eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.3هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
☯️ ﮐﺴﯽ ﺳﺮﺍﻍ ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: می ﺷﻮﺩ همۀ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ؟ ﮔﺮﺩﻭﻓﺮﻭﺵ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﺪﺍﺩ. ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﮔﺮﺩﻭ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ؟ و ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪ. ﭘﺲ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﮔﺮﺩﻭﯼ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯿﺪ. ﺍﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ بالاخره ﮔﺮﺩﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ. ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﮔﺮﺩﻭ ﮐﻪ ﺍﺭﺯﺵ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﺮﺩﻭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﮔﺮﺩﻭﯼ ﺳﻮﻡ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﮕﯿﺮﺩ. ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﮐﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﮔﻔﺖ: ﺯﺭﻧﮕﯽ، ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﯾﮑﯽ، ﯾﮑﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺗﺼﺎﺣﺐ ﮐﻨﯽ؟ ﻣﺸﺘﺮﯼ ﺳﻤﺞ ﮔﻔﺖ : ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﻫﻢ. 🔸ﻋﻤﺮ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﻭﺵ، ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ. ﻭﻟﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ، ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ ﻭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﯿﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮﺕ ﺍﺯ ﮐﻒ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ ﻧﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ، پس تا میتوانی برای آخرتت توشه ای جمع کن و ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ لحظه زندگیت ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮ که عمر آدمی بسیار کوتاه است... 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
☯️ گويند كه روزى سلیمان نبی در سرای خویش نشسته بود که مردی سراسیمه از در درآمد. سلام کرد و بر دامن سلیمان چنگ انداخت که به دادم برس. سلیمان با تعجب به چهره آن مرد نگریست و دید که روی آن مرد از پریشان حالی زرد شده و از شدت ترس می لرزد. سلیمان از او پرسید تو کیستی؟ چه بر سر تو آمده است که چنین ترسان و لرزانی؟ مرد به گریه در آمد و گفت که در راه بودم، عزرائیل را دیدم و او نگاهی از غضب به من انداخت و من از ترس چون باد گریختم و به نزد تو آمدم تا از تو یاری بطلبم. از تو خواهشی دارم که به باد فرمان دهی تا مرا به هندوستان ببرد! سليمان پذيرفت و به باد دستور داد تا او را به هندوستان ببرد. آن روز گذشت و دیگر روز سلیمان نبى عزرائیل را دید و به او گفت: این چه کاری است که با بندگان خدا می کنی، چرا به آنها با خشم و غضب می نگری؟ دیروز مرد بیچاره ای را ترسانده ای و رویش زرد شده بود و می لرزید. به نزد من آمده و کمک می طلبید. عزرائیل گفت: دانستم که کدام مرد را می گویی. آری من دیروز او را در راه دیدم ولی از روی خشم و غضب به او نگاه نکردم، بلکه از روی تعجب او را نگریستم. تعجب من در این بود که از خداوند برای من فرمان رسیده بود تا که جان آن مرد را در هندوستان بگیرم. در حالی که او را اینجا می دیدم...😊 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
☯️روزی روزگاری درسرزمینی دهقانی و شکارچی باهم همسایه بودند. شکارچی سگی داشت که هر بار از خانه شکارچی فرار میکرد و به مزرعه و آغل دهقان میرفت و خسارتهای زیادی به بار می آورد. هر مرتبه دهقان به منزل شکارچی میرفت و شکایت از خسارت هائی که سگ او به وی وارد آورده میکرد. هر بار نیز شکارچی با عذر خواهی قول میداد که جلوی سگش را بگیرد و نگذارد دیگر به مزرعه وی برود. مرتبه بعد که همین حادثه اتفاق افتاد ، دهقان که دیگه از تکرار حوادث خسته شده بود ، بجای اینکه پیش همسایه اش برود و شکایت کند ، سراغ قاضی محل رفت تا از طریق قانون شکایت کند. در محل قاضی هوشمندی داشتند شکارچی برای قاضی ماجرا را تعریف کرد. قاضی به وی گفت من میتوانم حکم صادر کنم و همسایه را مجبور کنم و با زور تمام خسارت وارد آمده به شما پرداخت کند. ولی این حکم دو نکته منفی دارد. یکی احتمال اینکه که باز هم این اتفاق بیفتد هست، دیگر اینکه همسایه ات با شما بد شده برای خودت یک دشمن ساخته ای. آیا میخواهی در خانه ای زندگی کنی که دشمنت در کنار شما و همسایه شما باشد؟ راه دیگری هم هست اگر حرف هائی را که به شما میزنم اجرا کنی احتمال وقوع حادثه جدید خیلی کمتر و در حین حال از همسایه ات بجای دشمن یک دوست و همیار ساخته ای. وی گفت اگر اینطور است حرف شما را قبول میکنم و به مزرعه خویش رفت و دوتا از قشنگترین بره های خودش را از آغلش بر داشت و به خانه شکارچی رفت. دهقان در زد، شکارچی در را باز کرد و با قیافه عبوسی به وی گفت دیگه سگ من چکار کرده؟ دهقان در جواب، به شکارچی گفت من آمدم از شما تشکر کنم که لطف کردید و سعی کردید جلوی سگ تان را بگیرید که به مزرعه من نیاید. بخاطر اینکه من چندین مرتبه مزاحم شما شده ام دوتا بره به عنوان هدیه برای فرزندان شما آوردم. شکارچی قیافه اش باز شد و شروع به خنده کرد و گفت نه شما باید ببخشید که سگ من به مزرعه شما آمده. با هم خداحافظی کردند وقتی داشت به مزرعه اش برمی گشت صدای شادی و خوشحالی فرزندان وی را از گرفتن هدیه ای که به آنها داده بود را می شنید. دهقان روز بعد دید همسایه اش خانه کوچکی برای سگش درست کرده که دیگه نتواند به مزرعه وی برود. چند روز بعد شکارچی به خانه دهقان آمد و دوتا بز کوهی که تازه شکار کرده بود را به عوض هدیه ای که به وی داده بود داد و با صورتی خندان گفت چقدر فرزندانش خوشحالند وچقدر از بازی با آن بره ها میبرند و اگر کاری در مزرعه دارد با کمال میل به وی کمک خواهد کرد. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 در فرهنگ اسلام براى انسان چندگونه حساب و جزا ثبت مى‏شود: 1-کارهایى که خودش انجام داده است. 2-کارهایى را که انجام نداده، ولى تصمیم بر انجام آن داشته است: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هر کس در محلّ گناه (به ناچارى) حاضر باشد و قلباً مخالف با گناه باشد، گویا غایب است، ولى هر غایبى که قلباً راضى به انجام گناه باشد، گویا در آن مجلس حضور داشته است. « وسائل ‏الشیعه، ج 11، ص 409» حضرت رضا علیه السلام فرمود: هر گاه شخصى در مشرق کشته شود، ولى انسانى در مغرب زمین به آن قتل راضى باشد، در نزد خداوند آن انسان راضى هم مانند قاتل، مجرم شناخته مى‏شود. « تفسیر نمونه، ج 9، ص 159» یکى از یاران حضرت على علیه السلام بعد از پیروزى در جنگ جمل گفت: اى کاش برادرم بود و پیروزى ما را می‏دید! امام فرمود: اگر دل او با ما باشد، گویا در جنگ و پیروزى ما شریک است. از این بالاتر این که امام فرمود: نه تنها برادر تو، بلکه در این‏ پیروزى افرادى شریک ‏اند که هنوز به دنیا نیامده‏ اند. « نهج‏ البلاغه، خطبه 12» (یعنى آیندگان هم اگر راضى به کار ما باشند، نیز با ما شریکند) 3- کارهایی را که انجام نداده ولی بخاطر غیبت باید جزای انها را ببینیم: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: در قیامت همین که نامه عمل غیبت کننده را به دستش میدهند، می‌پرسد: چرا کارهاى خیر من در آن نیست؟ به او میگویند: به خاطر گناه غیبت تو، کار خیرت در پرونده دیگرى ثبت شد، و برعکس در نامه بعضى عباداتى ثبت شده که هرگز انجام نداده ‏اند، آنها نیز مى‏پرسند: ما این اعمال را انجام نداده ‏ایم؟! ولى پاسخ می‏شنوند که عبادات کسى که تو را غیبت کرده، از نامه عملش حذف و در پرونده تو ثبت نمودیم. « جامع ‏السعادات، ج 2، ص 236» 4-کارهایی را که انجام نداده ولی بخاطر انجام ریشه و بنای آن نتیجه آنرا میبینیم: مثل انواع بدعتهایی که گذاشته میشه ،چه خوب و چه بد،مادامیکه انجام بشن ما هم در ثواب یا گناه آن شریکیم. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 کفاره فراموش کردن بسم الله عبدالله بن یحیی می‌گوید: به محضر امیرالمومنین علی (علیه‌السلام) مشرف شدم و هنگامی که خواستم بر روی تخت بنشینم پایه آن شکست و بر زمین افتادم و سرم آسیب دید. حضرت علی (علیه‌السلام) فرمود:شکر خداوندی را که کفاره گناهان شیعیان ما را در دنیا قرار داد تا همین جا پاک شوند. عبد الله می‌‌گوید:عرض کردم: چه گناهی کرده‌ام که شکسته شدن سرم کفاره آن باشد؟ حضرت فرمود: وقتی که نشستی بسم الله نگفتی! ١ص٤٥ 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 🖤ســلام 🍃روزتـــون 🖤پر از خیر و برکت 🍃امروز چهار شنبه↶ ✧ 3 مرداد 1403 ه.ش ❖ 18 محرم 1446 ه.ق ✧ 24 ژوئیه 2024 میلادی ┄┄┄┅┅❅✾❅┅┅┄┄┄ 🖤✨↯ ذڪر روز ؛ 🍃✨《 یا حَیُّ یا قَیّومُ 》 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 کفاره فراموش کردن بسم الله عبدالله بن یحیی می‌گوید: به محضر امیرالمومنین علی (علیه‌السلام) مشرف شدم و هنگامی که خواستم بر روی تخت بنشینم پایه آن شکست و بر زمین افتادم و سرم آسیب دید. حضرت علی (علیه‌السلام) فرمود:شکر خداوندی را که کفاره گناهان شیعیان ما را در دنیا قرار داد تا همین جا پاک شوند. عبد الله می‌‌گوید:عرض کردم: چه گناهی کرده‌ام که شکسته شدن سرم کفاره آن باشد؟ حضرت فرمود: وقتی که نشستی بسم الله نگفتی! ١ص٤٥ 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 در فرهنگ اسلام براى انسان چندگونه حساب و جزا ثبت مى‏شود: 1-کارهایى که خودش انجام داده است. 2-کارهایى را که انجام نداده، ولى تصمیم بر انجام آن داشته است: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هر کس در محلّ گناه (به ناچارى) حاضر باشد و قلباً مخالف با گناه باشد، گویا غایب است، ولى هر غایبى که قلباً راضى به انجام گناه باشد، گویا در آن مجلس حضور داشته است. « وسائل ‏الشیعه، ج 11، ص 409» حضرت رضا علیه السلام فرمود: هر گاه شخصى در مشرق کشته شود، ولى انسانى در مغرب زمین به آن قتل راضى باشد، در نزد خداوند آن انسان راضى هم مانند قاتل، مجرم شناخته مى‏شود. « تفسیر نمونه، ج 9، ص 159» یکى از یاران حضرت على علیه السلام بعد از پیروزى در جنگ جمل گفت: اى کاش برادرم بود و پیروزى ما را می‏دید! امام فرمود: اگر دل او با ما باشد، گویا در جنگ و پیروزى ما شریک است. از این بالاتر این که امام فرمود: نه تنها برادر تو، بلکه در این‏ پیروزى افرادى شریک ‏اند که هنوز به دنیا نیامده‏ اند. « نهج‏ البلاغه، خطبه 12» (یعنى آیندگان هم اگر راضى به کار ما باشند، نیز با ما شریکند) 3- کارهایی را که انجام نداده ولی بخاطر غیبت باید جزای انها را ببینیم: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: در قیامت همین که نامه عمل غیبت کننده را به دستش میدهند، می‌پرسد: چرا کارهاى خیر من در آن نیست؟ به او میگویند: به خاطر گناه غیبت تو، کار خیرت در پرونده دیگرى ثبت شد، و برعکس در نامه بعضى عباداتى ثبت شده که هرگز انجام نداده ‏اند، آنها نیز مى‏پرسند: ما این اعمال را انجام نداده ‏ایم؟! ولى پاسخ می‏شنوند که عبادات کسى که تو را غیبت کرده، از نامه عملش حذف و در پرونده تو ثبت نمودیم. « جامع ‏السعادات، ج 2، ص 236» 4-کارهایی را که انجام نداده ولی بخاطر انجام ریشه و بنای آن نتیجه آنرا میبینیم: مثل انواع بدعتهایی که گذاشته میشه ،چه خوب و چه بد،مادامیکه انجام بشن ما هم در ثواب یا گناه آن شریکیم. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 در حديثي آمده كه امام حسن مجتبی عليه السلام هيچ‏گاه سائلي را رد نكرد و در برابر درخواست او «نه» نگفت، و چون به آن حضرت عرض شد: چگونه است كه هيچ‏گاه سائلي را رد نمي‏كنيد؟ پاسخ داد: من سائل درگاه خدا و راغب در پيشگاه اويم، و من شرم دارم كه خود درخواست كننده باشم و سائلي را رد كنم، و خداوند مرا به عادتي معتاد كرده، معتادم كرده كه نعمتهاي خود را بر من فرو ريزد، و من نيز در برابر او معتاد شده‏ام كه نعمتش را به مردم بدهم، و ترس آن را دارم كه اگر عادتم را ترك كنم اصل آن نعمت را از من دريغ دارد. نقل از كنز المدفون سيوطي، (چاپ بولاق)، ص 234 و نور الابصار شبلنجي، ص.111 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 درس‌هایی از سوره کهف 1ذکر، صفتِ رحمان و فراموشی، کارِ شیطان است. اگر چیزی را جایی می‌گذاریم و فراموش می‌کنیم، کار شیطان است. اگر سخنی می‌شنویم ولی یادمان می‌رود کار شیطان است! بر عکس عملِ رحمان. پس کسانی که در یادِ رحمان باشند، نه جایی چیزی را گم می‌کنند و نه سخن نیک از ذهن‌شان فراموش می‌شود. (آیه 61) 2خداوند برای همه کارهای خود حکمتی دارد که انسان صبر شنیدن و ظرفیت درک حکمت‌های خدا را ندارد. لذا باید نخست بدانیم خدا عالم است؛ بعد دنبال دلایل برخی از اسرار خلقت باشیم. کسانی که خدا را عالم ندانند و بخواهند با سوال و بررسی پدیده‌ها به این برسند که معاذالله کاری که خدا کرده درست است؟! و در خلقت او شک کنند، هرگز خدا آنها را به علم و حکمت نمی‌رساند. بلکه شیطان بر آنان وارد شده و با پخش شبهه و افزودن بر مجهولات، گمراه‌شان می‌کند. پس قبول اصلِ توحید به عدل و علم، لازمه‌ی رسیدن انسان به پرسش‌های آفرینش است. کسانی که خدا را به جمیع صفات به نیکی می‌شناسند، اگر کسی شبهه‌ای در مورد اَفعال خدا برای آنها مطرح کند، هرگز شبهه را نمی‌پذیرند و در دفاع از حکمت خدا بر می‌آیند و خدا کمک‌شان می‌کند. ولی کسانی که دچار شبهه و دو‌دلی می‌شوند که خدا چرا چنین کرده است! آنها چون در توحید لنگ هستند، هرگز به علم واقعی نمی‌رسند؛ بلکه شیطان در مسیر زندگی با ایجاد مجهولات و شبهه‌های جدید بر گمراهی آنها می‌افزاید تا روز به ‌‌روز از خدا دورترشان سازد. (از آیات 65 داستان حضرت خضر (ع) و موسی (ع)) 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 "زمان"بخاطر هیچ کس منتظر نمی ماند پس فراموش نکنید: "دیروز"به تاریخ پیوست " فردا "معما است و "امروز"هديه است از این هدیه کلی لذت ببرید و عزیزان تان را در آن سهیم کنید 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 انوشیروان نویسنده ای به نام جمیل داشت که باهوش ولی نابینا بود. هنگامی که امام علی (علیه السلام) وارد نهروان شد ، از جمیل پرسید ای جمیل، سزاوار است انسان چگونه باشد؟ جمیل گفت باید دوستش کم و دشمنش زیاد باشد، چون وقتی دشمن زیاد شد انسان مواظب رفتار و گفتارش است که مبادا به لغزش افتاده و دشمن سوء استفاده کند و در نتیجه از لغزش ها در امان خواهد ماند. امیر مؤمنان گفتار او را تصدیق کرد. ٣٤ص٣٤٥ 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 در بنی اسرائیل عابدی بود بنام «برصیصا» که مدت درازی از عمر خود را به عبادت و بندگی گذرانیده بود و کار او بجایی رسید که مریضها و دیوانگان به دعای وی بهبودی و شفا پیدا می کردند. اتفاقاً دختری از خانواده ای بزرگ، دیوانه شد و برادرانش او را به نزد همان عابد نامبرده آوردند و خواهر را درمحل عبادت عابد گذاشتند و خود برگشتند تا شاید بر اثر دعای او خوب شود. شیطان از این فرصت استفاده کرده و پیوسته برصیصا را وسوسه نموده و جمال زن را در مقابل وی جلوه می داد. بالاخره عابد نتوانست خود را حفظ کند و با آن زن زنا کرد و زن از آن عابد آبستن شد. برصیصا بر اثر وسوسه های شیطان از ترس آنکه مبادا رسوا شود او را کشت و دفن کرد. شیطان بعد از این پیش آمد به نزد یکی از برادران او رفت و داستان عابد را مفصلاً شرح داد و محل دفن خواهر آنها را نیز نشان داد. وقتی برادرها از این پیش آمد ناگوار اطلاع یافتند نتیجه این شد که مردم شهر نیز تمامی باخبر باشند و شدند و این خبر به سلطان شهر رسید. سلطان با عده ای نزد عابد رفت و از جریان جویا شد و برصیصا که چاره ای جز اعتراف نداشت به تمام کردار خود اقرار کرد. پس سلطان دستور اعدام وی را صادر کرد. همین که او را بالای چوبه دار بردند شیطان بصورت مردی بنزدش آمده و گفت: «آن کسی که تو را به این ورطه انداخت من بودم اینک اگر نجات می خواهی باید اطاعت مرا بنمائی.» عابد پرسید: «چکار باید بکنم؟» شیطان گفت: «یک مرتبه مرا سجده کن.» عابد سؤال کرد: «در این حال که من بر بالای دار هستم چگونه تو را سجده کنم.» شیطان گفت: «من به یک اشاره قناعت می کنم.» عابد فقط با سر اشاره به سجده کرد و در آخرین لحظات زندگی نسبت به پروردگار جهان کافر شد و پس از چند دقیقه به زندگیش خاتمه دادند. می گویند خداوند در قرآن در آیه زیر به این داستان اشاره ای می کند: «کمثل الشیطان اذ قال للانسان اکفر فلما کفر قال انی بری منک انی اخاف الله رب العالمین.» یعنی: کار آنها همچون شیطان است که به انسان گفت: کافر شو! (تا مشکلات تو را حل کنم)، اما هنگامی که کافر شد گفت: من از تو بیزارم و از خداوندی که پروردگار عالمیان است بیم دارم. ‎🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝ ‎
🌸🍃🌸🍃 از امام صادق (ع) نقل شده است که خداوند در روز قیامت به مؤمنان نیازمند خود در دنیا، امر می‌کند که از جمع خلق جدا شوند و چنان در آنها می‌نگرد که گویی می‌خواهد از آنها عذرخواهی کند. به آنها خطاب کرده می‌گوید: ای مؤمنان من! من در دنیا شما را از لباس‌ها و مرکب‌ها و خوراک‌های آن برخوردار نساختم. شاید گمان می‌کردید که شما را دوست ندارم. در حالی‌که هرگز چنین نیست، شما دوستان من بودید و دوست به دوست چیز بی‌ارزش را هدیه نمی‌دهد. امروز روز جبران من است به‌خاطر صبر شما در برابر مشیت و نوشته من بر شما. هر کدام از شما که اندکی عمل خیر با خود دارد، وارد بهشت شود به عزت و جلالم سوگند، هفتاد برابر آنچه که در دنیا به شما نداده‌ام در این دنیا بخشش و عطا خواهم کرد. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 جملاتی زیبا از حضرت علی علیه السلام ۱. مردم را با لقب صدا نکنید. ۲. روزانه از خدا معذرت خواهی کنید. ۳. خدا را همیشه ناظر خود ببینید. ۴. لذت گناه را فانی و رنج آن را طولانی بدانید. ۵. بدون تحقیق قضاوت نکنید. ۶. اجازه ندهید نزد شما از کسی غیبت شود. ۷. صدقه دهید، چشم به جیب مردم ندوزید. ۸. شجاع باشید، مرگ یکبار به سراغتان می آید. ۹. سعی کنید بعد از خود، نام نیک بجای بگذارید. ۱۰. دین را زیاد سخت نگیرید. ۱۱. با علما ودانشمندان باعمل ارتباط برقرار کنید. ۱۲. انتقاد پذیر باشید. ۱۳. مکار و حیله گر نباشید. ۱۴. حامی مستضعفان باشید. ۱۵. اگر میدانید کسی به شما وام نمیدهد، از او تقاضا نکنید. ۱۶. نیکوکار بمیرید. ۱۷. خود را نماینده خدا در امر دین بدانید. ۱۸. فحّاش نباشید. ۱۹. بیشتر از طاقت خود عبادت نکنید. ۲۰. رحم دل باشید. ۲۱- گریه نکردن از سختی دل است. ۲۲- سختی دل از گناه زیاد است. ۲۳- گناه زیاد از آرزوهای زیاد است. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
‌🌸🍃🌸🍃 رسول خدا (ص) فرمودند: شب معراج به قومی گذشتم که روی خود را با چنگال هایشان خراش می دادند و با آن صورت و سینه هایشان را می خراشیدند. از جبرئیل پرسیدم، اینها کیانند؟ گفت: اینها کسانی هستند که گوشت های مردم را می خوردند (غیبت مردم را می کردند) و درباره آبروی آن ها سخن می گفتند. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 عذاب های آخرت بر جسم وارد می شود یا بر روح؟ پاسخ: سوختن در آتش و دیگر عذاب‏های ذکر شده در نصوص دینی واقعی است، و بر جسم و جان هر دو وارد می شود. از آموزه‌های وَحْیانی بر می‌آید که آتش جهنم بر خلاف آتش دنیا نه تنها تن و بدن بلکه جان و تن را با هم می‌سوزاند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: "تو چه می‌دانی حطمه چیست! آتش برافروخته الهی است! آتشی که از دل‌ها سر می‌زند. این آتش بر آنها به صورت در بسته است در ستون‌های کشیده و طولانی"(۱). در تفسیرآیه آمده: این آتش بر خلاف تمام آتش‌های دنیا (که نخست پوست را می‌سوزاند و سپس به داخل نفوذ می‌کند) اوّل بر دل شراره می‌زند و درون را می‌سوزاند! نخست قلب و بعد مغز و استخوان را و سپس به خارج سرایت می‌کند.(۱) بین سوزش عذاب آخرت و دنیا از چند جهت تفاوت هست: ۱ـ از آتش دنیا فقط بدن می‌سوزد، ولی آتش آخرت روح و دل را هم می‌سوزاند. ۲ـ آتش دنیا خالص نیست و تا با اکسیژن ترکیب نشود نمی‌سوزد، ولی آتش آخرت خالص است و جز درد چیز دیگری نیست. ۳ـ در دنیا ادراکات ضعیف است، ولی در آخرت همه چیز به کمال نهایی خود رسیده و ادراک آدمی قوی است، از همین رو سوزش فوق‌العاده‌ای احساس می‌کند، همان گونه که لذت از نعمت‌های بهشت قابل مقایسه با دنیا نیست. ۴ـ در دنیا پس از رسیدن سوزش به استخوان، احساس سوزش کم می‌شود، ولی در جهنم، خداوند دوباره گوشت تازه می‌رویاند و از کاهش عذاب جلوگیری می‌کند. ۱. همزه (۱۰۴) آیه ۶ ـ ۹. ۲. تفسیر نمونه، ج ۲۷، ص ۳۱۶، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۹ش. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 تعَیُّر چیست؟ تعیُّر یعنی انسان بعد از وقوع اتفاقِ بدی برای کسی، او را سرزنش کند یا آن اتفاق را حق او بداند و نتیجه‌ی نفرین و آه خودش بداند. مثال: کسی فرزندش مریض شده و می‌میرد. شخص دیگری به او می‌گوید: «دیدی آه من گرفت؟! من دل بسیار حساسی دارم کسی که دل مرا بشکند دچار بلا می‌شود...» یا شخصی برای چنین کسی بگوید: «حقش بود، مال حرام زیاد خورده بود...» و یا دیگری نزد او رفته و بگوید: «چرا این بلا سر تو آمد؟ یقینا خطا و گناه بزرگی کرده‌ای!!!» همه این‌ها تعَیُّر و کاری حرام است. یکی از عیوب بسیار زشت و گناه بسیار خطرناک یعنی سرزنش و ملامت دیگران به خاطر عیوب و لغزش‌های آنهاست. کیفر بعضی از گناهان به آخرت موکول می‌شود؛ ولی برخی از گناهان به دلیل آثار سوئی که دارند، کیفر آنها از همین دنیا شروع می‌شود. تعیُّر، از گناهانی است که کیفر آن از همین دنیا شروع می‌شود. هر کسی که تعيّر کند طبق کلام امام صادق(ع) از دنیا نمی‌رود مگر آنچه را که دیگران را سرزنش کرده، به آن مبتلا ‌شود. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 طلب خیر طلب بهترین ها برای هر کس میتواند باشد. ولی نه آن چیزهایی که شما در ذهن دارید. بلکه به آن چه که خداوند به آن آگاه مطلق است. و شما با طلب خیر کردن تان آن را از خدا میخواهید. و خداوند آن را برای کسی که شما میخواهید جاری میکند. یاد بگیرید برای آدم های بد زندگی تان هم طلب خیر کنید. چون طلب خیر هم بزرگترین دعاست وهم بزرگترین نفرین ! دعایش که معلوم ست هر آنچه که از خوبی هاست. و خداوند آن را جاری میکند . ولی نفرینش این حسن را دارد،که شما ناآگاهانه برای کسی بدی یا شر نمیخواهید. بلکه خداوند آن چه که خوبیست برای کسی که دنبال شر است جاری میکند او خودش صلاح میبیند که چطور با دعای شما تلنگری به او بزند که از آن درس بگیرد! 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
☯️ حکایت رانده‌ شدن «رسول ‌ترک» از مجلس عزاداری امام حسین(ع) دقایقی از آمدن رسول نگذشته بود که چند نفر از اعضای هیأت به دور مسئول هیأت حلقه زدند، از طرز نگاهشان پیدا بود که درباره رسول صحبت می‌کنند. بعد از دقایقی، جوانی میان آنها قد راست کرد و یک راست به سوی رسول رفت. در مجلس عزاداری امام حسین(ع) افراد مختلفی از اقشار مختلف حضور پیدا می‌کنند؛ تفاوتی نمی‌کند که زاهد باشی یا بنده گناهکار، مهم این است که مجلس حسین(ع) دارالشفاست برای کسانی که مریض هستند چه مریض جسمی و روحی، مهم این است که روضه سید‌الشهدا انسان را از فرش به عرش رهنمون می‌کند، پس عزادار حسین محترم است و بانی مجلس موظف است که حرمت عزادار مولایش را حفظ کند. یکی از مشهورترین عزاداران حسینی که به لطف حضرتش رهنمون و عاقبت‌به خیر شد، دادخواه خیابانی مشهور به «رسول ترک» است. عربده‌کشی که به واسطه حبّ ابی‌عبدالله(ع)، پروردگار عالم او را به مقام انسانیت رساند و به جایی ‌رسید که یک هفته قبل از مرگش، از زمان و محل آن آگاه شد! به همین منظور در دهه اول محرم به شرح چگونگی هدایت‌شدن «رسول ترک» از کتابی به همین نام تألیف محمد حسن سیف‌اللهی می‌پردازیم. قبر رسول ترک در قبرستان نو شهر قم *رسول ترک چگونه آزاد شده امام حسین(ع) شد در یکی از شب‌های دهه اول محرم مردی با ابهت و قوی هیکلی به سوی یکی از هیأت‌های اطراف بازار تهران در حرکت بود، آن مرد نامش رسول بود و چون اهل تبریز بود تهرانی‌ها به او رسول تُرک می‌گفتند، رسول ترک آن شب نیز به سوی هیأت و جلسه روضه‌ای می‌رفت که مسئولین و بعضی از شرکت کنندگان در آن هیأت از اینکه رسول ترک به هیأت و جلسه آنها می‌آمد، بسیار ناراحت و ناخشنود بودند. در این چند شبی که از ماه محرم گذشته بود، رسول ترک هر شب در آن هیأت حاضر شده بود. او در این چند شب به همه نشان داده بود که نمی‌توانند مانند بسیاری از شرکت‌کنندگان و عزاداران در گوشه‌ای از مجلس آرام و ساکت بنشیند، او خودش را متفاوت از دیگران حس نمی‌کرد و فکر می‌کرد می‌تواند در آن جلسات هر کاری که هر یک از اعضای هیأت می‌کند، او نیز انجام دهد. او حتی بدش نمی‌آمد تا در نظم و ترتیب بخشیدن به مراسم عزاداری نیز دخالت کند، هر چند که همه حرکت‌ها و کارهای رسول با نوعی شلوغ‌کاری همراه بود، اما به هیچ وجه اساس و ریشه این نارضایتی‌ها و دلخوری‌های اهل هیأت به خاطر این شلوغ‌کاری‌ها نبود، آن‌ها از مرام و شخصیت رسول ناراحت بودند، آن‌ها فکر می‌کردند که وجود و حضور چنین آدمی، هیأت و جلسه عزاداری و توسل را از شور و اخلاص و صفا باز می‌دارد و حق هم در ظاهر با آن‌ها بود، زیرا رسول آدمی قلدر و لات و لاابالی بود، او مردی بود که به فسق و زورگویی شهرت داشت، او یکی از قلدرهای شروری بود که گاه با مأموران کلانتری‌های تهران نیز به طور جدی در می‌افتاد. اما رسول ترک با تمام این گمراهی‌هایی که داشت، یک صفت و خصلت نیکو و عجیبی نیز داشت. او دوست داشت در ماه‌های محرم در هر شکل و حالتی که هست در جلسه‌های سوگواری و روضه سرور آزادگان عالم، حضرت حسین بن علی(ع) شرکت کند. او نسبت به امام حسین(ع) بسیار مؤدب بود، پدر و مادرش ارادت و محبت به امام حسین(ع) را از سنین کودکی در جان و قلب رسول کاشته بودند. او گاهی قبل از اینکه بخواهد به سوی جلسه روضه‌ای حرکت کند ابتدا دهانش را برای لحظاتی کوتاه در زیر شیر آب می‌گرفت و به خیال خودش دهانش را به این شکل آب می‌کشید تا دیگر نجس نباشد و آن‌گاه به سوی هیأت و جلسه روضه‌ای به راه می‌افتاد. رسول ترک آن شب نیز وارد هیأت شد، بسیاری از نگاه‌هایی که به او می‌افتاد محترمانه و مهربانانه نبود، مسئول هیأت هم که آدمی خوش سیما و با صفا بود، با دیدن و مشاهده رسول، ناراحت به نظر می‌رسد. آن شب نیز رسول ترک به جمع عزاداران و اعضای آن هیأت پیوست و مشغول عزاداری و همنوایی با آن‌ها شد. اما دقایقی از آمدن و حضور رسول نگذشته بود که چند نفر از اعضای هیأت به دور مسئول هیأت حلقه زدند، از طرز نگاهشان پیدا بود که درباره رسول صحبت می‌کنند، بعد از دقایقی جوانی که میان آنها قد راست کرد و یک راست به سوی رسول رفت، رسول با لبخند از او استقبال کرد، آن جوان مشغول صحبت با رسول شده بود و نگاه‌های بعضی از حاضران به آن دو خیره و معطوف شده بود، لحظاتی نگذشته بود که کم‌کم آثار ناراحتی و غضب در صورت و چهره رسول ظاهر گشت، رسول ساکت بود و فقط با ناراحتی به حرف‌ها و صحبت‌های آن جوان گوش می‌داد. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
☯️ که در طبقه ی دوّم منزلی که بنده زندگی می‌کنم، آپارتمانی هست که همسایه‌ی محترم دیگری در آن زندگی می‌کند. یک شب، بنده که به خانه آمدم تا ماشینم را در گاراژ بگذارم، دیدم مهمان‌های همسایه‌ی محترم، ماشین‌های خود را ردیف گذاشته‌اند جلوی خانه و از قرار معلوم، دسته‌جمعی با میزبان رفته‌اند شمیران. من هم ناچار ماشینم را بردم پارکینگ و نامه‌ای نوشتم و جلوی یکی از ماشین‌ها گذاشتم به این مضمون: *«امیدوارم که امشب به شما خوش گذشته باشد! اگر شما ماشینتان را چند متر جلوتر گذاشته بودید، من مجبور نبودم که چند کیلومتر تا پارکینگ بروم...* *ارادتمند: "فریدون مشیری"* صبح که از منزل بیرون آمدم، دیدم یکی از مهمان‌ها - که خطاط معروفی است و نامشان استاد بوذری است از قرار جزو مهمان‌ها بوده - با خط‌ خوش، نامه‌ای نوشته و به در منزل من چسبانده. او نوشته بود: *آقای مشیری، در پاسخ مرقومه‌ی عالی: «گر ما مقصّریم، تو دریای رحمتی!» و در خاتمه به عرض،می‌رساند، اطاعت می‌کنم؛ چرا که از جان دوست‌تر دارند، جوانان سعادتمند، پندِ پیرِ دانا را!* من هم برای ایشان نامه‌ای نوشتم؛ البته منظوم و به این شرح: هنوز خطِ خوش تو، نوازش بَصَر است هنوز مستی این جام جانفزا به سَر است فضای سینه‌ام از نامه‌ی تو باغ گل است هوای خانه‌ام، از خامه‌ی تو مُشک تَر است تو را به «خطِّ» تو می‌بخشم، ای خجسته قلم که آنچه در بَرِ من جلوه می‌کند، هنر است جواب خطّ تو را هم به شعر خواهم گفت اگرچه خطّ تو از شعر من قشنگ تر است: به این هنر که تو کردی، دلم اسیر تو شد هنوز ذوق و هنر، دام و دانه‌ی بشر است شبی ز راه محبّت بیا به خانه‌ی ما ببین که دیده‌ی مشتاقِ شاعری، به در است *چقدر جامعه‌ی ما به ادب، هنر، مسوولیت‌پذیری، محبت، صبوری، فرهنگ‌مداری و بسیاری از چیزهای دیگر نیاز شدید دارد....* ❤️ 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
☯️ شاگرد اول!!!! گفت: شاگرد اول بودم، پدرم یادم داده بود،که همیشه درس بخوانم، وقتی مهمان می آید زود بیایم سلام کنم و بروم ! آرام آرام مهمانهای ما خیلی کم شدند چون مادرم غیرمستقیم گفته بود حواس مرا پرت میکنند! عیدها همه اش خانه بودیم و من نمیدانستم سیزده بدر یعنی چه؟ وقتی مدرسه می رفتم، پدرم خودش مرا میرساند آخه مادرم گفت بود نکنه توی سرویس مدرسه حرف بد یاد بگیرم . پدرم مرا خیلی دوست داشت! وحتی میگفت زنگ تفریح به حیاط نروم!چون ممکن است بچه ها دعوایم کنند! ومن نه تنها زنگ تفریح مدرسه که تمام زنگهای تفریح عمرم را در اتاقی درس خواندم! مایه افتخار پدر بودم! شاگرد اول. وقتی پدر مرا به مدرسه میرساند شیشه ی اتومبیل را بالا می زد که مبادا حرفی بشنوم ومن تا مسیر مدرسه ریاضی کار میکردم! وقتی سر سفره می آمدم باید به فیزیک فکر میکردم چون پدرم می گفت نباید لحظه ها را از دست بدهم! چقدر دلم میخواست یکبار برف بازی کنم، اما مادر پنجره را بسته بود و میگفت پنجره باز شود من مریض میشوم! من حتی باریدن برف را هم ندیده ام! همیشه کفشهایم نو بود چون باآنها فقط از درب مدرسه تا کلاس میرفتم !! حتی یک جفت کفش در زندگی ام پاره نکردم و مایه افتخار پدرم بودم! شاگرد اول تیزهوشان بودم! تمام فرمول های ریاضی و فیزیک را بلد بودم! اما یک لطیفه بلد نبودم تعریف کنم! گفت: حالا یک پزشکم! چه فرقی دارد تو بگو یک مهندس! پزشکی که تا الان نخندیده! مهندسی که شوخی بلد نیست! نمیدانم چطور باید نان بخرم! چطور باید کوهنوردی بروم! بزرگ شده ام اما میترسم با کسی حرف بزنم! چون ممکنست حرف بد یاد بگیرم! اول کلاس بودم! اما الان نمیدانم اگر مثلا مراسم عروسی دعوت شوم چطوری بنشینم؟ در مراسم عزاداری چه بگویم! همین دیروز همسایه مان برای ما آش نذری آورده بود نمیدانستم چه اصطلاحی بکار ببرم ؟ گفت: یک روز باید بنشینم برای خودم جوک تعریف کنم! یک روز باید یک پفک نمکی را تا آخر بخورم! یکروز می خواهم زیر برف بروم ! یک روز میخواهم داد بکشم، جیغ بزنم! من شاگرد اول کلاسم اما از قورباغه میترسم، از گوسفند میترسم، مایه افتخار بابا حتی از خودش هم میترسد! راستی پدرهای خوب ومهربان به فکر شاگردهای اول کلاس باشید و اگر پدرم را دیدید بگویید فرزندش شاگرد اول کلاس درس و شاگرد آخر کلاس زندگی است ! 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 🖤ســـلام 🕊روزتـــون 🖤پر از خیر و برکت 🕊امروز پنجشنبه↶ ✧ 4 مرداد 1403 ه.ش ❖ 19 محرم 1446 ه.ق ✧ 25 ژوئیه 2024 میلادی ┄┄┄┅┅❅✾❅┅┅┄┄┄ 🖤✨↯ ذڪر روز ؛ 🕊✨《 لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ المَلِک الحقّ المُبین نیست خدایی جز الله 》 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌​​​ ‎ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
سلام میدهم از عمق این دلِ تاریک به آخرین پسر خانواده‌ی خوࢪشید سلام مولای من... 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🔸 🔹 المثل روغن ریخته نذر امامزاده (مسجد)است ازکجا آمده؟ ✍در یكی از روزها كه متولی و بنا و كارگران امامزاده به انتظار ایستاده بودند مردك خسیس چند تا از قاطرهایش را پوست و روغن بار كرده بود كه به تجارت و مسافرت برود. اتفاقاً گذارش از مقابل امامزاده بود . 🔹ناگهان یكی از قاطرهایش به سوراخ موشی رفت و به زمین خورد و یكی از پوستهای روغن پاره شد. آن مرد فوراً زرنگی كرد. پوست را جمع كرد ولی كمی روغن آن به زمین ریخت پیش خودش گفت : این روغن حیف است اینجا بماند. 🔸این طرف و آن طرف را نگاه كرد و متولی امامزاده را دید آنها را صدا كرد . متولی بیچاره به كارگرها گفت : دست به كار شوید كه ارباب پول آورده و دوان دوان پیش ارباب آمده و سلامی كرد و گفت : خدا عز و عزت ارباب را زیاد كند گفتم : بناها دست بكار شوند . 🔹مرد خسیس با خونسردی گفت : ببین آنجا قاطرم به زمین خورده و یكی از پوستهای روغن پاره شده است و مقداری روغن ریخته، برو آنها را جمع كن و خرج امامزاده كن . این هم سهمیه من برای امامزاده ! متولی نگاه كرد و دید خاك فقط كمی چرب شده است بدون اینكه جوابی بدهد 🔸پشیمان و ناراحت برگشت و بقیه پرسیدند : پس پول چطور شد ؟ متولی گفت : ای بابا ول كنید ، یارو روغن ریخته را نذر امامزاده کرده است. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝