#در_جستجوی_الماس
…-…-…-…-…-…-…-…-…-…-…-…-…-
میگویند کشاورزی آفریقایی در مزرعه اش زندگی خوب و خوشی را با همسر و فرزندانش سپری میکرد . یک روز شنید که در بخشی از آفریقا معادن الماسی کشف شده اند و مردمی که به آنجا رفته اند با کشف الماس به ثروتی افسانه ای دست یافته اند . او که از شنیدن این خبر هیجان زده شده بود ، تصمیم گرفت برای کشف معدن الماس به آنجا برود . بنابراین زن و فرزندانش را به دوستی سپرد و مزرعه اش را فروخت و عازم سفر شد . او به مدت ده سال آفریقا را زیر پا میگذارد و عاقبت به دنبال بی پولی ، تنهایی و یاس و نومیدی ، خود را در دریا غرق میکند . اما زارع جدیدی که مزرعه را خریده بود روزی در کنار رودخانه ای که از وسط مزرعه میگذشت ، چشمش به تکه سنگی افتاد که درخشش عجیبی داشت . او سنگ را برداشت و نزد جواهرساز برد . مرد جواهرساز با دیدن سنگ گفت که آن سنگ الماسی است که نمی توان قیمتی بر آن نهاد . مرد زارع به محلی که سنگ را پیدا کرده بود رفت و متوجه شد سرتاسر مزرعه پر از سنگ های الماسی است که برای درخشیدن نیاز به تراش و صیقل داشتند . زارع پیشین بدون آنکه زیر پای خود را نگاه کند ، برای کشف الماس تمام آفریقا را زیر پا گذاشته بود حال آنکه خود در معدنی از الماس زندگی میکرد!
…-…-…-…-…-…-…-…-…-…-…-…-…-
#داستان
🆔@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان