"تفسیر نور (محسن قرائتی)
لا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طائِفَةً بِأَنَّهُمْ كانُوا مُجْرِمِينَ «66»
(بىجهت) عذر و بهانه نياوريد. همانا شما بعد از ايمانتان كافر شديد. اگر از گروهى از شما (بهخاطر توبه يا آنكه بار اوّل اوست) درگذريم، گروهى (ديگر) را به خاطر سابقهى جرمشان كيفر مىدهيم.
نکته ها
دربارهى اينكه كدام گروه از منافقان عفو مىشوند اقوالى است:
الف: آنان كه توبه كنند. «1»
ب: آنان كه در حاشيه و كنار استهزاكنندگان بودهاند. «2» ولى از سردمداران آنان پذيرفتهنمىشود.
ج: آنان كه عفوشان به مصلحت نظام و حكومت است. «3»
د: آنان كه تنها مدّت كوتاهى منحرف شدند، در مقابل آنان كه جرمشان ريشهدار و سابقهدار
«1». تفسير مجمعالبيان.
«2». تفسير كبيرفخررازى.
«3». تفسير الميزان.
جلد 3 - صفحه 457
و همچنان استمرار دارد. «كانُوا مُجْرِمِينَ»
پیام ها
1- عذر دروغگويان ومسخرهكنندگان در همه جا پذيرفته نيست. لا تَعْتَذِرُوا ...
2- ارتداد، سبب نپذيرفتن هر عذرى است. «قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ»
3- به ايمان امروز خود مغرور نشويم، چون خطرِ سوء عاقبت و مرتد شدن وجود دارد. «قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ»
4- توهين و استهزا به خدا و پيامبر و آيات الهى، كفر است. «تَسْتَهْزِؤُنَ، كَفَرْتُمْ»
5- منافق، در حقيقت كافر است. «كَفَرْتُمْ»
6- هنگام تهديدِ مخالفان و منافقان توطئهگر، همهى راهها را نبنديم. «نَعْفُ»
7- بعضى از منافقان قابل عفوند، البتّه اگر توبه كنند. «نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ» (نفاق نيز داراى مراتبى است)
8- دليل كيفرِ منافقان، كفر و جرم سابقهدار آنان است. نُعَذِّبْ ... كانُوا مُجْرِمِينَ
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
پرش به بالا↑ در تفسیر ابن ابىحاتم از کعب بن مالک اسم این مرد مخشى بن حمیر نقل شده و اضافه کرده که این مرد گفته بود. اگر مرا به قضاوت درباره شما بگذارند درباره هر یک از شما بزدن صد تازیانه حکم خواهم کرد و این مرد از کسانى بود که مورد عفو قرار گرفت و اسم او را پیامبر عبدالرحمن نهاد و از خدا خواست که در جنگهاى اسلام شهید شود و در جنگ یمامه شهید گردید.
پرش به بالا↑ در تفسیر برهان از ابوالجارود او از امام باقر علیهالسلام نیز این موضوع ذکر شده و چنین آورده شده که این مرد نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و درخواست کرد که پیامبر اسم او را عوض کند. لذا پیامبر نام او را عبدالله نهاد و این مرد از خدا خواست که در یکى از جنگهاى اسلام شهید شود.
پرش به بالا↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص421."
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۶۶_جز۱٠
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقِينَ هُمُ الْفاسِقُونَ «67»
مردان و زنانِ منافق، از يكديگرند (از يك قماشند)، به منكر فرمان مىدهند و از معروف نهى مىكنند و دستهاى خود را (از بخشش و انفاق) مىبندند. خدا را فراموش كردهاند، پس خداوند نيز آنان را فراموش كرده است. همانا منافقان، همان فاسقانند.
نکته ها
در صدر اسلام، زنان منافقى بودند كه همچون مردان در فساد مؤثر بودند.
جلد 3 - صفحه 458
سؤال: خداوند كه فراموشى ندارد، «وَ ما كانَ رَبُّكَ نَسِيًّا» «1» پس اين آيه كه مىفرمايد: خداوند آنان را فراموش كرد، به چه معنايى است؟
پاسخ: نسبت دادن فراموشى به خداوند، مجازى است، يعنى خداوند با آنان مثل فراموش شدهها عمل مىكند (نه آنكه فراموششان كند).
امام رضا عليه السلام فرمود: كيفر كسىكه خدا وقيامت را فراموش كند، آن است كه خود را فراموش كند. «2» وحضرت على عليه السلام فرمود: فراموش كردن خداوند آن است كه آنان را از خير محروم كند. «3»
پیام ها
1- زن و مرد هر دو، در اصلاح يا فساد جامعه نقش دارند. «الْمُنافِقُونَ، الْمُنافِقاتُ»
2- بعضى از منافقان نقش رهبرى دارند و بعضى ديگر، تأثيرپذيرند. «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ» (نفاق داراى مراتبى است)
3- اهلِ نفاق با درجات مختلفشان، اصول و عملكردهاى مشتركى دارند. «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ»
4- منافقان، هرچند سوگند بخورند كه از شمايند، باور نكنيد، زيرا آنان جزء باند خودشانند. «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ»
5- ميان منافقان رابطهاى قوى مىباشد. «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ»
6- اشاعهى فحشا و دعوت به منكرات و نهى از خوبىها، نشانهى نفاق است. «يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ»
7- در فرهنگ منافقان، خير رسانى وجود ندارد. «يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ»
8- تركِ امر به معروف، نهى از منكر و انفاق در راه خدا، نشانهى فراموش كردن خداست. «نَسُوا اللَّهَ»
9- محروميّت از لطف الهى و فراموش شدن، نتيجهى فراموش كردن خداوند است. «فَنَسِيَهُمْ»
«1». مريم، 64.
«2». تفسير نورالثقلين.
«3». تفسير برهان.
جلد 3 - صفحه 459
10- كيفرهاى الهى، با كردار انسان متناسب است. «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ»
11- منافقان در محاسبات خود، مردم را در نظر مىگيرند، نه خدا را. «نَسُوا اللَّهَ»
12- نفاق و دوروئى، فسق است. «هُمُ الْفاسِقُونَ»"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۶۷_جز۱٠
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها هِيَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِيمٌ «68»
خداوند به مردان و زنان منافق و به كافران، وعدهى آتش دوزخ را داده، كه پيوسته در آن خواهند بود. آن (دوزخ) برايشان بس است و خداوند آنان را لعنت كرده (واز لطف خويش دور ساخته) و برايشان عذابى پايدار است.
پیام ها
1- زن و مرد در برابر تكاليف الهى مساوى هستند. «الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ»
2- كيفرهاى الهى نتيجه عملكرد خود ما ومقابله به مثل است. (در آيه 65، منافقان مسلمانان را به بازى گرفته و استهزا مىكردند، در اين آيه خداوند با كلمهى «وَعَدَ» و «حَسْبُهُمْ» كه نشانهى وعده به خوبى و كفايت رضايتبخش است، به نوعى آنان را استهزا و تحقير كرده است)
3- وعدهى دوزخ، ابتدا براى منافقان است، سپس كافران. «وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ»
4- منافقان، هرچند در دنيا خود را در كنار مؤمنان جاى دهند، ولى در آخرت، در رديف كفّار خواهند بود. الْمُنافِقِينَ ... وَ الْكُفَّارَ
5- دوزخ، مجموعهى هرگونه رنج و بلاست، پس براى منافقان و كافران كافى است. «هِيَ حَسْبُهُمْ»
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 460"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۶۸_جز۱٠
@tafsir_qheraati ایتا