"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هذا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ «90»
گفتند: آيا تو خود (همان) يوسفى؟ گفت: (آرى) من يوسفم و اين برادر من است. به تحقيق خداوند بر ما منت گذاشت. زيرا كه هر كس تقوا و صبر پيشه كند، پس همانا خداوند پاداش نيكوكاران را تباه نمىكند.
نکته ها
هر چه زمان مىگذشت، برادران مبهوتتر شدند كه چرا عزيز مصر در برابر نامهى پدرشان
جلد 4 - صفحه 273
گريه كرد!؟ عزيز از كجا ماجراى يوسف را مىداند؟ راستى قيافه او به يوسف شباهت زيادى دارد! نكند او يوسف باشد، چه بهتر كه از خودش بپرسيم. اگر يوسف نبود به ما ديوانه نمىگويند؟ واگر يوسف بود از شرمندگى چه مىكنيم؟ هيجان سراسر وجود برادران را گرفته بود. بالاخره طلسم سكوت را با سؤالِ آيا تو يوسفى، شكستند.
در اينجا چه صحنهاى پيش آمد؟ و كدام نقاش مىتواند سيمايى از شرمندگى و شادى و گريه و در آغوش كشيدن را تصوير كند؟ خدا مىداند و بس.
بايد شرايط طورى فراهم شود كه مردم سؤال كنند و براى رشد و تربيت، انگيزه آنان را بالا برد. در برادران يوسف دائماً انگيزه براى جستجو و سؤال زياد مىشد. با خود مىگفتند: چرا اصرار داشت بنيامين را به همراه خود بياوريم؟ چرا پيمانه در بار ما پيدا شد؟ چرا پول ما را در نوبت اوّل برگرداند؟ او از كجا داستان يوسف را مىداند؟ نكند ديگر به ما غلّه ندهد؟ وقتى اين هيجانها در روح آنها اوج گرفت، پرسيدند: آيا تو يوسف هستى؟ گفت: بله ....
امام صادق عليه السلام فرمودند: به تحقيق در حضرت قائم عليه السلام سنتى از يوسف است ... مردم حضرت را نمىشناسند تا اينكه خداوند اذن دهد كه خود را معرفى كند. «1»
پیام ها
1- گذشت تاريخ و حوادث تلخ و شيرين، رابطهها و شناختها را تغيير مىدهد. «أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ»
2- اولياى خدا، همهى نعمتها را از او مىدانند. «مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا»
3- اجر صبر و تقوا، در دنيا نيز داده مىشود. أَنَا يُوسُفُ ... مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ ...*
4- كسى لايق زمامدارى و حكومت است كه در برابر حوادث، حسادتها، شهوتها، تحقيرها، زندانها، تبليغات سوء و ... امتحان داده باشد. مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ ...
5- از حساسترين اوقات، براى تبليغ استفاده كنيد. (موقعى كه برادران از كار
«1». بحار، ج 12، ص 283.
جلد 4 - صفحه 274
خود شرمنده وآماده پذيرش سخن يوسفاند او مىگويد: مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ ...)
6- لطف خداوند، حكيمانه و بر طبق ملاكها ومعيارها است. مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ ...
7- صبر وتقوا، زمينه عزّت است. مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ ...
8- تقوا و صبر از ويژگىهاى محسنان است. «مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ»*
9- يكى از سنتهاى الهى، حكومت صالحان است. «لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۹٠_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ «91»
(برادران) گفتند: به خدا قسم، كه خداوند ترا بر ما برترى داده است و قطعاً ما خطاكار بودهايم.
نکته ها
«ايثار» به معناى برترى دادن ديگران بر خود است. برادران يوسف در اثر تفكر غلط «نَحْنُ عُصْبَةٌ»، دست به كار غلطى زدند و گفتند: او را به چاه افكنيد؛ «أَلْقُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ».
خداوند آنها را در تنگنا گذاشت تا جايى كه براى سير كردن شكم التماس كنند؛ «مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ» پس اعتراف كردند كه نقشه ما خراب از آب در آمد؛ «كُنَّا لَخاطِئِينَ» سپس آن تفكر غلط، تبديل به پذيرش يك واقعيّت شد كه؛ «لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا»
برادران يوسف چند بار به صيغه «تَاللَّهِ» قسم ياد كردهاند:
1. «تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ ما جِئْنا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ» به خدا سوگند شما خود مىدانيد كه ما براى فساد و سرقت به سرزمين شما نيامدهايم.
2. «تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ» به پدر گفتند: به خدا سوگند تو دائماً يوسف يوسف مىكنى.
3. «تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلالِكَ الْقَدِيمِ» پدرجان به خدا سوگند تو در علاقه افراطى به يوسف، گرفتار انحراف گذشته شدهاى.
4. «تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا» به يوسف گفتند: به خدا قسم خداوند تو را بر ما برترى داد.
جلد 4 - صفحه 275
پیام ها
1- اگر از روى حسادت به كمالات و برترىهاى ديگران اعتراف نكنيم، با فشار و ذلّت به آنها اقرار خواهيم كرد. «لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا»
2- در برابر اراده خدا، نمىتوان ايستادگى كرد. «آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا»
3- در روز توانايى، به گونهاى عمل نكنيم كه در روزگار ضعف شرمنده شويم. وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ ... وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ*
4- اعتراف به خطا، زمينه را براى عفو وبخشش فراهم مىكند. «إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۹۱جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ «92»
(يوسف) گفت: امروز بر شما توبيخ و ملامتى نيست، خداوند شما را مىبخشد و او مهربانترين مهربانان است.
نکته ها
«تَثْرِيبَ» به معناى توبيخ، گناه شمردن و ملامت زياد است.
روز فتح مكّه مشركان به كعبه پناهنده شده بودند، عمر گفت: ما امروز انتقام خواهيم گرفت.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: امروز روز مرحمت است و از مشركان پرسيد: گمان شما امروز نسبت به من چيست؟ گفتند: خير است، تو برادر كريم ما هستى.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: امروز كلام من همان كلام يوسف است؛ «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ» عمر گفت: من از حرف خودم شرمندهام. «1»
على عليه السلام مىفرمايند: «اذا قدرت على عدوك فاجعل العفو عنه شكرا للقدرة عليه» هرگاه بر دشمن خود پيروز شدى شكر آنرا، عفو دشمن قرار بده. «2»
در حديث مىخوانيم: دل جوان رقيقتر است. سپس اين آيه را تلاوت فرمودند: يوسف چون نسبت به پدر و برادران جوانتر بود، فورى برادران را بخشيد. «3»
«1». تفسير قرطبى.
«2». نهجالبلاغه، حكمت 11.
«3». بحار، ج 12، ص 280.
جلد 4 - صفحه 276
پیام ها
1- سعه صدر، ابزار و وسيلهى رياست است. «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ»
2- همين كه خلافكار اعتراف كرد، بپذيريد واو را خجل نكنيد. «إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ. قالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ»
3- گذشت خود را به همه اعلام كنيد تا ديگران هم سرزنش نكنند. «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ»
4- يوسف عليه السلام به بازسازى روحى روانى برادران گنهكار پرداخت، ما نيز چنين كنيم. لا تَثْرِيبَ ...*
5- گذشت و عفو از مردم بايد فورى باشد. «الْيَوْمَ»
6- عفو در اوج عزّت و قدرت، سيره اولياى خداست. «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ»
7- فتوت را از يوسف بياموزيم كه هم حقّ خود را بخشيد و هم از خداوند طلب آمرزش و عفو مىكند. لا تَثْرِيبَ ... يَغْفِرُ اللَّهُ
8- آنجا كه بنده مىبخشد از خداوند كه ارحم الراحمين است چه انتظارى جز عفو داريم. «يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ»
9- بخشيدن شرمندگان، سيرهى الهى است. (يغفر در قالب مضارع آمده است.)
10- عفو خداوند، شامل كسانى هم كه سالها موجب آزار دو پيامبر او (يوسف و يعقوب) شدهاند، مىشود. «وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»
11- گذشت ستمديدگان از ظالمين، زمينه ساز شمول مغفرت الهى است، ولى در آمرزش او به مغفرت و رحمت الهى نيز منوط است. لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ ... يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ
12- توصيف خداوند به مغفرت و رحمت، (مانند «أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ») از آداب دعا و استغفار است.
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 277"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۹۲جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ «93»
(يوسف گفت:) اين پيراهن مرا ببريد و آنرا بر صورت پدرم بيفكنيد (تا) بينا شود و همه كسان خود را نزد من بياوريد.
نکته ها
در داستان حضرت يوسف، پيراهن او در چند جا مطرح شده است؛
الف: «وَ جاؤُ عَلى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ» برادران، پيراهن يوسف را با خون دروغين آغشته كرده و نزد پدر بردند كه گرگ يوسف را خورد.
ب: «قَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ» پيراهن از پشت پاره وسبب كشف جرم و مجرم شد.
ج: «اذْهَبُوا بِقَمِيصِي» پيراهن موجب شفاى يعقوب نابينا مىشود.
اگر پيراهنى كه جوار يوسف است نابينا را بينا مىكند، پس در تبرك به مرقد و صحن و سرا و درب و ديوار و پارچه و هر چيز ديگرى كه در جوار اولياى خدا باشد، اميد شفا هست.
تا اينجا مرحله شناسايى يوسف، عذرخواهى از او وعفو وگذشت يوسف و طلب عفو الهى، طى شده است، ولى هنوز نابينايى پدر كه از آثار جرم برادران است، وجود دارد. در اين آيه راه حل اين مشكل ارائه مىشود.
ضمناً در روايت آمده است كه يوسف گفت: كسى پيراهن مرا براى پدر ببرد كه پيراهن خونى مرا پيش او برده بود تا همانگونه كه پدر را دل آزرده كرده با اين پيراهن دلشاد سازد.
در روايات آمده است: يوسف برادران خود را هر روز و شب سر سفره خود مىنشاند و آنها احساس شرمندگى مىكردند، به يوسف پيغام دادند كه سفره ما جدا باشد، چون چهره تو ما را شرمنده مىكند!.
يوسف پاسخ داد: امّا من افتخار مىكنم كه در كنار شما باشم و با شما غذا بخورم. روزگارى مردم كه مرا مىديدند، مىگفتند: «سبحان من بلغ عبدا بيع بعشرين درهما ما بلغ» منزّه است خدايى كه بردهى بيست درهمى را به عزّت رساند. امّا امروز وجود شما براى من عزّت است.
جلد 4 - صفحه 278
حالا مردم مىدانند كه من برده و بىاصل و نسب نبودهام. من برادرانى مثل شما و پدرى همانند يعقوب داشتهام، ولى غريب افتاده بودم. «1» (اللَّهاكبر از اين فتوّت و جوانمردى)
نقل شده است مرحوم آيتاللَّهالعظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى كه براى معالجه از اراك به سمت تهران حركت كرده بود، شبى را در قم ماندند. مردم از ايشان تقاضا كردند كه حوزه علميه خود را از اراك به قم منتقل كند، چون قم حرم اهلبيت عليهم السلام و مدفن حضرت معصومه عليها السلام است. ايشان استخاره كردند و اين آيه آمد: «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»
پیام ها
1- تبرّك به اشيائى كه مربوط به اولياى خداست، جايز است. «اذْهَبُوا بِقَمِيصِي» (پيراهن يوسف، چشم نابينايى را بينا مىكند.)
2- كسى كه با هوى و هوس مبارزه كند، حتّى لباسش نيز از مقدسات مىشود. «بِقَمِيصِي»
3- تنها ديدن اشياى مقدّس براى تبرّك كافى نيست، بايد آن را لمس كرد. «فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبِي»*
4- حزن و شادى در نور چشم اثر دارد. وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ ... يَأْتِ بَصِيراً شايد به همين دليل فرزند خوب را «قرةالعين» ناميدهاند. (البتّه اگر نخواهيم از بُعد معجزه بررسى كنيم.)
5- وصال، دل پير را زنده و نابينا را بينا مىكند. «فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً»*
6- در معجزه وكرامت، سن وسال شرط نيست. (پيراهن فرزند، چشمان پدر را بينا مىكند.)
7- يوسف، علم غيب داشت وگرنه از كجا مىدانست كه پيراهن، پدر را بينا مىكند. «يَأْتِ بَصِيراً»
8- خداوند آنچه را كه روزى سبب حزن يعقوب شده بود، مايه شادى و شفاى او
«1». تفسير كبير، به نقل از تفسيرنمونه.
جلد 4 - صفحه 279
قرار داد. (پيراهن روزى سبب اندوه شد و امروز سبب شادى)*
9- فرزندان متمكن، بستگان ضعيف مخصوصاً والدين سالمند را تحت پوشش ببرند. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»
10- شرايط اجتماعى، در عمل به وظيفه اثر دارد. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ» (صلهى رحم يوسف در آن شرايط به نوعى بود كه بايد فاميل به مصر بيايند.)
11- رسيدگى به بستگان با حفظ حقوق ساير مردم، لازم است. «أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ»
12- تغيير مسكن و هجرت، آثار زيادى دارد از جمله: خاطرات غمانگيز را دگرگون مىكند. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»
13- افراد خانواده و بستگان نزديك در صورت امكان نزديك هم و در كنار هم زندگى كنند. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»*
14- جوانمردى يوسف عليه السلام تا آن اندازه بود كه برادران او را تحمّل نكردند و را در چاه انداختند، ولى يوسف عليه السلام همه برادران و خانوادههايشان را دعوت كرد. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»*
15- با خويشان هر چند خطاكار باشند نبايد قطع رابطه كرد. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»*
16- براى كسانى كه زجر فراق كشيدهاند بايد به فكر رفاه بود. «أَجْمَعِينَ» ديگر يعقوب تاب فراق ندارد.
17- بهترين لطف آن است كه همه را شامل شود. «أَجْمَعِين