eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.5هزار دنبال‌کننده
24.1هزار عکس
16.8هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🍌 ✅ زیرا حاوی نوعی آمینو اسید و ویتامین B6 می باشد که باعث ترشح هورمون شادی بخش میشوند. 🍌خوردن روزانه یک موز احساسات منفی، خشم و افسردگی را به میزان زیادی از شما دور میکند. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 ✍ دادن 🔸روایت است تا زمانی ­که ارحام محتاج وجود دارد، (فامیل­‌های نسبی)، صدقه به دیگران روا نیست. 1⃣ بعد از تحویل صدقه به فقیر یا وکیل فقیر، برگشتن و انصراف از آن شرعاً ممکن نیست. 2⃣ واسطه شدن برای رساندن صدقه به دیگری مانند صدقه دادن در ثواب است. 3⃣ آنچه به فقیر صدقه داده‌­ایم کراهت شدید دارد که با یکی از عقود (مثل بیع، مصالحه) به ملک خود درآوردیم؛ یعنی همان را مثلاً از فقیر بخریم. 4⃣ ردّ سائل (رد کردن درخواست فقیر) مکروه است؛ اگرچه گمان داشته باشیم بی­‌نیاز است. لذا مقداری اگر چه اندک، به او بدهیم. 5⃣ درخواست صدقه و کمک بدون احتیاج، کراهت زیادی دارد. بلکه در صورت احتیاج نیز مکروه است. 📚 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
295.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 سه شنبه تون عالی 🌸 🍃ﺍﻟﻬﯽ! امروز اﻭﻧﻘﺪﺭ ﻏﺮﻕ 🌸ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺑﺸﯿﺪ 🍃ﮐﻪ ﺗﺎ ﻋﻤﻖ ﺑﯽ ﺍﻧﺘﻬﺎ 🌸به ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺑﺮﺳﯿﺪ 🍃ﺍﻟﻬﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﺗﻨﺘﻮﻥ ﺳﺎﻟﻢ 🌸ﻭ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺑﻪ ﺧﯿﺮ باشید 🍃نگاه مهربون خدا بدرقه راهتون @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
داستان واقعی قسمت نهم اشک توی چشم هام جمع شده بود ... نمی دانستم بخندم یا گریه کنم... هیچ هدیه و سورپرایزی نمی‌توانست تا این حد خوشحالم کند... هنوز هم همین نظر را دارم: برای یک زن خوشبختی بالاتر از این نیست که همسرش دوستش در داشته باشد .... حس عجیبی داشتم.... حسی که قبلا تجربه نکرده بودم....از خدا شرم داشتم و سینا را خیلی والا میدیدم... کسی که حتی برای رسیدن به عشقش قدم غلطی برنداشته و یاری جستن از خدا را فراموش نکرده... خودم را کوچک میدیدم ... من برای رسیدن به معشوقم شتاب کردم و با یک روش نا متعارف بهش رسیدم... هرچند هنوز هم باور دارم که سینا ارزش داشت... اما حتما راه بهتری هم بود... من وارد مرحله‌ی جدیدی از زندگی شدم... با رسیدن به سینا شناخت و عشقم نسبت به خدا بیشتر و بیشتر شد... با خودم عهد بستم که رنگین را بر مبنای رضای خدا پایه ریزی کنم... مثل این بود که قرار بود در کوره آزمون و خطای زندگی وارد مرحله سختی از امتحان خدا وارد بشم.... مرحله ای که میان دو معشوق قرار بگیرم .... سخت ترین مرحله زندگی یک انسان که ایمان وعشق واقعی اش محک زده میشود... درست حدس زده بودم.... عهدی که با خودم بستم مرا به آزمون سختی کشاند... من باید میان سینا و خدا یکی را انتخاب میکردم..... ادامه دارد... 🌷 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
داستان واقعی قسمت دهم دو ماه از ازدواج ما میگذشت ... هر روز خدا را برای داشتن سینا شکر میکردم... از وقتی زندگی مشترک را شروع کردیم نه تنها برایم تکراری نمیشد ٬ بلکه روز به روز زیباییها ی اخلاقی و کردارش منو مجذوب خودش میکرد... ولی یک چیز مثل خوره به جانم افتاده بود... ترس از دادن سینا.... این دل‌نگرانی ها بی دلیل نبود...‌ با شروع شدن جنگ ایران و عراق قلبم گواهی داد که شاید در این همه موشک باران و تجاوز عزیزانم را از دست می دهم... سینا هم مثل بقیه جوانمردانی که داوطلبانه برای مقابله با متجاوزین آماده میشدن؛ تصمیم خودش را گرفته بود... اما منتظر رضایت من بود.. عزیزم :این یه تکلیفه !! اما تا تو راضی نشی نمیرم... می دانستم که بلاخره باید برود ... اما نمی‌توانستم راضی شوم... بهش گفتم: هیچ تضمینی نیست که برگردی!! تکلیف من چی میشه!؟ من بدون تو نفسم بند میاد.. تازه پیدات کردم... همیشه میترسیدم .... بغض نگذاشت ادامه دهم.... سینا دست هایم را گرفت... دلبندم: مزدوران شهرهای مرزی رو تصرف کردن... از هوا هم که بم بارانمون میکنن... نباید بزاریم دستشون به عزیزانمون برسه... این تکلیفه... _ مطمئن بودم که توسط تو امتحان میشم.... اطمینان هم دارم که میری... اما این که من قلبا راضی بشم یا نه امتحان سختیه.... از شدت ناراحتی بدون آب و غذا خواب رفتم... نیمه های شب از خواب بیدار شدم.... غرق در تماشای سینا اشک می ریختم.... وضو گرفتم و مشغول نماز شدم... با خدا درد کردم : خدایا! سینا هدیه ای بود که تو زندگی بهم بخشیدی... کسی که انسانیتش به حد کمال رسیده.. یادمه روزی که عهد بستم باهات زندگیمو با رضای تو بنا کنم... حالا وقتشه امتحان بشم... هر چی از تو داریم امانته... یه روز میدی یه روز هم میگیری.... من همسرمو به خودت میسپارم ... ازم راضی باش... مراقبش باش... نگیر این هدیه ای رو که بی منت بهم بخشیدی.!!!! صبح که سینا بیدار شد من یک سینی آماده کرده بودم برای بدرقه... قرآن... آب... آینه.... ولی اشک مجال نمیداد.... سینا منو درآغوش گرفت زمان یادم نیست که چه مدت روی شانه اش گریه میکردم....باورم نمی شد سینا هم اشک می ریخت ... من هم مثل همه شیر زنانی که عزیزانشان بدرقه می کردند؛ سینا را بدرقه کردم... یادمه آخرین لحظه با خنده راهش انداختم... بهش گفتم : حوریان بهشتی نکشونن ببرنت... من منتظرما!!! 🌷 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
با معنی ترین نقاشی سال با برعکس کردن عکس گذر زمان رو باور کن... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 💎امام سجّاد عليه السلام: همه خوبیها را در بریدن طمع از آنچه در دست مردم است دیدم رَأَيتُ الخَيرَ كُلَّهُ قَدِ اجتَمَعَ في قَطعِ الطَّمَعِ عَمّا في أيدِي النّاسِ 📚الكافی جلد 2 صفحه 148 ➿〰➿〰➿〰➿〰➿〰 💎امام باقر علیه السلام: نیکی کردن به پدر و مادر و صله رحم، عمر را طولانی می کند 📚بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۸۲ 〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿ 💎امام صادق عليه السلام: سه چيز پشيمانى در پى دارد: به خود باليدن، فخر فروشى، و چيره جويى بر ديگران ثَلاثَةٌ تُعقِبُ النَّدامَةَ: المُباهاةُ، و المُفاخَرَةُ، و المُعازَّةُ 📚تحف العقول صفحه 320 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
❤️🕊❤️ ماهیان؛ از تلاطم دریا به خدا شکایت کردند و چون دریا آرام شد، خود را اسیر صیاد دیدند... تلاطم زندگی حکمت خداست از خدا دل آرام بخواهیم؛ نه دریای آرام...!! @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ ✨وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ ✨لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۱۸﴾ ✨خدا كه همواره به عدل قيام دارد ✨گواهى مى‏ دهد كه جز او ✨هيچ معبودى نيست و فرشتگان ✨او و دانشوران نيز گواهى مى‏ دهند ✨ كه جز او كه توانا و حكيم است ✨هيچ معبودى نيست (۱۸) 📚سوره مبارکه آل عمران ✍آیه ۱۸ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
9.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⬆️⬆️⬆️ 🎥کلیپ کوتاه کلیپ « آموزش شستن و پاک کردن لباس، پارچه، فرش و چیزهای دیگری که نجس شده اند » لطفا حداقل به یک نفر بفرستین👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ⬆️⬆️⬆️
145K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تزریق انرژی مثبت➕ تکرار کنیم💜 ﻋﺸﻖ، ﺣﻖِ الهی ﻣﻦ ﺍﺳﺖ؛ ﻭ ﻣﻦ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻃﻠﺐ میﮐﻨﻢ. ﻣﻦ ﺗﻤﺎﻣﺎ ﻋﺸﻖ ﻣﯽﺩﻫﻢ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ از کائنات ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﯽﮐﻨﻢ. ‌‌خدایا سپاسگزارم❣ ┅✿❀🍃♥️🍃❀✿┅ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💥تسلیم در برابر حکمت خداوند 🌳 روزگاری در مرغزاری گنجشکی بر شاخه یک درخت لانه ای داشت و زندگی می کرد. 🌸 گنجشک هر روز با خدا راز ونیاز و درد دل می کرد و فرشتگان هم به این رازو نیاز هر روزه خو گرفته بودند. 💨 تا اینکه بعد از مدت زمانی طوفانی رخ داد و بعد از آن، روزها گذشت و گنجشك با خدا هيچ نگفت! ✨فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان اين گونه مي گفت: " مي آيد، من تنها گوشي هستم كه غصه هايش را مي شنود و يگانه قلبي ام كه دردهايش را در خود نگه مي دارد و سر انجام گنجشك روي شاخه اي از درخت دنيا نشست. 🔶 فرشتگان چشم به لب هايش دوختند، گنجشك هيچ نگفت و خدا لب به سخن گشود: ✨"با من بگو از آنچه سنگيني سينه توست. 🌑 "گنجشك گفت: " لانه كوچكي داشتم، آرامگاه خستگي هايم بود و سرپناه بي كسي ام. تو همان را هم از من گرفتي. اين طوفان بي موقع چه بود؟ چه مي خواستي از لانه محقرم كجاي دنيا را گرفته بود و سنگيني بغضي راه بر كلامش بست. سكوتي در عرش طنين انداز شد. 👈فرشتگان همه سر به زير انداختند. خدا گفت: 🐍"ماري در راه لانه ات بود. خواب بودي. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون كند. آنگاه تو از كمين مار پر گشودي." 💥گنجشك خيره در خدايي خدا مانده بود. 🕊خدا گفت: "و چه بسيار بلاها كه به واسطه محبتم از تو دور كردم و تو ندانسته به دشمني ام بر خاستي." 💦 اشك در ديدگان گنجشك نشسته بود. ناگاه چيزي در درونش فرو ريخت. هاي هاي گريه هايش ملكوت خدا را پر كرد... @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان