هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
1_510170247077036790.MP3
903.4K
💠 #تلاوت_روزانه_قرآن_کریم👆
🔹 #صفحه_143_سوره_انعام
#جزء7
/ با نوای استاد پرهیزگار
🔅هدیه به پیشگاه حضرت امام حسن عسکری(ع)وشهداواموات (وسیدمحمدهاشمیان)
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
💠 سوره #انعام #جزء8 #صفحه143
💠متن ترجمه استادفولادوند👆
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز👆 #مشورت
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #پنجشنبه 9 اسفند ماه 1397
🌞اذان صبح: 05:13
☀️طلوع آفتاب: 06:36
🌝اذان ظهر: 12:17
🌑غروب آفتاب: 17:58
🌖اذان مغرب: 18:16
🌓نیمه شب شرعی: 23:36
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#ذکرروز👆
🌸ذكر روز پنجشنبه🌸
لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبين
💥معبودي جز خدا نيست💥
💥پادشاه برحق آشكار💥
➖➖➖➖➖➖
#سوره_درمانے
💎روز۵شنبه۲رڪعت نمازبـہ
نیت ڪسب مال وثروت بخواندوسپس《سوره یاسین》بخواندواین
عمل را تا ۳ روز انجام دهدبهتراست
📚گوهر شب چراغ۱۵۷/ ۲
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجشنبهها
ثانیه هایمان بوے
دلتنگے میدهد
چه مهمانان ساکتی
هستند رفتگان
نه بدستی
ظرفی آلوده میکنند
نه به حرفی دلی را
تنها به فاتحه قانعند...
شادی روح رفتگان،🕊
فاتحه و صلوات 🌷
┅✿❀🍃♥️🍃❀✿┅
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بسته_سلامتے
🍵 اگر صبح ها با سردرد از خواب بيدار ميشويد
#چای_سبز و #الوورا را امتحان كنيد.
🤕 اگرمتعادل مصرف شود #سردردهاى صبحگاهى را از بين ميبرد.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺سلام آخرهفته تون عالی 👌
🌸20 قدم تا بهار
🌼به یمن ۲۰روز مانده به بهار
🌺برای تک تک تون
🌸از خدا میخوام
🌼حالتون عالی20باشه
🌺کارتون 20
🌸لحظه هاتون 20
🌼روزگارتون 20
🌺عشق تون20 و
🌸زندگی تون 20
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :3⃣4⃣
#فصل_هفتم
به هول از جا بلند شدم و دویدم به طرف اتاقی که مادرشوهرم آنجا بود. داشت از درد به خود می پیچید. دست و پایم را گم کردم. نمی دانستم چه کار کنم. گفتم: «یک نفر را بفرستید پی قابله.»
یادم آمد، سر زایمان های خواهر و زن برادرهایم شیرین جان چه کارهایی می کرد. با خواهرشوهرهایم سماور بزرگی آوردیم و گوشه اتاق گذاشتیم و روشنش کردیم. مادرشوهرم هر وقت دردش کمتر می شد، سفارش هایی می کرد؛ مثلاً لباس های نوزاد را توی کمد گذاشته بود یا کلی پارچه بی کاره برای این روز کنار گذاشته بود. چند تا لگن بزرگ و دستمال تمیز هم زیر پله های حیاط بود. من و خواهرشوهرهایم مثل فرفره می دویدیم و چیزهایی را که لازم بود، می آوردیم.
بالاخره قابله آمد. دلم نمی آمد مادرشوهرم را در آن حال ببینم، پشتم را کردم و خودم را با سماور مشغول کردم که یعنی دارم فتیله اش را کم و زیاد می کنم یا نگاه می کنم ببینم آب جوش آمده یا نه، با صدای فریاد و ناله های مادرشوهرم به گریه افتادم. برایش دعا می خواندم. کمی بعد، صدای فریادهای مادرشوهرم بالاتر رفت و بعد هم صدای نازک و قشنگ گریه نوزادی توی اتاق پیچید.
همه زن هایی که دور و بر مادرشوهرم نشسته بودند، از خوشحالی بلند شدند.
ادامه دارد...✒️
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :4⃣4⃣
#فصل_هفتم
قابله بچه را توی پارچه سفید پیچید و به زن ها داد. همه خوشحال بودند و نفس هایی را که چند لحظه پیش توی سینه ها حبس شده بود با شادی بیرون می دادند، اما من همچنان گوشه اتاق نشسته بودم. خواهرشوهرم گفت: «قدم! آب جوش، این لگن را پر کن.»
خواهرشوهر کوچک ترم به کمکم آمد و همان طور که لگن را زیر شیر سماور گذاشته بودیم و منتظر بودیم تا پر شود، گفت: «قدم! بیا برادرشوهرت را ببین. خیلی ناز است.»
لگن که تا نیمه پر شد، آن را برداشتیم و بردیم جلوی دست قابله گذاشتیم. مادرشوهرم هنوز از درد به خود می پیچید. زن ها بلندبلند حرف می زدند. قابله یک دفعه با تشر گفت: «چه خبره؟! ساکت. بالای سر زائو که این قدر حرف نمی زنند، بگذارید به کارم برسم. یکی از بچه ها به دنیا نمی آید. دوقلو هستند.»
دوباره نفس ها حبس شد و اتاق را سکوت برداشت. قابله کمی تلاش کرد و به من که کنارش ایستاده بودم گفت: «بدو... بدو... ماشین خبر کن باید ببریمش شهر. از دست من کاری برنمی آید.»
دویدم توی حیاط. پدرشوهرم روی پله ها نشسته و رنگ و رویش پریده بود. با تعجب نگاهم کرد. بریده بریده گفتم: «بچه ها دوقلو هستند. یکی شان به دنیا نمی آید. آن یکی آمد. باید ببریمش شهر. ماشین! ماشین خبر کنید.»
ادامه دارد...✒️
@tafakornab
@shamimrezvan
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1
حجاب فاطمی مخصوص بانوان👆آقا❌❌❌
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#تربیت_فرزند👆
✅ آبروی فرزندت را حفظ کن !
🔉 #حجت_الاسلام_قرائتی
✍ گاهی وقت ها مادرها شکایت فرزندشان را جلوی همسایه ها و فامیل می کنند، این فرزند هم نمی تواند چیزی بگوید و از درون می سوزد!
بعد هم که به او میگویی چرا این کار را کردی؟
می گوید: من مادرش هستم!
مادرش هستی درست! اما باید عیبش را به خودش بگویی، چرا در مهمانی عیب فرزندت را می گویی!؟ این دختر من در کنکور رد شد!
پسر من ماشین را برداشت و تصادف کرد!
یعنی تا فردی را می بیند هر چه عیب در فرزندشان هست برای همسایه و فامیل می گویند.
ما حق نداریم اشکالات فرزندمان را همه جا بگوییم. نهی از منکر باید آرام باشد و تذکر به خود فرد باشد.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#بسته_سلامتی
#تقویت_حافظه
بادام
سیاهدانه
هلیلهسیاه
ارده کنجد
شیره انگور
روزه گرفتن
قرائت قـرآن
مســـواک زدن
زنجبيل بهمراهعسل
نمک درياقبل بعدغذا
خوردن21عددمویزناشتا
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#درسنامه
💗محبت، اكسيری است كه
💕خار را گل میكند و مرده را زنده
💗گرمای زندگیبخش مهرومحبت را
💕از يكديگر دريغ نكنيم ..
💗وديوارهای خانهمان را از پيچكهای
💕مهرورزی و مهربانی زيبا كنيم...
❣