eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.3هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 چو ایران نباشد تن من مباد با تمام زخم هایی که در تن داریم پای خون شهدایمان ایستاده ایم این خاک حاصل خون دل خوردن هزاران مادری است که بی پسر شدند و هزاران فرزندی که بی پدر ماندند و هزاران زنی که با تمام مشکلات، عشقشان را از دست دادند. و هزاران مردی که مردانه به پای وطنشان ایستاده اند. به کوری چشم تمام دشمنان خارجی و بدخواهان و غرب پرستان داخلی تا ظهور مولایمانمان پای انقلابمان می مانیم 🌼 اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج🌼 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
نمی توانم نگاهم راکنترل کنم! ✍ یک جوان ازعالمی پرسید: من جوان هستم ونمی توانم نگاه خودراازنامحرم منع کنم... چاره ام چیست 👈 عالم نیزکوزه ای پرازشیربه اودادوبه اوتوصیه کردکه کوزه راسالم به جایی ببردوهیچ چیزازکوزه بیرون نریزدوازشخصی درخواست کرداوراهمراهی کندواگرشیرراریخت؛ جلوی همه مردم اوراکتک بزند! جوان کوزه راسالم به مقصدرساندوچیزی بیرون نریخت... ✴ عالم ازاوپرسید: چنددخترسرراه خود دیدی؟؟ 🔸جوان جواب داد: هیچ! فقط به فکرآن بودم که شیررانریزم که مباداجلوی مردم کتک بخورم وخاروخفیف بشوم... 👌 عالم گفت این حکایت مومنی است که همیشه خداراناظر برکارهایش می بیند... واز روز قیامت وحساب وکتابش که مبادا درنظرمردم خاروخفیف شودبیم دارد. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ۲۲ بهمن ماه سالروز شکوهمند ایران عزیزمان مبارک باد. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫صبح ظفر است و سینه ها غرق سرور 🌸گل کرد امید و عشق ، در  وادی نور 💫فجر دهمین روز پس از لیله ی عشر 🌸از مشرق جان فروغ حق کرد  ظهور 🌸سلام صبح پیروزی بر شما مبارک باد🌸 روزتان بخیـر  و ایام به کـام 💐 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🇮🇷...! یکی ذبح شد... یکی زنده به گور... یکی اربا اربا... ▫️می آیم چون مدیونم! ▫️می آیم چون موظفم! ▫️می آیم چون مکلفم! 📎سهم من فقط چندقدم است و چند شعار! 🇮🇷 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌹پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله: 🌹خداوند متعال فرمود: 🌹محبّت‌ من براى كسانى حتمى‌است 🌹كه براى من با يكديگر پيوند 🌹و ارتباط برقرار كنند 📚 میزان الحکمه ج۲ ص۴۵۱ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☑️ پرسش: زیور آلات زن ، اگر در معرض دید نامحرم باشد ، چه حکمی دارد ؟ ✅ پاسخ: آیات عظام ، ، ای ، و : باید از دید مرد نامحرم پوشانده شود ⭐️ آیت الله : پوشاندن پنهانی ( مانند دستبند ، النگو و گردن بند ) از دید نامحرم واجب است 🍀 آیت الله : پوشاندن گردن بند از دید واجب است ولی پوشاندن النگو ، دستبند حلقه ازدواج و انگشتر واجب نیست 🍀 آیات عظام و : پوشاندن زیورآلات پنهانی ( مانند دستبند ، النگو و گردن بند ) از دید نامحرم است ولی پوشاندن و انگشتر واجب نیست. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ ✨لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ ﴿۱۶﴾ ✨ﺁﻳﺎ ﻭﻗﺖ ﺁﻥ ﻧﺮﺳﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ ✨ ﻛﻪ ﺩﻟﻬﺎﻯ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ✨ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺫﻛﺮ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺣﻖ ✨ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺧﺎﺷﻊ ﮔﺮﺩﺩ(۱۶) 📚سوره مبارکه الحدید✍آیه ۱۶ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕ تکرار کنیم❤️ امروز گشایشی عظیم در کار من است و من صدای شادی و هلهله‌ی برخاسته از آن گشایش را میشنوم و تنها مهربان خدایم را شکرگزارم خدایا سپاسگزارم❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
قضاوت سلیمان نبی ‍ در افسانه ها آمده دو زن نزد سلیمان نبی می آیند و هردو ادعا می کنند مادر کودکی هستند؛ سليمان براى اينكه مادر واقعى كودك مشخص شود تدبيرى مي انديشد و ميگويد با شمشیر كودك را دو نیم كرده و نصفش را به هرکدام از شما ميدهم! اما یکی از آن دو زن از ادعای خود برگشته و درخواست می کند کودک به زن دیگر داده شود! سلیمان اعلام می کند همان زن مادر واقعی کودک است چون به هرقیمتی ترجیح داد کودک زنده بماند...! @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
درختی را که در غیر فصل بار بدهد باید از ریشه درآورد. روزی بود روزگاری بود، زمستان و برف بود . صاحب باغ که از خانه ماندن خسته شده بود با خودش گفت: برم به باغم سری بزنم. به باغش رفت برف روی زمین نشسته بود باغبان گفت: دو سه ماه دیگر درختانم دوباره به بار می نشیند. ناگهان چشمش به درخت انجیری افتاد که بر شاخه هایش چند تا انجیر روییده بود. باغبان با تعجب گفت: نکند خواب می بینم؟ این فصل و میوه انجیر؟ باغبان با خودش گفت: بهتر است میوه ها را به پادشاه هدیه کنم تا جایزه ای به من بدهد. با این فکر به طرف قصر پادشاه راه افتاد. دربانها پرسیدند: با شاه چکار داری؟ باغبان گفت: آمده ام هدیه مخصوص به شاه تقدیم کنم. شاه از دیدن انجیرها خوشحال شد. دو سه تا انجیر خورد و گفت: از این باغبان در قصر پذیرایی کنید تا برگردم. باغبان فکر کرد که شاه برمی گردد و جایزه ی خوبی به او می دهد موضوع این بود که شاه به شکار می رفت. شکار شاه چند روزی طول کشید وقتی به قصر برگشت دلخور و ناراحت به اتاق خوابش رفت. چون نتوانسته بود شکار کند، کسی هم جرات نکرد درباره باغبان با او حرفی بزند. چند روز گذشت. صاحب باغ با اعتراض گفت: به شاه بگویید مرا مرخص کند ولی آنها جواب درستی به او ندادند. باغبان صدایش بلند شد. داد و بیداد راه انداخت و خودش را به در و دیوار کوبید. آنها هم ناراحت شدند و او را بعنوان دیوانه به تیمارستان فرستادند صاحب باغ مدتها در تیمارستان ماند دیگر کسی باور نمی کرد که او سالم است و دیوانه نیست. از قضای روزگار یک روز شاه با درباریانش برای بازدید از تیمارستان به آنجا رفت باغبان او را دید و تمام ماجرا را برای شاه تعریف کرد. شاه خندید و گفت: چه سرنوشت بدی داشته ای. حالا دستور می دهم که تو را آزاد کنند. و بعد تو را به خزانه من ببرند و هر چه خواستی بردار باغبان به خزانه جواهرات شاه رفت. مدتی در خزانه گشت و به خزانه دار گفت: آنچه من می خواهم در اینجا نیست. پرسیدند: تو چه می خواهی؟ باغبان گفت: به دنبال یک تبر تیز و یک جلد قرآن می گردم. خبر به پادشاه رسید. باغبان را صدا کرد و گفت: چرا به جای جواهرات ( تبر و قرآن ) می خواهی ! صاحب باغ گفت: تبر را به دلیل این می خواهم که با خود به باغ ببرم و درختی را که بی موقع میوه داد و مرا به این درد و رنج انداخت ببُرم و قرآن را هم به این دلیل که پیش فرزندانم ببرم و آنها را به قرآن قسم بدهم که به طمع مال و دنیا و جایزه به کارهایی مثل کاری که من کردم دست نزنند. از آن به بعد، به کسی که می خواهد محبت و لطف بی موقع انجام دهد می گویند: درختی را که در غیر فصل بار بدهد باید از ریشه درآورد. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
کلّه‌اش بوی قورمه سبزی می‌دهد امروزه در دوره‌ی تمدّن و پیشرفت برای از میان بردن مخالفان روش‌های بی رحمانه و وحشیانه‌ای وجود دارد ؛ فکرش را بکنید که در گذشته چگونه می‌توانسته‌اند؟ یکی از شیوه‌ها در دوره‌ی صفویه برای کشتن مخالفان این بود که از کله‌ی مخالفان قورمه سبزی درست می‌کردند . چه کار زشت و بی انصافانه‌ای؟ البته در بسیاری از دوره‌ها و حتی امروزه نیز از این بدتر است . این زبانزد ( ضرب المثل) از همین داستان ریشه می‌گیرد .در باره‌ی کسی که دنبال دردسر خطرناکی بوده که می‌توانسته منجر به مرگ او شود این زبان زد را به کار می بردند . در صفحه 495 از کتاب تاریخ ایران نوشته پیگولوسکایا و چهار تاریخ نویس دیگر می‌خوانیم : « شاه اسماعیل دوم صفوی کوشید تا برای استواری پایه قدرت خویش اعدام‌های دسته جمعی به راه اندازد از جمله شش برادر خود را که در قزوین ساکن بودند اعدام کرد و احکامی برای قتل دیگر کسان خود که در ایلات زندگی می‌کردند صادر نمود...»و در صفحه 513 می‌خوانیم : « شاه عباس قیام مردم را با بی رحمی فوق‌العاده خاموش می‌کرد. مثلاً در گیلان تمام افراد قبیله‌ی جیک را بلا استثنا معدوم ساختند و ایل کُرد مُکری و ایل قزلباش تکه لو به همین سرنوشت دچار شدند .» @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
معنی ضرب المثل شمشیر از رو بستن چیست؟ این عبارت کنایه از مبارزه آشکار است نه پنهانی. وقتی می گویند فلانی شمشیر را از رو بسته است، یعنی اهل حیله و فریب نیست که شمشیر پنهان داشته باشد و از پشت خنجر بزند بلکه آشکارا مبارزه می کند. عیاران و جوانمردان به خاطر این که تشکیلات محرمانه داشتند و به ظاهر کسی آن ها را نمی شناخت، در زمان انجام مأموریت شمشیر را از رو نمی بستند بلکه کمربند چرمی را در زیر لباس به کمرشان می بستند و شمشیر را به حلقه کمربند آویزان می کردند طوری که معلوم نشود سلاحی دارند و احیاناً شناخته شوند اما بعد ها که تشکیلات عیاری رونق پیدا کرد، هرگاه که دشمن را ضعیف و ناتوان تشخیص می دادند و مبارزه پنهانی را ضروری نمی دیدند، بدون هیچ ترسی شمشیر را از رو می بستند و دشمن را از پای درمی آوردند. این عبارت رفته رفته به مرور زمان، به صورت ضرب المثل درآمد و در موارد مبارزات علنی و آشکار و به منظور تحقیر طرف مقابل مورد استفاده قرار گرفت! @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
تدیبر نمودن بهلول آورده اند روزي بهلول از راهی می گذشت. مردي را دید که غریبوار و سر به گریبان ناله می کند. بهلول به نزد او رفت سلام نمود و سپس گفت: آیا به تو ظلمی شده که چنین دلگیر و نالان هستی. آن مرد گفت: من مردي غریب و سیاحت پیشه ام و چون به این شهر رسیدم، قصد حمام و چند روزي استراحت نمودم و چون مقداري پول و جواهرات داشتم از بیم سارقین آنها را به دکان عطاري به امانت سپردم و پس از چند روز که مطالبه آن امانترا از شخص عطار نمودم به من ناسزا گفت و مرا فردي دیوانه خطاب نمود. بهلول گفت: غم مخور من امانت تو را به آسانی از آن مرد عطار پس خواهم گرفت. آنگاه نشانی آن عطار را سوال نمود و چون او را شناخت به آن مرد غریب گفتمن فردا فلان ساعت نزد آن عطار هستم تو در همان ساعت که معین می کنم در دکان آن مرد بیا و با من ابداً تکلم منما . اما به عطار بگو امانت مرا بده. آن مرد قبول نمود و برفت. بهلول فوري نزد آن عطار شتافت و به او گفت: من خیال مسافرت به شهر هاي خراسان را دارم و چون مقداري جواهرات که قیمت آنها معادل 30 هزار دینار طلا می شود دارم ، می خواهم نزد تو به امانت بگذارم تا چنانچه به سلامت بازگردم آن جواهرات را بفروشی و از قیمت آنها مسجدي بسازی. عطار از سخن او خوشحال شد و گفت: به دیده منت. چه وقت امانت را می آوري ؟ بهلول گفت: فردا فلان ساعت و بعد به خرابه رفت و کیسه اي چرمی بساختو مقداري خورده آهنی و شیشه در آن جاي داد و سر آن را محکم بدوخت و در همان ساعت معین به دکان عطار برد. مرد عطار از دیدن کیسه که تصور می نمود در آن جواهرات است بسیار خوشحال شد و در همان وقت آن مردغریب آمد و مطالبه امانت خود را نمود. آن مرد عطار فوراً شاگرد خود را صدا بزد و گفت: کیسه امانت این شخص در انبار است. فوری بیاور و به این مرد بده . شاگرد فوری امانت را آورد و به آن مرد داد و آن شخص امانت خود را گرفت و برفت و دعای خیر براي بهلول نمود. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
پس از آمدن کلاه شاپو در سال ۱۳۱۴، این کلاه اجباری شد و اگر کسی کلاه نمدی داشت یا کلاهی بسر نداشت بازداشت می‌شد!! منبع: نخست وزیران ایران، باقر عاقلی، ص۴۳۹ نمونه آگهی های روزنامه ها، برای تبلیغ کلاه "شاپو" در سال1315ش تصویری جالب از انواع کلاه های دوره قاجار. کلاه هایی که با آمدن کلاه شاپو استفاده از آن ممنوع شد. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌷🌷🌷 کشاورزی فقیر از اهالی اسکاتلند بود. یک روز او از باتلاقی که نزدیک مزرعه‌اش بود صدای درخواست کمکی را شنید. فورا خود را به باتلاق رساند، پسری وحشت‌زده که تا کمر در باتلاق فرورفته بود فریاد می‌زد و تلاش می‌کرد تا خود را آزاد کند. کشاورز با تلاش زیاد به‌وسیله طناب و چوب او را از مرگ تدریجی و وحشتناک نجات داد. فردای روز حادثه کالسکه‌ای مجلل جلوی منزل محقر کشاورز توقف کرد و مرد اشراف‌زاده‌ای از آن پیاده شد و به خانه پیرمرد رفت. او خود را پدر همان پسر معرفی کرد و پس از سپاسگزاری خواست که کار او را جبران کند، چون کشاورز زندگی تنها فرزندش را نجات داده بود. کشاورز اما قبول نکرد که پولی بگیرد. در همین موقع پسر کشاورز وارد خانه شد. اشراف‌زاده گفت:اجازه بدهید به منظور قدردانی، فرزندتان را همراه خود ببرم تا تحصیل کند اگر همانند خودت شرافتمند و نوعدوست باشد به مردی تبدیل خواهد شد که تو به او افتخار می‌کنی. پس از سال‌ها پسر کشاورز از دانشکده پزشکی فارغ‌التحصیل شد و همین طور به تحصیل ادامه داد تا در سراسر جهان به‌عنوان الکساندر فلمینگ کاشف پنی‌سیلین مشهور شد. سال‌ها بعد پسر همان اشراف‌زاده به ذات‌الریه مبتلا شد و تنها چیزی که توانست برای بار دوم جان او را نجات دهد، داروی کشف شده توسط فرزند آن پیرمرد کشاورز بود. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✴️•⇦ اگر روزانه ۱۰ عدد مغز بادم پوست کنده را میل کنید برای تقویت اعصاب و افزایش حافظه مفید است 📝•⇦ همچنین باعث تسریع در رشد کودکان نیز می شود ┄┄┄❅✾❅┄┄┄ به جمع ما بپیوندید 👇🏻👇🏻🤔 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ نذارید‌ قهرهاتون طولانی بشه نذارید بغضهاتون طوفان بشه نذارید دلهاتون‌ احساسِ سنگینی کنه با حرفی آغوشی نگاهی یک نقطه‌ ی پایان بذارید ادامه دادن یعنی غرور و غرور تمرینِ جدایی میاره @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ┄❊○🍃❤️🍃○❊┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیرمرد تو جاده یه جمله جالبی گفت که حیفم اومد به شما هم نگم؛ زندگي مثل آب توی ليوانه ترک خورده ميمونه... بخوری تموم ميشه نخوری حروم ميشه از زندگيت لذت ببر چون در هر صورت تموم ميشه... از لحظه لحظه زندگیت لذت ببر ! به قول فامیل دور که میگفت: آقای مجری بهت یه نصیحت برادرانه میکنم اگه زندگیت ته کشید بشین با ته دیگش حال کن ! هی نگو به آخرش رسیدم... لذتِ دنیارو کسی بُرد که هم بخشید هم پوشید هم خورد هر کس که کیسه‌اش محکم گره خورد خودش مُرد و ثروتش را دیگری برد ... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☘امام علی(ع) دنیا فریب می دهد، زیان می رساند، و سریع می گذرد. نهج البلاغه، حکمت۴۱۵ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🔸🔹🍃🌸🍃🔹🔸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌اَمَنْ یُجیبْ... حالِ دلم اضطراری است! در این دنیای شلوغ و هزار رنگ دل خوشم به بودنت... داشتنت... بـدم ... بـدم... بـد ! اما کنار تو آرام میشوم .. شبم را با یادت بخیر کن🌙 ‎‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🌹🍃 یک روزدیگر☀️ یک برکت دیگر وفرصت دیگربراے زندگی خدایا❣ تو را سپاس بخاطر روزی دیگر و آغازی نو با نام توآغازمی کنیم 🍃🌹خدایا به امیدخودت🌹🍃 ‎‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام یکشنبه ۲۳بهمن ماه دهانمان را خوشبو کنیم به عطر دل نشین صلوات بر حضرت مُحَمَّدٍ و خاندان مطهرش 🌸🍃 ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ اللهم صل ؏ محمد وآل محمد ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ اللهم صل ؏ محمد وآل محمد ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ اللهم صل ؏ محمد وآل محمد ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ ‎‌‌‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
❤️ 💚 💝 نفس بده تا برایت نفس نفس بزنم نفس به جز تو نخواهم برای کس بزنم مرا اسیر خودکرده ای آقا دعایی کن که آخرین نفسم را در رکابت بزنم ❤️ اللّهمَّ‌_عَجِّلْ‌_لِوَلِیِّڪَ‌_الفَرَج❤️ 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
! هر صبح سلامی به گل روی تو"ارباب" چون یادگل روی تو، یادآور عشق اســــــت أَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh