eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.9هزار دنبال‌کننده
22.1هزار عکس
15.6هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✨ هر انگشتی ڪه به طرف ڪسی نشانه میگیریم سه انگشت دیگر بطرف خودمون نشانه رفته... ‏مواظب حرفامون باشیم... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍃⇨﷽ 🌷⇐حکایت آموزنده ✨مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. استادی از آنجا می‌گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست. مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: «عجیب آشفته‌ام و همه چیز زندگی‌ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی‌دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟"» ✨استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین کند و آن را داخل نهر آب انداخت و گفت: «به این برگ نگاه کن. وقتی داخل آب می‌افتد خود را به جریان آن می‌سپارد و با آن می‌رود.» ✨سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی‌اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت. استاد گفت: «این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی‌اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می‌خواهی یا آرامش برگ را؟» ✨مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت: «اما برگ که آرام نیست. او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین می‌رود و الان معلوم نیست کجاست؟! لااقل سنگ می‌داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی‌خورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم!» ✨استاد لبخندی زد و گفت: «پس چرا از جریان‌های مخالف و ناملایمات جاری زندگی‌ات می‌نالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیده‌ای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده.» ✨استاد این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد. چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی، مرد جوان از استاد پرسید: «شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب می‌کردید یا آرامش برگ را؟» ✨استاد لبخندی زد و گفت: «من در تمام زندگی‌ام، با اطمینان به خالق رودخانه هستی، خودم را به جریان زندگی سپرده‌ام و چون می‌دانم در آغوش رودخانه‌ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دل‌آشوب نمی‌شوم. من آرامش برگ را می‌پسندم.» 💟← بہ ما بپیونید →💟 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
✨﷽✨ 🌼موهبت‌های خداوند به اشخاص توبه کار ✍خداوند به کسانی که توبه کرده اند چه موهبت ها می بخشد. آشیخ عبدالوهاب خراسانی(ره) از مقدسین و از اولیای خدا بود که یک دسته از تربیت شده های بازار شاگرد او بودند. ایشان هفتاد سال پیش در زیر زمین مسجد جامع نماز جماعت می خواند. شخصی به من گفت: «من در ایام جوانی خدمت سربازی‌ام که در تبریز بودم، شبی در خواب دیدم که زیرزمین مسجد جامع خراب شد، تاریخ خوابم را یادداشت کردم، وقتی به تهران آمدم متوجه شدم که آشیخ عبدالوهاب در همان شب که من این خواب را دیده بودم از دنیا رفته است.» در زمان حیات آشیخ عبدالوهاب، داشی توبه کرد و پای منبر ایشان می نشست. آشیخ عبدالوهاب در اثر کهولت سن، گاهی بر روی منبر ادامهٔ حدیث یا آیه را فراموش می کرد، خداوند به این داشی که توبه کرده بود یک علمی داده بود که او از پای منبر ادامه آیه یا حدیث را از حفظ مےخواند. پس شما هم اگر توبه کنید و گناه نکنید، علم پیدا می کنید، گناه یکی،از چیز هایی است که آفت طلبه است. گناه که بکنی از طلبگی خارج می شوی. اگر به نامحرم نگاه کنی، از طلبگی خارج مےشوی. گناه ، آفت طلبگی است. 📚منبع: ڪتاب بدیع الحکمة حکمت ۳۹ از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانۍ(ره) ↶【به ما بپیوندید 】↷ ____________________ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎@tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
📘 💠تشکر شیطان از حضرت نوح علیه السلام!! 🔹پس از آنکه حضرت نوح به قوم گناهکار خود نفرین کرد و طوفان همه آنها را از بین برد، شیطان خدمت آن حضرت رسید و گفت: ای نوح! تو بر من حقی داری و نیکی درباره من انجام داده ای، می‌خواهم آن را جبران کنم. حضرت نوح پرسید: چه حقی؟ شیطان در پاسخ گفت: همان که تو نفرین کردی قومت همگی یک جا هلاک شدند. اگر این کار را نمی کردی من در گمراهی آنان به زحمت می‌افتادم، اینک مدتی راحت هستم تا نسل دیگر به وجود آید. اکنون در مقابل این خدمت به تو میگویم از چند صفت پرهیز کن... 🔘۱. از کبر پرهیز کن! زیرا همین صفت کبر بود آنگاه که خداوند دستور داد برای آدم سجده کن، نگذاشت سجده کنم. اگر سجده میکردم کافر نمی شدم و از عالم ملکوت طرد نمی گشتم. 🔘٢. از حرص دوری کن! زیرا خداوند تمامی بهشت را در اختیار پدرت آدم گذاشت، فقط از یک درخت او را نهی کرد، ولی حرص آدم را وا داشت تا از آن درخت خورد، و از بهشت بیرونش کردند. 🔘٣. از حسد دوری کن! برای این که قابیل فرزند آدم به برادرش (هابیل) حسد برد و او را کشت. 🔹سپس نوح پیامبر پرسید: به من بگو چه وقت بر فرزندان آدم مسلط می‌شوی و آنان را فریب میدهی؟ شیطان در جواب گفت: هنگام غضب، آنگاه که بنی آدم غضبناک شود. 📚 بحارالانوار ج ۱۱، ص ۲۹۳ @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای حمال جوانی که هر هفته با دیدار‌ داشت و در جوانی دلدادۀ (علیه السلام) شد... 👌 بسیار زیبا 👈ببینید و نشردهید. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
اگـر آتش میدانسٺ ڪہ سر انجامش خاڪسٺر اسٺ هرگز با اینهمہ غرور زبانہ نمیڪشید وقٺي عصباني هستید مواظب حرف زدنتاڹ باشید، عصبانیٺ شما فروڪش میڪند ولي حرفهایتاڹ فراموش نمیشود! join➣@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏯ شور احساسی 💔 💔 🍃یه عالمه گریه به روضه بدهکارم 🍃تا خوب نشه زخمات دست بر نمیدارم 🎙 نریمان پناهی 16_روز تا 🏴 التماس دعا🌺 •┈••✾🍃✾••┈• ڪپی‌با‌ذڪرصلوات‌براے‌ظهور‌قائم ═◇🕌⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ🖤@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
̶̶͟͞ ❖️⃟ |🪶࿐̶̶͟͞ ❖️⃟ |🪶࿐̶̶͟͞ ❖️⃟ |🪶࿐ 📲 😭😭😭💔 🏴ویژه (س) ̶̶͟͞ ❖️⃟ |🪶࿐̶̶͟͞ ❖️⃟ |🪶࿐̶̶͟͞ ❖️⃟ |🪶࿐ ڪپی‌با‌ذڪرصلوات‌براے‌ظهور‌قائم •═◇🕌⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ؔٛٚؔ@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💜به گمانم فردا روز خوبی باشد ⭐️صورتِ مــــاه بـه من میگوید: 💜گـر چـه شـب تــاریڪ اسـت ⭐️دل قوی‌دار سحر نزدیڪ است 💜شبــتــون مـــ🌙ــاه عـــزیـــزان @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨الهی به امیدتو هر جا سخن از رقیه جان می آید صوت صلوات عرشیان می آید در مجلس این  سه ساله من معتقدم عطر خوش صاحب الزمان می آید 💚 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و 💚 آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنـا رُقَيَّةَ یا حضرت رقیه امشب که پدر را دیدی ما را هم دریاب... دل ما هم پدرمان امام زمان را می خواهد 💚 آجرک الله یا صاحب الزمان 💚 اللهم عجل لولیک الفرج ▪ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✋️صبح و بازهم روز من و عرض ادب محضر یار باسلامی برکت یافته روز و شب ما تا گدایان نرسیدند سلامی بکنیم السلام علیک یا ابا عبدالله ❤️ صبحتون بهشتی از نوع کربلا ✨به رسم ادب روزمان را ✨با سلام بر ✨سرور و سالار شهیدان ✨اقا اباعبدالله ✨شروع میکنیم 💛اَلسلامُ علی الحُسین ✨وعلی علی بن الحُسین 💛وَعلی اُولاد الـحسین ✨وعَلی اصحاب الحسین @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🐜 این مورچه‌ رو ببین👆 روی سنگ وسط رودخانه گیر کرده...اما... 🙋‍♂ یه سوال! خدایی که این مورچه رو از وسط رودخانه نجات داد، نمیتونه من و شما رو از گرفتاریها نجات بده؟! نکنه فکر میکنیم خدا ما رو از این مورچه کمتر دوست داره؟! 😔انگار مشکل از اعتمادمون به خداست😔 ✨وَ مَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً [2] 🍃... و هرکه از خدا پروا کند، خدا برای او راه بیرون شدن از مشکلات و تنگناها را قرار می‌دهد.🍃 سوره طلاق آیه ۲ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فردی به خاطر قوزی كه بر پشتش بود خیلی ناراحت بود. شبی از خواب بیدار شد خیال كرد سحر شده، برخاست و به حمام رفت . از سر آتشدان حمام كه رد شد صدای ساز و آواز به گوشش خورد. توجه نكرد و داخل شد. سر بینه كه داشت لخت می‌شد حمامی را خوب نگاه نكرد و متوجه نشد كه سر بینه نشسته. وارد گرمخانه كه شد دید گروهی بزن و بكوب دارند و گویا عروسی دارند و می‌رقصند. او نیز همراهشان آواز خواند و رقصید و شادی کرد. درضمن اینكه می‌رقصید دید پاهای آنها سم دارد. آن وقت بود فهمید كه آنها از ما بهتران هستند. به روی خود نیاورد و خونسردی اش را حفظ کرد. از ما بهتران هم كه داشتند می‌زدند و می‌رقصیدند فهمیدند كه او از خودشان نیست ولی از رفتارش خوششان آمد و قوزش را برداشتند. فردا در همان شهر مرد بدجنسی كه او هم قوزی بر پشتش داشت، از او پرسید: «تو چه کردی كردی كه قوزت برداشته شد؟ او هم داستان آن شب را تعریف كرد. چند شب بعد مرد بدجنس به حمام رفت و دید باز « از ما بهتران ها ، آنجا گرد هم آمده اند .گمان كرد كه همین كه برقصد از ما بهتران خوششان می‌آید. وقتی كه او شروع كرد به رقصیدن و آواز خواندن و شادی كردن، از ما بهتران كه آن شب عزادار بودند آزرده شدند. قوز مرد اولی را آوردند گذاشتند بالـای قوز او ، آن وقت بود كه پی برد اشتباه کرده است . ولی پشیمانی سودی نداشت . مردم با دیدن او و شنیدن داستان گفتند : قوز با قوز شد. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
شخصی نزد سقراط آمد و گفت: میدانی راجع به شاگردت چه شنیده ام؟ سقراط پاسخ داد: لحظه ای صبر کن. آیا کاملا مطمئنی که آنچه که می خواهی بگویی حقیقت دارد؟ مرد: نه، فقط در موردش شنیده ام. سقراط: آیا خبرخوبی است؟ مرد پاسخ داد: نه، برعکس. سقراط: آیا آنچه که می خواهی بگویی، برایم سودمند است؟ مرد: نه واقعا. سقراط: اگر می خواهی به من چیزی را بگویی که نه حقیقت دارد، نه خبر خوبی است و نه حتی سودمند است، پس چرا اصلا آن را به من می گویی؟ مراقب نقل قولهایمان باشیم ‌@tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤سلام برحضرت رقیه..(س) طفلی که همراه کاروان به اسارت رفت اما دیگر به کربلا برنگشت... 🖤سلام بر حضرت رقیه(س) و دلی که میان خرابه های شام برای پدر تنگ بود... و فقط دختر پدر از دست داده می داند دلتنگی برای بابا یعنی چه ؟؟؟ 🖤سلام برحضرت رقیه(س) بر چشمهای خسته ای که خواب پدر را دید و دستهای کوچکی که سربریده و به خون آغشته ی پدر رادرآغوش گرفت تا آرام بگیرد.... 🖤سلام برامام حسین(ع) و بردردانه اش اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنـا رُقَيَّةَ،عَلَيْكِ التَّحِيَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°~🖤✨ 📲 سه‌ساله‌دخترت‌افتاده‌ازنفس،‌بابا! دگرمراببرازکنج‌این‌قفس،بابا! به‌جزتوکه‌آمده‌ای،امشبی‌به‌دیدارم نزدسری‌به‌یتیم‌تو،هیچ‌کس،بابا!😭💔 🏴🥀 ... ⌈🌻↝@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🎋دمنوش زعفران-بهار نارنج باعث افزایش شادابی پوست می شود و سیاهی زیر چشم را کاهش می دهد! ☕️ ❌صبحانه هیچگاه سوسیس و کالباس و ترشیجات نخورید ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 سلام رورتون بخیر شهادت حضرت رقیه (س) تسلیت ▪به حق سه ساله ارباب امیدوارم سه شنبه تون پر از برکت، سلامتی موفقیت ،سربلندی و عاقبت بخیری باشه 🖤 تقدیم به شما عاشقان اهل بیت(ع) حاجت روا باشید @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
کودکی پیش خیاطی شاگردی می کرد روزی از روزها خیاط کاسه ای عسل به دکان آورد و برای اینکه کودک به عسل دست نزند. به او گفت: در این کاسه زهر است مراقب باش که از آن نخوری خیاط دکان را ترک کرد و کودک مقداری پارچه فروخت و مقداری نان گرفت و تمام عسل را خورد، وقتی خیاط برگشت سراغ پارچه را گرفت، کودک گفت اگر قول بدهی مرا نزنی به تو راست خواهم گفت کودک گفت: من غفلت و نادانی کردم و دزد پارچه را دزدید و از ترس اینکه مرا بزنی کاسه زهر را خوردم تا بمیرم ولی تا حالا زنده مانده ام، حالا دیگر خود دانی @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان