌺دورکعت نماز گذارد و درهر رکعت
بعد از حمد ۷ توحید بخواند
🍃 #ذکر_روزجمعه،100مرتبه
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🍃وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
این ذکر بهترین داروی ،معنوی است
📚 مفاتیح الجنان
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
🌷 #کمی_با_شهدا
❓ یکبار از من پرسیده بود:
چقدر منتظر دریافت حقوق ماهیانه ات میمانی؟
🔹 گفتم :از همون ابتدای زمانی که حقوقم رو میگیرم ؛ منتظرم ڪه موعد بعدی پرداخت برسه!!
🔹آهی از حسرت کشید و گفت؛
اگر مردم این انتظاری که براے مال دنیا و دنیا میڪشند ،کمی از آن رو بخاطر امام زمان (عج) می کشیدند ،ایشان تا حالا ظهور ڪرده بود،امام منتظر ندارد!!!!!
🌹 #شهید_محمود_رادمهر
🌷 یاد شهدا با صلوات:
🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🔹🔸🔹 #حدیث_سلامتی
✅ خوردن انار در روز جمعه
امام کاظم (علیه السلام) میفرمایند:
🌺«من أكل رمانة يوم الجمعة على الريق نورت قلبه أربعين صباحا، فان أكل رمانتين فثمانين يوما، فان أكل ثلاثا، فمائة وعشرين يوما، وطردت عنه وسوسة الشيطان، ومن طردت عنه وسوسة الشيطان لم يعص الله، ومن لم يعص الله أدخله الله الجنة»
🌺«کسی که یک انار در روز جمعه و ناشتا بخورد، قلبش را چهل روز نورانی میکند، و اگر دو انار بخورد هشتاد روز نورانی میکند، و اگر سه انار بخورد صد و بیست روز نورانی میکند و وسوسه شیطان را از او دور میکند و کسی که وسوسه شیطان از او برطرف شود خدا را معصیت نمیکند و کسی که خدا را معصیت نکند، خدا او را وارد بهشت میکند.»
📚محاسن ج ۲ص۵۴۴
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
دوستداران کله پاچه بخوانند...
🍜 کله پاچه و متعلقات اون با کدوم مزاج سازگارتره
1⃣ آیا کله پاچه برای همه مزاجها مناسب است؟
2⃣ مزاج کله پاچه گرم است یا سرد؟
3⃣ مزاج کله تا پاچه گوسفند در طب سنتی
🔸مغز
🔸گوشت سر، بناگوش، چشم
🔸دل (قلب)
🔸جگر
🔸جگر سفید (شش)
🔸قلوه (کلیه)
🔸پاچه
🔸سیرابی و شیردان
4⃣بایدها و نبایدهای مصرف کله پاچه متناسب با مزاج
5⃣در پخت و مصرف کله پاچه چه نکاتی را باید رعایت کرد؟
6⃣کله پاچه در چه افرادی منع مصرف دارد؟
🌐 مشاهده مقاله در لینک زیر
https://tabaye.ir/00115
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 سلام
🌹 روز زیباتون بخیر
امیدوارم
دلتون آرام
تنتون سالم
دعاهاتون مستجاب
عاقبتتون بخیر
عمرتون طولانی و باعزت
و زندگیتون سرشار از
عشق و آرامش باشه
🌹 تقدیم به شما
🌹 آدینه تون مبارک
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی
#قسمت_پنجاه و هفتم ✍ بخش ششم
🌸روی صورت پژمرده و بی روحش… لبخندی نمایون شد .
گفت : ای وای رویا راست میگی تو که بچه نمی خواستی گفتم ولی خدا می خواست و من با خواست اون مقابله نمی کنم اونو که برام تصمیم گرفته …..
🌸از اینکه مشغله خودم باعث شده بود اونو تنها بزارم احساس گناه می کردم و فکر می کردم الان اون به من احتیاج داره شاید نسبت بهش تند رفتم ولی باید یک جوری اونو از این حالت نجات میدادم ….
به ایرج گفتم : تو رو خدا مانع من نشو تا بتونم مینا رو از این حالت در بیارم ..گفت آخه نمیشه که من بیام خونه زن و بچه ام نباشه همین امروز اینجا برام جهنم شده بود ….
🌸گفتم از این که تو نسبت به من این طوری فکر می کنی خوشحالم ولی بزار چند روز از دانشگاه برم و اونو ببینم ……
این بود که هر روز یک راست می رفتم پیش مینا ، سوری جون به خاطر تغییر حالت مینا خوشحال بود و هر روز برای من غذا نگه می داشت و منتظرم می شد …..
🌸مینا رو وا دار کردم تمام دستورای منو اجرا کنه … یک هفته ای هر روز رفتم و بهش سر زدم اونم با عشق دیدن من حالش بهتر بود و قرار بود از فردا بره کلاس کنکور با هم رفتیم میدون ۲۴اسفند (انقلاب ) و اسم اونو تو کلاس نوشتیم و چون کلاس بعد از ظهر ها بود…..دیگه لازم نبود من برم پیشش .
روز بعد یک راست از دانشگاه رفتم خونه …..سر راه یک کم خرید کردم …
🌸 برای فردا که ماه رمضون شروع می شد….. من می خواستم روزه بگیرم و چیزایی که فکر می کردم تو خونه لازمه و چیزایی که باعث تقویت من میشه که به بچه صدمه ای نخوره خریدم …از وقتی ازدواج کرده بودیم ایرج همیشه با دست پر میومد خونه و نمی گذاشت عمه بره خرید …..و این اولین بار بود که من این کار و می کردم .
🌸از ماشین پیاده شدم و با ذوق و شوق رفتم تو و دیدم هیچ کس نیست مرضیه در حالیکه گریه می کرد دوید طرف من .
گفت دعوا کردن رویا خانم ….. آقا با خانم دعوا کردن… خیلی بد بود ، الان با ایرج خان تو اتاق خانمن ….
🌸گفتم عمو هم اونجاس گفت نه ایشون رفتن بیرون ….
با سرعت دویدم طرف اتاق عمه درو که باز کردم جیغ زدم …..نه!!!!! خدا مرگم بده یا ابوالفضل خدایا رحم کن ….
🌸ایرج پرید جلوی منو گرفت و گفت تو برو بالا برو نمی خواد بیایی تو برو خودم میام برات تعریف می کنم خودمو به زور هل دادم توی اتاق ایرج همش می گفت خودتو ناراحت نکن رویا صبر کن خودمو به عمه رسوندم لباسش پاره بود صورتش غرق خون بود گوشه ی چشمش و لبش پاره شده بود و داشت گریه می کرد …گریه که نه شیون می کرد و منم جلوش نشستم
🌸و با صدای بلند گریه کردم…… نه خدای من چی شده عمه ؟…عمه جونم … چرا این طوری شده……… تو کجا بودی ایرج چرا مواظب عمه نبودی؟ الهی من بمیرم سرمو به اطراف می چرخوندم و اشک می ریختم باورم نمیشد علیرضاخان عمه ی مغرور و مهربونه منو به این روز انداخته باشه ….
ایرج منو آروم می کرد که تو باید مامان رو آروم کنی خودت بدتری ؟
🌸گفتم آره من بدترم نبایید این کارو می کرد مگه ما وحشی هستیم اینجا کجاس دیوونه خونه ؟ بسه دیگه …کسی حق نداره با عمه ی من این کارو بکنه این بار من جلوش در میام … چرا ؟ ….. چرا ؟ این کارو کرد ….
عمه هم همین طور اشک می ریخت حالت زار و نزاری داشت خیلی بد بود خیلی ……..
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی
#قسمت_پنجاه و هفتم ✍ بخش هفتم
🌸این صحنه ی وحشناک وجودم رو به آتیش کشیده بود نمی تونستم در برابر ظلم آروم بمونم ایرج هر کاری می کرد نمی تونست منو آروم کنه تا جایی که عمه هم منو دلداری می داد و خوش ساکت شده بود اونا می ترسیدن برای بچه اتفاقی بیفته ….
فریاد می زدم و به ایرج گفتم تو کجا بودی ؟ مگه تو خونه نبودی ؟
🌸گفت : من خواب بودم وقتی سر و صدا رو شنیدم دیگه این طوری شده بود بابا فرار کرد و رفت …..
عمه دستشو دراز کرد و به من گفت بیا بشین اینطوری نکن بیا من خودم حالم بده نمی تونم به فکر توام باشم بیا اینجا عزیزم ……..
کنارش نشستم ولی نمی تونستم به صورت داغون اون نگاه کنم …..
🌸یک مرتبه داد زدم تورج ….تورج اگر اون بفهمه عمو رو می کشه …. به خدا می کشه …..
ایرج گفت : آره منم تو همین فکرم الان میاد چیزی نمونده …. همین طور که می رفتم از داروخونه وسایل لازم رو بیارم گفتم : تو رو خدا یک دورغی درست کنین نفهمه عمو کرده و گرنه یک فاجعه تو راه داریم ….
🌸زود برگشتم صورت عمه رو تمیز کردم و دوا زدم و گفتم ایرج جان ، تورج مثل تو عاقل نیست و منطقی برخورد نمی کنه یک فکری بکن …..
گفت باشه قربونت برم تو اینقدر حرص و جوش نخور ….. می خوای بگیم با موتور تصادف کرده ؟
گفتم : اره و به تمسخر گفتم بگیم با تریلی بهتره ……
🌸گفت : آره بیاین حرفا مونو یکی کنیم و همه یک چیز بگیم …..
بابا از کارخونه یک راست رفته پیش دوستاش اصلا خبر نداره این طوری بهتره…..
گفتم برو مرضیه رو بیار …..
مرضیه که اومد اول ازش پرسیدم به اسماعیل گفتی ؟
سرشو انداخت پایین ….
🌸گفتم ما نمی خوایم تورج خان بفهمه چی شده تو بگو خانم رفته بود خرید یکی زنگ زده و گفته تصادف کرده ایرج خان هم رفته و خانم رو آورده……
ایرج جان ، اسماعیل……. زود باش بدو تا تورج نرسیده ……
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_مهدوی
❤️امام حسین(ع)فرمودند:
🌼اگرامام مهدی عليهالسلام قيام کند
مردم اورا انکار میکنند و نمی شناسند؛
👈زيراآن حضرت دراوج جوانی
ظهورمی کند
وآنها می پندارندکه او پيروکهنسال است.
📚معجم الاحادي
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
❣رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ إِنْ تَكُونُوا
✨صَالِحِينَ فَإِنَّهُ كَانَ لِلْأَوَّابِينَ غَفُورًا ﴿۲۵﴾
❣پروردگار شما به آنچه در دلهاى خود داريد
✨آگاه تر است اگر شايسته باشيد قطعا
❣او آمرزنده توبه كنندگان است (۲۵)
📚 سوره مبارکه الإسراء
✍ آیه ۲۵
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#نشونی
❤امام على عليه السلام:
🍃قيمَةُ كُلِّ امرِىًءما يُحسِنُ
💰ارزش هر انسان، به چيزى است
كه نيك مى داند💰
📚حکمت 81 نهج البلاغه
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
╰❁╮◈◈╰❁╮◈◈╰❁╮
♡ ایــــــــــہــــــــــا
الــــعــــزیـــــز ♡
#غروب_جمعه
✨تمام روزهای هفته را در انتظار جمعه ام
دوباره صبـح
ظهــر
غـروب شـد
شب شد
نیامـــدی...😔
💫اللهم عجل لولیک الفرج💫
#ایها_العزیز
(روزهای چشم به راهی)
💠 #ویژه_ی_جمعه_ها
#حتمابخوانید
حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش می اندیشید ...که دخترش را به چه کسی بدهد مناسب او باشد ..
در یکی از شبها وزیرش را صدا زد و از او خواست که شبانه به مسجد برود تا جوانی را مناسب دخترش پیدا کند که مناجات و نماز شب را بر خواب ترجیح دهد ...
از قضا آن شب دزدی قصد دزدی در آن مسجد را کرده بود تا هرچه گیرش بیاید از آن مسجد بدزدد...پس قبل از وزیر و سربازانش به آنجا رسید ...در را بسته یافت و از دیوار مسجد بالا رفت و داخل مسجد شد ..
هنگامی که به دنبال اشیاء بدرد بخورش می گشت وزیر و سربازانش داخل شدند و دزد صدای در راشنید که باز شد بنابراین راهی برای خود نیافت الا اینکه خود را به نماز خواندن مشغول کرد ..
سربازان داخل شدند و اورا در حال نماز دیدند ،
وزیر گفت : سبحان الله ! چه شوقی دارد این جوان برای نماز....
و دزد از شدت ترس هرنماز را که تمام می کرد نماز دیگری را شروع می کرد ..
تا اینکه وزیر دستور داد که سربازان مراقب باشند از نماز که تمام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند و او را بیاورند ،
و اینگونه شد که وزیر جوان را نزد حاکم برد .
و حاکم که تعریف دعا ها ونمازها ی جوان را از وزیر شنید ، به او گفت : تو همان کسی هستی که مدتهاست دنبالش بودم و می خواستم دامادم باشد ، اکنون دخترم را به ازدواج تو در می آورم و تو امیر این مملکت خواهی بود ...
جوان که این را شنید بهت زده شد و آنچه دیده و شنیده بود را باور نمی کرد، سرش را از خجالت پایین آورد و با خود گفت: خدایا مرا امیر گرداندی و دختر حاکم را به ازدواجم در آوردی، فقط با نماز شبی که ازترس آن را خواندم ! اگر این نماز از سر صداقت و خوف تو بود چه به من می دادی و هدیه ات چه بود اگر از ایمان و اخلاص می خواندم !
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
#درسنامه
یکی از سخت ترین درسایی
که تو زندگی باید یاد بگیری
اینه که بفهمی
از کدوم پل ها باید رد بشی
و کدوم ها رو خراب کنی🌸🍃
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🍃🍂🌺🍃🍂
🍂🌺🍂
🌺
بهلول کیست؟
درباره ی بهلول دانا بیشتر بدانیم !
بهلول دیوانه یا بهلول دانا کیست؟
این سوال همیشه وجود دارد که بهلول مجنون بوده یا دانا ؟
در کتاب دائرة المعارف تشیع نقل گردیده است :
ابووهیب بن عمرو ( بهلول ) معروف به مجنون از فقها و حکما و شعرای شیعه در قرن دوم هجری بوده است
و علت دیوانگی ظاهری او این است که به وسیلهی آن سخن حق را بدون ترس بر زبان بیاورد
در کتاب مجالس المؤمنین سفینة البحار، روضات الجنّات اعیان الشیعه و کتب های بسیار دیگر
بهلول از شاگردان خاص امام صادق (ع) و از اصحاب آن حضرت و حضرت امام موسی کاظم (ع) معرفی شده است
و چون هارون الرشید خلیفه عباسی قصد داشت مخالفان حکومت استبدادی خود را از بین ببرد
نقشهای طرح کرد تا امام کاظم (ع) را به شهادت برساند
هارون از فقهای بغداد ( از جمله بهلول ) در خواست کرد تا فتوا بدهند که امام قصد دارد بر علیه حکومت قیام کند و قتل او شرعاً واجب است
اما بهلول از این کار خودداری کرد و از امام چاره جویی نمود
امام به او پیشنهاد کرد خودش را به دیوانگی بزند تا هارون از او دست بردارد
یک روز صبح مردم بغداد بهلول را در کوچه و بازار دیدند که لباس کهنهای به تن کرده
و سوار بر تکه چوبی شده و با کودکان بازی می کند و فریاد میزند :
کنار بروید!
مبادا اسب من شما را لگد کند
و این تدبیر او را از صدور فتوا بر علیه امام نجات داد
و هارون وقتی شنید که بهلول دیوانه شده است دست از او برداشت
در روایتی دیگ، سید نعمت الله شوشتری در کتاب غرایب الاخبار به نقل از روضات الجنّات آورده است که
هارون الرشید به پیشنهاد مشاورانش از بهلول خواست که قاضی القضاة بغداد شود ولی او قبول نمیکرد و عذر میآورد
چون اصرار و فشار هارون از حد گذشت بهلول خود را به دیوانگی زد
گویند وقتی به هارون گفتند که بهلول دیوانه شده است، گفت : او دیوانه نشده بلکه با این تدبیر خود را نجات داده است
بهلول در تاریخ تشیع به عنوان مظهر و مثال مقاومت منفی و سرمشق تقّیه و حکیمی پاکباز و گریزان از خدمت ستمکاران شناخته شده است
حکایات و کلمات و اشعار او دستورالعمل زندگی با شرافت و مشوق شهامت اخلاقی و صلابت دینی است
بهلول در ادبیات و فرهنگ اسلامی به خصوص بین شیعیان در ردیف لقمان حکیم قرار دارد
و سخنانش الهام بخش نویسندگان و شاعران و ضربالمثل میباشد
کلمه بهلول در لغت عرب به معنی مرد خندان یا کسی که خوبیهای زیادی دارد است.
بهلول در حدود سال 190 هجری قمری در بغداد وفات کرد و در همان شهر به خاک سپرده شد
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨﷽✨
⚜ ⚜
👌 داستان کوتاه پند آموز
💭 مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛
آرایشگر گفت: “من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد.”
مشتری پرسید: “چرا؟”
آرایشگر گفت: “کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض میشدند؟ بچههای بیسرپرست پیدا میشدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد.”
💭 مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد؛ چون نمیخواست جروبحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده..
💭 مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.”
آرایشگر با تعجب گفت: “چرا چنین حرفی می زنی؟ من اینجا هستم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم!”
مشتری با اعتراض گفت: “نه! آرایشگرها وجود ندارند؛ چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمیشد.”
💭 آرایشگر گفت: “نه بابا؛ آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.”
مشتری تایید کرد: “دقیقاً! نکته همین است. خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمیگردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.”
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
♡
✍برای زندگیمان رژیم بگیریم
رژیم کمترحرص خوردن
رژیم کمترغصه خوردن
رژیم بی اندازه مهربان بودن
بی ریاکمک کردن
بی توقع دوست داشتن
ورژیم دوری ازافکارمنفی
بیاییدرژیم آرامش بگیریم
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆