eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
16.1هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
☝️ ۰۰۰۰۰۰☝️ 🌸 یکشنبه ۱۰۰ مرتبه 💗یا ذَالجَلالِ والاِکرام💐 🌸ای صاحب جلال و بزرگواری 💗این ذکر موجب فتح و نصرت می‌شود 👇 ✍هرڪس این نمازرادر روز1شنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود↻2رڪعت ؛ رکعت اول⇦حمد و 3 ڪـوثر رکعت دوم⇦حمد و 3 توحید 📚جمال الاسبوع۵۴ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💟 در يكي از جاده هاي جنوبي دو پسربچه بازيگوش حركت مي كردند كه متوجه شدند دو ظرف بزرگ شير آماده بارگيري است.اين دو بچه براي شيطنت خود را به دو ظرف مخصوص حمل شير رساندند و داخل هر ظرف يك قورباغه بزرگ انداختند. ظرف ها بارگيري شدند و ماشين مخصوص حمل حركت كرد. قورباغه داخل ظرف اول به خود گفت:"چه بدبختي بزرگي، اين اتفاق يك مصيبت حل نشدني است ومن هرگز نميتوانم از اين واقعه جان سالم به در برم. من نميتوانم درب ظرف را باز كنم پس ناچار در اين مايع سفيد رنگ خواهم مرد. قورباغه داخل ظرف دوم به خود گفت: " اين يك اتفاق ناگوار است، من نميتوانم درب ظرف را باز كنم. نميتوانم در اين ديوار هاي آهني سوراخي ايجاد كنم. اما از پدرم شنيده ام كه تنها كاري كه در مايعات مي توان كرد شنا كردن است. بنابراين قورباغه دوم به شنا كردن پرداخت. آن قدر شنا كرد تا يك تكه كره در شير توليد شد و قورباغه روي آن نشست. هنگامي كه درب ظرف ها را باز كردند، در ظرف اول يك قورباغه مرده مشاهده شد و از ظرف دوم يك قورباغه زنده و سالم به بيرون پريد. برنده ها هيچگاه در برابر ناملايمات شانه خالي نمي كنند. اشخاصي كه پشتكار ندارند هرگز موفق نمي شوند. تجربه چيزي است كه مفت به دست نمي آيد. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
6.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هیچ وقت، هیچ وقت در زندگی تسلیم شرایط سخت و بزرگ و دشوار نشوید! این کلیپ شاید طنز و جالب باشد اما درس هایی به شما می دهد که در کمتر کتاب و فیلمی پیدا می شود! @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☕️چای دارچینی دارچین👇👇 کم خونی را درمان می کند. اگر حس کردید که ضعیف شده اید و ممکن است مریض شوید، چای دارچینی را فراموش نکنید. ‎‌‌‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام 🍃یکشنبه ۷ آذر ماهتون زیبا الهی خدا پشت وپناهتون باشه و یه روز خوب یه روز عالی یه روز موفق یه روز پر برکت یه روز پراز آرامش رو براتون مقدر کنه آمیـــن❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥☝️4درس مهم در يك فيلم 5 ثانيه اي 1) زود نااميد نشو 2 ) عدم موفقيت تو را نااميد نكند 3) گاهي كمي صبر شكست رابه پيروزي تبديل ميكند 4) گاهي كمي عجله پيروزي رابه شكست تبديل مي كند 🔰🔰🔰🔰 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕ تکرار کنیم🌷 امروز ساحل دلم را به خدای مهربان میسپارم و میدانم زیباترین و امن‌ترین قایق را برایم میفرستد او همواره بر من آگاه و بیناست خدایا سپاسگزارم❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ┅✿❀🍃♥️🍃❀✿┅
زندگی گاهی مثل قهوه است☕️ سیاه، تلخ و داغ❗️ اما میشه توش شیر ریخت 🥛 تا روشن بشه توش شکر ریخت تا شیرین بشه🧂 و میشه کمی صبرکرد☺️ تا خنک‌ بشه عصر پاییزیی تون پر امید ☕️😊 ‎‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💎حضرت علی(ع) از لغزش دیگران خوشحال نباش زیرا نمیدانی روزگار با تو چه خواهد کرد 📚غررالحکم ص ۷۵۱ 〰➿〰➿〰➿〰➿〰 🔅 : 🔸 لا تَعُدَّنَّ صَديقا مَن لا يُواسي بِمالِهِ . 🔹«كسى را كه تو را در مال خود سهيم نمى كند، هرگز دوست مشمار.». 📚 غرر الحكم: ح ١٠٢٧٦ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💬 سوال:  🔰 آرایش و اصلاح زنانه براى مردان چه حکمى دارد؟ ✅ پاسخ:  ✍ جایز نیست مردان خود را شبیه زنان کنند، ولى اصلاح جزیى و مرتّب کردن بعضى از قسمت ها که منظره خوشایندى ندارد، اشکالى ندارد. [1] 🔶 حدیث: امام علی (علیه السلام) به مردی که در مسجد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود فرمود: از مسجد رسول خدا بیرون شو، ای کسی که رسول خدا لعنتش کرده است. سپس فرمود: شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرماید: لعنت خدا بر مردانی که خود را شبیه زنان می‌کنند و بر زنانی که خود را به شکل مردان در می‌آورند. [2] پی نوشت: [1]. پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی، احکام پوشش. [2] علل الشرائع ج 2 ص 602 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا ﴿۴۱﴾ ✨اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد ✨خدا را ياد كنيد يادى بسيار (۴۱) 📚سوره مبارکه الأحزاب ✍ آیه ۴۱ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
چرا ولیعهدی پدر را نپذیرفت ؟ هارون الرشید بیست و یک پسر داشت که سه تای آن ها را به ترتیب ولیهد خود کرده بود ؛ یکی محمد امین ، دومی مامون الرشید و سومی مؤ تمن . در این میان قاسم پسری بود که گوهر پاکش از صلب آن ناپاک ؛ چون مرواریدی از دریای تلخ و شور ، ظاهر گشته و فیض مجالست زهاد و عباد آن عصر را دریافته بود . او از تاءثیر صحبت ایشان روی دل از زخارف دنیا بر تافته و طریقه پدر و آرزوی تاج و تخت را ترک گفته بود . قاسم جامه کهنه و مندرس کرباسین پوشیده و قرص نان جویی روزه خود را افطار می کرد و پیوسته به قبرستان رفته و به نظر عبرت بر مرده ها می نگریست و مانند ابر بهار اشک می ریخت . روزی پدرش در مکانی نشسته بود ، وزرا و بزرگان و اعیان و اشراف در خدمتش کمر بندگی بسته و هر یک به تناسب مقام خود نشسته بودند که آن پسر با لباس مندرس و کهنه و سر و وضعی ساده و معمولی از آنجا عبور کرد ، گروهی از حضار گفتند : این پسر سر امیر را در میان پادشاهان زیر ننگ کرده ! امیر باید او را از این وضع ناپسند منع نماید ، این حرفها به گوش هارون الرشید رسید ، او پسر را خواست و از روی مهربانی و شفقت زبان به نصیحت او گشود . آن جوان سعادتمند گفت : ای پدر ! عزت دنیا را دیدم و شیرینی ریاست را چشیدم حالا از تو می خواهم که مرا به حال خود واگذاری تا عبادت خدا بجا آورم و زاد و توشه ای برای آخرتم فراهم سازم ، من از دنیای فانی چیزی نمی خواهم و از درخت دولت پادشاهی تو ثمری نخواستم . هارون قبول نکرد و به وزیر خود گفت : فرمان ایالت مصر و اطراف آن را بنویس . قاسم گفت : ای پدر ! دست از سر من بردار والا ترک شهر و دیار می کنم و از تو می گریزم . هارون برای اینکه پسر را از این کار منصرف کند با مهربانی گفت : فرزندم ! من طاقت دوری تو را ندارم ، اگر تو ترک وطن گویی روزگار بی تو چگونه به من خواهد گذشت ؟ ! گفت : تو فرزندان دیگری هم داری که دلت با دیدن آنها شاد شود . سرانجام چون دید پدر دست از او بر نمی دارد ، نیم شبی خدم و حشم را غافل کرد و از دارالخلافه گریخت و تا بصره در هیچ جا توقف نکرد . او به جز قرآنی ، از مال دنیا هیچ با خود بر نداشت . در بصره با کارگری امرار معاش می کرد . ابو عامر بصری می گوید : دیوار باغ من خراب شده بود ، از خانه بیرون آمدم تا کارگری بیابم و دیوار باغم را بسازم . جوان زیبارویی را دیدم که آثار بزرگی از او نمایان بود و بیل و زنبیلی در پیش خود نهاده و قرآن تلاوت می کرد . گفتم : ای جوان ! کار می کنی ؟ گفت : بله برای کار کردن آفریده شده ام ، با من چه کار داری ؟ گفتم : گل کاری ، گفت : به این شرط می آیم که یک درهم و نصف به من مزد دهی و وقت نمازم به من فرصت دهی تا نماز را سر وقت بخوانم . قبول کردم و او را بر سر کار آوردم . چون غروب آمدم ، دیدم یک تنه کار ده نفر را کرده است ! دو درهم به او دادم ، قبول ، نکرد و همان یک درهم و نصف را گرفت و رفت . روز دیگر به دنبال وی به بازار رفتم ولی او را نیافتم ، سراغش را گرفتم ، گفتند : فقط شنبه ها کار می کند ، کارم را به تعویق انداختم تا روز شنبه رسید ، به بازار رفتم همچنان او را مشغول تلاوت قرآن دیدم ، سلام می کردم گویا از عالم غیب او را کمک می کردند . شب خواستم به او سه درهم بدهم قبول نکرد و همان یک درهم و نصف را گرفت و رفت . شنبه سوم به بازار دنبال او رفتم او را نیافتم ، از او سراغ گرفتم ، گفتند : سه روز است در خرابه ای بیمار افتاده ، به شخصی التماس کردم مرا نزد او ببرد ، او را دیدم که در خرابه ای بی در و پیکر بیهوش افتاده و نیم خشتی زیر سر نهاده است . سلام کردم چون در حالت احتضار بود توجهی نکرد ، دیگر بار که سلام کردم مرا شناخت ، خواستم سر او را به دامن بگیرم نگذاشت و گفت : این سر را بر روی خاک بگذار که جز خاک او را سزاوار نیست و من هم دوباره سر او را بر خاک نهادم . گفتم : اگر وصیتی داری به من بگو ، گفت : از تو می خواهم وقتی مردم مرا به خاک بسپاری و بگویی پروردگارا ! این بنده خوار و ذلیل تو است که از دنیا و مال و منصب آن گریخت و رو به درگاه تو آورد که شاید او را بپذیری پس به فضل و رحمت خود ، او را قبول کن و از تقصیرات او درگذر . آنگاه پیراهن و زنبیل مرا به قبر کن ده و قرآن و انگشتر مرا به هارون الرشید برسان و به او بگو این امانتی است از جوانی غریب که گفت : مبادا با این غفلتی که داری بمیری ! این را گفت و حرکت کرد که برخیزد نتوانست ، دو مرتبه خواست بلند شود نتوانست ، گفت : عبدالله زیر بغلم را بگیر که آقا و مولایم امیرالمومنین (ع ) آمد . بلندش کردم ، دیدم جان به جان آفرین تسلیم کرد . @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان