eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.9هزار دنبال‌کننده
22.1هزار عکس
15.6هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 ؛ خاطره ای جالب از دوران دفاع مقدس: 💠 در یک منطقه کوهستانی مستقر بودیم و برای جابجایی مهمات و غذا به هر یگان الاغی اختصاص داده بودند. از قضا یگان ما خیلی زحمت می کشید و اصلا اهل تنبلی نبود. 💠 یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپخانه قرار داده بود، الاغ بیچاره از ترس یا موج انفجار چنان هراسان شد که به یکباره به سمت رفت و شد! 💠 چند روزی گذشت و هر زمان که با دوربین نگاه می کردیم متوجه الاغ اسیر می شدیم که برای دشمن و سلاح جابجا می کرد و کلی افسوس می خوردیم. 💠 اما این قضیه زیاد طول نکشید و یک روز صبح در میان حیرت بچه ها، الاغ با وفا، در حالیکه کلی آذوقه دشمن بارش بود نعره زنان وارد شد. 🔺الاغ زرنگ با کلی از دست دشمن کرده بود. ✍ بازم دم الاغه گرم تا فهمید اشتباه رفته برگشت اما بعضی ها هم هستند که اشتباهی یا عمدی رفتن داخل جبهه دشمن و هنوز هم به دشمن ! و قصد / @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👈علت: سردی بدن 📝درمان ↯ ❌پرهیز از سردیجات 👌بلعیدن تخم گیاه اسفند۴۰شب 👌سیاه دانه با عسل صبح و شب ۱ق.غ 👌گوش کوب را گرم کرده روزی ۲۰دقیقه کف پا بچرخانید @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸۵ کلید طلایی زندگی ❣دلی را نشکن ؛ شاید 🌸خانه خدا باشد ❣کسی را تحقیر مکن؛ شاید 🌸محبوب خدا باشد ❣از هيچ عبادتی دریغ مکن؛ شاید 🌸کلید رضايت خدا باشد ❣هيچ گناهی را كوچك ندان؛ شايد 🌸دوری از خدا در آن باشد ❣از هیچ غمی ناله نکن؛ شاید 🌸امتحانی از سوی خدا باشد @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖ 🔷🔸 هـر شـــ🌙ـــب یـــڪ🔸🔷      ↯↯‌ داســــتــان مـعـنـــوی ↯↯ خاطره‌ای شنیدنی از روحانی زندان رجایی شهر تهران درباره «حکم قصاص یک قاتل، وقتی حضرت ابوالفضل علیه‌السلام پادرمیانی می‌کند. حدود ۲۳ سال پیش جوانی که تازه به تهران آمده بوده در کبابی فردی مشغول به کار می‌شود، بعد از مدتی یک شب بعد از تمام شدن کار، صاحب کبابی دخل آن روز را جمع می‌کند و می‌رود در بالکن مغازه تا استراحت کند درآمد آن روز کبابی، شاگرد جوان را وسوسه می‌کند و در جریان سرقت پول‌ها، صاحب مغازه به قتل می‌رسد و او متواری می‌شود، خلاصه بعد از مدتی، او را دستگیر می‌کنند و به اینجا منتقل می‌شود بعد از صدور حکم قصاص، اجرای حکم حدود ۱۷-۱۸ سال به طول می‌انجامد. می‌گویند شاگرد جوان در طول این مدت حسابی تغییر کرده بود و به قول معروف پوست انداخته و اصلاح شده بود. آنقدر تغییر کرده بود که همه زندانی‌ها عاشقش شده بودند. خلاصه بعد از ۱۷-۱۸ سال، خانواده مقتول که آذری زبان هم بودند، برای اجرای حکم می‌آیند همسر مقتول و سه دختر و هفت پسرش آمدند و در دفتر نشستند، فضا سنگین بود و من با مقدمه‌چینی، از اولیای دم خواستم که از قصاص صرف نظر کنند. همسر مقتول گفت: من قصاص را به پسر بزرگم واگذار کرده‌ام و پسر بزرگ هم گفت که قصاص به کوچکترین برادرمان واگذار شده به هر حال برادر کوچکتر هم زیر بار نرفت و گفت اگر همه برادر و خواهرهایم هم از قصاص بگذرند، من از قصاص نمی‌گذرم! زمانی که پدرم به قتل رسید من خیلی بچه بودم و این سال‌ها، یتیم بودم و واقعاً سختی کشیدم به هر حال روی اجرای حکم مصر بود. من پیش خودم گفتم شاید اگر خود زندانی بیاید و با آنها روبه‌رو شود، ممکن است چیزی بگوید که دلشان به رحم بیاید، بنابراین گفتم زندانی خودش بیاید یادم هست هوا به شدت سرد بود و قاتل هم تنها یک پیراهن نازک تنش بود وقتی آمد، رفت کنار شوفاژ کوچکی که در گوشه اتاق بود ایستاد به او گفتم اگر درخواستی داری بگو او هم آرام رو به من کرد و گفت تنها یک نخ سیگار به من بدهید کافی است یک نخ سیگارش را گرفت و هیچ چیز دیگری نگفت. وقت کم بود و چاره دیگری نبود بالاخره مادر و یکی از دختران در دفتر ماندند و ۹ نفر دیگر برای اجرای حکم وارد محوطه اجرای احکام شدند جالب بود که مادرشان موقع خروج فرزندانش از دفتر به آنها گفت که اگر از قصاص صرف نظر کنند شیرش را حلالشان نمی‌کند! به هر حال شاگرد قاتل، پای چوبه ایستاد و همه چیز آماده اجرای حکم بود که در لحظه آخر او با همان آرامشش رو به اولیای دم کرد و گفت: من فقط یک خواسته دارم من که منتظر چنین فرصتی بودم گفتم دست نگهدارید تا آخرین خواسته‌اش را هم بگوید شاگرد قاتل، گفت: ۱۸ سال است که حکم قصاص من اجرا نشده و شما این مدت را تحمل کرده‌اید، حالا هم تنها ده روز تا محرم باقی مانده و تا تاسوعا، بیست روز می‌خواهم از شما بخواهم که اگر امکان دارد علاوه بر این هجده سال، بیست روز دیگر هم به من فرصت بدهید من سال‌هاست که سهمیه قند هر سالم را جمع می‌کنم و روز تاسوعا به نیت حضرت عباس علیه‌السلام، شربت نذری به زندانی‌های عزادار می‌دهم امسال هم سهمیه قندم را جمع کرده‌ام، اگر بگذارید من شربت امسالم را هم به نیت حضرت ابوالفضل علیه‌السلام بدهم، هیچ خواسته دیگری ندارم حرف او که تمام شد یک دفعه دیدم پسر کوچک مقتول رویش را برگرداند و گفت من با ابوالفضل علیه‌السلام در نمی‌افتم من قصاص نمی‌کنم برادرها و خواهرهای دیگرش هم به یکدیگر نگاه کردند و هیچکس حاضر به اجرای حکم قصاص نشد! وقتی از محل اجرای حکم به دفتر برگشتند، مادرشان گفت چه شد قصاص کردید؟ پسر بزرگ مقتول هم ماجرا را کامل تعریف کرد جالب بود مادرشان هم به گریه افتاد و گفت به خدا اگر قصاص می‌کردید شیرم را حلالتان نمی‌کردم. خلاصه ماجرا با اسم حضرت عباس علیه‌السلام  ختم به خیر شد و دل ۱۱ نفر با اسم ایشان نرم شد و از خون قاتل عزیزشان گذشتند. گر چه بی‌دستم ولی من دستگير دستهايم نام من عباس و مفتاح در باب الشفايم مادرم قنداقه‌ام را دور بيرق تاب داده  من ابوالفضلم دوای دردهای بی‌دوايم ❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
💠دورهمی! 🔹دوستی می‌گفت: ما جلسه ‌ی ماهیانه‌ ی فامیلی داریم. پرسیدم: در آن جلسه چه می‌کنید؟ گفت: دورهمی است و خوش و بش و گفتگو و از احوال هم خبردار شدن و در نهایت خوردن شام. گفتم: تو چه می‌کنی؟ گفت: من هم مثل بقیه!! با تعجب پرسیدم: مثل بقیه؟ چرا؟ مگرتو ادعای دوستداری و تبلیغ علیه السلام را نداری؟ تو باید با بقیه فرق داشته باشی! 🔹شایسته است که تو در این جمع به نحوی یاد امام زمان را برای دیگران زنده کنی و آنان را از غفلت نسبت به ایشان خارج کنی! 👌می توانی پیشنهاد کنی جلسه را با دعا بر امام زمان علیه السلام شروع کرده و به پایان برسانند و درباره‌ی فوائد دعا برای ایشان کمی صحبت کنی. از مناسبت‌های مذهبی برای این هدف می‌توانی بهره ببری. قبلا می‌توانی با افراد مذهبی فامیل هماهنگ شوی. می‌توانی با برگزاری یک نمایشگاه کوچک کتاب فضا را به سمت هدفی که داری تغییر دهی. و خیلی کارهای دیگر که با کمی فکر و خلاقیت قابل اجرا هستند. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚عالم امكان سراسر نور شد 🌼شیعه بعد از سال ها مسرور شد 💚پور زهرا تاج بر سر می نهد 🌼بر همه آفاق فرمان می دهد 💚آغاز امامت گل 🌼سر سبد عالم هستی، 💚منجی عــــالم بشریت، 🌼امام زمان (عج) مبارک باد @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔻ماجرای عجیب دعوای سگ و جوان در قبر 🌱شیخ بهایی نقل می‌کند: روزی در تخت فولاد اصفهان از مرد عارفی که اهل ریاضت بود پرسیدم آیا خاطره ای داری که برای من نقل کنی او فکر و تامّلی کرد و بعد گفت : 🌹روزی همین جا نشسته بودم ، دیدم جمعیّتی جنازه ای را آوردند در آن گوشه قبرستان دفن کردند و رفتند. چندی نگذشته بود که احساس کردم بوی عطر خوشی به شامّه‌ام می‌رسد. به اطراف نگاه کردم دیدم جوانی خوش‌صورت و خوش لباس و خوشبو وارد قبرستان شد و فهمیدم این بوی خوش از اوست، آن جوان رفت کنار همان قبر و ناگهان دیدم آن قبر شکافته شد و آن جوان داخل قبر رفت و قبر به هم آمد. 🌱من غرق در تعجّب و حیرت شدم که خواب می‌بینم یا بیدارم.در همین حال، احساس کردم بوی بد و نفرت‌انگیزی به شامّه‌ام می‌رسد، دیدم سگی وحشت‌انگیز ، بدقیافه و بدبو وارد قبرستان شد. با عجله رفت کنار همان قبر، قبر شکافته شد و او داخل قبر رفت و باز قبر به هم آمد. من تعجّب و حیرتم بیشتر شد که چه صحنه‌ای دارم می‌بینم. 🌹 لحظاتی گذشت، دیدم باز آن قبر شکافته شد و آن جوان زیبا در حالی که سر و صورتش خونین و لباس‌هایش پاره و کثیف شده بود از قبر بیرون آمد؛ خواست از قبرستان بیرون برود من دویدم جلو و او را قسم دادم که بگو تو که هستی و جریان چیست ؟ 🌱 گفت : من اعمال نیک آن میّت هستم، مامور شدم پیش او بروم و تا روز قیامت با او باشم. آن سگ هم اعمال بد اوست که پس از من وارد قبر شد. ما با هم نمیتوانستیم بسازیم، با هم گلاویز شدیم و او چون از من قوی‌تر بود بر من غلبه کرد و با این وضع از قبر بیرونم کرد. حال آن سگ تا روز قیامت با او خواهد بود. 🌹شیخ بهایی بعد از نقل این حکایت گفت: این حکایت، عقیده شیعه مبنی بر تجسم اعمال را تأیید می‌نماید 📚خزینه الجواهر، ص 541 / ماه رمضان فصل شکوفایی انسان در پرتو قرآن، آیت الله سیدمحمد ضیاء‌آبادی، جلد 2 صفحه 19 الی 22 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🔻علت بهشتى شدن شاه و دوزخى شدن پارسا يكى از فرزانگان شايسته در عالم خواب پادشاهى را ديد كه در بهشت است و پارسايى را ديد كه در دوزخ است ، پرسيد: علت بهشتى شدن شاه و دوزخى شدن پارسا چيست ؟ با اينكه مردم بر خلاف اين اعتقاد داشتند؟! ندايى (غيبى )به گوش او رسيد كه :اين پادشاه به خاطر دوستى با پارسايان به بهشت رفت و آن پارسا به خاطر تقرب به شاه ، به دوزخ رفت . دلقت به چكار آيد و مسحى و مرقع خود را ز عملهاى نكوهيده برى دار حاجت به كلاه بركى داشتنت نيست درويش صفت باش و كلاه تترى دار 📚 حکایت پارسایان،رضا بابایی @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
امشب شب خیلی عزیزیه شب سالروز آغاز امامت و ولایت صاحب الزمان (عج) 💚 امشب را "دعا" کن برای همه اونایی که یه درد گوشه قلبشون پنهونه برای ناگفته هایی که کسی جز "خدا" محرمش نیست برای دلهای شکسته... 💔 برای طاقت هایی که کم شده... برای تمام مریض ها که رو تخت بیمارستانن.... برای کسانی که مشکلات خستشون کرده... برای همه ادم ها...❣ ان شاء الله ظــهــورنزدیکه❣ 🎊🎉🎁🎈 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕خواب مهدی(عج) راببینی شب بخیر 💕بوسه از پایش بچینی شب بخیر 💕خواب زهرا(س)راببینی شب بخیر 💕هدیه از مادر بگیری شب بخیر 🎊خدایـا🤲 💞در این شب 🎊فرخنـده و مبـارک 💞بهترین ها و زیباترینها 🎊را برای دوستان و عزیزانم 💞از درگاهت خواهـانـم 🎊خدایـا 💞قلبشـان را 🎊خوشحال‌ و سرشار از 💞آرامش و خوشبختی‌ کن 🎊 🌸🌸 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨الهی به امیدتو خداخالق عشقه🌺 محمدگل عشقه🌺 علی مظهرعشقه🌺 زهرا وجودعشقه🌺 حسن نمادعشقه🌺 حسین سالارعشقه🌺 عباس ساقی عشقه🌺 زینب شاهد عشقه🌺 سجاد راوی عشقه🌺 باقر عالم عشقه🌺 صادق احیای عشقه🌺 کاظم صابرعشقه🌺 رضا ضامن عشقه🌺 تقی جمال عشقه🌺 نقی پاکی عشقه🌺 حسن بقای عشقه🌺 اینم دعای عشقه🌺 اللهم عجل لولیک الفرج🌺 ✨🌺برای شادی و ظهور حضرت مهدی(عج) صلوات🌺✨ 🌺✨اَللَّهُـمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـدٍﷺ 🌺✨وَآلِ مُحَمـَّدﷺ 🌺✨وَ عَجِّـل فَرَجَهُـم 🌺✨کپی کن تاهمه برای شادی وظهورش صلوات بفرستن🌺✨ 🍃🌹عید با سعادت آغاز ولایت حضرت مهدی (عج) مبارک باد 🌹🍃 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاهی به جهان مثل تو آوازه ندارد مثل حَرَمت هیچ کجا، سازه ندارد ارباب منی جان منی،شاه شهیدان مجنون توام، عشق من اَندازه ندارد ✋ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸🍃﷽🍃🌸 ۞ ۞ ✍️آیه 47  سوره یونس ❇️ ترجمه👈🏻 ﺍﮔﺮ(ﺑﺮ ﻓﺮﺽ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩ ﺗﺒﻮﻙ)ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﻲ ﺷﺪﻧﺪ، ﺟﺰ ﻓﺴﺎﺩ(ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻭ ﺗﺮﺩﻳﺪ)ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﻲ ﺍﻓﺰﻭﺩﻧﺪ؛ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﻓﺘﻨﻪ ﺟﻮﻳﻲ(ﻭ ﺗﻔﺮﻗﻪ ﺍﻓﻜﻨﻲ ﺑﻴﻦ)ﺷﻤﺎ ﻣﻲ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ؛ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ(ﺟﺎﺳﻮﺱ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ)ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﺎﻣﻠﺎً ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺍ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ؛ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ(ﺣﺎﻝ)ﺳﺘﻤﮕﺮﺍﻥ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ 💠ﺁﻣﻮﺯﻩ ﻫﺎ ﻭ ﭘﻴﺎم ﻫﺎ: ✅١.ﺣﻀﻮﺭ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﺩﺭ ﺟﺒﻬﻪ، ﻋﺎﻣﻞ ﻓﺘﻨﻪ، ﺗﻔﺮﻗﻪ، ﺗﺮﺩﻳﺪ(ﻭ ﺗﻀﻌﻴﻒ ﺭﻭﺣﻴﻪ)ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ✅٢.ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺳﺎﺩﻩ ﻟﻮﺣﺎﻥ ﺳﭙﺎﻩ ﻭ ﺟﺎﺳﻮﺳﺎﻥ ﻧﻔﻮﺫﻱ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﺑﺎﺷﻴﺪ... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
"هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید" 💠روزی مرد روستایی با پسرش از ده راه افتادند بروند شهر. مقداری راه که رفتند یک نعل پیدا کردند. مرد روستایی به پسرش گفت: نعل را بردار که به کار می خورد. پسر جواب داد: این نعل آهنی به زحمت برداشتنش نمی ارزد. 💠 مرد خودش نعل را برداشت و توی جیبش گذاشت. وقتی به آبادی وسط راه رسیدند نعل را به یک نعل فروش فروختند و با پولش مقداری گیلاس خریدند و به راه خودشان ادامه دادند تا به صحرا رسیدند. 💠 در صحرا آب نبود و پسر داشت از تشنگی هلاک می شد. مرد که جلوتر از پسرش می رفت یکی از گیلاسها را به زمین انداخت. پسر دولا شد و گیلاس را از زمین برداشت. چند قدم دیگر که رفتند مرد روستایی دوباره یک دانه گیلاس به زمین انداخت و باز پسرش دانه گیلاس را برداشت و خورد. خلاصه تا به آب و آبادی رسیدند هر چند قدمی که می رفتند مرد یک دانه از گیلاسها را به زمین انداخت و پسر هم آن را بر می داشت و می خورد. 💠 آخر کار مرد رو کرد به پسرش و گفت: یادت هست که گفتم آن نعل را بردار، گفتی به زحمتش نمی ارزد؟ پسر گفت: بله یادم هست. پدر گفت: دیدی که من آن را برداشتم و با پولش گیلاس خریدم؛ اما یکجا ندادمت. برای اینکه مطلب خوب متوجه بشوی، گیلاسها سی و هفت دانه بود و تو سی و هفت بار به خودت زحمت دادی و آنها را از زمین برداشتی؛ اما یک بار به خودت زحمت ندادی که نعل را برداری بدان: هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید... 🆔 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
روزی بهلول، پیش خلیفه " هارون الرشید " نشسته بود. جمع زیادی از بزرگان خدمت خلیفه بودند. طبق معمول، خلیفه هوس کرد سر به سر بهلول بگذارد. در این هنگام صدای شیهه اسبی از اصطبل خلیفه بلند شد. خلیفه به مسخره به بهلول گفت: برو ببین این حیوان چه می گوید ، گویا با تو کار دارد. بهلول رفت و بر گشت و گفت: این حیوان می گوید: مرد حسابی حیف از تو نیست با این" خر ها " نشسته ای. زودتر از این مجلس بیرون برو. ممکن است که " خریت " آنها در تو اثر کند. 🆔 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🍯صبحانه ی عالی برای افزایش حافظه !🤓 ▫️یکی از بهترین مواد طبیعی برای افزایش حافظه و تمرکز، ترکیب عسل و گردوست + همچنین این ترکیب برای از بین بردن غم و رکود روحی نیز بسیار مناسب است @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 این دسته گل زیبا با دنیا دنیا ارادت و یک جهان آرزوهای قشنگ تقدیم  به شما شیعیان و عاشقان و منتظران حضرت صاحب الزمان عج ان شاء الله عیدی همه ما تعجیل در ظهور مولامون باشه امیدوارم نگاه لطف امام زمان عج الله در مشکلات زندگی و در سختی های قبر و قیامت نگهدار همه مون باشه 🌹 عید امامت امام زمان عج مبارک 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💚 نهم ربیع الاول سالروز آغاز امامت و ولایت حضرت ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‎فرجه بر همه عاشقان و منتظرانش مبارک باد 🌺 امام حسن عسکری (علیه‎السلام): کسی در آخرالزمان از هلاکت و نابودی نجات پیدا نمی کند، مگر این که خداوند او را به دعا برای تعجیل فرج و ظهور موفق بگرداند. 📚بحارالانوار،ج۱۰۲،ص۱۱۲ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ 🌼تاج زیبای ولایت به شما می نازد👑 🌸علی آن شاه هدایت به شما می نازد 🌼مهدی فاطمه ای منتقم خون حسین 🌸تو امامی و امامت به شما می نازد 🌼عیدولایت وامامت مهدی موعودعج مبارک باد🎉🎊 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
آسیابانی پیر در دهی دور افتاده زندگی میکرد. هرکسی گندمی را نزد او برای آرد کردن می‌برد، علاوه بر دستمزد، پیمانه ای از آن را برای خود برمیداشت، مردم ده با اینکه دزدی آشکار وی را میدیدند، چون در آن حوالی آسیاب دیگری نبود چاره‌ای نداشتند و فقط نفرینش میکردند. پس از چند سال آسیابان پیر، مُرد و آسیاب به پسرانش رسید. شبی پیرمرد به خواب پسران آمد و گفت: چاره ای بیاندیشید که به سبب دزدی گندم های مردم از نفرین آنها در عذابم... پسران هریک راهکار ارائه نمود. پسر کوچکتر پیشنهاد داد زین پس با مردم منصفانه رفتار کرده و تنها دستمزد میگیریم ؛ پسر بزرگتر گفت: اگر ما چنین کنیم، مردم چون انصاف ما را ببینند پدر را بیشتر لعن کنند که او بی انصاف بود. "بهتر است هرکسی گندم برای آسیاب آورد دو پیمانه از او برداریم. با این کار مردم به پدر درود میفرستند و میگویند، خدا آسیابان پیر را بیامرزد او با انصاف‌تر از پسرانش بود." چنین کردند و همان شد که پسر بزرگتر گفته بود. مردم پدر ایشان را دعا کرده و پدر از عذاب نجات یافت و این وصیت گهر بار نسل به نسل میان نوادگان آسیابان منتقل شد و به نسل ما رسید! @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 👆
ملانصرالدین و کشمش میگن‌‌‌ ملانصرالدین، برای اینکه بفهمه چقدر از رمضون گذشته و چقدر مونده، از روز اول ۳۰ تا کشمش میذاره تو جیب عباش و هر بار وقت افطار یه دونه کشمش میخورده، زن ملا یه روز اتفاقی دستش به جیب عبای ملا میره و کشمش‌هارو میبینه، میگه : بمیرم برات نمیدونستم اینقد کشمش دوست داری ! پس میره دو مشت حسابی کشمش میریزه تو جیبش ! بعد از چند روز تو مسجد مردم از ملانصرالدین میپرسن ملا، چقدر مونده به عید فطر؟ اونم دست میکنه تو جیبش و بعد از کمی مکث و تعجب میگه : والا اگه حساب با حساب کشمش‌ها باشه امسال عیدی در کار نیست ! حالا وضعیت ما ملت ایران هم همینه، معلوم نیست؟ کی اختلاس تموم میشه کی قیمت خودرو پایین میاد کی قیمت ارز و دلار پایین میاد کی قیمت سکه پایین میاد کی میتونیم نفت بفروشیم کی برجام به سرانجام میرسه کی حضرات دست از دزدی برمیدارن میگن وضع کشمشیه همینه!!! 🆔 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🔰 ✍به مختارالسلطنه گفتند که در تهران خیلی شده است. فرمان داد تا کنند. پس از چندی ناشناس به یکی از دکان‌های شهر سر زد و ماست خواست. ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید: چه جور ماستی میخواهی؟ ماست خوب یا ! وی شگفت‌زده از این دو گونه ماست پرسید. ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیر میگیرند و است و با بهای دلخواه میفروشیم. ماست مختارالسلطنه همین است که در جلوی دکان میبینی که یک سوم آن ماست و دو سوم دیگر آن آب است و به بهایی که مختارالسلطنه گفته میفروشیم. تو از کدام میخواهی؟! مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش وارونه از درختی آویزان کرده و بند تنبانش را دور کمر سفت ببندند. سپس تغار دوغ را از بالا در لنگه‌های تنبانش بریزند و آنقدر آویزان نگهش دارند تا همه آب‌هایی که به ماست افزوده از تنبان بیرون بچکد! چون دیگر فروشنده‌ها از این داستان آگاه شدند، همگی ماست‌ها را کیسه کردند! وقتى ميگن فلانى ماستشو كيسه كرده يعنى اين. 🆔 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
‍ یک هیئت از گرجستان برای ملاقات با استالین به مسکو آمده بود. بعد از جلسه استالین متوجه شد که پیپ اش گم شده و از رئیس «کا.گ.ب» خواست تا ببیند آیا کسی از هیات گرجی پیپ او را برداشته یا نه. بعد از نیم ساعت، استالین پیپش را در کشوی میزش پیدا کرد و فهمید که از اول اشتباه کرده و از رئیس «کا.گ.ب» خواست که هیئت گرجی را آزاد کند. رئیس «کا.گ.ب» گفت: متاسفم رفیق، تقریبا نصف هیئت اقرار کرده اند که پیپ را برداشته اند و بقیه هم موقع بازجویی مردند! 🆔 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✨﷽✨ ✨ دزدی فقط این نیست از دیوار مردم بالا بری! دروغ بگی صداقت، رو دزدیدی بدی کنی خوبی ،رو دزدیدی تهمت بزنی آبرو، رو دزدیدی خیانت کنی عشق ،رو دزدیدی! @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 مهربونی کن، مولا جان برگرد 💫🍃 آغاز امامت حضرت ولی عصر ارواحنا فداه تبریک و تهنیت ومبارک باد ... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh