"تفسیر نور (محسن قرائتی)
لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي ساعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ ما كادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِيمٌ «117»
همانا خداوند، لطف خود را بر پيامبر و مهاجران و انصارى كه او را در لحظهى دشوار (جنگ تبوك) پيروى كردند، سرازير نمود، پس از آنكه نزديك بود دلهاى بعضى از آنان منحرف شود (ودر جبهه حضور نيابند.) سپس خداوند لطف خود را به آنان بازگرداند، همانا او به آنان رئوف و مهربان است.
جلد 3 - صفحه 515
نکته ها
جنگ تبوك دشوارىهاى بسيار داشت از جمله: دورى راه، گرمى هوا، فصل چيدن ميوهها و محصولات، و هيبت و قدرت دشمن. لذا بعضىها كه از منافقان نبودند، سايهبان منزل و آب خنك و همسر را بر جبهه و مشقّات راه ترجيح دادند و نرفتند، مثل ابوخثيمه كه چون متنبّه شد، تلاش كرد و پس از چند روز تأخير، خود را به پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان رساند.
منافقان در جنگ تبوك سه گروه بودند:
1. عدّهاى به بهانهى مفتون شدن به دختران زيباى رومى، به جبهه نرفتند.
2. جمعى مردم را از رفتن دلسرد مىكردند.
3. بعضى گرمى هوا را بهانه مىآوردند، يا اجازهى ماندن مىگرفتند.
امّا در مقابل، عدّهاى عاشقانه همراه پيامبر صلى الله عليه و آله رفتند واگر وسيلهى سفر نداشتند، از اندوه، اشك مىريختند. داستانِ عقب ماندنِ ابوذر غفارى كه بالاخره خود را به پيامبر رساند، مربوط به همين ماجراست.
در جنگ تبوك، كار چنان سخت شد كه گاهى يك خرما را چند نفر مىمكيدند «1»
شايد به دليل اين آيه و آيهى بعد كه پذيرش توبه مطرح است، نام اين سوره را علاوه بر برائت، توبه نيز گفتهاند.
پیام ها
1- خداوند، پيامبر و رزمندگان را در صحنههاى خطرناك، مورد لطف خاصّ خويش قرار مىدهد. تابَ اللَّهُ ...
2- همهى انسانها، به ويژه پيامبران، به لطف الهى نيازمندند. «تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ»
«1». تفسير مجمعالبيان.
جلد 3 - صفحه 516
3- توبهى الهى، به معناى لطف خاصّ او به پيامبر و مؤمنان است كه گاهى در قالب عفو و بخشش نسبت به گنهكاران جلوه مىكند. «تابَ اللَّهُ»
4- نشانهى ايمان واقعى، اطاعت از رهبر در شرايط دشوار است. «اتَّبَعُوهُ فِي ساعَةِ الْعُسْرَةِ»
5- سختىهاى زندگى، لحظه وساعتى بيش نيست و مىگذرد. «ساعَةِ الْعُسْرَةِ»
6- انسان، هر لحظه در معرض لغزش و انحراف است، پس بايد به خدا روى آورد. «كادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ»
7- تنها راه نجات از سقوط، لطف الهى است. تابَ اللَّهُ ... ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۱۱۷_جز۱۱
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذا ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ «118»
و نيز بر سه نفرى كه (از شركت در جبههى تبوك به خاطر سستى) وامانده بودند، تا آنگاه كه زمين با همهى وسعتش (به سبب قهر ونفرت مردم) بر آنان تنگ شد و از خود به تنگ آمده و فهميدند كه در برابر خدا، هيچ پناهگاهى جز خود او نيست، پس خداوند لطف خويش را شامل آنان ساخت تا به توبه موفّق شوند. همانا خداوند توبهپذير و مهربان است.
نکته ها
سه مسلمانى كه در تبوك شركت نكردند، «1» پشيمان شده و براى عذرخواهى نزد پيامبر آمدند. امّا حضرت با آنان سخن نگفت و دستور داد كسى با آنان حرف نزند و همسرانشان هم به آنان نزديك نشوند. آنان به كوههاى اطراف مدينه رفتند و براى استغفار، جدا از
«1». كعببن مالك، مرارةبن ربيع و حلالبن اميّه.
جلد 3 - صفحه 517
يكديگر به تضرّع وگريه پرداختند تا پس از پنجاه روز، خداوند توبهى آنان را پذيرفت. «1»
پیام ها
1- بىاعتنايان به جنگ وفرمان رهبرى، بايد تنبيه شده وتا مدّتى پشت سر گذاشته شوند. «خُلِّفُوا»
2- قهر، بىاعتنايى و بايكوت، يكى از شيوههاى تربيتى براى متخلّفان و مجرمان است. ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ ... ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ
3- مبارزهى منفى با متخلّفان، جامعه را براى آنان زندانى بىنگهبان و مؤثّر مىسازد. «ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ»
4- با آنكه پيامبر، مظهر رحمت الهى است، امّا به عنوان مرّبى، از اهرم قهر هم استفاده مىكند. «ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ»
5- يكى از عذابها عذاب وجدان است. «ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ»
6- يأس از مردم، زمينهساز توبه و توجّه به خداست. لا مَلْجَأَ ... ثُمَّ تابَ
7- توفيقِ توبه نيز در سايهى لطف و عنايت الهى است. اوّل خداوند لطف خود را به انسان باز مىگرداند، «تابَ عَلَيْهِمْ» تا انسان توفيق پشيمانى و عذرخواهى و توبه پيدا كند، «لِيَتُوبُوا» و همين كه توبه كرد، باز خداوند توبهى او را مىپذيرد. «إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ»
8- پس از يك دوره مبارزهى منفى وبىاعتنايى و بايكوت، شرايط مناسب را براى بازسازى خلافكاران به وجود آوريم تا بازگردند و بعد از آن نيز ما با مهربانى آنان را پذيرا باشيم. «تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ»
«1». بحار، ج 21، ص 237.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 518"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۱۱۸_جز۱۱
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ «119»
اى كسانىكه ايمان آوردهايد! از خدا پروا كنيد و با راستگويان باشيد.
نکته ها
در روايات شيعه و سنى آمده است كه مقصود از «الصَّادِقِينَ»، محمّد صلى الله عليه و آله و آلمحمّد عليهم السلام مىباشند.
آيه 177 سورهى بقره، اهل ايمان، انفاق، نماز، وفاى به عهد و صبر در برابر مشكلات را صادق مىشمارد و آيه 15 سوره حجر و 8 سوره حشر، مهاجرانِ رنج كشيده و جان بركف را «صادق» شمرده است.
پیام ها
1- دوستى، همنشينى و همراهى با راستگويان، يكى از عوامل تربيت و جلوگيرىِ انسان از انحراف است. «اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»
2- از رهبران الهى جدا نشويم. «كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»
3- رهبران الهى معصوم هستند، وگرنه خداوند فرمان نمىداد با آنان باشيد. «1» «كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»
4- تكامل جامعه در سايهى ايمان، تقوا و اطاعت از رهبر معصوم است. «آمَنُوا، اتَّقُوا، مَعَ الصَّادِقِينَ»
5- در هر زمان بايد معصومى باشد كه مسلمانان با او همراه باشند. «كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»
«1». شگفت از فخررازى كه مىگويد: معصوم، فرد خاصّى نيست، بلكه اجماع امّت از خطا معصوم است!! آيا اجتماع افراد جايزالخطا و فاسق، عصمتآور است؟
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 519"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۱۱۹_جز۱۱
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ «120»
اهل مدينه و باديهنشينان اطرافِ آنان، حقّ ندارند از (فرمانِ) رسول خدا تخلّف كنند و (به جبهه نروند و) جانهاى خود را از جان پيامبر عزيزتر بدانند. زيرا هيچ گونه تشنگى، رنج و گرسنگى در راه خدا به آنان نمىرسد و هيچ گامى در جايى كه كافران را به خشم آورد برنمىدارند وهيچ چيزى از دشمن به آنان نمىرسد، مگر آنكه براى آنان به پاداش اينها عملصالح نوشته مىشود. قطعاً خداوند پاداشنيكوكاران را تباه نمىكند.
نکته ها
اصولى كه از اين آيه براى جنگ استفاده مىشود، عبارت است از:
1. ايمان به اينكه همه سختىهاى جنگ، عملصالح وموجب رضاى الهى است.
2. مقاومت و تحمّل در برابر سختىها.
3. خوار و عصبانى كردن دشمن.
پیام ها
1- اصحاب و اطرافيان رهبر كه از علم و امكانات بيشترى برخوردارند، مسئوليّت بيشترى دارند. ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ ... أَنْ يَتَخَلَّفُوا
2- در دفاع از اسلام، شهر و روستا مطرح نيست. «لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ»
3- اطاعت بىچون و چرا از پيامبر لازم است و كسى حقّ تخلّف از فرمانِ حكومتى رسول خدا صلى الله عليه و آله را ندارد. ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ ... أَنْ يَتَخَلَّفُوا
4- يكى از شئون رسالت، فرماندهىِ كلّ قوا در جنگ است. «يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ»
جلد 3 - صفحه 520
5- حفظ جان پيامبر، ضرورىتر از حفظ جان مسلمانان است. مسلمانان بايد پيشمرگ رهبر آسمانى باشند. لا يَرْغَبُوا ...
6- مسلمان بايد در راه عقيده، آمادهى تحمّل هر سختى و فشارى باشند. ظَمَأٌ، نَصَبٌ، مَخْمَصَةٌ ...
7- جامعهى اسلامى بايد كفرستيز باشد. «يَغِيظُ الْكُفَّارَ»
8- راهپيمايىها و حركات دسته جمعى مسلمانان كه موجب خشم و هراس كفّار مىگردد، در نزد خدا پاداش دارد. «مَوْطِئاً يَغِيظُ الْكُفَّارَ»
9- نه تنها دفاع ورزم، بلكه همهى حركات، تلاشها ورنجهاى جبهه نزد خدا ثبت شده وموجب اجر است. لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ ... عَمَلٌ صالِحٌ
10- مقدّمات جهاد و آمادگى رزمى نيز عمل صالح و عبادت است. لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً ... عَمَلٌ صالِحٌ
11- نيكوكار واقعى، انقلابى و اهل جبهه است. «أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» (جان فشانى، نشانهى كمال نيكوكارى است)
12- دريافت اجر الهى، در سايهى تحمّل رنجهاست. نابرده رنج، گنج ميسّر نمىشود. ظَمَأٌ، نَصَبٌ، مَخْمَصَةٌ، ... أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ
13- ايمان به رضايت وپاداش الهى، مشكلات را آسان مىكند. «إِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ»"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۱۲٠_جز۱۱
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام
هدایت شده از گفتمان قراءت پژوهی
روی نام سوره کلیک کنید و ذیل هر آیه
روایات را همراه ترجمه ملاحظه نمایید.
http://Alvahy.com
منبع : "کتاب ۱۸ جلدی "تفسیر اهل
بیت علیهم السلام"
@Qeratpajohi🍃
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا يُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً وَ لا يَقْطَعُونَ وادِياً إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «121»
هيچ مال اندك يا فراوانى را (در مسير جهاد) انفاق نمىكنند و هيچ سرزمينى را نمىپيمايند، مگر آنكه براى آنان ثبت مىشود، تا خداوند آنان را به بهتر از آنچه مىكردهاند پاداش دهد.
جلد 3 - صفحه 521
نکته ها
مراد از «أَحْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»، يا آن است كه پاداشِ خداوند از عمل مجاهدان بهتر است و يا آنكه بهترين كارى كه آنان انجام مىدهند، جهاد با مال وجان است.
پیام ها
1- در انفاق، كميّت و مقدار مهّم نيست، چه كم باشد چه زياد، در نزد خدا اجر دارد. «صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً»
2- از اينكه كار خير بىپاداش بماند، نهراسيم كه تمام اعمال انسان ثبت مىشود.
«لا يُنْفِقُونَ، لا يَقْطَعُونَ، إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ»
3- حركت به سوى جبههها، از بهترين كارهاست. «أَحْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»
4- پاداش الهى، بهتر و بالاتر از عمل انسان است. لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ...
5- استمرار بر عمل صالح، سبب اضافه شدن پاداش آن است. «ما كانُوا يَعْمَلُونَ»
6- سنّت خداوند اين است كه مكتب خود را با تلاش مؤمنان پيش ببرد. (اگر نياز به تلاش آنان نبود، اين همه تشويق در اين دو آيه لازم نبود)"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۱۲۱_جز۱۱
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ «122»
سزاوار نيست كه همهى مؤمنان (به جهاد) رهسپار شوند، پس چرا از هر گروهى از ايشان دستهاى كوچ نمىكنند تادر دين فقيه شوند و هنگامى كه به سوى قوم خويش باز گشتند، آنان را بيم دهند تا شايد آنان (از گناه و طغيان) حذر كنند.
نکته ها
بدنبال نزول آياتى كه به شدّت از متخلّفان جنگ انتقاد مىكرد و سختگيرى پيامبر در مورد آنان، از آن به بعد و در جنگهاى بعدى، همهى مسلمانان براى جهاد آماده مىشدند
جلد 3 - صفحه 522
و پيامبر را در مدينه تنها مىگذاشتند. اين آيه كنترلى براى كوچ آنان به جبهه بود. «1»
همهى مسلمانان باديهنشين براى آموختن دين، به شهر مىآمدند و اين موجب كوچ به شهر و تبعات بد آن مىشد. آيه نازل شد كه بعضى براى آشنايى بادين به شهر بيايند، آنگاه به وطن خود برگشته و ديگران را ارشاد كنند.
«دين»، مجموعهى قوانين الهى و مقررّات ظاهرى و باطنى اسلام است. اسلام كه تنها دين پذيرفتهى الهى است، «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ» «2» به معناى تسليم خدا بودن است.
تفقّه در دين، به معناى تلاش براى كسب شناخت عميق در دين و عقايد واحكام اسلامى است. تفقّه در دين، گاهى ممكن است براى دنيا و مقام و عشق به درس و بحث و سرگرمى و عقب نماندن از دوستان باشد و گاهى براى دين، خدا، بهشت و نجات امّت باشد. آيه، دوّمى را ارزشمند مىداند كه بيمدهى مردم و دعوت آنان به راه خداست. «لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ»
چنانكه حضرت امير عليه السلام به فرزندش سفارش مىكند: «تَفقَّه فىالدّين فان الفقهاء ورثة الانبياء» «3» امام حسين عليه السلام نيز شب عاشورا در جملاتى خداوند را چنين ستود: حمد خدايى كه ما را فقيه در دين قرار داد. «4»
از امام صادق عليه السلام پرسيدند: اگر براى امام حادثهاى اتفاق افتاد، تكليف مردم چيست؟ امام اين آيه را تلاوت فرمود كه از هر شهر و طايفهاى بايد براى شناخت امام حركت كنند. «5»
پیام ها
1- در برنامهريزى و مديريتها، جامعنگر باشيم تا توجّه به مسئلهاى سبب اخلال در مسائل ديگر نباشد. «ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً»
2- هجرت، ملازم ايمان است. يا براى دفاع از دين، هجرت كنيد، يا براى شناختِ دين. «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ»
3- بايد از هر منطقه، افرادى براى شناخت اسلام به مراكز علمى بروند تا در همه
«1». تفسير مجمعالبيان.
«2». آلعمران، 19.
«3». بحار، ج 1، ص 216.
«4». موسوعة كلمات الامام.
«5». تفسير نورالثقلين.
جلد 3 - صفحه 523
مناطق، روحانى دينى به مقدار لازم حضور داشته باشد. «مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ»
4- دانشمندى كه كوچ نكند، فقيه كامل نيست. «نَفَرَ» امام دربارهى كسىكه در خانهاش نشسته بود، فرمود: «كيف يتفّقه فى الدين؟». «1»
5- تفقّه در دين وآموزش دين به مردم، واجب كفائى است. «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ» (جهاد و اجتهاد، هر دو واجب كفايى است. «2» پس برنامهريزى چنان بايد باشد كه نظام علمى محصلين علوم دينى، به هم نخورد)
6- هدف از فراگيرى فقه، هشدار مردم و هوشيار ساختن آنان و نجات از غفلت و بىتفاوتى نسبت به مشكلات است. «لِيُنْذِرُوا»
7- در زمان جنگ هم نبايد مسائل فكرى، اعتقادى و اخلاقى، مورد غفلت قرار گيرد و دشمن خارجى ما را از دشمن داخلى (جهل و غفلت) غافل سازد. ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا ... فَلَوْ لا نَفَرَ ... لِيَتَفَقَّهُوا
8- فقه، تنها فراگيرى احكام دين نيست، بلكه همهى معارف دينى قابل تحقيق، دقّت و ژرفنگرى است. «لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ»
9- شناختهاى دينى بايد عميق و ژرف باشد. «لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ»
10- شرط تبليغ دينى آگاهى عميق از آن است. لِيَتَفَقَّهُوا ... لِيُنْذِرُوا
11- به سخنان يك اسلامشناس فقيه، مىتوان اعتماد كرد. لِيَتَفَقَّهُوا ... لِيُنْذِرُوا (ممكن است يك نفر در منطقه باشد، پس خبر واحد حجّيت دارد)
12- فقه در دين، آنگاه ارزش دارد كه فقيه، عالم به زمان و آگاه از شيطنتها و راههاى نفوذ دشمن باشد تا بتواند هشدار و بيم دهد. لِيَتَفَقَّهُوا ... لِيُنْذِرُوا
13- براى طلاب حوزهها، دو هجرت لازم است: يكى به سوى حوزهها وديگرى از حوزهها بسوى شهرها. لذا ماندن در حوزهها جز براى اساتيد جايز نيست. فَلَوْ لا نَفَرَ ... لِيَتَفَقَّهُوا، لِيُنْذِرُوا ... إِذا رَجَعُوا
«1». تفسير كنزالدقائق.
«2». حضرت على عليه السلام فرمود: اگر پيشآمدى رخ داد و نياز به حضور همه در جبهه شد، بر همهلازم مىشود. بحار، ج 97، ص 48.
جلد 3 - صفحه 524
14- براى تبليغ وكار فرهنگى، زادگاه انسان در اولويت است. «لِيُ
نْذِرُوا قَوْمَهُمْ»
15- علما بايد سراغ مردم بروند و منتظر دعوت آنان نباشند. «رَجَعُوا إِلَيْهِمْ»
16- محور تبليغ، بايد ايجاد تقوا وياد معاد باشد. لِيُنْذِرُوا ... لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ
17- فقها نبايد انتظار اطاعتِ مطلق همهى مردم را داشته باشند، چون گروهى هرگز به راه دين و خدا نمىآيند. «لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»
پانویس
پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
پرش به بالا↑ ابن ابىحاتم در تفسیر خود نیز این موضوع را از عکرمة نقل نموده و چنین افزوده که بعد از آیه «إِلَّا تَنْفِرُوا یعَذِّبْکمْ عَذاباً أَلِیماً» منافقین کسانى را که به تفقه مى پرداختند به عنوان مخالفین دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله تلقى نمودند سپس این آیه نازل گردید.
پرش به بالا↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص448"
#تفسیر_سوره_توبه_آیه_۱۲۲_جز۱۱
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6Asتلگرام