هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی سرت درد نمیکنه آیا نشانی داشتی؟!
وقتی که سالم هستید آیا نشانی دارید؟!
آیا برای این مواقع شکر گذار هستی؟
آیا وقتی که سالم هستی شکر گذاری میکنی؟
یا فقط وقتی مریض میشید به بفکر خدا می افتید؟!!!
پس همین الان شکرگزاری کن و بنویس خدایا شکرت ؛ خدایا سپاسگزارم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در آخرین روز بهمن ماه💗
🌺 برای خودتون
🌷و خانواده های پُر مهرتون
🌺 و برای همه ی كسانی
🌷كه دوسشون داريد ،
🌺 آرزوی سلامـتی و
🌷حالِ خوبِ خوب دارم..
یکشنبه تون زیبـا 💐
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕
ﺗﮑﺮﺍﺭ کنیم💚
امروز عاشقانهترین سرود زندگی را سر میدهم و با شادمانی و سپاسگزاری به سوی خلق نابترین اندیشههایم گام بر میدارم.
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﻡ❣
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث
💎 #امام_علی_علیه_السلام :
🔸 «إنَّهُ لابُدَّ لِلعاقِلِ مِن أن يَنظُرَ في شَأنِهِ ؛ فَليَحفَظ لِسانَهُ ، وَليَعرِف أهلَ زَمانِهِ .»
🔹 «خردمند ، بايد در كار خويش بنگرد تا زبان خويش را نگه بدارد و مردم زمانه اش را بشناسد .»
📚 الأمالي للطوسي : ص ۱۴۶ ح ۲۴۰
➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖
💎حضرت فاطمه زهرا عليها السلام :
هر كه عبادت خالصانه خود را به درگاه خدا فرا برد ، خداوند عزّ و جلّ بهترين كارى را كه به صلاح اوست برايش فرو فرستد
📚ميزان الحكمه، جلد 4، صفحه 49
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی #احکام_حق_الناس
💢 چهار نکته درباره️ #اذیت و #آزار مردم
❌ یکی از #گناهان_کبیره اذیت و آزار دیگران است.
🌸 پیامبر اکرم (ص) فرمود:
کسی که #مومنی را #اذیت کند مرا اذیت نموده است.
🔹 #آزار_دیگران گاه به زبان است همچون اهانت، مزاحمت تلفنی ️ و ... گاه به قلم است ، مانند نامه ها و مقالات توهین آمیز و گاه با رفتار است همچون بلند کردن صدای ضبط، و یا معطل وسرگردان کردن ارباب رجوع در ادارات، یا آلوده ساختن هوا در محیط های بسته و یا ایجاد سد معبر و راه بندان و....
🔹 #گفتن و #شنیدن جوک و لطیفه ای که اهانت یا ایذاء به شخص یا اشخاص معینی باشد جایز نیست.
🔹 #آزار رساندن به مومن به #هتک_حرمت یا ضرب و جرح و مانند آن و نیز پدر و مادر هر چند با گفتن اف، همچنین گرفتن روزه مستحب یا سفر ️ غیر واجب اگر موجب اذیت پدر و مادر شود #حرام است.
📗 #منابع:
۱. جواهر الکلام ج ۲۲ ص ۷۴ و ج ۲۱ ص ۲۴
۲. سوره مبارکه اسرا ۲۳
۳. توضیح المسائل مراجع ج ۱ م ۱۷۴۱ و ۱۲۹۵
۴. احکام دو دقیقه ای محمود اکبری ج ۵ ص ۱۱۷
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨الرَّحْمَنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا(۵۹)
✨اوست خداى بخشنده
✨پس از او بخواه
✨كه بر همه چيز آگاه است(۵۹)
📚سوره مبارکه الفرقان ✍آیه۵٩
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
مهمان روزی خودش را با خودش میآورد و بلای صاحبخانه را با خودش میبرد
روزی مهمانی به کلبه محقّر مرد صاحب بصیرت وارد شد. آن مرد، مَقدم او را گرامی داشت و با وجود تنگدستی صمیمانه از وی پذیرایی کرد و آنچه داشت در طبق اخلاص نهاد و برای او آورد. مهمان با دلی شاد و خرسند از او خداحافظی کرد و رفت ولی همین که قدم از خانه بیرون گذاشت صاحبخانه از پشت مشاهده کرد که مشتی مار و عقرب و رتیل به تن او چسبیدهاند. وحشتزده به دنبال او روان شد. چون اندکی راه پیمودند و به بیابان رسیدند دید که جانوران گزنده همه از بدن او به زمین ریختند و هر یک به گوشهای گریختند و در لابهلای سنگها و بوتههای صحرایی پنهان شدند. دانست که آنچه مهمان با خود برده و در بیابان ریخته درد و بلاهای خانه او بوده است. پس خدا را شکر کرد و به خانه بازگشت.
پیامها:
۱. غم روزی مهمان را نباید خورد.
۲. مهمان نه تنها روزی را کم نمیکند بلکه موجب رفع بلاها از خانواده میزبان میشود.
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
سر خر !
روزی مرد مومنی سوار بر خر، از دهی به دهی دیگر میرفت،در میان راه عدهای از جوانان که شراب خورده و مست بودند، راه را بر او میبندند،
یکی از آنها جامی را پر از شراب کرده و به او تعارف میکند!
مرد استغفرالله گویان سرباز زد اما جوانان دست بردار نبودند و وی را تهدید کرده که اگر شراب را نخورد کشته خواهد شد،
مرد برای حفظ جانش راضی شده و با اکراه جام را گرفته و سپس روی به آسمان میگوید؛ خدایا تو میدانی که بخاطر حفظ جانم راضی به خوردن این شراب شدهام !
چون جام را به لب نزدیک کرد، ناگهان خرش شروع به تکان دادن سر خود کرد و سر خر به جام شراب خورد
و شراب بر زمین ریخت !
در این هنگام مرد با ناراحتی گفت؛
فرصتی پیش آمده بود که شرابی حلال بخوریم
اما این سر خر نگذاشت...!
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
#زبان_حیوانات
روزی بهلول، پیش خلیفه " هارون الرشید " نشسته بود.
جمع زیادی از بزرگان خدمت خلیفه بودند.
طبق معمول، خلیفه هوس کرد سر به سر بهلول بگذارد.
در این هنگام صدای شیهه اسبی از اصطبل خلیفه بلند شد.
خلیفه به مسخره به بهلول گفت:
برو ببین این حیوان چه می گوید ، گویا با تو کار دارد.
بهلول رفت و بر گشت و گفت:
این حیوان می گوید: مرد حسابی حیف از تو نیست با این" خر ها " نشسته ای. زودتر از این مجلس بیرون برو. ممکن است که " خریت " آنها در تو اثر کند.
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
روزگاري حاکمي اعلام کرد به هنرمندي که بتواند آرامش را در يک تابلو نقاشي بياورد، جايزه اي نفيس خواهد داد.
بسياري از هنرمندان سعي کردند وحاکم همه تابلو هاي نقاشي را نگاه کرد و از ميان آنها دو تابلو پسنديد و تصميم گرفت يکي از آنها را انتخاب کند.
اولي نقاشي يک دريا چه آرام بود؛ درياچه مانند آينه اي تصوير کوههاي اطرافش را نمايان مي ساخت، بالاي درياچه آسماني آبي با ابرهاي زيبا و سفيدبود، هر کس اين نقاشي را ميديد حتما آرامش را در آن مي يافت.
در دومي کوههايي بود ناهموار و پر صخره؛ آسمان پر از ابر هاي تيره، باران ميباريد و رعد و برق ميزد، از کنار کوه آبشاري به پايين مي ريخت،در اين نقاشي اصلا آرامش ديده نمي شد.
اما حاکم با دقت نگاه کرد وپشت آبشار بوته اي کوچک ديد که در شکاف سنگي روييده بود.
در آن بوته پرنده اي لانه کرده بود و در کنار آن آبشار خروشان و عصباني، پرنده اي در لانه اي با آرامش نشسته بود.
حاکم نقاشي دوم را انتخاب کرد وگفت:
"آرامش به معناي آن نيست که صدايي نباشد، مشکلي وجود نداشته باشد، يا کار سختي پيش رو نباشد!
آرامش يعني درميان صدا، مشکل و کار سخت،دلي آرام وجود داشته باشد..."
♡••♡••♡••♡••♡
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🔻مسیر سخت موفقیت
🔻مرد میلیاردر قبل از سخنرانیش خطاب به حضار گفت:
از میون شما خانوم ها و آقایون، کسی هست که دوست داشته باشه جای من باشه، یه آدم پولدار و موفق؟
🔹 همه دست بلند کردند!
💢مرد میلیاردر لبخندی زد و حرفاشو شروع کرد: با سه تا از رفیق های دوره تحصیل، یه شرکت پشتیبانی راه انداختیم و افتادیم توی کار. اما هنوز یه سال نشده، طعم ورشکستگی پنجاه میلیونی رو چشیدیم!
💢رفیق اولم از تیم جدا شد و رفت دنبال درسش!
💢 ولی من با اون دو تا رفیق، به راهم ادامه دادم. اینبار یه ایده رو به مرحله تولید رسوندیم، اما بازار تقاضا جواب نداد و ورشکست شدیم! این دفعه دویست میلیون! رفیق دوم هم از ما جدا شدو رفت پی کارش!
💢من موندم و رفیق سوم. بعد از مدتی با همین رفیق سوم، شرکت جدید حمل و نقل راه انداختیم، اما چیزی نگذشت که شکست خوردیم. این بار حجم ضررهای ما به نیم میلیارد رسید! رفیق سوم مستاصل شد و رفت پی شغل کارمندیش!
💢 توی این گیرودار، با همسرم تجارت جدیدی رو راه انداختیم و کارمون تا صادرات کالا هم رشد کرد. اوضاع خوب بود و ما به سوددهی رسیدیم اما یهو توی یه تصادف لعنتی، همسرمو از دست دادم!
💢 همه چی بهم ریخت و تعادل مالیمو از دست دادم! شرکت افتاد توی چاله ورشکستگی با دو میلیارد بدهی! شکست پشت شکست!
💢مدتی بعد پسر کوچیکم بخاطر تومور مغزی فوت کرد.
💢 چند سال بعد، ازدواج دوم داشتم که به طلاق فوری منجر شد!
💢بالاخره در مرز پنجاه و هفت سالگی، با پسر بزرگم شرکت جدیدی زدیم با محصول جدید اولش تقاضا خوب بود اما با واردات بی رویه نمونه جنس ما، محصولمون افت فروش پیدا کرد و باز ورشکست شدیم. هفت سال حبس رو بخاطر درگیری با طلبکارهای دولتی و خصوصی گذروندم! و اموالمون همش مصادره شد! شکست ها باهام بودند و منم هنوز بودم!
💢به محض رهایی از حبس، باز کار جدیدی رو استارت زدیم و این بار موفق شدیم. شرکتمون افتاد توی درآمد و وضعمون خوب شد. من به سرعت و با یه رشد عالی، از چاله بدهی ها دراومدم. الان شرکت من ده شرکت وابسته داره و شده یه هلدینگ بزرگ، اونم با ده هزار پرسنل.
💎مرد میلیاردر بعد از رسیدن به این قسمت از حرف هاش، از حضار پرسید: همونطور که شنیدید، من برای رسیدن به این مرحله از زندگی، تاوان دادم. عذاب کشیدم. آیا کسی حاضر هست بازم مسیر منو طی کنه؟
💎هیچ کس دستشو بلند نکرد! مرد میلیاردر خنده بلندی کرد و سپس با گفتن یه جمله از پشت تریبون اومد پائین : خیلی هاتون دوست دارید الان جای من باشید اما حاضر به طی کردن مسیر سختی نیستید که من طی کردم ’
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
نه ناخوشیش به ناخوشی آدم میبره و نه غذایش به غذای آدمیزاد
یک حکیم باشی بود که به معاینهی بیماران میپرداخت . روزی که صدای آه و نالهی بیماری توجهش را جلب کرد از اتاق معاینه خارج شد . دید که بیماری هست که از درد گلایه میکند و میخواهد که خارج از نوبت معاینه بشود . بیماران دیگر هم قبول کردند که نوبت او جلو بیافتد وقتی دکتر از او علت نالهاش را پرسید ، بیمار گفت : من هم موی سرم درد میکند و هم معده درد دارم .
حکیم باشی تعجب کرد و گفت : تا به حال ندیده بودم که کسی مو درد داشته باشد اما برای معدهات میتوانم کاری کنم . بیمار نگذاشت حکیم حرفش را تمام کند و گفت : «معدهام که مهم نیست فکری به حال موی سرم بکنید » حکیم باشی گفت : قبلاً هم این دردها را داشتی ؟ بیمار گفت: نه ! حکیم گفت : شاید غذای ناجوری خوردهای . بیمار گفت : چیز چندانی که نخوردم . اما صبح ، زنم نان پخته بود و در تنور گذاشته بود که ناگهان همهی نانها سوخت . من که دلم نمیآمد نانها را دور بریزیم همهی آنها را که دومَن میشد خوردم و معدهام به سوزش افتاد . انگار در معدهام آتش ریخته بودند من هم رفتم و دومن یخ خوردم !
حکیم باشی خندید و به فکر فرو رفت و گفت : من که نمیدانم چه دارویی به تو بدهم «نه ناخوشیت به ناخوشی آدم میبره ، نه غذایت به غذای آدمیزاد .»
از آن به بعد دربارهی کسی که رفتار و اخلاقش با دیگران تفاوت داشته باشد ، گفته میشود که نه ناخوشیش به ناخوشی آدم میبره و نه غذایش به غذای آدمیزاد.
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان