هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اعتقادبخدا
وقتی تنها به خداوند ایمان داری و تنها روی او حساب میکنی همه چیز آسان می شود. زیرا اوست تنها آرامش دهنده. این خداوند است که به جای تو مبارزه می کند و عاشقانه می خواهد نعمتش را بر تو تمام کند.
.
" از صمیم قلب بگو و کامنت کن "
" خداوند آرامش دهنده من است "
.
.
این پیام رو به اون کسی که احساس میکنی نیاز داره بفرست
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨شب داستان زندگی ماست
⭐️گاهی پرنور
✨گاهی کم نور میشود
⭐️اما بخاطر بسپار
✨هر آفتابی غروبی دارد
⭐️و هر غروبی طلوعی
✨قرنهاست که هیچ شبی
⭐️بی صبح شدن نمانده است
✨به امید طلوع آرزوهایتان
✨#ستارهشبتاندرخشان✨
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨الهی به امیدتو
🌷آغاز چهارشنبه ای زیبا با عطرخوش صلوات🌷
🌸دل با صلوات مَحرم راز شود
🌷سیمرغ شود بلند پرواز شود
🌸فرمود : پیامبر که با هر صلوات
🌷درهای اجابت دعا باز شود
🌸اللهم صل علی محمد
🌷وآل محمدوعجل فرجهم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
اے جَمالِ مُنـوّرٺ،قُـربان
آیہ آیہ،تَجَـلّــےِ قُــرآن
مَنּ بہ شوقِ،تو چَشم وٖا ڪَردَم
صُبحِ عالـے،بخیر آقٰا جٰان
#اللﮩـم_عجـل_لولیڪ_الفرجــــ
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
﷽
اے دل بیا بہ رسم قدیمے سلام ڪن
صبح سٺ مثل بادونسیمے سلام ڪن
برخیز نوڪرانہ وبا عشق ، خدمٺِ
ارباب مهربان وصمیمے سلام ڪن
السلام اے حرمٺ
مایہ ے آرامش جان
#سلام_ارباب_خوبم
#صبحم_بنام_شما
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تدبردرقرآن #تلنگر☝️
😳#هیچکسازفرداومرگخودشخبرنداره❗️
◀️ وقتی که هیچکدوممون از یک لحظه بعدش خبر نداره،
پس چرا قدر فرصت هایی که خدا بهمون داده و قدر هم دیگه رو ندونیم؟
چرا به اعمالمون و به راهمون فکر نکنیم؟
به کوچیکی ما در برابر عظمت و حکمت خدا؟
اینو همیشه یادمون باشه...تا غافل نشیم...
#به_ترجمه_آیات_دقت_کنید☝️
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🌹داستان آموزنده مادرشوهر🌹
دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با هم جرو بحث
می کردند. عاقبت یک روز دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد تا سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد! داروساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود، همه به او شک خواهند برد،
پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهر بریزد تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد تا در این مدت با مادر شوهر مدارا کند تا کسی به او شک نکند. دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقـداری از آن را در غـذای مادر شوهـر می ریخت و با
🌹 مهربانی🌹 به او می داد. هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادر شوهر هم بهتر و بهتر شد تا آنجا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت:
آقای دکتر عزیز، دیگر از مادر شوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد که بمیرد، خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند.
داروساز لبخندی زد و گفت: دخترم ، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادر شوهرت از بین رفته است.
🌹بهترین دارو مهربانیست🌹
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💎حكايتى بسيارشيرين و خواندنی 💎
♦️سه زن می خواستند از سر چاه آب بیاورند.
در فاصله ای نه چندان دور از آن ها پیر مرد دنیا دیده ای نشسته بود و می شنید که هریک از زن ها چه طور از پسرانشان تعریف می کنند.
🔹زن اول گفت : پسرم چنان در حرکات اکروباتی ماهر است که هیچ کس به پای او نمی رسد.
🔹دومی گفت :پسر من مثل بلبل اواز می خواند. هیچ کس پیدا نمی شود که صدایی به این قشنگی داشته باشد .
🔹هنگامی که زن سوم سکوت کرد، آن دو از او پرسیدند :
پس تو چرا از پسرت چیزی نمی گویی؟
زن جواب داد : در پسرم چیز خاصی برای تعریف کردن نیست. او فقط یک پسر معمولی است .ذاتا هیچ صفت بارزی ندارد.
سه زن سطل هایشان را پر کردند و به خانه رفتند . پیرمرد هم آهسته به دنبالشان راه افتاد. سطل ها سنگین و دست های کار کرده زن ها ضعیف بود .به همین خاطر وسط راه ایستادند تا کمی استراحت کنند؛ چون کمرهایشان به سختی درد گرفته بود.
در همین موقع پسرهای هر سه زن از راه رسدند . پسر اول روی دست هایش ایستاد و شروع کرد به پا دوچرخه زدن.
زن ها فریاد کشیدند: عجب پسر ماهر و زرنگی است!
پسر دوم هم مانند یک بلبل شروع به خواندن کرد و زن ها با شوق و ذوق در حالی که اشک در چشمانشان حلقه زده بود، به صدای او گوش دادند.
پسر سوم به سوی مادرش دوید. سطل را بلند کرد و آن را به خانه برد.
در همین موقع زن ها از پیرمرد پرسیدند: نظرت در مورد این پسرها چیست؟
💥پیرمرد با تعجب پرسید:
منظورتان کدام پسرهاست ؟
من که اینجا فقط یک پسر می بینم.
💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما #بپیوندید_لمس_کن👇
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#نشونی
❤️امام علی علیه السلام:
كينه و بدخواهى ديگران را از سينه خود درو كن
تا بدخواهى برای تو از سينه ديگران ريشه كن شود
اُحْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيْرِكَ، بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِكَ
حکمت 178 نهج البلاغه
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتی بگوی
عاشق و بیمار کیستی... 🕊💚
من عاشق توام
تو بگو یار کیستی۰۰۰۰
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
💪#پیام_سلامتی
✅#عسل_و_کنجد
⚜عضله سازی
⚜درمان یبوست
⚜تقویت سیستم ایمنی بدن
⚜تقویت استخوانها،پوست ومو
⚜بهبودمشکلات معده
⚜ورم معده،کولیت وزخم
2ق.غ عسل
1ق.غ کنجد
باهم مخلوط،صبحانه میل کنید
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
سه روز پيش خواجه كمال هروى، بازرگان معروف را ديدم، از خانه يكى از بزرگان شهر مى آمد. آشفته بود. علت را پرسيدم
گفت: همه میدانند که من مدتهاست گرفتار یک عارضهی مزاجی هستم که گاه بیاختیار بادی از من خارج میشود. درگذشته که مال و نعمتم سرجایش بود،وقتی این اتفاق میافتاد، اطرافیان میگفتند عافیت باشد، عطسه سلامتی است و دعای عطسه میخواندند و برخی هم آنرا تبرک میدانستند!
امروز که درمانده و مستاصل به تقاضای وامی به خانهی این بزرگ رفته بودم، از قضا بادی ناخواسته از من خارج شد. چند نفر از حاضران که درگذشته آنرا عطسه سلامتی میدانستند، زبان به تعرض و حتی فحاشی گشودند که پیرِ خِرفت شرم نمیکنی در جمع ما محترمین گوز میدهی؟! هرچه جزع و فزع کردم که ناخواسته بوده کسی گوش نکرد!
از كتاب "حافظ ناشنیده پند"
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
علامه دهخدا
دهخدا مادری داشت بسیار عصبی بود و پرخاشگر؛ طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بود و پیرپسر مجردی بود در کنار مادرش زندگی میکرد.
نصف شبی مادرش او را از خواب شیرین بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و لیوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبید و گفت آب گرم بود. سر دهخدا شکست و خونی شد. به گوشهای از اتاق رفت و زار زار گریست.
گفت: «خدایا من چه گناهی کردهام بخاطر مادرم بر نفسم پشت پا زدهام. من خود، خود را مقطوعالنسل کردم، این هم مزد من که مادرم به من داد. خدایا صبرم را تمام نکن و شکیباییام را از من نگیر.»
گریست و خوابید شب در عالم رؤیا دید نوری سبز از سر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت. صدایی به او گفت: «برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم.»
از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات ایران را که جامعترین لغتنامه و امثال و حکم بود را گردآوری کرد و نامش برای همیشه بدون نسل، در تاریخ جاودانه شد.
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸برایت یک بغل دلخوشی
💖دلی خشنود از مردم
🌸برایت سفره ای ساده
💖حلال و پاک وآماده
🌸برایت یک بغل احساس
💖دو بیتی های عطر یاس
🌸برایت هرچه خوبی بود دعا کردم
💖دعایم کن
💐چهارشنبه تون گلبارون💐
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#طنز
❗️ﯾﻪ بار ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻩ ﺷﻤﺎﻝ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ؛ ﯾﻪ ﺩﻓﻪ ﯾﻪ ﮔﺎﻭ ﭘﺮﯾﺪ ﻭﺳﻂ
ﺟﺎﺩﻩ ﻣﻨﻢ ﻣﺤﮑﻢ ﺯﺩﻡ ﺭﻭ ﺗﺮﻣﺰ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺎﮐﯽ ﺷﺪﻡ
ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺑﻮﻕ ﺯﺩﻥ ؛ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﻤﯿﻨﺠﻮﺭﯼ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﻩ ﻭﺳﻂ ﺟﺎﺩﻩ
ﻋﯿﻦ ﺑﺰ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﻨﻮ ﻧﯿﮕﺎ ﻣﯿﮑﻨﻪ ؛ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺟﺬﺑﺶ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ
ﺍﻭﻣﺪﻡ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﮔﺎﻭﻩ ﯾﻪ ﻧﮕﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﺮﺩ، ﯾﻪ ﻧﮕﺎ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ
ﻣﺤﻞ ﻋﺒﻮﺭ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ؛ ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﺑﻪ ﻧﺸﻮﻧﻪ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺗﮑﻮﻥ ﺩﺍﺩ ﻭ
ﺭﻓﺖ :»
❗️چندتا از دروغ هاي مشهورمون :
. فقط امضای رئیس مونده
. این لباس جنسش ترک اصله
. به چشم خواهری میبینمش
. همه ی بچه ها خوشگلن
. از فکر تو تا خود صبح بیدار بودم
. این آخرین سیگاریه که میکشم
. منو تو جوونیام ندیدی
. این بهترین کادوییه که تو زندگیم گرفتم
. مرسی من نمی خورم، رژیم دارم
. از این همه ی یه دونه مونده، همش رو فروختم
. عموم فوت کرده بود نتونستم بیام
. مادر نزاییده کسی رو که چپ نگام کنه
. خونه رو تخلیه کنین پسرم ازدواج کرده
. شما فرم رو پر کنین ما باهاتون تماس می گیریم
❗️این همسایه روبروییمون تازه اومدن. دخترش ویالون می زنه
بعد خیلی خون گرمن.
چندشب پيش مارو دعوت کردن واسه شام.
😂😂😂
من پاشدم كه برگردم خونه، زن همسایمون گفت اقا کجا؟نشسته بودین حالا…
یه نگاه عشقولانه به دختره کردم گفتم الان وقت تمرین پیانومه باید برم.
بعد مامانم نه گذاشت نه برداشت گفت : تو پیانوت کجا بود چرا دروغ می گی ؟؟؟ این پسر ما از بچگی با دبه ى سرکه تنبک می زنه خودشم می رقصه؛ یه دبه بیارید ببینید چیکار میکنه…!!!
.
اصن کمرم شکست خداشاهده… جوری شده بود که دختره تا منو نيگا می کرد از شدت خنده زمینو گاز میگرفت...😂
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 #استوری #اجتماعی
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩ!
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ!
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺍﯾﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ!
با "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ!
با "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود "ﺩﻝ" ﺷﮑﺴﺖ!
با "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ!
با "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺑُﺮﺩ!
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ!
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود "جدایی" انداخت!
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود "آشتی" داد!
با "زبان" میشود آتش زد!
حواسمان به زبانمان باشد...
📿@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
✍#حکایت
وقتى که حاتم طایى از دنیا رفت، برادرش خواست جاى او را بگیرد.
حاتم مکانى ساخته بود که هفتاد در داشت.
هر کس از هر درى که مى خواست وارد مى شد و از او چیزى طلب مى کرد و حاتم به او عطا مى کرد. 💫برادرش خواست در آن مکان بنشیند و حاتم بخشى کند!
مادرش گفت: تو نمى توانى جاى برادرت را بگیرى،
بیهوده خود رابه زحمت مینداز...!!
برادر حاتم توجه نکرد. 💫مادرش براى اثبات حرفش،
لباس کهنه اى پوشید و به طور ناشناس نزد پسرش آمد و چیزى خواست، وقتى گرفت از در دیگری رجوع کرد و باز چیزى خواست.
برادر حاتم با اکراه به او چیزى داد. 💫چون مادرش این بار از در سوم باز آمد و چیزى طلب کرد، برادر حاتم با عصبانیت و فریاد گفت:
تو دوبار گرفتى و باز هم مى خواهى؟
عجب گداى پررویى هستى! 💫مادرش چهره خود را آشکار کرد و گفت: نگفتم تو لایق این کار نیستى؟
من یک روز هفتاد بار از برادرت به همین شکل چیزى خواستم و او هر بار مرا رد نکرد.
بزرگان زاده نمیشوند٬ ساخته می شوند..
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
📚#حکایتی_زیبا_از_بهلول_دانا
بهلول بعد از طی یک راه طولانی به حوالی روستایی رسید و زیر درختی مشغول به استراحت شد .او پاهای خود را دراز کرد و دستانش را زیر سرش قرار داد. پیرمردی با مشاهده او به طرفش رفت و با ناراحتی فریاد کشید: تو دیگر چه کافری هستی؟
بهلول که آرامش خود را از دست داده بود جواب داد: چرا به من ناسزا می گویی؟ به چه دلیل گمان می کنی که من کافر و گستاخ هستم؟
پیرمرد جواب داد: تو با گستاخی دراز کشیده ای در صورتی که پاهایت به طرف مکه قرار دارند و به همین دلیل به خداوند توهین کرده ای!
بهلول دوباره دراز کشید و در حالی که چشم های خود را می بست گفت: اگر می توانی مرا به طرفی بچرخان که خداوند در آن جا نباشد!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
پادشاهی را وزیری عاقل بود كه از وزارت دست برداشت! پادشاه از دگر وزیران پرسید وزیر عاقل کجاست ؟ گفتند از وزات دست برداشته و به عبادت خدا مشغول شده است...
پادشاه نزد وزیر رفت و از او پرسید از من چه خطا دیده ای که وزارت را ترک کرده ای؟
گفت از پنج سبب : اول آنکه تو نشسته میبودی و من به حضور تو ایستاده
میماندم اکنون بندگی خدایی میکنم که مرا دروقت نماز حکم به نشستن میکند !
دوم: آنکه طعام میخوردی و من نگاه میکردم ، اکنون رزاقی پیدا کردهام که اونمی خورد و مرا میخوارند....
سوم: آنکه تو خواب میکردی و من پاسبانی میکردم اکنون خدای چنان است که هرگز نمیخوابد و مرا پاسبانی میکند !
چهارم: آنکه میترسیدم اگر تو بمیری مرا از دشمنان آسیب برسد ،اکنون خدای من چنان است که هرگز نخواهد مرد و مرا از دشمنان آسب نخواهد رسید...
پنجم: آنکه میترسیدم اگر گناهی از من سرزند عفو نکنی، اکنون خدای من چنان رحیم است که هر روز صد گناه میکنم و اومی بخشاید!
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز👆
💎 #موسی_بن_جعفرالکاظم (ع):
مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يَصِلَنا فَلْيَصِلْ فُقَرآءَ شيعَتِنا؛
كسى كه قدرت ندارد به ما صله نمايد، به شيعيان نيازمند ما رسيدگى نمايد.
📚بحارالانوار، ج 74، ص 316
➿〰➿〰➿〰➿〰➿〰
💎 #امام_رضا_علیه_السلام :
نَحنُ نورٌ لِمَن تَبِعَنا ، وهُدىً لِمَنِ اهتَدى بِنا .
▫️«ما براى كسى كه از ما پيروى كند ، روشنايى هستيم ، و براى كسى كه به وسيله ما راه بجويد ، مايه راه نمايى .»
📚 تفسير القمّي : ج 2 ص 104
➿〰➿〰➿〰➿〰➿
💎 #امام_جواد(ع):
اعتمادِ به خداوند متعال، بهاى هر چيز گرانى است و نردبان رسيدن به هر بلندايى
الثِّقَةُ باللّهِ تعالى ثَمَنٌ لِكُلِّ غالٍ،و سُلَّمٌ إلى كُلِّ عالٍ
📚ميزان الحكمه ج 13ص 459
➿〰➿〰➿〰➿〰➿
🔅 #امام_هادی_علیه_السلام :
اَلشاكِرُ أسعَدُ بِالشُّكرِ مِنهُ بِالنِّعمَةِ الَّتي أوجَبَتِ الشُّكرَ لِأنَّ النِّعَمَ مَتاعٌ وَالشُّكرَ نِعَمٌ و عُقبى .
🔹 « شكرگزار را، به جهت شكرگزارى، سعادتى است بزرگ تر از نعمتى كه شكرگزارى را بر او واجب كرده است؛ زيرا نعمت، كالايى است و شكر، نعمتى همراه با آخرت .»
📚 گزیده تحف العقول ص 66
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
﷽ #احکام_شرعی #احکام_نماز
❓#پرسش
توی نماز حتما باید کلمات رو با لحن و صوت عربی بیان کنیم یا اگر ب زبون ساده هم بگیم نمازمون قبوله؟ رهبری
📝#پاسخ
واجب است انسان قرائت نماز را به صورت صحیح یاد بگیرد
در قرائت نماز رعایت کامل قواعد تجوید لازم نیست تا بگوئیم غیر عرب ها نمی توانند،
هر چند رعایت قواعد تجوید برای غیر عرب هم ممکن است،
اما در نماز لازم نیست، یعنی شناخت مخارج حروف بر اساس نظرات علماى تجويد، واجب نيست،
بلكه بايد تلفظ هر حرفى به صورتى باشد كه نزد عُرف عرب صدق كند كه آن حرف را ادا كرده است،
نماز صحیح است. و این مقدار که کلمات و حروف درست ادا شوند
و فرق بین حروف کلمات حاصل شود، برای تمام افراد نوعا ممکن است.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سرگذشت خواندنی و عبرت آموز 4 دختر که زندگی خود را باختند
آزادی، زندگی در ثروت و آسایش انگیزه دخترانی است که خانههایشان را ترک میکنند و بیهدف در خیابانها به راه میافتند.
به گزارش رکنا، دختران بیگناهی مجبور میشوند برای داشتن فقط یک جای خواب تن به خواستههایی نامعقول دهند. گزارشی که میخوانید، بررسی تعدادی از این پرونده هاست.
گاهی اوقات نیز دختران فراری حوادث عجیب دیگری برایشان رخ میدهد، مانند سیما که وقتی از دست سختگیریهای خانوادهاش از خانه فرار کرد در دام زن میانسالی افتاد که مجبور شد به عنوان یک خدمتکار برایش کار کند. وقتی سیما از خانه فرار کرد، با زن میانسالی در پارک آشنا شد و به دعوت زن ناشناس پا به خانهاش گذاشت.
او که به عنوان مهمان پا به خانه زن میانسال گذاشت، متوجه شد نه تنها از مهمانی خبری نیست بلکه باید بیگاری هم بکشد. او مقدار کمی غذا میخورد و تمام کارهای زن میانسال را انجام میداد. سیما که از دست خرده فرمایشات زن ناشناس به تنگ آمده بود بعد از دو هفته فکر فرار به سرش زد و شبانه از آن خانه فرار کرد و خود را به پلیس رساند.
اسارتگاه خواستگار قلابی:
دختر 12 ساله یکی از قربانیان این پرونده هاست. او که در سودای رسیدن به پسر مورد علاقهاش خانه را ترک کرده بود هرگز تصور نمیکرد، در مخفیگاه او به اسارت گرفته شود.
ماجرا از این قرار است که چندی قبل خانوادهای که اهل یکی از شهرهای غربی کشور هستند برای مسافرت به مشهد رفتند، اما در این میان دختر 12 سالهشان دل به پسر جوانی داد و با او ارتباط پنهانی برقرار کرد. پسر جوان نیز که او را شیفته خود میدید، حتی بعد از بازگشت دختر نوجوان به شهرش به این ارتباط ادامه داد تا نقشهای را که در سر دارد اجرا کند.
این جوان 23 ساله در نهایت موفق شد میترا را به بهانه ازدواج از خانه فراری دهد. میترا روحش از ماجرا بیخبر بود و نمیدانست چه حادثه تلخی در کمینش است. پا به مخفیگاه پسر جوان گذاشت، اما پسر جوان او را در خانهاش سه شبانهروز حبس کرد. میترا که تازه چهره واقعی خواستگار شیطان صفت را دیده بود، سعی کرد از آن خانه متواری شود ولی نتوانست. از طرفی خانواده دختر نوجوان ناپدید شدن او را اعلام کردند و در تحقیقات پلیسی مخفیگاه پسر شیطان صفت شناسایی و او به دام افتاد.
دام سیاه ۶ مرد شیطان صفت:
گاهی اوقات این فرارها پای دختران جوان را به باندهای فساد میکشاند و آنها برای اینکه آسیب بیشتری نبینند مجبور به همکاری با اعضای باندهای سیاه میشوند. ملیکا، دختر جوانی که به خاطر مشکلات با خانواده اش، خانه را ترک کرده بود یکی از قربانیان این پروندهها بود. با شکایت خانواده ملیکا دختر جوان پیدا شد، اما با پیدا شدن او راز جنایات سیاه شش مرد شیطان صفت هم برملا شد. او در تحقیقات مدعی شد بعد از فرار از خانه با زن جوانی آشنا شده که زن جوان با وعدههای پوشالی او را به خانهای در حصارک کشانده است، اما زمانی که ملیکا پا به خانه میگذارد متوجه میشود که خانه مورد نظر در حقیقت خانه فسادی است که توسط شش مرد اداره میشود. ملیکا که خود را در دام مردان خشن میدید برای اینکه آسیب بیشتری نبیند با آنها همکاری کرد و دختران فراری و بیگناهی که جایی برای ماندن نداشتند را به خانه وحشت کشاند تا آنکه پلیس رد او را زد و دختر جوان دستگیر شد.
دختر فراری، زاغزن باند سارقان
بعضا نیز پیش آمده که دختران فراری در دام باند سارقان گرفتار میشوند و متهمان این پروندهها با وعده محلی برای استراحت از آنها برای اجرای نقشه سرقتهایشان استفاده میکنند. بیتا یکی از دخترانی بود که با این وعده وارد پرونده سرقت از خانههای نیمه ساز شد. دختر جوان که به خاطر اختلاف با خانوادهاش پس از برداشتن مقداری پول راهی خیابانها شده بود، وقتی دید جایی برای رفتن ندارد، با سارقی همدست شد تا جای خواب داشته باشد.
او که هنوز ساعتی از فرارش نگذشته بود با تاریک شدن هوا، زمانی که متهم این پرونده با خودرواش جلوی پای او نگه داشت با مرد سارقی آشنا شد و شرط او را برای ماندن در مخفیگاهش پذیرفت. به این ترتیب او سوار بر خودروی سارق جوان راهی محلهای سرقت شد و به عنوان زاغزن و مراقب داخل خودروی متهم میماند و مرد جوان نیز مخفیانه وارد ساختمانهای نیمه ساز میشد و از آنجا سرقت میکرد.
ساعتی از اجرای این نقشه نگذشته بود که ماموران گشت پلیس به آنها مشکوک و با زیر نظر گرفتن خودروی آنها متوجه نقشهای که دختر و پسر جوان در سر داشتند، شده و آنها را بازداشت کردند
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شگفتیهای_آفرینش👆
🌙 #هرروزیک_آیه
✨یکی از #برترین_اعمال #تفکر است✨
🌙الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ
🌙 ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﭘﻬﻠﻮ ﺁﺭﻣﻴﺪﻩ ﻳﺎﺩ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ، ﻭ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻰ ﺍﻧﺪﻳﺸﻨﺪ ، [ ﻭ ﺍﺯ ﻋﻤﻖ ﻗﻠﺐ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ : ] ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﺍﻳﻦ [ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺎ ﻋﻈﻤﺖ ] ﺭﺍ ﺑﻴﻬﻮﺩﻩ ﻧﻴﺎﻓﺮﻳﺪﻯ ، ﺗﻮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻋﻴﺐ ﻭ ﻧﻘﺼﻰ ﻣﻨﺰﻩ ﻭ ﭘﺎﻛﻰ ؛ ﭘﺲ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﺬﺍﺏ ﺁﺗﺶ ﻧﮕﺎﻫﺪﺍﺭ .(191)
🌴سوره آل عمران آیه 191🌴
♨️شما را به جرعه ای #تفکر مهمان میکنم❤️
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
✅چرا چای سبزضدسرطان است؟
✍چای سبز سرشار از آنتی اکسیدانی به نام(کاتچینس)است
وقویترین آنتی اکسیدان های شناخته شده است
👈اگرمیخواهید سرطان نگیرید روزانه 2 فنجان چای سبز بنوشید
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#داستانواقعی #مکافاتعمل
💙یکی ازعلمای اهل بصره می گوید:
روزگاری به فقر وتنگدستی مبتلا شدم تا جایی که من وهمسر وفرزندم چیزی برای خوردن نداشتیم
خیلی بر گرسنگی صبر کردم پس تصمیم گرفتم خانه ام را بفروشم و به جای دیگری بروم.
درراه یکی از دوستانم به اسم
ابانصررا دیدم و او را از فروش خانه باخبرساختم
پس دوتکه نان که داخلش حلوا بود به من داد و گفت :
برو و به خانواده ات بده
به طرف خانه به راه افتادم
در راه به زنی و پسر خردسالش برخورد کردم به تکه نانی که در دستم بود نگاه کرد و گفت : این پسر یتیم و گرسنه است و نمی تواند گرسنگی را تحمل کند چیزی به او بده خدا حفظت کند
آن پسر نگاهی به من انداخت که هیچگاه فراموش نمی کنم .
گفتم : این نان را بگیر و به پسرت بده تا بخورد .
بخدا قسم چیز دیگری ندارم و درخانه ام کسانی هستند که به این غذا محتاج ترند .
اشک از چشمانم جاری شد و درحالی که غمگین و ناامید بودم به طرف خانه برمی گشتم .
روی دیواری نشستم و به فروختن خانه فکر می کردم .
که ناگهان ابانصر را دیدم که ازخوشحالی پرواز می کرد و به من گفت : ای ابا محمد چرا اینجا نشسته ای !
در خانه ات خیر و ثروت است !
گفتم: سبحان الله !
از کجا ای ابانصر؟
گفت : مردی از خراسان از تو و پدرت می پرسد . و همراهش ثروت فراونی است
گفتم : او کیست؟
گفت : تاجری از شهر بصره است پدرت سی سال قبل مالی را نزدش به امانت گذاشت اما بی پول و ورشکست شد .
سپس بصره را ترک کرد و به خراسان رفت و کارش رونق گرفت و یکی از تاجران شد و حالا به بصره آمده تا آن امانت را پس بدهد همان ثروت سی سال پیش به همراه سودی که بدست آورده خدا را شکر گفتم و به دنبال آن زن و پسر یتیمش گشتم و آنان رابی نیاز ساختم.
درثروتم سرمایه گذاری کردم و یکی از تاجران شدم مقداری از آنرا هر روز بین فقرا و مستمندان تقسیم می کردم
ثروتم کم که نمی شد زیاد هم می شد
کم کم عجب و خودپسندی و غرور وجودم را گرفته بود و خوشحال بودم که دفترهای ملائكه را از حسناتم پر کرده بودم و یکی از صالحان درگاه خدا بودم .
شبی از شب ها در خواب دیدم که قیامت برپا شده و خلایق همه جمع شده اند
و مردم را دیدم که گناهان شان را بر پشت شان حمل می کنند تا جایی که شخص فاسق ، شهری از بدنامی و رسوایی را برپشتش حمل می کند .
به میزان رسیدم که اعمال مرا وزن کنند
گناهانم را در کفه ای و حسناتم را درکفه دیگر قرار دادند ، کفه حسناتم بالا رفت و کفه گناهانم پایین آمد
سپس یکی یکی از از حسناتی که انجام داده بودم را برداشتند و دور انداختند چون در زیر هرحسنه (شهوت پنهانی) وجود داشت .
از شهوت های نفس مثل ریاء ، غرور ،
دوست داشتن تعریف و تمجید مردم
چیزی برایم باقی نماند و درآستانه هلاکت بودم که صدایی را شنیدم .
آیا چیزی برایش باقی نمانده؟
گفتند : این برایش باقی مانده !
و آن همان تکه نانی بود که به آن زن و پسرش بخشیده بودم .
سپس آنرا در کفه حسناتم گذاشتند و گریه های آن زن را بخاطر کمکی که بهش کرده بودم ، در کفه حسناتم قرار دادند ،کفه بالا رفت و همینطور بالا رفت تا وقتی صدایی آمد و
گفت : نجات یافت
#سبحانالله
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh