#درویش_قانع
درویشی تنها در صحرا نشسته بود.
پادشاهی بر او گذشت.
درویش التفاتی به وی نکرد.
سلطان برنجید.
وزیر نزدیک درویش آمد و گفت:
ای جوانمرد، سلطانِ روی زمین بر تو گذر کرد، چرا شرط ادب به جای نیاوردی؟
درویش گفت:
سلطان را بگوی توقع خدمت از کسی دار که توقع نعمت از تو دارد.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
#درویش_قانع
درویشی تنها در صحرا نشسته بود.
پادشاهی بر او گذشت.
درویش التفاتی به وی نکرد.
سلطان برنجید.
وزیر نزدیک درویش آمد و گفت:
ای جوانمرد، سلطانِ روی زمین بر تو گذر کرد، چرا شرط ادب به جای نیاوردی؟
درویش گفت:
سلطان را بگوی توقع خدمت از کسی دار که توقع نعمت از تو دارد.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#درویش_قانع
درویشی تنها در صحرا نشسته بود.
پادشاهی بر او گذشت.
درویش التفاتی به وی نکرد.
سلطان برنجید.
وزیر نزدیک درویش آمد و گفت:
ای جوانمرد، سلطانِ روی زمین بر تو گذر کرد، چرا شرط ادب به جای نیاوردی؟
درویش گفت:
سلطان را بگوی توقع خدمت از کسی دار که توقع نعمت از تو دارد.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#درویش_قانع
درویشی تنها در صحرا نشسته بود.
پادشاهی بر او گذشت.
درویش التفاتی به وی نکرد.
سلطان برنجید.
وزیر نزدیک درویش آمد و گفت:
ای جوانمرد، سلطانِ روی زمین بر تو گذر کرد، چرا شرط ادب به جای نیاوردی؟
درویش گفت:
سلطان را بگوی توقع خدمت از کسی دار که توقع نعمت از تو دارد.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان