هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
توت خشک راجایگزین قندکنید
👈🏻بهترین قندطبیعی
👈🏻کاهنده کلسترول بدخون
👈🏻ضدسرطان وبیماری قلبی
👈🏻سرشارازفیبروملین است
👈🏻دشمن اضطراب وعصبانیت
👈🏻حاوی آهن وداروی کمخونی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
4_5915496243903071065.mp3
5.13M
یازدهم آینه ی سرمدی
کرده زخلق دو جهان دلبری
تا ابدالدهر کنی سروری
سیدنا یا حسن عسکری
🌹🎉🌹🎉
🎶 تولدش مثل بهاره
🎤 حاج محمد طاهری
#تولد_امام_حسن_عسکری_مبارک🎊🎉
@tafakornab
@shamimrezvan
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 کاش امسال جشن میلادت به میزبانی پسرت باشد...
ما همراهی کنیم و او تکبیر بگوید
ما مُحبّ شویم و او محبوب شود
ما عاشق شویم و او دلبری کند
ما سربازی کنیم و او قیام کند
ما پیروی کنیم و او فرمان دهد...
🌸 "چه زیبا می شود اگر این عید بگوییم به تبریک حضورش صلوات"
ولادت #امام_حسن_عسکری را به محضر فرزند عزیزشان امام زمان عجل الله فرجه تبریک میگوییم....
🎊🎉🎊🎉🎊🎉
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز 👆
💎امام عسکری علیه السلام:
هرکه زیاد بخوابد، خواب های پریشان ببیند.
📚 میزان الحکمه،ج۱۲، ص۴۹۳
〰➿〰➿〰➿
💎امام حسن عسکری علیه السلام فرمود :
🔹شيعيان على عليه السلام ، آن كسانى اند كه برادرانشان را بر خودشان مقدّم مى دارند ، هرچند خودشان نيازمند باشند .
📚التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام،ص ۳۱۹، ح١٦١
#انفاق
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
💠 غیبت کسی که راضی به آن است
#احکام_شرعی
⛔️ #غیبت_حرام
⁉️ سوال: اگر کسی به ما گفته باشد هر چه #پشت_سر من غیبت کنید اشکال ندارد، در این شرایط غیبت حرام است؟
✅ پاسخ:حتی در فرض سؤال، غیبت حرام است. [1]
🔴 تذکر: غیبت کردن موجب آبروریزی #مومن است. هیچ کس حق ندارد با #آبروی مومن بازی کند؛ هر چند #راضی به این امر باشد. پس بیاییم #عیبی را که خدا پوشانده ، آشکار نکنیم، حتی اگرمطمئن هستیم صاحب عیب ناراحت نمی شود.
____
✴️ [1].پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری leader.ir
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
#آی_پارا
#پارت_پنجاه_وچهار
مثل مادرش قد بلندی داشت . سفید بود با چشمهای سبز خوشرنگ . در کل خوشگل بود و یه کم هم حراف . حمام بیرون خونه ، گوشه ی حیاط بود. حوله و وسایل حمام رو اكرم برام آورده بود . تایماز فکر همه چی رو کرده بود. می دونست من هیچی همراه ندارم. بعد از حمام یکی از لباسهایی که بانو برام گرفته بود و پوشیدم و موهامو همونطور خیس بافتم و از حمام اومدم بیرون. طرز لباس پوشیدنم با اهل خونه خیلی فرق داشت. باید با سکه های جایزه ام چند دست لباس و یه چادر برای خودم می خریدم. بعد از حمام ، حس می کردم یه ده کیلو لاغر شدم . خیلی سبک شده بودم . تایماز تو حیاط بود . تا من رو دید گفت : عافیت باشه . خوب بود ؟ گفتم : عالی بود خان ... با چشمای عصبانی نگام کرد . سریع گفتم : عالی بود تایماز خان. گفت : این خان رو یه جوری بچسبون به اسم من ها. گفتم : اینطوری منم راحتترم . شما که به خصوصیات من آشنایی دارین !!!! گفتم : بله می دونم چه لجبازی هستی . لبخند زدم که ادامه داد . برو خودت رو تو آینه ی راهرو یه نیگا بکن . اصلا نمی شه شناخت . نمی دونستم اینقدر با یه حموم فرق می کنی. خجالت زده سرم رو پایین انداختم و ازش دور شدم . پشت بند من اون رفت و حمام کرد . تایماز که عوض شده بود . خیلی خوش اخلاق شده بود . این هم خوب بود و هم بد. یه جورایی وقتی خوش خلق می شد ازش می ترسیدم . من که قیافم بد نبود . می ترسیدم بخواد اینطوری بهم نزدیک بشه . من اینو نمی خواستم . من فقط به آرزوهام فکر می کردم . واقعیت این بود که وقتی بد اخلاق می شد احساس امنیت بیشتری می کردم. برای ناهار صدام کردن . دیگه داشتم از گشنگی می مردم . زمان ناهار خیلی وقت بود که رد شده بود . دیگه عصر بود. به دنبال اکرم رفتم پایین. من رو هدایت کرد سمت یه اتاق نسبتا بزرگ که مثل خونه ی فخر تاج ، یه میز غذا خوری داشت . اما به بزرگی اون نبود . کلا هشت تا صندلی داشت . تایماز تا من رو دید گفت : زود بشین که می دونم گشنه ای . بازم این فکر از سرم گذشت که کلا از وقتی اومده بودیم ، کلی تغییر کرده بود رفتارش و خیلی خیلی ملایم شده بود و با احترام باهام برخورد می کرد . مثل اینکه خودش هم باورش شده بود من دختر دوستشم. با فاصله یه صندلی باهاش خواستم بشینم که گفت : فقط من و تو اینجا غذا می خوریم. برو روبروم بشین . بی حرف میز رو دور زدم و روبه روش نشستم . یه نگاهی به اتاق انداختم و گفتم : چرا صفورا خانوم اینا اینجا غذا نمی خورن؟ گفت : اونا خدمتکارن . درسته من باهاشون عین خانواده ام رفتار می کنم . ولی بعضی چیزها باید رعایت بشه . بی حرف شروع به خوردن غذا کردم . بی نهایت گرسنه بودم . واسه همین خیلی زیاد خوردم . وقتی غذام تموم شد و سربلند کردم، دیدم تایماز با یه خلال دندان گوشه لبش زل زده به من . لقمه ی توی دهنم رو قورت دادم و گفتم : چرا اینطوری نگاه می کنید ؟ با یه لبخند گفت : خیلی گشنت بود ؟ گفتم : بله . مگه شما نبودین ؟ گفت : چرا . ولی تو ته ظرف رو در آوردی . هم ناراحت شدم و هم خجالت کشیدم . واسه همین صورتم در هم رفت که تایماز هم متوجه شد. گفت : شوخی کردم . به دل نگیر. واقعیت این بود که به دل گرفته بودم . حس می کردم یه جور منت گذاشته سرم . اونم فهمید که من چرا ناراحت شدم . واسه همین گفت : گفتم که شوخی کردم . من از این طور با لذت غذا خوردن تو لذت می برم. اگه بدت می یاد دیگه اینطوری نمی گم . تو مثل خیلی از دخترایی که من دیدم نیستی . بی غل و غشی . با | وجود ارباب زاده بودنت ، الکی عشوه نمی یای. همین باعث شد من اینطوری راحت اینو بگم. چقدر این بشر رک بود . هم خوشم اومد از حرفاش و هم به کم خجالت کشیدم .
-------------------
••••●❥JOiN👇🏾
@tafakornab
@zendegiasheghaneh
مادر شوهر بعد از اتمام ماه عسل با تبسم به عروسش گفت: تو توانستی در عرض سی روز پسرم را وادار به انجام نمازهایش در مسجد بکنی؛ کاری که من طی سی سال در انجام آن تلاش کردم و موفق نشدم....! عروس جواب داد: مادر داستان سنگ و گنج را شنیدهای؟ میگویند سنگ بزرگی راه رفت و آمد مردم را سد کرده بود، مردی تصمیم گرفت آن را بشکند و از سر راه بردارد. با پتکی سنگین نود و نه ضربه به پیکر سنگ وارد کرد و خسته شد.
مردی از راه رسید و گفت: تو خسته شدهای، بگذار من کمکت کنم. مرد تنها صدمین ضربه را وارد کرد و سنگ بزرگ شکست، اما ناگهان چیزی که انتظارش را نداشتند توجه هر دو را جلب کرد. طلای زیادی زیر سنگ بود.... مرد دوم که فقط یک ضربه زده بود؛ گفت: من پیدایش کردم، کار من بود، پس مال من است. مرد گفت: چه میگویی من نود و نه ضربه زدم دیگر چیزی نمانده بود که تو آمدی!
مشاجره بالا گرفت و بالاخره دعوای خویش را نزد قاضی بردند و ماجرا را برای قاضی تعریف کردند، مرد اول گفت: باید مقداری از طلا را به من بدهد، زیرا که من نود ونه ضربه زدم و سپس خسته شدم و دومی گفت: همهی طلا مال من است، خودم ضربه زدم و سنگ را شکستم... قاضی گفت: نود و نه جزء آن طلا از آن مرد اول است، و تو که یک ضربه زدی یک جزء آن از آن توست. اگر او نود ونه ضربه را نمیزد، ضربه صدم نمیتوانست به تنهایی سنگ را بشکند.
و تو مادر جان سی سال در گوش فرزند خواندی که نماز بخواند بدون خستگی و اکنون من فقط ضربه آخر را زدم...! چه عروس خوش بیان و خوبی، که نگذاشت مادر در خود بشکند و حق را تمام و کمال به صاحب حق داد و نگفت: بله مادر من چنینم و چنانم، تو نتوانستی و من توانستم. بدین گونه مادر نیز خوشحال شد که تلاشش بی ثمر نبوده است.... اخلاق اصیل و زیبا از انسان اصیل و با اخلاق سرچشمه میگیرد. جای بسی تفکر و تأمل دارد، کسانی که تلاش دیگران را حق خود میدانند کم نیستند. اما خداوند از مثقال ذرهها سوال خواهد كرد.
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕
تکرار کنیم🌷
من به خدا ایمان دارم و به لطف و رحمت او همیشه امیدوار هستم چون میدانم اگر آرزویم به صلاحم باشد به لطف خدا به آن میرسم.
خدایا سپاسگزارم❣
🌸تقدیم به شما مثبت اندیشان
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
💠دو کلام حرف حساب
🔹هفت یا هشت سالم بودم، با سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن!
🔹پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش... میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد 35 زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادا از بقالی جنب میوه فروشی خریدم و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم.
🔹خونه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود... مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور میکردم اما اضطراب نهفته ای آزارم می داد.
🔹پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود. که یهو مادر پرسید آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره.
گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه از جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد گفت : آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه.
🔹دنیا رو سرم چرخ میخورد اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو می گفت به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج صبوری!
🔹مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی روبه من کرد و گفت: این دفعه مهمان من!
ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟! بخدا هنوزم بعد 44 سال لبخندش و پندش یادم هست!
بارها باخودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن؟
چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه كتاب های روانشناسی خوندن و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟
ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه...!
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ👆زیبا و بی نظیر را به عزیزترین کس زندگیتان هدیه کنید!
شاهکارهای از ماهرترین باغبان های دنیا در هلند را ببینید و لذت ببرید..👌
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#انرژی_مثبت👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#ضرب_المثل
🌱 داستان کوتاه
روزي فقيري به در خانه مردي ثروتمند ميرود تا پولي را به عنوان صدقه از او بخواهد.
هنوز در خانه را نزده بود که از پشت در شنيد که صاحب خانه با افراد خانواده خود بحث و درگيري دارد که چرا فلان چيز کم ارزش را دور ريختيد و مال من را اين طور هدر داديد؟!
مرد فقير که اين را ميشنود قصد رفتن ميکند و با خود ميگويد وقتي صاحبخانه بر سر مال خود با اعضاي خانوادهاش اين طور دعوا ميکند، چگونه ممکن است که از مالش به فقيري ببخشد؟!
از قضا در همان زمان در خانه باز ميشود و مرد ثروتمند از خانه بيرون ميزند و فقير را جلوي خانه ميبيند. از او ميپرسد اينجا چه ميکند؟ مرد فقير هم ميگويد کمک ميخواسته اما ديگر نميخواهد و شرح ماجرا ميکند.
مرد غني با شنيدن حرفهاي او، لبخندي ميزند، دست در جيب ميکند مقداري پول به او ميبخشد، و مي گويد: 👇
#حساب_به_دينار، #بخشش_به_خروار.
از آن زمان اين ضرب المثل را در مورد افرادي به کار مي برند که حواسشان به حساب و کتابشان هست، اما در زمان مناسب هم بي حساب و کتاب مال خود را ميبخشند.....
@tafakornab
@shamimrezvan
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#بسته_سلامتی
5گیاه تقویت کننده استخوان
🔰اسفناج :ضد پوکی
💠بادام :استحکام استخوان
🔰تخم کتان :ضد تحلیل بافت ها
💠کلم بروکلی :تامین کلسیم
🔰 کنجد :ضد درد و التهاب
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#درسنامه
آدم ها
به هرحال
شما را قضاوت خواهند کرد
زندگی تان را صرفِ💫
تحتِ تاثیر قرار دادن دیگران
نکنید
برای خودمان، زندگی کنیم💫
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
💫💫💫💫💫💫💫
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#بسته_سلامتی
5گیاه تقویت کننده استخوان
🔰اسفناج :ضد پوکی
💠بادام :استحکام استخوان
🔰تخم کتان :ضد تحلیل بافت ها
💠کلم بروکلی :تامین کلسیم
🔰 کنجد :ضد درد و التهاب
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨اَرباب جـان
♡شب #جمعه است و
هوایَت به دِلــَم اُفتاده
♡ای رفیـــق ابـــدی
حضـرَتِ اَربـابــ سَـلام✋
شب جمعه شب زیارتی ارباب حسین ع
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله
#شبتون_حسینی❤️
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروردگارا
چه زیبا روزی شود
همراه با خورشید
به تو سلام کنیم.
و نام تو را نجوا کنیم
و آرام بگیریم
روزمان رابا توکل بر
نام زیبایت آغازمی کنیم
❣بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ❣
❤️الهی به امیدتو❤️
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️امام صادق (ع) فرمودند:
🌹هیچ عملی در روز جمعه برترو بافضیلتتراز
🌹صلوات برمحمّدوآل محمّد نمی باشد.
🌹سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج) صلوات🌹
اللّهُمَّصـَلِّعـَلي🌹
مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌹
وَعَجِّلفَرَجَهُـــم🌹
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#سلام_امام_زمانم 💖
دیـدن روی شمـا کاش میسـر میشد
شام هجران شما کاش که آخرمیشد
بین ما "فاصله ها" فاصله انداختهاند
کاش این فاصله با آمدنت سر میشد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌴"شاید این جمعه بیاید شاید ":🌴
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَسیرِ عِشقِ حٌسِینَم اَسیرْ میمیرَم
بِه شٌوقِ کَرببلاٰیَشْ حَقیر میمیرَم
لِباٰسِ نٌوکَریَت دِادهْ اِعتباٰر مَرا
اَگر چِه نوٌکرَم اَماّ اَمیر میمیرَم..
#سلام_ارباب_خوبم
🌹اَلسَلامُ عَليَڪ يا اباعَبدِالله🌹
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز #ثواب_قرض_الحسنه
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #جمعه 15 آذر ماه 1398
🌞اذان صبح: 05:30
☀️طلوع آفتاب: 06:59
🌝اذان ظهر: 11:55
🌑غروب آفتاب: 16:51
🌖اذان مغرب: 17:11
🌓نیمه شب شرعی: 23:10
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حیرت_آورترین_پدیده_عالم☝️
🍃 #نماز_روزجمعه:
،،پس ازنمازظهرجمعه
🌺دورکعت نماز گذارد و درهر رکعت
بعد از حمد ۷ توحید بخواند
🍃 #ذکر_روزجمعه،100مرتبه
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🍃وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
این ذکر بهترین داروی ،معنوی است
📚 مفاتیح الجنان
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیام_سلامتی #کلیپ☝️
‼️سایه وحشت آنفولانزا بر سر مردم!
امسال آنفلوانزا تو کشور خیلی شایع شده و متاسفانه تلفات هم داشته و توی همین چند روز جان چندین نفر رو گرفته، بیماری که اگر جدی گرفته نشود تلفات خطرناک تری به جا می گذارد. برای در امان ماندن از این بیماری این ویدئو را ببینید👆
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
{داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی}
📝 #سرزمین_زیبای_من📝
قسمت_پنجاه_پنج : ✍گرمای عشق
🌹رفتم توی صف نماز ایستادم … همه بچه ها با تعجب بهم نگاه می کردن … بی توجه به همه شون … اولین نماز من شروع شد … .
از لحظه ای که دستم رو به آسمان بلند کردم … روی گوشم گذاشتم … و الله اکبر گفتم … دوباره اشک مثل سیلابی از چشمم فرو ریخت … اولین رکوع من … و اولین سجده های من … .
🌹نماز به سلام رسید …الله اکبر … الله اکبر … الله اکبر… با هر الله اکبر … قلبم آرام می شد … با هر الله اکبر … وجودم سکوت عمیقی می کرد … .
آرامش عجیبی بر قلبم حاکم شده بود … چنان قدرتی رو احساس می کردم … که هرگز، تجربه اش نکرده بودم …
🌹 بی اختیار رفتم سجده … بی توجه به همه … در سکوت و آرامش قلبم … اشک می ریختم … از درون احساس عزت و قدرت می کردم … .
با صدای اقامه امام جماعت به خودم اومدم … سر از سجده که برداشتم … دست آشنایی به سمتم بلند شد … قبول باشه …
🌹تازه متوجه هادی شدم … تمام مدت کنار من بود … اونم چشم هاش مثل من سرخ شده بود… لبخند شیرینی تمام صورتم رو پر کرد … دستم رو به سمتش بلند کردم و دستش رو گرفتم … دستش رو بلند کرد … بوسید و به پیشانیش زد… .
🌹امام جماعت … الله اکبر گفت … و نماز عشاء شروع شد …اون شب تا صبح خوابم نبرد … حس گرمای عجیبی قلب و وجودم رو پر کرده بود … آرامشی که هرگز تجربه نکرده بودم … حس می کردم بین من و خدا … یه پرده نازک انداختن … فقط کافیه دستم رو بلند کنم و اون رو کنار بزنم …
🌹حس آرامش، وجودم رو پر کرد … تمام زخم های درونم آرام گرفته بود … و رفتار و زندگیم رو تحت شعاع خودش قرار داد …
تازه مفهوم خیلی از حرف ها رو می فهمیدم … حرف هایی که به همه شون پوزخند زده بودم … خدا رو میشه با عقل ثابت کرد … اما با عقل نمیشه درک کرد و شناخت … در وادی معرفت، عقل ها سرگردانند …
🌹تازه مفهوم عشق و محبت به خدا رو درک می کردم … دیگه مسلمان ها و اشک هاشون برای خدا، پیامبر و اهل بیت برام عجیب نبود … این حس محبت در وجود من هم شکل گرفته بود و داشت شدت پیدا می کرد …
🌹من با عقل دنبال اسلام اومده بودم … با عقل، برتری و نیاز مردم رو به تفکرات اسلام و قرآن، سنجیده بودم … اما این عقل … با وجود تمام شناخت دقیقی که بهم داده بود … یک سال و نیم، بین من و حقیقت ایستاد … و من فهمیدم …
🌹فهمیدم که با عقل باید مسیر صحیح رو به مردم نشون داد… اما تبعیت و قرار گرفتن در این مسیر، کار عقل نیست … چه بسیار افرادی که با عقل شون به شناخت حقیقت رسیدند … ولی نفس و درون شون مانع از پذیرش حقیقت شد … .
🌹به رسم استاد و شاگردی … دو زانو نشستم جلوی هادی و ازش خواستم استادم بشه … هادی بدجور خجالت کشید …
– چی کار می کنی کوین؟ … اینطوری نکن …
– بهم یاد بده هادی … مسلمان بودن و بنده بودن رو بهم یاد بده … توهم مثل من تازه مسلمان بودی اما حتی اساتید تو رو تحسین می کنن … استاد من باش
✍ادامه دارد…
@tafakornab
@shamimrezvan
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1
حجاب فاطمی مخصوص بانوان👆آقا❌❌❌
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#از_زبان_پدر
🔆 امام مهدی عج:
آنکه در دادنِ نعمتهایی که خدا به او داده،
به کسانیکه فرمان رسیدگی به آنها را داده بخل ورزد،
در دنیا و آخرت زیانکار خواهد بود
#حدیث_مهدوی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh