✍#روباه_مکّار!
خدای تعالی در باره ی حضرت داوود میفرماید: «وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ [1] »؛ خداوند، حکومت و دانش را به حضرت داوود بخشید و از آنچه میخواست، به او تعلیم داد. ملا فتح الله کاشانی در تفسیر منهج الصادقین مینویسد: ضحاک از ابن عباس نقل کرده است که منظور از دانشی که خداوند به حضرت داوود تعلیم فرمود، زنجیری بود که حق تعالی در روز قضاوت برای او از آسمان میفرستاد تا هرکه مُحِق (حق دار) بود دست او به آن زنجیر میرسید و اگر مبطل (ناحق) بود هر چند کوشش میکرد دست او به زنجیر نمی رسید و چون از آسمان حکمی نازل میشد آن زنجیر به حرکت در میآمد و از آن آواز شنیده میشد، آن گاه داوود آن حکم را اجرا میکرد. سر آن زنجیر به مجمره بسته شده بود و به آن بالای سر داوود بود. در محکمی مانند آهن بود و رنگش مانند آتش و حلقههای آن گرد بود و با جواهرات تزیین شده بود. هر مریضی و علیلی که به آن دست میزد فورا شفا مییافت. روزی مردی جواهری گران قیمت نزد کسی به امانت نهاد، چون از او مطالبه کرد، امانتدار گفت: من ودیعه را به تو پس داده ام. مرافعه را به داوود دفع کردند. مردی که ودیعه نزد وی بود عصایی را تو خالی کرده و آن جواهر را میان عصا نهاده بود. داوود به مدعی گفت: برخیز و دست به زنجیر برسان. مرد برخاست و گفت: خدایا! تو میدانی که من در این دعوی صادقم و جواهر نزد این کس است، دست مرا به زنجیر رسان تا حق به مرکز خود قرار گیرد. پس دست کرد به زنجیر و آن را بگرفت. داوود به دیگری گفت: تو نیز برخیز و دست به زنجیر برسان، وی برخاست و آن عصا را به دست گرفت و صاحب ودیعه، مدعی را گفت که این عصای مرا نگه دار تا من این زنجیر را بگیرم، آن گاه عصای خود را به مدعی داد تا مدعی موقتأ عصا را برایش نگه دارد و گفت: بار خدایا! دست مرا به زنجیر رسان که تو عالمی به آن که من ودیعه را به او رد کردم. این بگفت و زنجیر را بگرفت. داوود در این کار متعجب ماند. جبرئیل [2] ( (علیه السلام) ) فرود آمد و کیفیت این نقشه را به داوود خبر داد. حضرت داوود آن مرد را فرا خواند و جواهر را از او گرفت و مکر او بر مردمان آشکار گشت و حق تعالی به جهت زشتی آن مکر، زنجیر را به آسمان برد. [3]
----------
[1]: بقره / 25.
[2]: نام فرشته ی وحی در برخی از قرائتهای هفت گانه ی قرآن مجید به شکل «جبریل» (با کسر جیم و بدون همزه) آمده؛ همانند قرائت عاصم، نافع، ابن عامر و ابوعمرو و در برخی دیگر به شکل «جبرئیل» (با فتح جیم و با همزه) فرائت شده؛ همانند: قرائت حمزه و کسائی و تنها در قرائت ابن کثیر به شکل «جبریل» (با فتح جیم و بدون همزه) خوانده شده است. تهذیب القرائه 125/1 و ج 2/ 70.
[3]: منهج الصادقین 2/ 72 - 73؛ ذیل تفسیر آیه ی 251 سوره ی مبارکه ی بقره.
✍
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✍#روباه_مکّار!
خدای تعالی در باره ی حضرت داوود میفرماید: «وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ [1] »؛ خداوند، حکومت و دانش را به حضرت داوود بخشید و از آنچه میخواست، به او تعلیم داد. ملا فتح الله کاشانی در تفسیر منهج الصادقین مینویسد: ضحاک از ابن عباس نقل کرده است که منظور از دانشی که خداوند به حضرت داوود تعلیم فرمود، زنجیری بود که حق تعالی در روز قضاوت برای او از آسمان میفرستاد تا هرکه مُحِق (حق دار) بود دست او به آن زنجیر میرسید و اگر مبطل (ناحق) بود هر چند کوشش میکرد دست او به زنجیر نمی رسید و چون از آسمان حکمی نازل میشد آن زنجیر به حرکت در میآمد و از آن آواز شنیده میشد، آن گاه داوود آن حکم را اجرا میکرد. سر آن زنجیر به مجمره بسته شده بود و به آن بالای سر داوود بود. در محکمی مانند آهن بود و رنگش مانند آتش و حلقههای آن گرد بود و با جواهرات تزیین شده بود. هر مریضی و علیلی که به آن دست میزد فورا شفا مییافت. روزی مردی جواهری گران قیمت نزد کسی به امانت نهاد، چون از او مطالبه کرد، امانتدار گفت: من ودیعه را به تو پس داده ام. مرافعه را به داوود دفع کردند. مردی که ودیعه نزد وی بود عصایی را تو خالی کرده و آن جواهر را میان عصا نهاده بود. داوود به مدعی گفت: برخیز و دست به زنجیر برسان. مرد برخاست و گفت: خدایا! تو میدانی که من در این دعوی صادقم و جواهر نزد این کس است، دست مرا به زنجیر رسان تا حق به مرکز خود قرار گیرد. پس دست کرد به زنجیر و آن را بگرفت. داوود به دیگری گفت: تو نیز برخیز و دست به زنجیر برسان، وی برخاست و آن عصا را به دست گرفت و صاحب ودیعه، مدعی را گفت که این عصای مرا نگه دار تا من این زنجیر را بگیرم، آن گاه عصای خود را به مدعی داد تا مدعی موقتأ عصا را برایش نگه دارد و گفت: بار خدایا! دست مرا به زنجیر رسان که تو عالمی به آن که من ودیعه را به او رد کردم. این بگفت و زنجیر را بگرفت. داوود در این کار متعجب ماند. جبرئیل [2] ( (علیه السلام) ) فرود آمد و کیفیت این نقشه را به داوود خبر داد. حضرت داوود آن مرد را فرا خواند و جواهر را از او گرفت و مکر او بر مردمان آشکار گشت و حق تعالی به جهت زشتی آن مکر، زنجیر را به آسمان برد. [3]
----------
[1]: بقره / 25.
[2]: نام فرشته ی وحی در برخی از قرائتهای هفت گانه ی قرآن مجید به شکل «جبریل» (با کسر جیم و بدون همزه) آمده؛ همانند قرائت عاصم، نافع، ابن عامر و ابوعمرو و در برخی دیگر به شکل «جبرئیل» (با فتح جیم و با همزه) فرائت شده؛ همانند: قرائت حمزه و کسائی و تنها در قرائت ابن کثیر به شکل «جبریل» (با فتح جیم و بدون همزه) خوانده شده است. تهذیب القرائه 125/1 و ج 2/ 70.
[3]: منهج الصادقین 2/ 72 - 73؛ ذیل تفسیر آیه ی 251 سوره ی مبارکه ی بقره.
✍
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✍#روباه_مکّار!
خدای تعالی در باره ی حضرت داوود میفرماید: «وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ [1] »؛ خداوند، حکومت و دانش را به حضرت داوود بخشید و از آنچه میخواست، به او تعلیم داد. ملا فتح الله کاشانی در تفسیر منهج الصادقین مینویسد: ضحاک از ابن عباس نقل کرده است که منظور از دانشی که خداوند به حضرت داوود تعلیم فرمود، زنجیری بود که حق تعالی در روز قضاوت برای او از آسمان میفرستاد تا هرکه مُحِق (حق دار) بود دست او به آن زنجیر میرسید و اگر مبطل (ناحق) بود هر چند کوشش میکرد دست او به زنجیر نمی رسید و چون از آسمان حکمی نازل میشد آن زنجیر به حرکت در میآمد و از آن آواز شنیده میشد، آن گاه داوود آن حکم را اجرا میکرد. سر آن زنجیر به مجمره بسته شده بود و به آن بالای سر داوود بود. در محکمی مانند آهن بود و رنگش مانند آتش و حلقههای آن گرد بود و با جواهرات تزیین شده بود. هر مریضی و علیلی که به آن دست میزد فورا شفا مییافت. روزی مردی جواهری گران قیمت نزد کسی به امانت نهاد، چون از او مطالبه کرد، امانتدار گفت: من ودیعه را به تو پس داده ام. مرافعه را به داوود دفع کردند. مردی که ودیعه نزد وی بود عصایی را تو خالی کرده و آن جواهر را میان عصا نهاده بود. داوود به مدعی گفت: برخیز و دست به زنجیر برسان. مرد برخاست و گفت: خدایا! تو میدانی که من در این دعوی صادقم و جواهر نزد این کس است، دست مرا به زنجیر رسان تا حق به مرکز خود قرار گیرد. پس دست کرد به زنجیر و آن را بگرفت. داوود به دیگری گفت: تو نیز برخیز و دست به زنجیر برسان، وی برخاست و آن عصا را به دست گرفت و صاحب ودیعه، مدعی را گفت که این عصای مرا نگه دار تا من این زنجیر را بگیرم، آن گاه عصای خود را به مدعی داد تا مدعی موقتأ عصا را برایش نگه دارد و گفت: بار خدایا! دست مرا به زنجیر رسان که تو عالمی به آن که من ودیعه را به او رد کردم. این بگفت و زنجیر را بگرفت. داوود در این کار متعجب ماند. جبرئیل [2] ( (علیه السلام) ) فرود آمد و کیفیت این نقشه را به داوود خبر داد. حضرت داوود آن مرد را فرا خواند و جواهر را از او گرفت و مکر او بر مردمان آشکار گشت و حق تعالی به جهت زشتی آن مکر، زنجیر را به آسمان برد. [3]
----------
[1]: بقره / 25.
[2]: نام فرشته ی وحی در برخی از قرائتهای هفت گانه ی قرآن مجید به شکل «جبریل» (با کسر جیم و بدون همزه) آمده؛ همانند قرائت عاصم، نافع، ابن عامر و ابوعمرو و در برخی دیگر به شکل «جبرئیل» (با فتح جیم و با همزه) فرائت شده؛ همانند: قرائت حمزه و کسائی و تنها در قرائت ابن کثیر به شکل «جبریل» (با فتح جیم و بدون همزه) خوانده شده است. تهذیب القرائه 125/1 و ج 2/ 70.
[3]: منهج الصادقین 2/ 72 - 73؛ ذیل تفسیر آیه ی 251 سوره ی مبارکه ی بقره.
✍
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان