✍جانم، بنده ی من...
جبرئیل(ع) شبی در عرش خدا بود و میشنید که خداوند در جواب کسی که او را صدا میزند میگوید: " جانم بنده من!"🌸
جبرئیل(ع) با خود گفت: " حتما یکی از بندگان خوب خداوند است که او را صدا میزند و با خدا نیایش می کند، از پاسخ دادن پروزدگار هم معلوم است که باید بنده عزیزی باشد باید بروم و هر طور شده این بنده محبوب خدا را پیدا کنم"
جبرئیل(ع) مشتاق دیدن آن شخص شد، تمام هفت آسمان را جستجو کرد ولی کسی را نیافت به سمت خدا رفت باز هم صدای خدا را می شنید که می گفت: " جانم بنده من، بگو تا تو را اجابت کنم!"🌸
جبرئیل(ع) به زمین آمد، تمام دریاها و کوهها و دشت ها را گشت اما باز هم کسی را پیدا نکرد،
فرشته وحی دوباره به سوی خدا بازگشت و همچنان دید که خداوند با مهربانی به آن ندا پاسخ می گوید...
جبرئیل(ع) برای بار دیگر به زمین آمد و خانه کعبه و تمام مساجد و زیارتگاهها را گشت اما باز هم خبری نبود که نبود.
جبرئیل(ع) به آسمان برگشت، او که همه عالم را زیر پا گذاشته بود ولی نشانهای از صاحب صدا نیافته بود به خدا عرض کرد:
" خداوندا من مشتاقم تا این بنده تو را ببینم اما همه دنیا را گشتم و هیچ اثری از او پیدا نکردم، میشود او را به من نشان دهی؟"
خداوند به او فرمان داد که به معبدی در روم برود.
جبرئیل(ع) به آنجا رفت مردی را در معبد دید که مقابل بتی زانو زده است و با او حرف میزند و میگوید: " ای خدای من. ای خدای مهربان !"
جبرئیل(ع) متعجب و حیران به نزد خداوند برگشت و گفت: " من مردی را در معبد دیدم که روبروی یک بت سنگی نشسته است و او را صدا میزند اما خداوند عالم پاسخ آن بت پرست را می دهد، میخواهم حقیقت ماجرا را بدانم...☘"
خداوند پاسخ داد: " اگر چه این بنده من بت پرست است و بت را صدا میزند ولی او از روی نادانی این کار را می کند...
من که آگاه و دانا به ذات او هستم میدانم قصدش عبادت من است و در واقع، من را صدا می زند پس به ظاهر عملش کاری ندارم و باطن عملش که پرستش من است را در نظر میگیرم و چون از ته دل مرا صدا میزند، پاسخ او را با دل و جان میدهم...
من از این بندهها در زمین کم ندارم که راه را گم کردهاند و در ظاهر چیزی غیر از من را می پرستند اما دلشان با من است من با لطف خود آنها را سوی خود راهنمایی خواهم کرد...
#منطق_الطیر_عطار
✍
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زان که صاحبدولتی بر من گذشت...
. حکایت «سلطان مسعود و کودک ماهیگیر»
▪️اگرچه در زندگی همواره برای رشد و آگاهی بیشتر تلاش میکنیم اما مسئلۀ دیگری هم هست که نمیتوان آن را نادیده گرفت: بخت و اقبال. این حکایت از #منطق_الطیر_عطار نیشابوری دربارۀ همین مسئله است.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
✍جانم، بنده ی من...
جبرئیل(ع) شبی در عرش خدا بود و میشنید که خداوند در جواب کسی که او را صدا میزند میگوید: " جانم بنده من!"🌸
جبرئیل(ع) با خود گفت: " حتما یکی از بندگان خوب خداوند است که او را صدا میزند و با خدا نیایش می کند، از پاسخ دادن پروزدگار هم معلوم است که باید بنده عزیزی باشد باید بروم و هر طور شده این بنده محبوب خدا را پیدا کنم"
جبرئیل(ع) مشتاق دیدن آن شخص شد، تمام هفت آسمان را جستجو کرد ولی کسی را نیافت به سمت خدا رفت باز هم صدای خدا را می شنید که می گفت: " جانم بنده من، بگو تا تو را اجابت کنم!"🌸
جبرئیل(ع) به زمین آمد، تمام دریاها و کوهها و دشت ها را گشت اما باز هم کسی را پیدا نکرد،
فرشته وحی دوباره به سوی خدا بازگشت و همچنان دید که خداوند با مهربانی به آن ندا پاسخ می گوید...
جبرئیل(ع) برای بار دیگر به زمین آمد و خانه کعبه و تمام مساجد و زیارتگاهها را گشت اما باز هم خبری نبود که نبود.
جبرئیل(ع) به آسمان برگشت، او که همه عالم را زیر پا گذاشته بود ولی نشانهای از صاحب صدا نیافته بود به خدا عرض کرد:
" خداوندا من مشتاقم تا این بنده تو را ببینم اما همه دنیا را گشتم و هیچ اثری از او پیدا نکردم، میشود او را به من نشان دهی؟"
خداوند به او فرمان داد که به معبدی در روم برود.
جبرئیل(ع) به آنجا رفت مردی را در معبد دید که مقابل بتی زانو زده است و با او حرف میزند و میگوید: " ای خدای من. ای خدای مهربان !"
جبرئیل(ع) متعجب و حیران به نزد خداوند برگشت و گفت: " من مردی را در معبد دیدم که روبروی یک بت سنگی نشسته است و او را صدا میزند اما خداوند عالم پاسخ آن بت پرست را می دهد، میخواهم حقیقت ماجرا را بدانم...☘"
خداوند پاسخ داد: " اگر چه این بنده من بت پرست است و بت را صدا میزند ولی او از روی نادانی این کار را می کند...
من که آگاه و دانا به ذات او هستم میدانم قصدش عبادت من است و در واقع، من را صدا می زند پس به ظاهر عملش کاری ندارم و باطن عملش که پرستش من است را در نظر میگیرم و چون از ته دل مرا صدا میزند، پاسخ او را با دل و جان میدهم...
من از این بندهها در زمین کم ندارم که راه را گم کردهاند و در ظاهر چیزی غیر از من را می پرستند اما دلشان با من است من با لطف خود آنها را سوی خود راهنمایی خواهم کرد...
#منطق_الطیر_عطار
✍
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زان که صاحبدولتی بر من گذشت...
. حکایت «سلطان مسعود و کودک ماهیگیر»
▪️اگرچه در زندگی همواره برای رشد و آگاهی بیشتر تلاش میکنیم اما مسئلۀ دیگری هم هست که نمیتوان آن را نادیده گرفت: بخت و اقبال. این حکایت از #منطق_الطیر_عطار نیشابوری دربارۀ همین مسئله است.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
✍جانم، بنده ی من...
جبرئیل(ع) شبی در عرش خدا بود و میشنید که خداوند در جواب کسی که او را صدا میزند میگوید: " جانم بنده من!"🌸
جبرئیل(ع) با خود گفت: " حتما یکی از بندگان خوب خداوند است که او را صدا میزند و با خدا نیایش می کند، از پاسخ دادن پروزدگار هم معلوم است که باید بنده عزیزی باشد باید بروم و هر طور شده این بنده محبوب خدا را پیدا کنم"
جبرئیل(ع) مشتاق دیدن آن شخص شد، تمام هفت آسمان را جستجو کرد ولی کسی را نیافت به سمت خدا رفت باز هم صدای خدا را می شنید که می گفت: " جانم بنده من، بگو تا تو را اجابت کنم!"🌸
جبرئیل(ع) به زمین آمد، تمام دریاها و کوهها و دشت ها را گشت اما باز هم کسی را پیدا نکرد،
فرشته وحی دوباره به سوی خدا بازگشت و همچنان دید که خداوند با مهربانی به آن ندا پاسخ می گوید...
جبرئیل(ع) برای بار دیگر به زمین آمد و خانه کعبه و تمام مساجد و زیارتگاهها را گشت اما باز هم خبری نبود که نبود.
جبرئیل(ع) به آسمان برگشت، او که همه عالم را زیر پا گذاشته بود ولی نشانهای از صاحب صدا نیافته بود به خدا عرض کرد:
" خداوندا من مشتاقم تا این بنده تو را ببینم اما همه دنیا را گشتم و هیچ اثری از او پیدا نکردم، میشود او را به من نشان دهی؟"
خداوند به او فرمان داد که به معبدی در روم برود.
جبرئیل(ع) به آنجا رفت مردی را در معبد دید که مقابل بتی زانو زده است و با او حرف میزند و میگوید: " ای خدای من. ای خدای مهربان !"
جبرئیل(ع) متعجب و حیران به نزد خداوند برگشت و گفت: " من مردی را در معبد دیدم که روبروی یک بت سنگی نشسته است و او را صدا میزند اما خداوند عالم پاسخ آن بت پرست را می دهد، میخواهم حقیقت ماجرا را بدانم...☘"
خداوند پاسخ داد: " اگر چه این بنده من بت پرست است و بت را صدا میزند ولی او از روی نادانی این کار را می کند...
من که آگاه و دانا به ذات او هستم میدانم قصدش عبادت من است و در واقع، من را صدا می زند پس به ظاهر عملش کاری ندارم و باطن عملش که پرستش من است را در نظر میگیرم و چون از ته دل مرا صدا میزند، پاسخ او را با دل و جان میدهم...
من از این بندهها در زمین کم ندارم که راه را گم کردهاند و در ظاهر چیزی غیر از من را می پرستند اما دلشان با من است من با لطف خود آنها را سوی خود راهنمایی خواهم کرد...
#منطق_الطیر_عطار
✍
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان