eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
16.1هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارالهافرمودی: بنده‌ای که بانام من آغاز كرد بر من است كه كارهايش را به انجام رسانم و او را درهمه حال، بركت دهم مهربان خدایم امروز را آغاز میکنیم با نام زیبای تو 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🌸 ‎‌‌‌‌‌‌ ✨الهی به امیدتو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣﷽ 🌸باران🌧 هر لحظہ ✨بہ یاد می بارد 🌸خورشید در آرزوے روے ✨طلوع می کند 🌸و دریا با نورانیِ ✨نوازش تو موج🌊 می زند ‌ ‎‌‌‌‌‌‌‌برای سلامتی آقا۵صلوات 🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ ✨وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ✨ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا ✨حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ ﴿۵۸﴾ ✨و آنان كه در راه خدا مهاجرت كرده‏ اند ✨و آنگاه كشته شده يا مرده‏ اند قطعا ✨خداوند به آنان رزقى نيكو مى ‏بخشد ✨و راستى اين خداست كه بهترين ✨روزى ‏دهندگان است (۵۸) 📚سوره مبارکه الحج ✍آیه۵٨
❌ 🚫این پست حاوی مطالبی است که شاید خواندن و باور آن برای همگان ممکن نباشد، لذا قبل از مطالعه به این اخطار دقت فرمایید. ✨📖✨ يا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا ۗ إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ ۗ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ (27 - اعراف) ⚡️ای فرزندان آدم! مبادا شیطان شما را فریب دهد چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، در حالی که جامه از تن آنان بر می‌کند تا قبایح آنان را در نظرشان پدیدار کند، همانا آن شیطان و بستگانش شما را می‌بینند از جایی که شما آن‌ها را نمی‌بینید. ما نوع شیطان را دوستدار و سرپرست کسانی قرار داده‌ایم که ایمان نمی‌آورند. 📌در آیه فوق ذکر دو نکته مهم است: یکی اشاره به درآوردنِ البسه از بدن انسان، دوم این‌که دیدن بدن انسان توسط اجنّه، در حالی که انسان از تماشایِ آن‌ها نسبت به خود خبر ندارد. 🔘دستشویی محلی است که انسان را جنس نر و ماده اجنّه مورد آزار قرار می‌دهند و نبی مکرم اسلام (ص) همیشه در آنجا به خدا پناه می‌بردند. 🌟حضرت علی (ع) می‌فرمایند: هر كس عريان شود، شيطان به او بنگرد و طمع نمايد پس لُنگ ببنديد. 🔷🔸در تمام مدت حضور در حمام، حتی‌الامکان كاملاً عريان نباشيد، زيرا عريان‌بودن مطمع شيطان خواهد بود. از این حدیث مولا علی (ع) پرواضح است که اجنّه به انسان طمع می‌کنند. 💫✨منْ‌ كانَ‌ يُؤْمِنُ‌ بِاللَّهِ‌ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يَدْخُلِ الْحَمَّامَ إِلَّا بِمِئْزَر ⚡️کسی که به خداوند و روز آخرت ایمان دارد، داخل در حمام نشود مگر این‌که لُنگی به خود داشته باشد. 🍀نبی مکرم اسلام (ص) می‌فرمایند: شیطان در زمان خواب بر موهای انسان گره می‌زند. 👈این امر بیشتر در زنان اتفاق می‌افتد. زنانی که دارای اختیار در معصیت‌نکردن نیستند و دنبال گناه هستند، معمولاً اگر زمان شانه‌کردن مو دقت کنند برخی موهای سرشان کاملاً گره بسته می‌شود. برای همین زنان قدیمی بعد از خارج‌شدن از حمام و هر روز موی خود را شانه کرده و بعد از شانه آن را گیس می‌کردند و موی سر خود را گره می‌زدند و گیس می‌بافتند که شیطان نتواند آن را گره بزند. 💥در مردان هم توصیه شده است موی سر خود را زیاد بلند نگه ندارند. مرتاضان هندی اجیرشده توسط شیطان موی سر خود را دراز می‌کنند و گره می‌زنند. بیشترین آسیبی که انسان از ناحیه‌ جن می‌بیند مربوط به عریان‌شدن کامل انسان است. 🔷🔸از روایات این معنا به دست می‌آید، افرادی که با جن می‌خواهند ازدواج کنند، شب‌ها لخت بخوابند. این افراد در کنار بدن خود حرارتی حس می‌کنند که نشانِ نزدیکی اجنّه با آنان است که این امر بیشتر در مورد زنان است که اجنّه حتی با آنان بدون این‌که ببینند نزدیک شده و شهوت می‌برند. و به نظر برخی جن‌گیران، بعید نیست برخی بیماری‌های پوستی که در بدن زنان نمایان می‌شود بر اثر، آثار بجا مانده از انزال اجنّه بر روی بدن آن‌ها باشد. حتی اجنّه وقتی زنی را عاشق شوند، از همسرش او را دل‌سرد می‌کنند تا طلاق بگیرد و به راحتی تصاحبش کنند. 🌿نبی مکرم اسلام (ص) در پیامی به حَمنه ‌بنت ‌جحش استحاضه را هم ضربه‌ای از شیطان می‌داند. 💢پیشتر ذکر شد که شیطان عاشق رنگ سرخ است و زمان حیض‌شدن زنان به آنان نزدیک می‌شود و یکی از علائم پرخاشگری زنان در این زمان از تقرب اجنّه به آن‌هاست و اگر کسی در این زمان صاحب فرزندی شود ولد حیض و شریک نطفه‌اش، شیطان است. ✅توصیه شده است حتی در زمان خارج‌کردن لباس، انسان باید به طور موقت دست بر روی عورت خود بگذارد تا آن چند ثانیه هم عورتش بیرون نباشد. و مراد از "سِتر عورت" در اینجا فقط اندام تناسلی زن و مرد است نه بخش‌های دیگر بدن!!! 📖
☝️۰۰۰۰ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 16 دی ماه 1399 🌞اذان صبح: 05:45 ☀️طلوع آفتاب: 07:15 🌝اذان ظهر: 12:10 🌑غروب آفتاب: 17:05 🌖اذان مغرب: 17:25 🌓نیمه شب شرعی: 23:25
۰۰۰☝️ "سه شنبه"﷽" "۱۰۰مرتبه" ✨یا ارحم الراحمین✨ ✨ای مهربان ترین مهربانان✨ 🌙دیگرگناه نمی کنم 🌙 🌻 ✅هرکس نمــازسه‌شنبه را بخواندبرایش هزاران شهرازطلا دربهشت بسازند↯ دورکعت؛ درهر رکعت بعد از حمد یک بارسوره تین توحید فلق ناس
🌿نبی گرامی اسلام (صَلی اللهُ عَلیه وَ آلهِ وَ سَلّم) فرمودند: 💫🌟گروهی که با هم به ذکر خدا مشغول هستند از جای خود برنخیزند مگر به ایشان گفته شود که خدایتان شما را آمرزید و اعمال بد شما به نیک مبدّل ساخت۰ 📌اگر دقت کرده باشیم: در مجالسی که ذکر خدا دور هم می‌گوییم به سختی می‌توانیم مجلس را بر هم بزنیم و خداحافظی کنیم، پس اینجا امر از خدا باید شود که برخیزیم و برویم. 📚نهج الفصاحه
18.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من ار چه در نظر یار خاکسار شدم رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند چو پرده دار به شمشیر می‌زند همه را کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند سرود مجلس جمشید گفته‌اند این بود که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند
✅مصرف هنگام صبح و در وعده صبحانه، باعث احساس سیری طولانی طی روز در شما خواهد شد 👈شاهدانه برای شکمی که مدام به قاروقور می‌افتد، فوق‌العاده است.
♥️با عشق زندگی به بن بست نمی‌رسد هر آن معجزه‌ای اتفاق مي‌اُفتد به شرطی که دلت ❤️ به خدا گرم باشد🌹 سه شنبه تون گلباران🌹 ‎‌‌‌‌‌‌‌
🍂🍃🌸🍂🍃🌸 🍂🌸🍂 🌸 واقعی 🌸 دو روز بعد تولد ؛ علی رفت یزد. همدیگرو ندیدیم تا  اواسط مرداد بود هوا به شدت گرم بود ؛ شرکت ما تصمیم گرفت ۱۰روز برای تعطیلات تابستونی مرخصی بده. علی برگشته بود تهران اومد دنبالم تا از شرکت برگردم اداره دست همدیگرو گرفته بودیم و تو خیابون قدم میزدیم ماجرای مرخصیمو گفتم _حالا کجا میرید؟ . _میریم ماسوله  _ اوکی ما هم میریم خونه خالم؛ محمودآباد. 🌸فرداش از تهران راه افتادیم من و خالم( سیما )که از خودم دو سال کوچکتر بود و مامانم حرکت کردیم به سمت رشت . تازه منجیل رو رد کرده بودیم که علی  زنگ زد _کجایی عزیزم؟ – ما منجیل رو رد کردیم شما کجایید؟ با پچ پچ گفت دارم میام سمتت عشقم. با تعجب گفتم _ با کیا هستید؟ گفت با مامان و مرجان و بابابزرگ و مامان بزرگ. چون مامانشو خوب میشناختم گفتم به مامانت گفتی که داری میای سمت ما؟ من من کرد گفت ن ن نه ولی میگم. دلشوره داشتم.اونطور که علی حرف میزد میترسیدم اتفاق بدی بیافته ما دیگه رسیده بودیم فومن که مامانش به موبایل من زنگ زد. 🌸وقتی جواب دادم  فقط صدای جیغ میشنیدم و هر چند تا جیغ وسطش یک کلمه اسم علی رو. دست و پام شل شد. تمام خون تو بدنم منجمد شده بود گوشی و محکم به گوشم گرفته بودم ببینم چی شده 🌸 🍂🌸🍂 🍃🍂🌸🍃🍂🌸
🍂🍃🌸🍂🍃🌸 🍂🌸🍂 🌸 واقعی 🌸انقدر مادرش اصرار کرد تا تو جنگل نزدیک ماسوله اتاق گرفتیم یه کلبه چوبی دوبلکس که ما پایین موندیم و اونا رفتن طبقه دومش ماشینها هم جلو کلبه پارک کردیم . علی چادر زد  و تو جنگل خوابید. من آدم کم خوابی هستم به محض روشن شدن هوا بیدار میشم. برای اینکه بقیه رو بیدار نکنم سوییچ برداشتم رفتم تو ماشین نشستم یک ساعت بعد علی از چادر اومد بیرون بلند گفت — اه اه این بالشتا چه بو گندی میدادن! مامانش از تو ایوان بالا داد زد 🌸 پیشنهاد جنابعالی بود. دیگه بهتر از این نمیشه که هی بریم ماسوله بریم ماسوله.بکش .حقته. من خودمو زده بودم به کری و کوری میدونستم در حدم نیست با همچین آدمی یکی به دو کنم. مامانش مانتو پوشید و اومد بیرون  از سرپایینی جلو کلبه رفت پایین علی اومد تو ماشین پیش من – خب خانمی دیشب خوب خوابیدی؟ -اره بد نبود ولی کاش دنبال ما نمیومدی! – چیکار کنم عزیزم دلم طاقت نمیاورد یه هفته نبینمت. رومو کردم اونور از دستش ناراحت بودم که نسنجیده عمل کرده بود 🌸علی داشت با شوخی و حرف هاش منو راضی کنه تا اشتی کنم باهاش مامانش هن هن کنان و با کلی عرق رو پیشونیش با نون بربری رسید جلوی کلبه از ماشین پیدا شدم سلام کردم گفتم \عه چه جالب اینجا نونوایی هست؟ بدون اینکه نگام کنه  با یه لحن بدی گفت _ بله هست.  نگام نکرد و از پله ها رفت بالا. علی همچنان پیش من بود ۵ دقیقه نشده بود که از ایوان داد زد علی آقا تشریفتو بیار بالا بسه . 🌸من منتظر نشدم علی بره سرمو انداختم پایین رفتم تو طبقه خودمون. یه چیزایی داشتیم آماده با مامانم اماده کردیم  واسه خوردن صبحانه که دیدم از بالا صدای گرمپ گرمپ و داد و هوار میاد لیوان چای تو دستم موند همینطوری با بهت به بالاسرم نگاه میکردم دوییدم بیرون علی با داد و هوار اومد تو ایوون فهمیدم سر من با هم دعواشون شده هر چی از دهنش در میومد  بار علی کرد بالاخره ابروم پیش مامانمو  خاله سیما رفت برگشتم تو کلبه اعصابم ذوب شده بود سرم درد میکرد روم نمیشد تو چشم کسی نگاه کنم یهو مامانم برگشت گفت 🌸سارا تو با این دیوونه بازیا میتونی کنار بیای؟ میتونی تو این شرایط زندگی کنی؟ تو توی خانواده ای نبودی که آرامش داشته باشن همیشه من و بابات با هم دعوا داشتیم دیگه بسه برات.اخه این چه وضعی هست .هنوز اشنا نشدیم اینه روزگارت .وای به حال اشنابی کامل . رفتم تو فکر… 🌸 🍂🌸🍂 🍃🍂🌸🍃🍂🌸