eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
ذکر و روضه ودعایی برای بخت گشایی وخرید و فروش خانه eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بہ نام خدای سمیع وبصیر ⚪️خطاپوش بخشنده بی نظیر 🌹بہ نام خدای علیم وحکیم ⚪️رحیم وبسیط وشریف ونعیم 🌹بہ نام خداوند وجد وسرور ⚪️پدید آورعشق واحساس وشور 🌹بسم الله الرحمن الرحیم ⚪️الهی به امیدتو @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌹در این یکشنبه زیبای آذر ماه ✨🌹به نیت سلامتی امام زمان (عج) وتعجیل در فرجش ✨🌹 وهدیه به روح مطهرائمه اطهار علیهم السلام ✨🌹وسلامتی خودتون وخانواده تون صلواتی ختم کنیم ✨🌹الّلهُمَّ ✨🌹صَلِّ عَلَی ✨🌹مُحَمَّدٍ ✨🌹وَآلِ مُحَمَّدٍ ✨🌹وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 10 آذر ماه 1398 🌞اذان صبح: 05:26 ☀️طلوع آفتاب: 06:55 🌝اذان ظهر: 11:53 🌑غروب آفتاب: 16:51 🌖اذان مغرب: 17:11 🌓نیمه شب شرعی: 23:09 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 🌸 یکشنبه ۱۰۰ مرتبه 💗یا ذَالجَلالِ والاِکرام💐 🌸ای صاحب جلال و بزرگواری 💗این ذکر موجب فتح و نصرت می‌شود 👇 ✍هرڪس این نمازرادر روز1شنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود↻2رڪعت ؛ رکعت اول⇦حمد و 3 ڪـوثر رکعت دوم⇦حمد و 3 توحید 📚جمال الاسبوع۵۴ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☕️چای دارچینی دارچین👇👇 کم خونی را درمان می کند. اگر حس کردید که ضعیف شده اید و ممکن است مریض شوید، چای دارچینی را فراموش نکنید. ‎‌‌‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام 🍃یکشنبه 10 آذر ماهتون زیبا 🌸الهی 🍃خدا پشت وپناهتون باشه و 🌸یه روز خوب 🍃یه روز عالی 🌸یه روز موفق 🍃یه روز پر برکت 🌸یه روزشاد و پراز آرامش 🍃رو براتون مقدر کنه آمیـــن❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ {داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی} 📝 📝 : ✍جاسوس استرالیا 🌺حالت و سکوت هادی روی اونها هم تاثیر گذاشت … – این حرف ها غیبته … کمتر گوشت برادرتون رو بخورید … – غیبت چیه؟ … اگر نفوذی باشه چی؟ … کم از این آدم ها با اسم ها و عناوین مختلف … خودشون رو جا کردن اینجا … یا خواستن واردش بشن؟ … کم از اینها وارد سیستم حوزه شدن و بقیه رو به انحراف کشیدن؟ … 🌺سرش رو بالا آورد … اگر نفوذی باشه غیبت نیست … اما مطمئن باشید اگر سر سوزنی بهش شک کرده بودم … خیلی جلوتر از اینکه صدای شما در بیاد اطلاع داده بودم … اینکه شما هم نگران هستید جای شکر داره … مثل شما، ایران برای منم خیلی مهمه … من احساس همه تون رو درک می کنم ولی می تونم قسم بخورم … کوین چنین آدمی نیست… . 🌺چهره هاشون هنوز گرفته بود اما مشخص بود دارن حرف هادی رو توی ذهن شون بالا و پایین می کنن … هر چند دیگه می فهمیدم چرا برای این جماعت غیرایرانی… اینقدر ایران و جاسوس نبودن من مهمه… اما باز هم درک کردن حسی که در قلب هاشون داشتن … و امت واحد بودنشون برام سخت بود … . 🌺– در مورد بقیه مسائلی هم که گفتید … باید شرایط شخص مقابل رو در نظر بگیرید … این جوان، تازه یه ساله مسلمان شده … شرایط فکری و ذهنیش، شرایط و فرهنگی که توش زندگی کرده … باید به اینها هم نگاه کنبد … شما با اخلاق اسلامی باهاش برخورد کنید… من و شما موظفیم با رفتارو عمل و حرف مون به شیوه صحیح تبلیغ کنیم … بقیه اش با خداست … 🌺حرف های هادی برام عجیب بود … چطور می تونست حس و زجر من رو درک کنه؟ … این حرف ها همه اش شعار بود … اون یه پسر سفید و بور بود … از تک تک وسایلش مشخص بود، هرگز طعم فقر رو نچشیده … در حالی که من با کار توی مزرعه بزرگ شده بودم … روز و شب، کارگری کرده بودم تا خرج تحصیل و زندگیم رو بدم … 🌺هر چند مطمئن بودم، اون توان درک زجری که کشیدم رو نداره … اما این برخوردش باعث شد برای یه سفید پوست احترام قائل بشم … اون سعی داشت من رو درک کنه … و احساس و فکرش نسبت به من تحقیر و کوچیک کردنم نبود… . 🌺چند روز گذشت … من دوباره داشتم عربی می خوندم … حالا که نظر و فکر هادی رو فهمیده بودم … به شدت از اینکه دفتر رو بهش برگردونده بودم متاسف شدم … بدتر از همه، با اون شیوه ای که بهش پس داده بودم … برام سخت بود برم و دفتر رو ازش بگیرم … 🌺داشت سمت خودش اصول می خوند … منم زیرچشمی بهش نگاه می کردم که … یهو متوجه نگاه من شد و سرش رو آورد بالا ✍ادامه دارد… @tafakornab @shamimrezvan ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
💎حضرت علی(ع) از لغزش دیگران خوشحال نباش زیرا نمیدانی روزگار با تو چه خواهد کرد 📚غررالحکم ص ۷۵۱ 〰➿〰➿〰➿〰➿〰 🔅 : 🔸 لا تَعُدَّنَّ صَديقا مَن لا يُواسي بِمالِهِ . 🔹«كسى را كه تو را در مال خود سهيم نمى كند، هرگز دوست مشمار.». 📚 غرر الحكم: ح ١٠٢٧٦ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💬 سوال:  🔰 آرایش و اصلاح زنانه براى مردان چه حکمى دارد؟ ✅ پاسخ:  ✍ جایز نیست مردان خود را شبیه زنان کنند، ولى اصلاح جزیى و مرتّب کردن بعضى از قسمت ها که منظره خوشایندى ندارد، اشکالى ندارد. [1] 🔶 حدیث: امام علی (علیه السلام) به مردی که در مسجد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود فرمود: از مسجد رسول خدا بیرون شو، ای کسی که رسول خدا لعنتش کرده است. سپس فرمود: شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرماید: لعنت خدا بر مردانی که خود را شبیه زنان می‌کنند و بر زنانی که خود را به شکل مردان در می‌آورند. [2] پی نوشت: [1]. پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی، احکام پوشش. [2] علل الشرائع ج 2 ص 602 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا ﴿۴۱﴾ ✨اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد ✨خدا را ياد كنيد يادى بسيار (۴۱) 📚سوره مبارکه الأحزاب ✍ آیه ۴۱ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💎درویشی بود که در کوچه و محله راه می‌رفت و می‌خواند: "هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی" اتفاقاً زنی این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه می‌گوید وقتی شعرش را شنید گفت: من پدر این درویش را در می‌آورم که هر روز مزاحم آسایش ما میشود. زن به خانه رفت و خمیر درست کرد و یک فتیر شیرین پخت و کمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانه‌اش و به همسایه‌ها گفت: من به این درویش ثابت می‌کنم که هرچه کنی به خود نمی‌کنی. کمی دورتر پسری که در کوچه بازی میکرد نزد درویش آمد و گفت: من بازی کرده و خسته و گرسنه‌ام کمی نان به من بده. درویش هم همان فتیر شیرین را به او داد و گفت: "زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور فرزندم ! پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت: درویش! این چه بود که سوختم؟ درویش فوری رفت و زن را خبر کرد. زن دوان‌دوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور که توی سرش می‌زد و شیون می‌کرد، گفت: پسرم را با فتیر زهر آلودم مسموم کردم . آنچه را که امروز به اختیار می‌کاریم فردا به اجبار درو می‌کنیم. پس در حد اختیار، در نحوه‌ی افکار و کردار و گفتارمون بیشتر تامل کنیم! @shamimerezvan @azkarerouzaneh
آیامیدانید⁉️ سیب میزان کاهش وزن رادوبرابرمیکند! 🍎مصرف سیب قبل ازغذاباعث میشودمیزان صرف غذا۱۵%کاهش یابد. برای درمان یبوست نیزآخرشب دوعددسیب🍏میل کنید.... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ 🌸هوای یکدیگر را داشته باشید 🌺دل نشکنید ، قضاوت نکنید 🌼هنجارهای زندگی کسی را 🌸مسخره نکنید 🌺به غم کسی نخندید 🌼به راحتی از یکدیگر گذر نکنید 🌸به سادگیِ آب خوردن بر دیگری 🌺تهمت ناروا نبندید 🌼و حریم آبروی دیگری را 🌸بدون اجازه وارد نشوید ... 🌺آدم‌ها ، دنیا دو روز است ! 🌼هوای دل یکدیگر را 🌸بیشتر داشته باشیم ... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌼🍁 مردی به دندان پزشک خود تلفن می کند و به خاطر وجود حفره بزرگی در یکی از دندان هایش از او وقت می گیرد. موقعی که مرد روی صندلی دندان پزشکی قرار می گیرد، دندان پزشک نگاهی به دندان او می اندازد و می گوید: نه یک حفره بزرگ نیست! خوردگی کوچکی است که الان برای شما پر می کنم. مرد می گوید: راستی؟ موقعی که زبانم را روی آن می مالیدم احساس می کردم که یک حفره بزرگ است. دندان پزشک با لبخندی بر لب می گوید: این یک امر طبیعی است، چون یکی از کارهای زبان اغراق است! 🌟 نگذارید زبان شما از افکارتان جلوتربرود .. http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
هدایت شده از خانواده بهشتی
اصراری نکردم و با درک معذب بودنش که از شرم و حیاش نشأت گرفته بود ، گفتم : خسته ای یه کم بخواب . کاروانسرای بعدی شب رو می مونیم و فردا ظهر می رسیم تهران. بقچه اش رو دادم دستش و گفتم کنار اون درخت بخواب . من بیدارم . نگران نباش. بقچه رو گرفت و رفت زیر درخت و تو خودش مچاله شد. با فاصله ازش نشسته بودم . آروم خوابیده بود. مژه های سیاهش مثل یه سایه بان چشمهای معصومش رو مراقبت می کرد. پای چشمش چپش کبود بود . به لحظه از تصور دست و پا زدنش زیر دست اون کثافت ، خونم به جوش اومد . دوباره صورتش رو نگاه کردم . دماغ کوچکی داشت و لبهای ..... من اینجا چیکار می کردم . اصلا چرا باید بیام و جز و به جز صورتش رو نگاه کنم. ازش فاصله گرفتم و رفتم سمت اسبها . از همون فاصله ی دور صداش کردم . تکونی خورد و بیدار شد . بهش گفتم که باید راه بیفتیم . بی صدا بلند شد و رفت سمت اسبش. حس می کردم با اتفاق دیشب غرور و ابهت این دختر به بدترین شکل شکسته. خیلی با سرعت نمی رفتیم . می دونستم تایماز برای این آروم می ره که پای من اذیت نشه. دلم حمام می خواست . بهم گفته بود قزوین می ریم حمام .اما با اتفاق دیشب ، انگار خودش هم دلش می خواست زودتر برسیم. تا شب تاختیم . یکی دوبار هم وسط راه نگه داشتیم تا هم خودمون و هم اسبها خستگی در کنیم . هوا کاملا تاریک شده بود که به کاروانسرا رسیدیم. از دیدن فضای کاروانسرا ، وحشتی عجیب همه ی وجودم رو گرفت. فکر کنم تایماز فهمید . چون گفت : من هستم آی پارا نگران نباش. خودم رو از تک و تا ننداختم وگفتم : نگران نیستم خان زاده . من خوبم . اما واقعیت این بود که بد بودم خیلی بد. تایماز لبخندی زد و گفت : می دونم . اگه اینطور نبود تعجب می کردم . آخه تو آی پارایی . حرفش برام خوشایند اومد. یه جورایی تاییدش رو لازم داشتم تا بتونم فراموش کنم چقدر ضعیفم. خرما و نون و پنیری رو که از قزوین گرفته بودیم و باز کردم و مشغول خوردن شدیم . هرزگاهی نگاه تایماز رو خودم حس می کردم . بلاخره طاقت نیاوردم و وقتی داشت نگاه می کرد ، سرم رو بالا بردم و نگاهش رو غافلگیر کردم و گفتم :چیزی می خوایین بگین ؟ لقمشو فرو داد و گفت : نه .یعنی آره. گفتم : چی ؟ از پای سفره کنار رفت و گفت : خوب به حرفام گوش کن . یه کم مکث کرد و ادامه داد : تهران که رسیدیم ، می خوام تو رو دختر یکی از دوستام معرفی کنم که برای تحصیل به تهران اومدی و دوستم تو رو به من سپرده. وسط حرفش پریدم و گفتم : اما کارم چی می شه؟ با غیظ گفت : وسط حرفم نپر ساکت شدم تا ببینم این هوای طوفانی چجوری آروم می شه . تکیه داد به پشتی کهنه و گفت : کار کردنی در کار نیست آی پارا. تو مثل یه مهمون وارد اون خونه می شی و مثل یه مهمون زندگی می کنی . تنها انتظارم از تو خوب درس خوندن و موفق شدنه و البته بی دردسر. اون خونه اونقدر بزرگ و جادار هست که وجود به فرد اضافه خللی تو امورات جاری اون ایجاد نمی کنه. من تا وقتی بتونی با استفاده از درست پول دربیاری حمایتت می کنم. بعد از اون آزادی که هر جا خواستی بری و اگه خواستی بمونی . اما تا اون زمان ، این من هستم که در هر مورد چه کلی و چه جزئی نظر نهایی رو می دم . مثل یه قيم باید به همه ی خواسته هام اهمیت و ارزش بدی و اجراشون کنی. گفتم : اما... گفت : اما و اگر و نه و اینا برام قابل قبول نیست . آی پارا اونجا با کندوان ، اسکو و حتی تبریز خیلی فرق داره. من و تو ناخواسته وارد به مسیر سخت شدیم . تو به نوعی و من به نوعی دیگه . تو هم باید باهام راه بیای . من خیلی گرفتارم . ------------------- ••••●❥JOiN👇🏾 @tafakornab @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌺وقت خواب است ودلم پیش توسرگردان است 🍃🌺شب بخیرای حرمت شرح پریشانی ما 🍃🌺شــبـتـون حــســیــنــی @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ خدا که مهمان دلت شود 💖 تازه درمیابی معنای عشق را🥰 خدا بهترین همدم دلت است💕 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 🌿الهی به امیدتو🌿 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بر چهرہ پر ز نور مهدے صلوات 🌺🍃 برجان و دل صبور مهدے صلواٺ🌺🍃 تا امر فرج شود مهيا بفرسٺ 🌺🍃 بهر فرج و ظهور مهدے صلواٺ🌺🍃 (🌺)اللّهُمَّ ✨(🌺)صَلِّ ✨✨(🌺)عَلَی ✨✨✨(🌺)مُحَمَّدٍ ✨✨✨✨(🌺)وَ آلِ ✨✨✨✨✨(🌺) مُحَمَّدٍ ✨✨✨✨(🌺)وَ عَجِّلْ ✨✨✨(🌺)فَرَجَهُمْ ✨✨(🌺)وَ اَهْلِکْ ✨(🌺)اَعْدَائَهُمْ (🌺)اَجمَعِین @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌱🌹سلامِ من بہ تو آقاے بے نظیرِ خودم 🌹🌱سلام و عرضِ ادب ایهاالامیر خودم 🌱🌹اگر چہ دورم از آن مضجعٺ ولے قلباً 🌹🌱سلام مےڪنمٺ صبحِ دلپذیر خودم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 11 آذر ماه 1398 🌞اذان صبح: 05:27 ☀️طلوع آفتاب: 06:56 🌝اذان ظهر: 11:54 🌑غروب آفتاب: 16:51 🌖اذان مغرب: 17:11 🌓نیمه شب شرعی: 23:09 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️ یاقاضی الحاجات(ای برآورنده حاجتها)×صد ✍🏻هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره برایش نوشته شود 2رکعت ؛ درهر رکعت بعدازحمد یک آیة‌الکرسی ،توحید ،فلق وناس بعد از سلام۱۰ استغفار @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ {داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی} 📝سرزمین زیبای من📝 : ✍غرور 🌸🌼زیرچشمی داشتم بهش نگاه می کردم و توی ذهن خودم کلنجار می رفتم تا یه راه حلی پیدا کنم … که یهو متوجه نگاه من شد و سرش رو آورد بالا … مکث کوتاهی کرد … مشکلی پیش اومده؟ … بدجور هول شدم و گفتم نه … و همزمان سرم رو در رد سوالش تکان دادم … اعصابم خورد شده بود … لعنت به تو کوین … بهترین فرصت بود … چرا مثل آدم بهش نگفتی؟ … داشتم به خودم فحش می دادم که پرید وسط افکارم … 🌸🌼– منم اوایل خیلی با عربی مشکل داشتم … خندید … فارسی یاد گرفتن خیلی راحت تر بود … – نخند … سفیدها که بهم لبخند می زنن خوشم نمیاد … هیچ سفیدی بدون طمع، خوش برخوردی نمی کنه … جا خورد ولی سریع خنده اش رو جمع کرد … سرش رو انداخت پایین … چند لحظه در سکوت مطلق گذشت … 🌼🌸– اگر توی درسی به کمک احتیاج داشتی … باعث افتخار منه اگر ازم بپرسی … – افتخار؟ … یعنی از کمک کردن به بقیه خوشحال میشی؟… منتظر جوابش نشدم … پوزخندی زدم و گفتم … هر چند … چرا نباید خوشحال بشی؟ … اونها توی مشکل گیر کردن و تو مثل یه ابرقهرمان به کمک شون میری … اونی که به خاطر ضعفش تحقیر میشه، تو نیستی … طرف مقابله … 🌼🌸– مایه افتخاره منه که به یکی از بنده های خدا خدمت کنم… همون طور که سرش پایین بود، این جمله رو گفت و دوباره مشغول کتاب خوندن شد … ولی معلوم بود حواسش جای دیگه است … به چی فکر می کرد؛ نمی دونم … اما من چند دقیقه بعد شروع کردم به خودم فحش دادن … و خودم رو سرزنش می کردم که چطور چنین موقعیت خوبی رو به خاطر یه لحظه غرور احمقانه از دست داده بودم … می تونستم بدون کوچیک کردن خودم … دوباره دفتر رو ازش بگیرم … اما … 🌼🌸همین طور که می گذشت، لحظه به لحظه اعصابم خوردتر می شد … اونقدر که اصلا حواسم نبود و فحش آخر رو بلند… به زبون آوردم … – لعنت به توی احمق … سرش رو آورد بالا و با تعجب بهم خیره شد … با دست بهش اشاره کردم و گفتم … با تو نبودم … و بلند شدم از اتاق زدم بیرون ✍ادامه دارد … @tafakornab @shamimrezvan 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1 حجاب فاطمی مخصوص بانوان👆آقا❌❌❌ ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
💎از امام حسن علیه السلام در مورد خردمندی پرسیده شد، ایشان فرمودند: [ یعنی ] غم را جرعه جرعه نوشیدن تا به فرصت ها دست یافتن 📚معنی الاخبار، صفحه240 〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖ 💎امام حسن مجتـــبی ع: پرسش‌ صحيح‌ نيمى‌ از علم‌ است‌ ،،،، و مدارا كردن‌ با مردم‌ نيمى‌ از عقل‌ است‌ ،،،، و اقتصاد و اعتدال‌ در زندگى‌ نيمى‌ از مخارج‌ است..‌. 📚(شرح‌ نهج‌ البلاغه‌ ابن‌ ابى‌ الحديد ، ج‌ 18 ، ص‌ 108) 〰➖〰➖〰➖➖〰➖〰➖ 💎امام حسین علیه السلام میفرمایند : ✍ قویترین فرد در ایجاد ارتباط کسی است که با کسی که از او بریده، رابطه برقرار کند. 📚 بحارالانوار، ج78، ص 121. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔴📡 🔴🔻 حضرت آیت‌الله درباره‌ی برگزاری چیست؟ آقا بارها فرموده‌اند که به سایر نکنید. ✔️ بنابراین باید از این کار پرهیز کرد و نکته‌ی جالب توجه اینجا است که برخی می‌گویند در اشکالی ندارد که بگوییم؛ در حالی که حضرت آقا قید نزدند که مجلس باشد یا خصوصی، بلکه به طور کلی فرموده‌اند که به مقدسات سایر مسلمانان یعنی سایر نکنید. ✅ حضرت آقا در جایی فرموده‌اند: «آن هم که از روی و ، یا گاهی از روی غرض - این را هم داریم و افرادی را هم از بین می‌شناسیم که فقط مسئله‌ی نیست، بلکه دارند برای اینکه ایجاد کنند - به مقدسات اهل اهانت می‌کند، عرض می‌کنم: «رفتار هر دو است و است.» ✳️ بنابراین توهین به مقدسات سایر مذاهب اسلامی به نظر حضرت آقا حرام شرعی است. ➖➖➖➖➖ ✅ پایگاه آیت‌الله خامنه‌ای - احکام ارتباط بین صاحبان مذاهب و ادیان - khamenei.ir @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh