eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
که از او فحشا درخواست میکردند 💫در تاریخ پیشینیان از امام صادق علیه السلام نقل شده است : در دوران قبل از اسلام ، در میان بنی اسرائیل پادشاهی حکومت می کرد ، اودر کشورش یک نفر دادستان کل بسیار شایسته داشت ، با توجه به این که آن دادستان نیز برادری صالح و امین داشت ، روزی پادشاه به دادستان گفت : برای انجام کار مهمی به یک نفر شخص امین و شایسته و مورد اعتماد نیاز دارم ، آیا سراغ داری؟ دادستان گفت : برادری دارم که بسیار باایمان و مورد اعتماد است . قرار بر این شد که دادستان برادرش را به حضور شاه معرفی کند . دادستان برادرش را دید و او را به حضور شاه آورد ، شاه به او گفت : می خواهم تو را برای انجام مأموریتی به مسافرت بفرستم ، آیا حاضری ؟ 🌹برادر دادستان گفت : عذر دارم ، عذرم این است که همسر دارم ، نمی توانم او را تنها بگذارم و از شهر خارج گردم دادستان به برادرش اصرار کرد که درخواست شاه را رد نکن و به این مسافرت برو . سرانجام با این که همسر او راضی به مسافرت شوهرش نبود ، او همسرش را به برادرش دادستان، سپرد و به مسافرت رفت ، هنگام مسافرت به برادرش دادستان ، تأکید فراوان کرد که در غیاب من از همسرم محافظت کن ، دادستان نیز به او اطمینان داد که خاطر جمع باشد و در مورد همسرش هیچ گونه نگرانی نداشته باشد . برادر دادستان به مسافرت رفت ، دادستان در غیاب او مکرر به خانه زن برادرش می آمد و به کارهای او رسیدگی می کرد ، در این رفت و آمد ، چشم دادستان به چهره زیبای زن برادرش افتاد کم کم وسوسه های شیطان او را به هوس های شیطانی انداخت و در این مسیر به قدری پایش لغزید که صریحاً از زن برادرش خواست که مرتکب گناه شوند ، ولی زن پاسخ رد داد ، دادستان از هر دری وارد شد زن با کمال قدرت ، عفت خود را حفظ کرد و تن به گناه نداد. 🍃دادستان که شیفته زن شده بود ، برای رسیدن به هوس خود ، زن را تهدید کرد و گفت : شاه به حرف من است اگر خواسته مرا بر نیاوری ، به او می گویم که زن برادرم در غیاب برادرم زنا کرده و باید سنگسار شود .زن در پاسخ او باز هم مقاومت کرد و گفت : هر کاری می خواهی بکن ولی من تسلیم هوس تو نخواهم شد . دادستان که سخت ناراحت و عصبانی شده بود ، دست به انتقام نا حوانمردانه زد و نزد شاه رفت و به دروغ گفت : زن برادرم زنا کرده باید سنگسار شود . 🌹شاه بدون تحقیق ، سخن دادستان را پذیرفت و دستور سنگسار زن را صادر نمود . دادستان خود را به زن رساند و گفت : فرمان سنگسار شدن تو صادر شده ، الان هم اگر تسلیم من بشوی از دست من بر می آید که تو را آزاد کنم وگرنه مجازاتت مرگ است . آن زن غیور و باعفت در این لحظه سخت هم ایستادگی کرد و گفت : هر کاری می خواهی انجام بده ، من دامنم را آلوده نخواهم کرد . 🍃دادستان دستور داد آن زن را برای سنگسار به بیابان بردند ،او را آن قدر سنگباران کردند که زیر سنگ ها ماند و یقین کردند، او مرد ، چون شب شد ه بود از او دست برداشتند و به خانه های خود رفتند ، ولی او هنوز نمرده بود ، آخر های شب با زحمت فراوان با بدن مجروح و خون آلود ، خود را از لای سنگ ها بیرون آورد و با هزار زحمت از آن مکان دور شد و بی هدف به سمت بیابان روانه گشت ، تا در بیابان عبادتگاهی را دید ، به کنار آن رفت و شب را تا صبح در آن جا خوابید ، وقتی که صبح شد عابد آن عبادتگاه او را دید ، نزد او آمد و او را به معبد خود برد و احوال او را پرسید او ماجرا را از اول تا آخر بازگو کرد . ادامه دارد... ‎
🍏فوایددمنوش سیب ترش 🔲موجب وزن 🔲جلوگیری ازپوکی استخوان 🔲پیشگیری ازآلزایمر 🔲درکاهش کلسترول خون 🔲وتنظیم تری گلیسیرید 🔲ومیزان قندخون نیز مؤثر است
✨﷽✨ ✨ زندگی یک پاداش است نه یک مکافات فرصتی است کوتاه تا ببالی، بدانی، بیندیشی بفهمی و زیبا بنگری و در نهایت در خاطره ها بمانی پس زندگیت را خوب زندگی کن...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️ از فکر کردن ⭐️ درباره چیزهایی که ⭐️ باعث ناراحتیت میشه ⭐️ دست بردار... ⭐️ همه چیز را به خدا بسپار ⭐️ و آسوده بخواب .. ⭐️ شبتون به رنگ آرامش
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سر آغاز هر نامه نام خداست 💞 که بی نام او نامه یکسر خطاست شروع روز را با عطر نامهای خدا 💕 آغاز میکنیم 🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ 🌸الهی به امیدتو 🌸یا اَللهُ یا رَحْمنُ 🌸یا رَحیمُ یا خالِقُ 🌸یا رازِقُ یا بارِیُ 🌸یا اَوَّلُ یا آخِرُ 🌸یا ظاهِرُ یا باطِنُ 🌸یا مالِکُ یا قادِرُ 🌸یا حَکیمُ یا سَمیع 🌸ُیا بَصیرُ یا غَفورُ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸پیامبر گرامی اسلام ( ص ) هرڪس در هر روز و یا در هر شب بر من صلوات بفرستد شفاعت من برایش واجب میشود هرچند که از اهل گناهان ڪبیره باشد 📚جامع الاخبار ص۶۷ 🍃🌸اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🍃🌸وَ آلِ مُحَمَّد 🍃🌸روزتون معطر به ذکرصلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋🌹 عشـق،هرروز به تکرار تو برمی خیـزد اشک هرصبح به دیدارتوبرمی خیـزد ای مسافر!به گلاب نگهم خواهم شسٺ گرد و خاکی که ز رخسارتوبرمی خیزد 🌼اللهم عجل لولیک الفرج🌼 ‎
💔 ❤️ به رسم ادب روزمونو با سلام ❤️ بـر سرور و سـالار شهیدان ❤️ آقا اباعبدالله شروع میکنیم ❤️ اَلسلامُ علی الحُسین ❤️ وعلی علی بن الحُسین ❤️ وَعلی اُولاد الـحسین ❤️ وعَلی اصحاب الحسین 🕊عاقبـــت یک روز، می پیچـد خبر که درگذشت ❣نوکـــری که کــــل عمــرش در ره دلبـــر گذشت 🕊کاش اینگونـــه همــه یادی کننـــد از نوکـــرت : ❣مثل یک نوکــــر بیامد مثــل یک نوکــــر گذشت😭
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 ✍ گویند: پادشاهی فرزندش در بستر مرگ افتاد و همه اطباء را برای طبابت، نزد او جمع کردند. اطباء از تشخیص بیماری او عاجر شدند. بوعلی سینا را نزد او آوردند. بر بالین او نشست و گفت: تو را دردی در جسم نمی‌بینم، روح تو مریض است. شاهزاده چون حاذق‌بودن بوعلی را فهمید: گفت مکان خلوت کنید با طبیب کار دارم. 🔹 شاهزاده گفت: مرا دردی است که تو فقط یافتی! من پسر این پادشاه از یک کنیزم. پدرم با وجود پسران دیگر مرا ولیعهد خود کرد و دشمنی آنان به جان خود خرید. پدرم از دست هیچ کس جز من باده نمی‌نوشد، اطرافیان مرا تطمیع کردند سمّ در باده کردم تا پدر خویش بُکشم. پدرم باده را چون دست گرفت و چهره مرا دید داستان را فهمید و باده نخورد. منتظر بودم مرا دستور قتل دهد، نه تنها دستور قتل مرا نداد بلکه روزبروز بر محبت خویش بر من افزود که اطبای جهان بر بالین من حاضر ساخت. ای طبیب! من با این درد خواهم مُرد، مرا رها کن و برو! 🔹 گاهی خوب‌بودن کسی چنان آزاردهنده است که هرگز با بدبودنش نخواهد توانست کسی را چنین آزار کند. پس همیشه برای آزار کسی که آزارت کرد به بدی‌کردن در حق او برای آزارش فکر نکن، به این راه هم بیندیش. 🌹 ️یوسف (ع) با نیک‌بودن خود چنان زلیخا را آتش زد که هیچ کس نمی‌توانست. 🌸 وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولَٰئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ (22 - رعد) و در عوض بدی‌های مردم نیکی می‌کنند، اینان هستند که عاقبت منزلگاه نیکو یابند. 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
☝️ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 13 بهمن ماه 1399 🌞اذان صبح: 05:38 ☀️طلوع آفتاب: 07:04 🌝اذان ظهر: 12:18 🌑غروب آفتاب: 17:32 🌖اذان مغرب: 17:51 🌓نیمه شب شرعی: 23:35
☝️ ☝️ یاقاضی الحاجات(ای برآورنده حاجتها)×صد ✍🏻هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره برایش نوشته شود 2رکعت ؛ درهر رکعت بعدازحمد یک آیة‌الکرسی ،توحید ،فلق وناس بعد از سلام۱۰ استغفار
❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ # یادمان باشد : 👇 ❤️ مَعَکُم اَینَما کُنتُم با هر کجا که 👌 ❤️ نکنیم در انجام هر عملی خدا را بر خود بدانیم. ❤️ زمان زندگی ما تغییر خواهد کرد در اعمال و رفتار خود دقیق تر می شویم و از انجام بسیاری از کارها پرهیز می کنیم. با یاد آوری این آیه به خود ، هر لحظه و هر ثانیه از زندگی خود را با خدا سپری کنید. قطعا لحظات خوشی را پیش رو خواهید داشت ❤️اثرات زندگی با ایه ی شریفه : 👇 هُوَ مَعَکُم اَینَما کُنتُم او با شماست هر کجا که باشید 1⃣احساس دلگرمی 2⃣ توجه بیشتر به رفتار و اعمال 3⃣ خواندن نماز با توجه بیشتر 4⃣ غیبت نکردن 5⃣ رعایت بیشتر اصول اخلاقی 6⃣ ایجاد حس گذشت و از خود گذشتگی 7⃣ این آیه مانند ترمزی برای جلوگیری از گناه عمل می کند 8⃣ عدم احساس تنهایی 9⃣ دل به خدا دادن در مواقع سختی 0⃣1⃣محکم تر شدن حس توکل به خدا 1⃣1⃣ و در پایان حس به معبودی که بسیار مهربان است و بخشایندگی اش پایانی ندارد و دهها اثرات مطلوب دیگر 👌 دل را به خدا بسپاریم و خود را در گرم خدا رها کنیم. بی شک او از مادر به ما مهربان تر است. 😊 ☀️به ما بپیوندید👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جهان هستی کتاب نمی نویسد و هیچ فرمانی نمی دهد. جهان هستی به تو نمی گوید که چه کاری بکن و چه کاری نکن. جهان هستی مطلقاٌ قضاوت نمیکند. جهان هستی همانقدر به یک گنه‌کار مهر میورزد که به یک قدیس مهر میورزد. برایش تفاوتی ندارد زیرا در چشمان جهان هستی، هرآنچه که طبیعی باشد زیباست. بعضی ازمردمان کسانی را که برخلاف طبیعت عمل می کنند مقدس می خوانند، طبیعت اما آرامشش را نثار کسانی میکند که طبیعی باشند.
✅هفته‌ای 2 بار صبحانه میوه بخورید، زیرا بهترين روش برای کوچک کردن شکم و پهلو است !🍎🍊🍇🍓🥒 ▫️خوردن میوه ها بخصوص میوه های کم قند و کم چرب بدلیل فیبر باعث کاهش چربی و کاهش وزن میشود + یک عدد سیب به همراه دو عدد خیارسبز ‎‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی 🤲 که امروز تون پر برکت 🌸🍃 کسب و کار ها تون پر رونق آرامش وسلامتی درزندگیتون جاری باشه🌸🍃 دوشنبه تون زیبا در پناه خداوند متعال💖 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی 🤲 که امروز تون پر برکت 🌸🍃 کسب و کار ها تون پر رونق آرامش وسلامتی درزندگیتون جاری باشه🌸🍃 دوشنبه تون زیبا در پناه خداوند متعال💖 🤲
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 ⭕️ ⭕️ 👈قسمت5️⃣1️⃣ فصل چهارم مادرم چرخ خیاطی دستی داشت. برای من و دخترهایم لباس های راحتی خانه را می دوخت. برای چهارتا دخترم با یک رنگ، سری دوزی میکرد. بعدها مهری که بزرگترین دخترم بود و سلیقه ی خوبی داشت، پارچه انتخاب می کردو به سلیقه ی او، مادربزرگش لباس ها را می دوخت. مادرم خیلی به ما میرسید. هر چند روز یک بار به بازار لین 1 احمدآباد می رفت و زنبیل را پر از ماهی شوریده و میوه می کرد و به خانه ی ما می امد. او لر بختیاری بود و غیرت عجیبی داشت. دلش نمی آمد که چیزی بخورد و برای ما نیاورد. بابای مهران، پانزده روز یک بار از شرکت نفت حقوق می گرفت، حقوق را دست من می داد و من باید برای دوهفته دخل و خرج خانه را می چرخاندم. از همین خرجی به مهران و مهرداد توجیبی میدادم. می گفتم این ها پسرندف توی کوچه و خیابان میروند، باید در جیب شان پول باشدکه خدای ناکرده به راه بدی نروند و گول کسی را نخورند. گاهی پس از یک هفته، خرجی تمام می شد و باید جواب بابای مهران را هم میدادم. مادرم بین بچه ها بیشتر به مهران و زینب وابسته بود. به مهران که خیلی میرسید. زینب هم که مثل خودم عاشق دین و خدا و پیغمبر بود، کنار مادرم می نشست و قصه های قرآنی و امامی را بادقت گوش می کرد و لذت می برد. مادرم خیلی قصه و داستان و حکایت بلد بود. هروقت مادرم به خانه ی ما می آمد، زینب دور و برش می چرخید تا خوب حرف های او را گوش کند. بابای بچه ها از ساعت 5 صبح از خانه بیرون می زد و 5 بعدازظهر برمی گشت.. روزهای پنجشنبه نیم روز بود، ظهر از سرکار برمی گشت. او در باغچه ی خانه، گوجه و بامیه و سبزی می کاشت. زمستان و تابستان، سبزی خوردن و خورشتی را از باغچه می چیدیم و استفاده می کردیم. حیاط خانه ی ما سیمانی بود و ما شب ها در حیاط میخوابیدیم. تا بعد از به دنیا امدن شهرام، کولر نداشتیم. آبادان هم که تابستان هایش بالای چهل درجه بود. بعدازظهرها آب شط را توی حیاط باز میکردم، زیر در را هم میگرفتم؛ حیاط پر از آب می شد. این آب تا شب توی حیاط بود. بااین روش، زمین سیمانی حیاط خنک می شد. ادامه دارد...
🌺🌸 دستنوشته شهیده زینب کمائی🌸🌺 🔺 شماره5⃣1️⃣ 🔺
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 ⭕️ ⭕️ 👈قسمت 6️⃣1️⃣ فصل چهارم- خانه های شرکتی، دو شیر آب داشتند؛ شیر آب شهری که برای خوردن و پخت وپز بود و شیر آب شرکتی که برای شست و شوی حیاط و آبیاری باغچه و شمشادها بود. گاهی هم شیرآب شط را باز می کردیم، همراه آب، یک عالمه گوش ماهی می آمد. دخترها هم ذوق می کردند و گوش ماهی ها را جمع می کردند. ظهرها هم هرکاری می کردم که بچه ها بخوابند، خوابشان نمی برد تا چشم من گرم می شد، می رفتند و توی آب ها بازی می کردند. کار هر روزمان این بود که حیاط سیسمانی را پر آب می کردیم و شب قبل از خواب، زیر در حیاط را که گرفته بودیم، برمیداشتیم و آب را بیرون می کردیم. این طوری سیمان ها خنک خنک می شد و ما می توانستیم تا اندازه ای گرمای هوا را تحمل کنیم و حداقل زمین زیر پایمان خنک باشد. شهرام چهارماهه بود که بابای مهران رفت و یک تلوزیون قرضی خرید. من به اش گفتم: مرد، ما بیشتر از تلوزیون به کولر احتیاج داریم. تلویزیون که واجب نبود. بابای مهعران هم رفت و یک کولر گازی کوچک قرضی آورد. هرچند در اثر خوابیدن زیر کولر گازی و هوای شرجی آبادان، خودم بیماری آسم گرفتم، ولی بچه هایم از شر گرما و شرجی تابستان راحت شدند. به دخترها اجازه ی کوچه رفتن نمی دادم. می گفتم: خودتان چهارتا هستید؛ بنشینید و باهم بازی کنید. آنها هم توی حیاط کنار باغچه خاله بازی میکردند. مهری که از همه بزرگتر بود، مثل مادرشان بود. برای بچه ها دمپخت گوجه درست می کرد و می خوردند. ریگ بازی می کردند و صدایشان در نمی آمد. بچه ها عروسک و اسباب بازی نداشتند. بودجه ی ما نمی رسید که چیزهای گران بخریم. دخترها با کاغذ، عروسک کاغذی درست می کردند و رنگش میکردند. خیلی از همسایه ها نم یدانستند که من چهارتا دختر دارم. گاهی زینب و شهلا را دیده بودند، اما مینا و مهری غیر از مدرسه هیچ جا نمیرفتند. من هرروز از ایستگاه 6 به ایستگاه 7 می رفتم. بازار ایستگاه 7 همه چیز داشت. حقوقمان کارگری بود و زندگی ساده ای داشتیم، اما سعی می کردم به بچه ها غذای خوب بدهم. هرروز بازار می رفتم و زنبیل راپر می کردم از جنس هایی که درحد توانم بود. زنبیل را روی کولم میگذاشتم و به خانه برمیگشتم. زمستان و تابستان، بار سنگین را به کولم می کشیدم. سیر کردن شکم هفت تا بچه که شوخی نیست. هرروز بازار می رفتم، اما تا شب هر چی بود و نبود می خوردند و تمام می شد و شب دنبال غذا میگشتند. ادامه دارد....
🌺🌸 دستنوشته شهیده زینب کمائی🌸🌺 🔺 شماره 6⃣1️⃣ 🔺
💎امام سجّاد علیه السلام: واما حق کسی که مشاور تو است و نظر مشورتی خود را در اختیارت قرار می‌دهد این است که او را در رای ناموافقی که هنگام مشاوره به تو دهد متهم نسازی، زیرا... ➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖ 🔅 : 🔸 في حِكمَةِ آلِ داود : يَنبَغي لِلمُسلِمِ أن يَكونَ مالِكا لِنَفسِهِ ، مُقبِلاً عَلى شَأنِهِ ، عارِفا بِأَهلِ زَمانِهِ . 🔹«در حكمت آل داوود عليه السلام آمده است : «مسلمان، بايد مالك نفس خويش باشد و به كار خويشتن بپردازد و مردم روزگارش را بشناسد» . 📚 الكافي : ج ٢ ص ٢٢٤ ح ١٠ ➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖ 🔅 : 🔸مِن فَضلِ الرَّجُلِ عِندَ اللّهِ مَحَبَّتُهُ لِاءخوانِهِ . 🔹«يكى از امتيازات آدمى در نزد خداوند، مهرورزى او به برادرانش است.». 📚 ثواب الأعمال : ص ٢٢٠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️کلیپ کوتاه ❓پرسش آیا قبل از اذان می توان براى نماز وضو گرفت؟ ✅ پاسخ اگر وقت نماز نزدیک باشد و به قصد آمادگى براى نماز وضو بگیرید، اشکال ندارد و همچنین مى توانید پیش از وقت، به قصد داشتن طهارت وضو بگیرید و با همان وضو نماز بخوانید.
ومَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا (۲) ✨ و هرکس تقوای الهی پیشه کند ✨خدا راه نجاتی برای او قرار می‌دهد(۲) 📚سوره مبارکه الطلاق ✍آیه ۲
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌺 چهل نکته تربیتی از منظر قرآن کریم (۱) 1- هدیه را اول به دختر بدهید. 2- با طفل خود بازی کودکانه کنید. 3- اطفال را بخاطر گریه هاشان نزنید زیرا تا مدتی گریه شهادت به وحدانیت خداوند، شهادت به نبی اکرم و دعا برای والدین است. 4- فرزندان خود را ببوسید. پس همانا برای هر بوسیدن درجه ای در بهشت است. 5- با سلام کردن به فرزندتان به او شخصیت دهید. 6- کودک را در کارهای کودکانه خود تمسخر نکنید. کارهایش را احمقانه نخوانید. 7- فرزند را زیاد امر و نهی نکنید تا جرات پیدا کند و در بزرگسالی نافرمان شود و زیر بار هر دعوت حیوانی و شیطانی نرود. 8- به فرزندان خود شخصیت بدهید. 9- به وعده خود وفا کنید. 10- در کودکان عشق و علاقه به نماز را ایجاد کنیم. 11- لوس کردن، کودکان را موجوداتی ضعیف و بی اراده بار می آورد. 12- کودک را تحقیر نکنید. 13- برای کودکان خود دعا کنید. به خصوص پدران. 14- تذکرات را با ملایمات بیان کنید تا سدی بین والدین و فرزندان نشود. 15- اگر کودک در خانه مورد احترام باشد، کمتر از اوامر پدر و مادر سرپیچی می کند. ادامه دارد... 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸