هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🍃با دستهای خالی به دنیا آمده ایم
با دستهای خالی هم از دنیا خواهیم رفت
پس،
🌹نگران چیزهایی ڪه آرامش را از تو می گیرند نباش...
🍃نگرانی، مشڪل فردای تو را از بین نخواهد برد ،
اما آرامشِ امروزت را قطعا از تو خواهد گرفت...
🌹ﻧﮕﺮاﻥ ﻓﺮﺩاﻳﺖ ﻧﺒﺎﺵ..
ﺧﺪاﻱ ﺩﻳﺮﻭﺯ و اﻣﺮﻭﺯﺕ ،ﻓﺮﺩا ﻫﻢ ﻫﺴﺖ..
ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﻧﮕــــــــــــﺎﻩ
خدا...
🍃امیدوارم همیشه در نگاهش باشی
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
🍃الهی به امیدتو🍃
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚بر احمد و خُلق
مهربانش صلوات
💚بر حیدر و صبر
بیکرانش صلوات
💚ازفاطمه، مجتبی
و مظلومِ حسین
💚تا حضرت
صاحب الزمانش صلوات
💚✨اَللّهم صَلِّ عَلى محمّد
💚✨وَ آلِ محمّد
💚✨وعجل فرجهم
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_اربابم
"یا اباعبدالله"
صبح شد باز دلم تنگِ تو💔
از دور سلام
تو نیاز و ضربانِ دلمے، ختمِ ڪلام
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین"ع"
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مهـدی_جان
یڪ جمعه بہ لطف حق تو را میبینیم
در جمـع تمام شهـدا میبینیم
ما پرچم سـرخ یا لثـارات تـو را 🚩
درگوشہی صحن ڪربلا میبینیم🕌
#یا_مهدی_ادرکنی
🌼أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌼
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯ای نام تو از نام خدا
🖤يا حضرت زهرا (س)
🥀ذكر تو شفای دردها
🖤يا حضرت زهرا (س)
🥀از بهر خدا به ما كن نظری
🖤یا حضرت زهرا (س)
🥀حاجات همه روا نما
🖤يا حضرت زهرا (س)
🥀ایام فاطمیه و شهادت
🖤حضرت فاطمه (س) فاطمه تسلیت 🏴
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#یک_آیه_یک_تدبر
✨📖✨إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ ۖ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيم (118 - مائده)
⚡️اگر آنان را عذاب کنی باز (خدایا) همه بندگان تو هستند، و اگر از گناه آنها درگذری باز توانا و درست کرداری!
♦️این آیه سخن حضرت عیسی مسیح (ع) با حضرت حقتعالی در مورد امّت خویش است که در مورد او دچار گمراهی شدهاند.
♦️آنچه بسیار عجیب است اینکه در انتهایِ آیه فوق عبارت "الْعَزِيزُ الْرَّحیم" نیاورده است که اشاره به رحمت خداوند در مورد کسانی کند که در مورد حضرتش دچار کفر و شرک شدهاند، بلکه اشاره به "عَزیز و حَکیم" بودن حضرت حقتعالی دارد، یعنی خداوند برخی گناهان را هم از روی حکمتی میبخشد که ما از آن غافلیم و شاید حکمتش این باشد که آنان از روی عمد در گمراهی نیفتادهاند.
💥در قنوت نماز بهتر است این آیه را در حق خود چنین بخوانیم:
✨💎✨ٳلهی وَ رَبِّی إِنْ تُعَذِّبْی فَإِنَّی عِبَدُكَ ۖ وَإِنْ تَغْفِرْ لِی فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
🌟خدایا! پروردگارا! اگر مرا برای گناهانم عذاب کنی، من بندۂ تو هستم (و بنده در دست مولایِ خود اسیر است و تو بر اسیر خود رحم میکنی) و اگر مرا بیامرزی تو عزیزی (بخشیدنِ من از عزت و جلالِ تو نمیکاهد) و بر حکمت اموری که انجام میدهی واقف هستی! (خدایا!میدانی من هم به عمد، نافرمانی تو نکردهام بلکه گناهانِ من از روی جهلام بوده است)
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حضورآمریکا_درمنطقه_بایدتمام_شود☝️
🍃 #نماز_روزجمعه:
،،پس ازنمازظهرجمعه
🌺دورکعت نماز گذارد و درهر رکعت
بعد از حمد ۷ توحید بخواند
🍃 #ذکر_روزجمعه،100مرتبه
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🍃وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
این ذکر بهترین داروی ،معنوی است
📚 مفاتیح الجنان
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
💠 غم و اندوه
👈افراد باید اندوهگین نشوند واگر هم اندوه در آنها وارد شد سعی بر برطرف کردن هرچه سریع اندوه خود نمایند
💔 امیر المومنین علیه السلام فرموده : اندوه نیمی از پیری است .
💔 در روایتی دیگر فرمود : اندوه بسیار موجب پیری میشود .
💔 پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : هر که اندوهش بسیار شود بدنش بیمار گردد .
💔 حضرت مسیح علیه السلام می فرمود هر که اندوهش بسیار باشد بدنش بیمار شود .
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
صبح ها با معده خالی خرما بخورید
کسی که با معده خالی خرما میخورد ،
کمتر دچار کمخونی میشود
و بدنی مقاوم در برابر باکتریها و ویروسها دارد
همچنین بخاطر افزایش سوخت و ساز
بدن باعث لاغری می شود...
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼تقدیم به شما
🍃آدینه مبارک
🌼دوستان خوبم
🍃آدینه تون پراز شادی
🌼امیدوارم
🍃یه روزعالی راکنار
🌻خانواده ودوستان
🍃داشته باشید
🌼ثانیه ثانیه امروز رو
🍃به خوشی سپری کنید
🌼در کنار عزیزان تون
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🍂🍃🌸🍂🍃🌸
🍂🌸🍂
🌸
#سرگذشت واقعی #سارا
#قسمت_بیست_و_هشت
🌸فرداش رفتم شرکت به بهانه موضوع کاری از منشی وقت گرفت
م با داییش (مدیرعاملمون) صحبت کردم داییش متاسف بود
زنگ زد به خواهرش زد رو آیفون….
– آخه خواهر من چرا با زندگی این دوتا بازی میکنی؟ چرا کمکشون نمیکنی که با هم ازدواج کنن؟؟ – من کاری به کارشون ندارم علی خودش میگه الان آمادگیشو نداره و نمیخواد ازدواج کنه…. حالم بد بود
تمام بدنم میلرزید
🌸از اتاق مدیرعامل اومدم بیرون
دیگه حاضر نبودم خودم رو سبک کنم خواستگاری دقیقا افتاد روز تولدم
صبحش برای آخرین بار رفتم علی رو ببینم انگار میخواستم آخرین شانسمم امتحان کنم
وقتی همدیگرو دیدیم فقط همو بغل کردیم و گریه کردیم
بعد علی بهم یه جعبه مربعی بزرگ داد توش یک گردن بند سنگین دو رو بود اون تلخ ترین کادو زندگیم بود…. من طلا میخواستم چیکار؟ من خودشو میخواستم…. انگار مزد دوستیمون رو بهم داد که وجدانش راحت باشه… خیلی باهم حرف زدیم من تمام سعیمو میکردم که روزنه ی امیدی پیدا کنم و پیشش بمونم اما نمیخواست زیر بار مسئولیتی بره که هیچ کس حاضر نبود تو اون مسئولیت بهش کمکی بکنه یا پشتش باشه!
🌸با گریه ازش جدا شدم
تو کوچه ها الکی قدم میزدم
به ادمها نگاه میکردم
به زن و شوهرها که دست همدیگرو گرفته بودن
به دختر پسرها که عاشقانه کنار هم قدم میزدن
هزار تا ارزو داشتم
هزار تا رویا
هزارتا حرف نگفته تو گلوم بود
اما باید راحت از کنارشون میگذشتم و فراموششون میکردم
دلم میخواست برگردم و اخرین بار نگاهش کنم
اصلا نه برگردم عقب تر
برگردم اون روزها که قرار سینما گذاشت برای بار اول
🌸میگفتم نمیام
مثل الان خوردش میکردم
کاش هیچ وقت جواب ایمیلشو نمیدادم
کاش
کاش
هنوزم وقتی بهش فکر میکنم یا براتون مینویسم بغضم میگیره
🌸
🍂🌸🍂
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🍂🍃🌸🍂🍃🌸
🍂🌸🍂
🌸
#سرگذشت واقعی #سارا
#قسمت_بیست_ونه
🌸شب شد خواستگارا اومدن
من حتی با پسره حرف هم نزدم با همه لج کرده بودم با مامانم با بابام با علی میخواستم داغم به دلش بمونه. خودمو با دستای خودم انداختم تو آتیش
تنها راه فراموش کردنش رو ازدواج میدیدم
هفته بعدش نامزد شده بودیم
اصلا نظر نمیدادم
حتی روز بله برون
همه جمع شده بودن
ساده ترین لباسمو پوشیدم
حرف مهر شد
گفتن نظرت در مورد مهریت چیه
خیلی راحت گفتم
_ من نظری ندارم
پدربزرگم گفت
ط ۷۰۰تا … مامان و بابام از ترس علی به خواستگارم اصلا سخت نگرفتن
🌸میگفت تو پام پلاتینه واسه همین شغل قبلیم که تو شرکت تبلیغاتی تحصیلدار بودم رو مجبور بودم ول کنم الانم بیکارم ماشین خریدم برم تو آژانس… ازم ده سال بزرگتر بود
اینقدر علی به من فشار عصبی وارد کرده که بود من یادم رفته بود ایدآلم حمیدرضا نیست
هیچ از خودم نپرسیدم چرا دارم زنش میشم
حتی دقت نکرده بودم که خوش قیافه و خوشتیپه ولی هر کی میدیدش
میگفت وای ماشالا چه نامزد خوشتیپی داری
من از حمیدرضا واسه خودم یه مرهم ساخته بودم که جدا شم از علی واقعا درک میکردم زجر عاشقی یعنی چی؟
گریه میکردم از شماره های غریبه زنگ میزدم صداشو میشنیدم
حالم هیچ خوب نبود
همه چیزو به حمیدرضا گفتم
🌸بغلم کرد گفت اشکالی نداره به مرور زمان فراموشش میکنی
عجیب بود برام که چطور کنار اومده
اما چون خودش هم یک نامزدی بهم خورده داشت بیشتر درکم میکرد
اصلا حال خودم رو نمیفهمیدم بین زمین و هوا بودم انگار یک دست نامرئی فقط هولم میداد رو به جلو
علی برام ایمیل میفرستاد فایل صوتی میفرستاد که بی معرفت از وقتی رفتی خواب و خوراک ندارم… من اشک میریختم و تو دلم میگفتم به جهنم که نداری مگه من دارم؟…. هر از چندگاهی تکست میداد و من دیگه اشک نمیریختم من فقط نگاه میکردم مثه یخ مثه سنگ… یادم میفتاد که من رو به خاطر یه دختر دیگه دست به سر کرده ازش متنفر میشدم
فقط همون اوایل یک بار جرات کردم بهش زنگ زدم گریه کردم که چرا با من اینکارو کردی؟
چرا نفر سوم رو وارد عشقمون کردی ؟
مگه ما راحت به اینجا رسیده بودیم؟. فقط سکوت کرد و آخرش گفت
_ آخه به جز اون تو رو هم دوست داشتم… آتیش گرفتم… من رو هم دوست داشتی؟
🌸من مثه نفر اضافه ی سوم بودم تو اون رابطه همون بهتر که ازدواج کردم … هر شب اینو با خودم تکرار میکردم. چند ماه بعد از همکارای قدیمی شنیدم که با یکی به اسم پریسا نامزد کرده. فقط لبخند تلخی زدم …..
#ادامہ_دارد
🌸
🍂🌸🍂
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#﷽ ✳️✨✳️✨✳️✨
#حدیث_مهدوی
✍️ حضرت مهدی
(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودهاند:
✅ آگاه باشيد به زودی کسانی،
ادعای مشاهده مرا خواهند کرد!
آگاه باشيد هر کس قبل از،
"خروج سفيانی"
وشنيدن "صدای آسمانی"
ادعای مشاهده مرا کند
دروغگو و افترا زننده است...
حرکت و نيرویی،
جز به خدای بزرگ نيست ...
"احتجاج طبرسی،ج ۲، ص۴۷۸"
✅زمان ظهور و فرج ما با خداست،
و تعیین کنندگان وقت ظهور، دروغگویانند ...
"بحارالأنوار،ج۵۳، ص۱۸۱"
✅ نفع بردن از من در زمان غيبتم ؛
مانند نفع بردن از خورشيد هنگام
پنهان شدنش در پشت ابرهاست ...
و همانا من ايمنی بخش اهل زمين
هستم همچنانکه ستارگان ايمنیبخش
اهل آسمانند...
📚"بحار الأنوار ،ج۵۳، ص ۱۸۱"
💚 الّلهُمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَرَج 💚
🔻بـه مـا بـپـیـونـدید 👇 👇 👇
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی #احکام_رسانه
📡 #مشاهده_برنامه_های_تلویزیونی_از_ماهواره
❓ مشاهده برنامه های تلویزیونی که از ماهواره دریافت می شوند، چه حکمی دارد؟
❇️ پاسخ: 👇👇
☑️ از آنجا که برنامه هایی که توسط ماهواره های غربی پخش می شوند بیشتر دربردارنده آموزش افکار گمراه کننده و تحریف حقایق و لهو و فساد هستند و غالباً مشاهده آنها باعث گمراهی و فساد و ارتکاب کارهای حرام می گردد، بنا بر این دریافت و دیدن آنها جایز نیست.
--------------------------
💻 پایگاه اطلاع رسانی آیت الله خامنه ای
:
💚الّلهُمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَرَج💚
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا ﴿۲۸۶﴾
✨پروردگارا، اگر فراموش كرديم
✨يا به خطا رفتيم بر ما مگير(۲۸۶)
📚سوره مبارکه البقرة
✍بخشی از آیه ۲۸۶
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 با #افکار_منفی چه کار کنیم❓
🔴 چطور به افکار منفی #نچسبیم و خودمون رو از آن جدا کنیم❓
#اعراض_نفسانی
#سته_ضروریه
#سبک_زندگی
#نذر_فرهنگی
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ڪسي ڪـــھ تـو حَرفــاش🌸
زیــاد میڪَھ بیـخیــاڸ
بیشتـر از هَمـھ
فڪـر و خیــاڸ داره🍃
فقـط دیڪَھ حـاڸ و حـوصلھ
بـحث و صـحـبت نــداره🌸
🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷
🌷هیچ وقت این دو جمله رو نگو :
١_ازت متنفرم ٢_دیگه نمیخوام ببینمت
🌷هیچ وقت با این دو نفر هم صحبت نشو :
١_از خود متشکر ٢_وراج
🌷هیچ وقت دل این دو نفر رو نشکن :
١_پدر ٢_مادر
🌷هیچ وقت این دو تا کلمه رو نگو :
١_نمیتونم ٢_بد شانسم
🌷هیچ وقت این دو تا کارو نکن :
١_دروغ ٢_غیبت
🌷همیشه این دو تا جمله رو به خاطر بسپار:١_آرامش با یاد خدا ٢-دعای پدرو مادر
✨﷽✨
✅تلنگر
✍ تنها بازمانده يك كشتی شكسته توسط جريان آب به يک جزيره دور افتاده برده شد. با بیقراری به درگاه خداوند دعا میكرد تا او را نجات بخشد. ساعت ها به اقيانوس چشم میدوخت، تا شايد نشانی از كمک بيابد اما هيچ چيز به چشم نمیآمد.
سرآخر نااميد شد و تصميم گرفت كه كلبهای كوچک بسازد تا خود و وسايل اندكش را بهتر محافظت نمايد. روزی پس از آنكه از جستجوی غذا بازگشت، خانه كوچكش را در آتش يافت، دود به آسمان رفته بود. اندوهگين فرياد زد: «خدايا چگونه توانستی با من چنين كنی؟» صبح روز بعد او با صدای يک كشتی كه به جزيره نزديک میشد از خواب برخاست. آن کشتی میآمد تا او را نجات دهد. مرد از نجات دهندگانش پرسيد: «چطور متوجه شديد كه من اينجا هستم؟» آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، ديديم!»
💥 آسان میتوان دلسرد شد هنگامی كه بنظر میرسد كارها به خوبی پيش نمیروند، اما نبايد اميدمان را از دست دهيم، زيرا خدا در كار زندگی ماست، حتی در ميان درد و رنج. دفعه آينده كه كلبه شما در حال سوختن است به ياد آورید كه آن شايد علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند...
↶【به ما بپیوندید 】↷
_________________
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
💎ﺷﺨﺼﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﻫﺎﻣﺒﻮﺭﮒ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ، ﻫﻤﮑﻼﺳﯽ ﻫﺎﯼ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎهماﻥ ﻣﺎ ﺭا
ﺑﻪ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻧﯽ ﺑﺮﺩﻧﺪ.
زﻭﺝ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﻞ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺩﻭ ﺑﺸﻘﺎﺏ ﻭ ﺩﻭ ﻋﺪﺩ ﻧﻮﺷﯿﺪﻧﯽ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﺷﺎﻥ ﺑﻮﺩ.
ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﭼﻨﯿﻦ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ یک ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺭﻣﺎنتیک ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺩﺭ ﻣﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻨﺪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺴﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﭘﯿﺸﺨﺪﻣﺖ ﻏﺬﺍ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﮐﻤﯽ ﺑرای آﻧﻬﺎ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ آنها ﺳﻌﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ که هیچ غذایی باقی نگذراند.
ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻫمکلاسیهایمان ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻏﺬﺍ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﺍﺩﻧﺪ بطوﺭیکه ﺑﻌﺪﺍﺯ ﺳﯿﺮ ﺷﺪﻥ ﯾﮏ ﺳﻮﻡ ﻏﺬﺍ ﻫﻨﻮﺯ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺑﻮﺩ.
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺻﺪﺩ ﺗﺮﮎ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺧﺎنمﻫﺎﯼ ﭘﯿﺮ ﺑﻪ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﯾﻢ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻠﻒ ﮐﺮﺩﻥ ﻏﺬﺍﯼ ﺯﯾﺎﺩ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﻮﺩﻧﺪ.
ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎ ﭘﻮﻝ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﻫﯿﻢ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﻏﺬﺍﯼ ﺍﺿﺎﻓﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺧﺎنم ﭘﯿﺮ ﺳﭙﺲ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﻭ ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ﯾﻮﻧﯿﻔﻮﺭﻡ ﺍﺯ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ.
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪ؛ 50 ﯾﻮﺭﻭ ﺟﺮﯾﻤﻪ ﺷﺪﯾﻢ.
ﺍﻓﺴﺮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﮔﻔﺖ: ﺁﻥ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯽ ﻣﺼﺮﻑ ﺑﮑﻨﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺑﺪﻫﯽ، ﭘﻮل ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﻤﻠﮑﺖ
متعلق ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺳﺖ.
بله این است تفاوت و حال میفهمم
که چرا آلمان صنعتی ترین و
پیشرفته ترین کشور قاره اروپاست!
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ڪسي ڪـــھ تـو حَرفــاش🌸
زیــاد میڪَھ بیـخیــاڸ
بیشتـر از هَمـھ
فڪـر و خیــاڸ داره🍃
فقـط دیڪَھ حـاڸ و حـوصلھ
بـحث و صـحـبت نــداره🌸
🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷
🌷هیچ وقت این دو جمله رو نگو :
١_ازت متنفرم ٢_دیگه نمیخوام ببینمت
🌷هیچ وقت با این دو نفر هم صحبت نشو :
١_از خود متشکر ٢_وراج
🌷هیچ وقت دل این دو نفر رو نشکن :
١_پدر ٢_مادر
🌷هیچ وقت این دو تا کلمه رو نگو :
١_نمیتونم ٢_بد شانسم
🌷هیچ وقت این دو تا کارو نکن :
١_دروغ ٢_غیبت
🌷همیشه این دو تا جمله رو به خاطر بسپار:١_آرامش با یاد خدا ٢-دعای پدرو مادر
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
#تشرفات #حکایت_وصل_مهدی_عج
✅داستان واقعی حاج حسین خیّر
✍امام زمان فرمودند ما این زیارتت را قبول نداریم! بار و بندیلش را بست و زد به دل جاده برای زیارت سیدالشهدا علیهالسلام،با پای پیاده،مثل همین زائران اربعین خودمان، اسمش حاج حسن بود، حاج حسن خیّر، به عتبات رسید و یک دل سیر زیارت کرد،کاظمین، سامرا، کربلا،در مسیر بازگشت نه اینکه پیاده می آمد مسیر را، از خستگی خوابش برد...
خواب امام زمان ارواحنافداه را دید،برای دستبوسی رفت خدمت حضرت لبخند ، آقا سوال کردند: «کجا بودی و به کجا می روی؟» جواب داد کربلا بودم و به شهر خودم باز می گردم، امام زمان ارواحنافداه فرمودند : «این چه کربلایی است که مقبول نیافتاده؟! » رنگ از رخسارش پرید، پرسید چرا زیارتم قبول نشده جانم بقربانتان؟ آقا فرمودند : «به حرم رفتی و برای ظهور ما دعا نکردی!، مگر نه اینکه من منتقم خون جدِ مظلومم حسین بن علی علیه السلام هستم؟»
از خواب پرید و به کربلا برگشت...
💥حاج حسن زیارت ش قبول نشد، دعای فرج را نخوانده بود و دست خالی از زیر قبة الحسین باز گشته بود.....
ذکرِ تعجیل فرج رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی بشود
📚پایگاه اطلاع رسانی خانه مهدویت ایران
↶【به ما بپیوندید 】↷
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
🍹شربت آبلیمو را جایگزین نوشابه و دلستر در سفره های خود کنیم 🍋
با از بین بردن سموم بدن به بهبود عملکرد آنزیم. ها و تحریک کبد کمک میکند،
مقاومت بدن را زیاد و از عفونت جلوگیری میکند 👌
••••●❥JOiN👇🏾
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
به دشمن خود: بخشش
به رقیبت : تحمل
به دوستانت: مهربانی
و به خودت : احترام
تقدیم کن...
وهمیشه شکرگزار باش.
برو بالاتر
توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم.
روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان دادن که باید پایش را بعلت عفونت می بریدیم.
دکتر گفت که اینبار من نظارت می کنم و شما عمل می کنید...
به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: برو بالاتر!
بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر!!
بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر!!!
تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر...
عفونت از این جا بالاتر نرفته!
لحن و عبارت «برو بالاتر» خاطره بسیار تلخی را در من زنده می كرد خیلی تلخ.
دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی می کردیم.
قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانوایی ها تعطیل.
مردم ایران و تهران بشدت عذاب و گرسنگی می کشیدند که داستانش را همه میدانند.
عده ای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاق شان را تهیه می کردند و عده ای از خدا بی خبر هم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی می کردند.
شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه مان که دلال بود و گندم و جو می فروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم.
پدرم هر قیمتی که می گفت همسایه دلال ما با لحن خاصی می گفت: برو بالاتر... برو بالاتر... !!!
بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم.
چقدر آشنا بود...
وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت: بچه پامنار بودم...
گندم و جو می فروختم...
خیلی سال پیش...
قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم...
دیگر تحمل بقیه صحبتهایش را نداشتم.
خود را به حیاط بیمارستان رساندم.
من باور داشتم که «از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو»؛
اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم...
🖌دکتر مرتضی عبدالوهابی،
استاد آناتومی دانشگاه تهران
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان