"تفسیر نور (محسن قرائتی)
الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفاً فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ «66»
اكنون خداوند، (در امر جهاد) بر شما تخفيف داد ومعلوم داشت كه در شما ضعف راه يافته است. پس اگر صد نفر از شما پايدار باشد، بر دويست نفر (از كفّار) پيروز مىشود، و اگر از شما هزار نفر باشند، بر دو هزار نفر (از آنان) با خواست خداوند پيروز مىشوند. و خداوند با صابران است.
نکته ها
مراد از «ضَعف» در آيه، ضعف در ايمان و روحيّه است، چون سپاه اسلام از نظر عِدّه و عُدّه، كم نشده بود.
در اين آيه و آيهى قبل، به سه مسألهى روحى كه عامل پيروزى است و نبود آن زمينهساز
جلد 3 - صفحه 354
شكست است، اشاره شده است: صبر، ايمان و آگاهى. البتّه نقش اصلى در پيروزى، اذن و ارادهى خداست وگرنه در جنگ حُنين، با آن همه جمعيّت، مسلمانان شكست خورده و گريختند: أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ ... ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ «1»
احكام متفاوت اين آيه و آيهى قبل، در ارتباط با دو گروه مختلف و در شرايط متفاوت است، نه اينكه حكم اوّل نسخ و باطل شده باشد. «2»
پیام ها
1- در مديريّت، گاهى بايد به دليل تغيير شرايط و متناسب با مخاطب، آييننامهها تغيير كند و اين منافات با قاطعيّت ندارد. «الْآنَ خَفَّفَ»
2- تعيين تكليف و تغيير قانون، تنها به دست خداوند است. «خَفَّفَ اللَّهُ»
3- ايمان، قابل كاهش و افزايش است. «أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفاً»
4- همه جا جمعيّتِ زياد سبب قوىشدن روحيّه نيست، گاهى جمعيّت زياد مىشود، ولى روحيّه تنزّل پيدا مىكند. «أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفاً»
5- در قانونگذارى بايد به روحيّه و توان افراد نيز توجّه داشت. «خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفاً»
6- عامل اصلى شكست، از درون است نه بيرون. «فِيكُمْ ضَعْفاً»
7- فرماندهان بايد به روحيه، نشاط، ايمان و تصميم سپاه اسلام توجّه داشته باشند. «عَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفاً»
8- ضعف اراده، گاهى توان رزمى و روحى ده برابر را به دو برابر كاهش مىدهد. (يعنى هشتاد درصد كاهش) «مائة يغلبوا مأتين» در حالى كه در آيهى قبل آمده بود: «مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفاً»
9- مسلمانان حتّى در حال ضعف روحيّه نيز بايد دو برابر كافران قدرت داشته باشند. فِيكُمْ ضَعْفاً ... إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ
«1». توبه، 25.
«2». تفسير نمونه.
جلد 3 - صفحه 355
10- به پيروزى خود مغرور نشويم كه پيروزى با ارادهى اوست. «بِإِذْنِ اللَّهِ»
11- انسان صابر، محبوب خدا و در پناه او و مشمول امدادهاى الهى است. «وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ»
12- شعار «واللّه مع الصابرين» بايد در جبهههاى جنگ و هرجا كه نياز به مقاومت و صبر است، تلقين شود. «وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ»"
#تفسیر_سوره_انفال_آیه۶۶_جز۱۰
@tafsir_qheraati ایتا
ا
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ «67»
هيچ پيامبرى حقّ اسير گرفتن ندارد، مگر بعد از آنكه در آن (منطقه و) زمين، غلبهى كامل يابد. شما (به خاطر گرفتن اسير وسپس آزاد كردن با فديه) به فكر متاع زود گذر دنيا هستيد، ولى خداوند (براى شما) آخرت را مىخواهد و خداوند، شكست ناپذير و حكيم است.
نکته ها
«ثخن» به معناى ضخامت، غلظت و سنگينى است و در جنگ كنايه از استحكام و پيروزى و غلبهى آشكار و قدرتمندانه است.
اين آيه، هشدارى است كه اسير و فديه گرفتن براى آزادى آنان و جمع غنائم جنگى، مسلمانان را از هدف اصلى باز ندارد و ناخودآگاه ضربه نخورند.
پیام ها
1- تعيين شيوهى جنگ و اسير گرفتن، از وظايف پيامبر است. ما كانَ لِنَبِيٍ ...
2- سنّت و سيرهى انبياى الهى اين بوده است كه تا پايگاهشان محكم نشده، نبايد اسير بگيرند. ما كانَ لِنَبِيٍ ... حَتَّى يُثْخِنَ
3- از خطر دنياگرايى، حتّى براى مؤمنان نبايد غافل شد. «تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا»
4- در صحنهى جنگ، پيش از تسلّط كامل بر دشمن، اسير گرفتن ممنوع است.
جلد 3 - صفحه 356
ما كانَ ... حَتَّى يُثْخِنَ
5- وظيفهى رزمنده، ابتدا تثبيت موقعيّت خود است (نه اسير گرفتن و جمع غنائم). «حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ»
6- تمركز در هدف و دورى از تشتّت در جنگ، يك ضرورت است. «حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ»
7- دنيا، ناپايدار و گذراست. «عَرَضَ الدُّنْيا»
8- سركوبى مخالفان دين و محكم كردن پايگاه توحيد، آخرتجويى است. حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ ... وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ
9- هدف اصلى در جنگ و جهاد اسلامى، رسيدن به منافع اخروى (جلب رضاى خدا، تقويت حقّ وتلاش براى نجات مستضعفان) است، نه به دست آوردن غنائم و اسير و فديه گرفتن. «وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ»
10- رهنمودهاى خداوند در زمينهى مسائل جنگ، حكيمانه و بكارگيرى آنها رمز عزّت وپيروزى است. «وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»
11- دين اسلام نه تنها بىارتباط با مسائل اجتماعى و دنيوى نيست، بلكه در ريزترين مسائل تاكتيكى جنگ هم دخالت كرده و نظر داده است. (كلّ آيه)
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
پرش به بالا↑ در تفسیر على بن ابراهیم بعد از سه واسطه از اسحق بن عمار نقل شده که این آیه در جنگ بدر نازل شده وقتى که کفار فرار کردند، عده اى از اصحاب از شخص رسول خدا صلى الله علیه و آله حفاظت و حراست مینمودند و عده دیگرى به غارت کردن دشمن پرداختند و عده دیگرى نیز در تعقیب دشمن و گرفتن اسیر مشغول شدند و وقتى که اسیران و غنائم را جمعآورى کردند، انصار گفته بودند که اسیران مخصوص و مربوط به آنها خواهد بود و دیگران حقى در آن ندارند سپس این آیه نازل گردید.
پرش به بالا↑ صاحب تفسیر برهان در ضمن تفسیر آیات 5 و 6 این سوره چنین آورده هنگامى که جنگ بدر به پایان رسید و به پیروزى مسلمین خاتمه یافت هفتاد نفر از کفار بدست مسلمین کشته شدند و هفتاد نفر اسیر گشتند. اسیران و غنائم را جمعآورى کرده نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آوردند و از اصحاب پیامبر در این جنگ 9 نفر کشته شدند پس از خاتمه جنگ پیامبر به 9 میلى بدر کوچ کرد. هنگامى که نزدیک غروب آفتاب بود پیامبر در میان اسیران نضر بن حارث بن کلدة و عقبة بن ابىمعیط را دید که نزدیک یکدیگر ایستاده بودند. نضر بن عقبه گفت: من و تو در میان اسیران قریش کشته خواهیم شد زیرا گمان نمى برم محمد از ما صرفنظر کند. پیامبر دستور داد آن دو را نزد وى آوردند، نضر مردى خوشرو و موى زیادى در سر و روى خویش داشت امام على علیهالسلام موى نضر را گرفت و او را نزد پیامبر آورد. نضر به پیامبر گفت: اى محمد تو را به خویشاوندى که میان ما هست، سوگند میدهم که هر رفتارى که با سایر قریش میکنى با من نیز همان رفتار را انجام بده. اگر آنها را به قتل میرسانى مرا نیز به قتل برسان و اگر از آنها فدیه میگیرى از من هم بگیر و اگر آنها را آزاد مى کنى مرا نیز آزاد کن. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بین ما خویشاوندى وجود ندارد زیرا اسلام خویشاوندى ما را قطع کرده و بریده است سپس دستور فرمود: على او را گردن بزند سپس دستور داد عقبه را نیز گردن بزند پس از کشته شدن این دو نفر اصحاب ترسیدند مبادا سایرین از اسیران هم کشته شوند لذا نزد پیامبر آمدند و گفتند: یا رسول الله از تو میخواهیم که از اسیران فدیه بگیرى و یا آنان را آزاد کنى سپس این آیه نازل گردید.
پرش به بالا↑ احمد در مسند و ترمذى در صحیح و حاکم از ابن مسعود روایت کنند که گفته است چون در روز بدر اسیران را آوردند، پیامبر فرمود: درباره این اسیران چه مى گوئید سپس این آیه نازل گردید و نیز گویند این آیه موافق با رأى عمر بن الخطاب نازل گردیده ا