eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.9هزار دنبال‌کننده
22.1هزار عکس
15.6هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
* زن کنار تخت پسرش در بیمارستان نشسته بود و می گریست. فرشته ایی فرود آمد و رو به زن گفت: ای زن من از جانب خدا آمده ام خدا برآن است که تنها یکی از تو را برآورده سازد, بگو از خدا چه می خواهی؟ زن رو به فرشته کرد و گفت: از خدا می خوام پسرم رو بده. فرشته گفت: پشیمان نمی شوی؟ زن پاسخ داد: نه! فرشته گفت: پسرت اینک شفا یافت ولی تو می توانستی بینایی چشمان خود را از خدا بخواهی! زن لبخندی زد و گفت: تو درک نمی کنی! سالها گذشت و پسر بزرگ شد. او آدم موفقی شده بود و مادر های فرزندش را با عشق می گرفت. پسر ازدواج کرد و همسرش را بسیار دوست داشت. روزی رو به مادرش کرد و گفت: مادر نمی دونم چطور بهت بگم ولی زنم نمی تونه با شما یه جا کنه می خوام یه خونه برات بگیرم تا شما برید اونجا. مادر رو به پسرش گفت: نه پسرم من می خوام برم خونه ی سالمندان زندگی کنم , آخه اونجا با هم سن و سالای خودم زندگی می کنم و راحت ترم. و زن از خانه بیرون آمد , کناری نشست و مشغول شد. فرشته بار دیگر فرود آمد و گفت: ای زن دیدی پسرت با تو چه کرد؟ حال پشیمان شده ایی؟ می خواهی او را نفرین کنی؟ گفت: نه پشیمانم و نه نفرینش می کنم. آخه تو چی می دونی؟ فرشته گفت: ولی باز هم شامل حال تو شده است و می توانی بکنی. حال بگو؟ می دانم که بینایی چشمانت را از خدا می خواهی , درست است؟ زن با اطمینان پاسخ داد: نه! فرشته با تعجب بسیار پرسید: پس چه؟ زن جواب داد: از خدا می خوام عروسم زن خوب و مادر مهربونی باشه و بتونه پسرم رو کنه آخه من دیگه نیستم تا پسرم باشم. اشک از چشمان فرشته سرازیر شد و از اشک هایش دو قطره در چشمان زن ریخت و زن بینا شد. هنگامی که زن اشک های فرشته را دید از او پرسید: تو گریه کردی؟ مگه فرشته ها هم گریه می کنن؟ فرشته گفت: بله , ولی تنها زمانی اشک می ریزیم که گریسته باشد! زن پرسید: مگه خدا هم گریه می کنه؟! فرشته پاسخ داد: خدا اینک از آفرینش موجودی به نام " " در حال گریستن است❤️ ✨🌹 باذکرصلوات بزن روی لینک عضوشوید 👇 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان