"تفسیر نور (محسن قرائتی)
ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَيَيْنِ نَبِّئُونِي بِعِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «143»
(خداوند براى شما حلال كرده است) هشت زوج از حيوانات را. از گوسفند دو زوج (نر و ماده) و از بز، دو زوج (به كسانى كه از پيش خود، بعضى چهارپايان را تحريم مىكنند) بگو: آيا خداوند نرهاى آنها را حرام كرده يا مادههاى آنها را يا آنچه را شكم آنها در برگرفته است؟ اگر راست مىگوييد از روى علم و دانش به من خبر دهيد.
وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَيَيْنِ أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ بِهذا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «144»
جلد 2 - صفحه 570
و از شتر دو زوج (نر و ماده) و از گاو دو زوج (نر و ماده) را (براى شما حلال كرده است) بگو: آيا خداوند نرهاى اين دو را حرام كرده يا مادهها را يا آنچه را كه شكم آن دو در برگرفته است؟ يا مگر شما شاهد و حاضر بودهايد كه خداوند به حرمت اين گوشتها به شما سفارش كرده است؟! پس كيست ستمكارتر از كسى كه به خداوند، دروغ بندد تا مردم را از روى نادانى گمراه سازد؟ قطعاً خداوند، گروه ستمكار را هدايت نمىكند.
نکته ها
كلمهى «زوج» هم به مجموع نر و ماده گفته مىشود و هم به هر يك از نر و ماده به تنهايى. در اين آيه به هر كدام به تنهايى گفته شده و مراد از هشت جفت، هشت عدد است، چهار نر و چهار ماده كه چهار تا در آيهى 143 و چهار تا در آيهى 144 بيان شده است. در آيهى 45 سورهى نجم نيز كلمهى «زوج» در يك فرد بكار رفته است، نه در دو تا. «خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى»
در آيه 6 سورهى زمر، خلقت هشت نر و مادهى حيوانات در كنار خلقت انسان بيان شده است. «خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ، ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ»
احتمال دارد كه ترتيب نام بردن از حيوانات چهارگانه، اشاره به برترى آنها در مصرف باشد. (گوسفند، بز، شتر و گاو)
در بعضى روايات، «ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ» به 16 فرد تفسير شده كه اين چهار حيوان هر كدام دو نوع يكى نر يكى ماده و هر كدام اهلى و وحشى دارد. امام هادى عليه السلام فرمود: گاوميش از نوع گاو وحشى است. «1»
پیام ها
1- در فتوا يا عقيده به حلال و حرام چيزى، علم لازم است. «نَبِّئُونِي بِعِلْمٍ»
«1». تفسير برهان، ج 1، ص 558.
جلد 2 - صفحه 571
2- حلال بودن نيازى به دليل ندارد زيرا اصل در خوردنىها حِلّيّت است بلكه حرام بودن دليل لازم دارد. قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ ... نَبِّئُونِي بِعِلْمٍ
3- افترا بر خدا، بزرگترين ظلم است. «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ»
4- دروغ بستن به خدا، مايهى گمراه ساختن مردم است. «لِيُضِلَّ النَّاسَ»
5- افترا، انسان را از هدايتپذيرى خارج مىكند. «لا يَهْدِي»
6- باورها و عقائد يا بايد بر اساس علم و عقل باشد كه در آيهى قبل خوانديم، «نَبِّئُونِي بِعِلْمٍ» و يا بر اساس شرع. «أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ»
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی"
#تفسیر_سوره_انعام_آیه۱۴۳_۱۴۴جز۸
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ لا أَجِدُ فِي ما أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلى طاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «145»
بگو: در آنچه به من وحى شده، بر كسى كه چيزى مىخورد هيچ حرامى نمىيابم مگر آن كه مردار يا خون ريخته شده يا گوشت خوك باشد كه قطعاً پليد است، يا حيوانى كه از روى فسق و نافرمانى به نام غير خدا ذبح شده باشد. پس هر كس كه (به خوردن آنها) ناچار و مضطرّ شد، به شرط آنكه از روى سركشى و بيش از حدّ ضرورت نباشد، (مانعى ندارد). همانا خداوند تو آمرزنده و مهربان است.
نکته ها
«مَيْتَةً»، منحصر در حيوانى نيست كه خود به خود مرده باشد، بلكه هر حيوانى كه بر طبق دستور اسلام، ذبح نشود در حكم مردار و حرام است.
حرمت مردار و خون، چهار مرتبه در قرآن مطرح شده است، دوبار در سورههاى مكّى «1» و
«1». انعام، 145 ونحل، 115.
جلد 2 - صفحه 572
دوبار در سورههاى مدنى «1».
«أُهِلَّ» از «اهلال» به معناى بلند كردن صدا هنگام ديدن هلال اوّل ماه است. سپس به هر صداى بلندى گفته شده است. مشركان در هنگام ذبح حيوانات، با صداى بلند نام بتها را مىبردند، از اين رو «أُهِلَّ» گفته شده است.
جمله لا أَجِدُ ... إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً در برابر تحريمهاى جاهلانه مشركان است وگرنه گوشت بعضى پرندگان و درّندگان ديگر نيز حرام است كه در اين آيه نيامده است و به اصطلاح اين حصر، حصر اضافى است نه حقيقى.
از نظر اسلام، احكام مضطرّ شامل حال كسى مىشود كه خود را از راه ستمگرى و گردنكشى و گناه مضطرّ نكرده باشد، «غَيْرَ باغٍ» وآنگاه تنها به مقدار رفع اضطرار، تصرّف مجاز است نه بيشتر از آن. «وَ لا عادٍ»
پیام ها
1- يگانه منبع علم پيامبر صلى الله عليه و آله براى بيان احكام، وحى الهى است. «لا أَجِدُ فِي ما أُوحِيَ إِلَيَّ»
2- اصل و قانون اوّليه، حلال بودن حيوانات است. «لا أَجِدُ»
3- تنها محرّمات ابلاغ شده در آيات و روايات تكليفآور است، پس اگر با جستجو و تتبّع، دليلى بر حرمت چيزى نيافتيم، براى ما حلال است. «لا أَجِدُ»
4- وقتى در مسألهى خوردن و نخوردن شخص پيامبر هم بايد از «وحى» دستور بگيرد، ديگران چگونه از پيش خود چيزى را حرام مىكنند؟ «فِي ما أُوحِيَ إِلَيَّ»
5- دليل تحريم گوشت خوك، آلودگى و پليدى آن است. «فَإِنَّهُ رِجْسٌ»
6- احكام تغذيه، براى مرد و زن يكسان است. «طاعِمٍ يَطْعَمُهُ» در مقابل آن عقيده خرافى در آيه 139 كه براى مردان گوشت همهى حيوانات را حلال و براى
«1». بقره، 173 و مائده، 3.
جلد 2 - صفحه 573
زنان برخى موارد را حرام مىدانستند. «خالِصَةٌ لِذُكُورِنا وَ مُحَرَّمٌ عَلى أَزْواجِنا»
7- در قانون، بايد اهمّ و مهمّ رعايت شود. حفظ جان، مهمتر از حرام بودن مصرف مردار است. «فَمَنِ اضْطُرَّ»
8- در اسلام بنبست نيست، وقتى اضطرار پيش آيد مصرف حرامها مجاز مىشود. «فَمَنِ اضْطُرَّ»
9- سوء استفاده از قانون در موارد استثنا، ممنوع است و بايد به همان مقدار اضطرار، بسنده شود. «غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ»
10- خون باقيمانده در گوشت پس از ذبح شرعى حرام نيست. خون ريخته شده حرام است. «دَماً مَسْفُوحاً»
11- در جايى كه اضطرار به طور قهرى پيش آيد، مىتوان از گوشت حرام استفاده كرد، ولى اگر با دست خودمان كارى كرديم كه مضطر شديم استفاده مجاز نمىشود. «اضْطُرَّ» (به صورت مجهول آمده است)
12- وجود قوانين تخفيفى و اضطرارى، جلوهاى از مغفرت و رحمت الهى است. فَمَنِ اضْطُرَّ ... فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی"
#تفسیر_سوره_انعام_آیه۱۴۵جز۸
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُما إِلَّا ما حَمَلَتْ ظُهُورُهُما أَوِ الْحَوايا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِبَغْيِهِمْ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ «146»
و بر يهوديان، هر (حيوان) ناخن دار را حرام كرديم و از گاو و گوسفند، پيه هر دو را بر آنان حرام ساختيم مگر آن مقدار كه بر پشت گاو و گوسفند يا همراه روده ومخلوط به استخوان است. اين (تحريم)، كيفر ماست به خاطر ظلمى كه مرتكب شدند و قطعاً ما راستگوييم.
جلد 2 - صفحه 574
نکته ها
در آيهى قبل، محرّمات در اسلام و در اين آيه، محرمات يهود بيان شده، تا معلوم گردد كه عقائد خرافى مشركان، با هيچ يك از اديان آسمانى سازگار نيست. «1»
«ظُفُرٍ» به معناى ناخن است، امّا به سُمّ برخى حيوانات كه شكاف ندارد (مثل سمّ اسب يا نوك پاى شتر) نيز اطلاق شده است، از اين رو شتر و حيواناتى كه سُمچاك نيستند، چه چهار پايان چه پرندگان، بر يهود حرام است. «2»
«حوايا» جمع «حاويه»، به محتويات شكم گفته مىشود. «3»
در آيهى 160 سوره نساء هم مىخوانيم: «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ» حرام شدن برخى طيّبات بر يهود، به خاطر ظلمهاى آنان بوده است، بگذريم كه يهود نيز مانند مشركان پارهاى از چيزها را بر خود حرام كرده بودند. قرآن مىفرمايد: «كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلًّا لِبَنِي إِسْرائِيلَ إِلَّا ما حَرَّمَ إِسْرائِيلُ عَلى نَفْسِهِ» «4»
تحريم بعضى خوردنىها بر يهود، موقّت بود و توسّط حضرت عيسى عليه السلام بر طرف شد.
چنانكه در جاى ديگر مىخوانيم: «لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ» «5»
احكام الهى سه نوع است:
الف: داراى مصلحت يا مفسدهى واقعى است. مثل اكثر احكام.
ب: داراى جنبه آزمايشى است مثل فرمان ذبح حضرت اسماعيل.
ج: داراى جنبهى كيفرى است، مثل همين آيه.
آرى، يكى از عذابهاى خدا، تنگناهاى معيشتى است.
پیام ها
1- گاهى محدود ساختن غذاى متخلّفان و ياغيان، بلامانع است. حَرَّمْنا ... بِبَغْيِهِمْ
2- كيفر الهى منحصر در آخرت نيست، در دنيا هم هست. «جَزَيْناهُمْ بِبَغْيِهِمْ»
«1». تفسير نمونه.
«2». تورات، سِفر لاويان، فصل 11.
«3». تفسير نمونه.
«4». آلعمران، 93.
«5». آلعمران، 50.
تفسير نور(10جلدى)، ج2، ص: 575
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی"
#تفسیر_سوره_انعام_آیه۱۴۶جز۸
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ وَ لا يُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ «147»
(اى پيامبر!) اگر تو را تكذيب كردند پس بگو: پروردگارتان داراى رحمت گسترده است (امّا) عذاب او از قوم تبهكار، دفع نمىشود.
پیام ها
1- رهبر بايد آمادهى شنيدن تكذيب و تهمت از سوى برخى مردم باشد. فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ ...
2- با تكذيب كنندگان، بايد برخوردى خيرخواهانه كرد و اگر تأثير نداشت، از تهديد استفاده شود. «ذُو رَحْمَةٍ- لا يُرَدُّ بَأْسُهُ»
3- بيم و اميد، در كنار هم كارساز است. «ذُو رَحْمَةٍ، بَأْسُهُ»
4- درهاى رحمت الهى حتّى به روى مخالفان هم بسته نيست. «فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ»
5- رحمت خداوند، پيش از قهر اوست. ذُو رَحْمَةٍ ... بَأْسُهُ
6- گستردگى رحمت الهى، مانع كيفر كردن او نيست. «رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ ... وَ لا يُرَدُّ بَأْسُهُ» هرچند كيفر او نيز در مسير تربيت انسان و از رحمت و ربوبيّت او سرچشمه مىگيرد.
تفسير نور(10جلدى)، ج2، ص: 576
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی"
#تفسیر_سوره_انعام_آیه۱۴۷جز۸
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَيْءٍ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذاقُوا بَأْسَنا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ «148»
به زودى كسانى كه شرك ورزيدهاند، خواهند گفت: اگر خدا مىخواست، نه ما و نه پدرانمان شرك نمىآورديم و هيچ چيزى را (از سوى خود) حرام نمىكرديم. كسانى كه پيش از آنها بودند (نيز پيامبران قبلى را) اينگونه تكذيب كردند تا آنكه طعم قهر و عذاب مارا چشيدند. بگو: آيا براى شما دانشى هست؟ آن را براى ما آشكار كنيد! شما جز از گمان و خيال پيروى نمىكنيد و شما جز حدسزن و دروغگويانى بيش نيستيد.
نکته ها
در اين آيه يك خبر غيبى از آينده مطرح است كه مشركان چه خواهند گفت، «سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا» آن آينده به وقوع پيوست و آنچه پيشگويى شده بود آنان گفتند. «وَ قالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا» «1»
اين بهانه كه «اگر خدامىخواست، ما و پدرانمان مشرك نمىشديم» بارها توسّط مشركان مطرح شده است، چنانكه در آيه 35 سورهى نحل و آيه 20 سوره زخرف نيز آمده است.
سؤال: اين آيه سخن مشركان را نقل مىكند كه اگر خدا از شرك ما راضى نيست، چرا ما را از آن باز نمىدارد؟ پس شرك ما مورد رضاى خداست!
پاسخ: انجام هر كار از هر كسى، از مَدار قدرت خداوند بيرون نيست، ليكن اراده و مشيّت خداوند آن است كه انسان راه خود را آزادانه انتخاب كند. دولت كه آب و برق و گاز را به منزل ما مىآورد، اين امكانات، دليل راضى بودن دولت به سوءاستفاده ما نيست. خداوند به
«1». نحل، 35.
جلد 2 - صفحه 577
انسان عقل و وحى عطا كرده و راه حقّ و باطل را به او نشان داده و او را در انتخاب آزاد گذاشته، ولى اراده و اختيار، نشانهى راضى بودن او به خلاف ما نيست.
خداوند، خواهان ايمان اختيارى مردم است نه اجبار آنان به ايمان آوردن. در قرآن بارها آمده است كه: اگر خدا مىخواست، همه را هدايت مىكرد و پيامبر هم حقّ اكراه و اجبار مردم به ايمان را ندارد.
پیام ها
1- رهبران و انديشمندان دينى بايد خود را براى پاسخگويى به شبهات و بهانهجويىهاى آينده آماده كنند. «سَيَقُولُ»
2- فرستادن انبيا و كتب آسمانى براى آنست كه مردم با آزادى و اختيار، موحد شوند. پس منطق مشركان (كه اگر خدا مىخواست با قهر و قدرت مانع شرك ما مىشد) غلط است. «لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا»
3- بدتر از گناه، توجيه آن است. مشركان، شرك خود را توجيه كرده و آن را مشيّت الهى مىدانستند. «لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا» (جبرگرايى، بهانهاى است براى فرار از مسئوليّت)
4- مشركان، انحراف خود را با تاريخ نياكان خود توجيه مىكردند. «لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا»
5- عقيده به جبر، از توجيهات بىاساس منحرفان است. «لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا». شيطان هم كه رهبر منحرفان است، گمراهى خود را به خدا نسبت داد و چنين گفت: «رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي» «1»
6- مخالفان، همواره با اهرم جبر، به تكذيب پيامبران پرداختهاند. «كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»
«1». حجر، 39.
جلد 2 - صفحه 578
7- قرآن از مخالفان هم تقاضاى حجّت و دليل مىكند. «قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ»
8- آنان كه به بهانهى سرنوشت، از مسئوليّت مىگريزند، منتظر چشيدن قهر خدا باشند. «ذاقُوا بَأْسَنا»
9- طرفداران جبر، منطق ندارند و در پى خيالاتند. «إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ»
10- اگر به جاى علم و يقين، در پى ظن و گمان باشيم، گمراه خواهيم شد. «إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ»
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی"
#تفسیر_سوره_انعام_آیه۱۴۸جز۸
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعِينَ «149»
بگو: دليل روشن و رسا تنها براى خداوند است، پس اگر مىخواست همهى شما را (به اجبار) هدايت مىكرد.
نکته ها
خداوند، با فطرت توحيدى كه در انسان قرار داده و با هدايت انبيا و عقل، حجّت را بر مردم تمام كرده و راه خير و شرّ و پايان نيك يا بد هر كدام را هم بيان نموده است.
براى خطاكاران هم راه توبه و جبران را باز گذاشته است. معجزههاى روشن انبيا وشيوهى نيكوى دعوت و استدلالهاى محكم آنان وسازگارى دين با فطرت وعقل، حجّت را برمردم تمام كرده است.
و با اين همه، مشركان جز گمان بى اساس، دليلى بر شرك خود ندارند و اگر راه غير خدا را بپويند، از خطاها، ضعفها، محدوديّتهاى علمى و فكرى و هوسها پيروى كردهاند.
در روايات آمده كه خداوند در قيامت به انسان مىفرمايد: راه حقّ را مىدانستى يا نمىدانستى؟ اگر بگويد: مىدانستم، مىپرسد: چرا عمل نكردى؟ و اگر بگويد: نمىدانستم، مىپرسد: چرا در پى ياد گرفتن نبودى، اين است حجّت بالغهى خدا بر مردم. «1»
«1». تفسير نورالثقلين.
جلد 2 - صفحه 579
پیام ها
1- تنها خداست كه حجت بالغه دارد و همهى ما در پاسخ او عاجز و تهيدست و مقصّريم. «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ»
2- در راه خدا هيچ گونه ابهام و بهانهاى كه دستاويز مخالفان باشد نيست، نه در استدلال، نه در سابقه، نه در صفات پيامبر و نه در شيوهى برخورد با آنان. «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ»
3- مشيّت خداوند، بر هدايت آزادانه و ارادى انسان و آزادى و اختيار اوست. «فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ»
4- ارادهى خداوند، تخلّفناپذير است. «فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ»
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی"
#تفسیر_سوره_انعام_آیه۱۴۹جز۸
@tafsir_qheraati ایتا