eitaa logo
تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
2.2هزار دنبال‌کننده
101 عکس
24 ویدیو
2 فایل
انشاء الله باگوش دادن به یک آیه از قرآن در روز جزء عمل کنندگان‌به قرآن قرار گیریم🙏 ارتباط با ادمین: @S_K_ahmadi54 تاریخ ایجاد کانال ۱۳۹۹/۸/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
"تفسیر نور (محسن قرائتی) إِذْ قالُوا لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «8» آنگاه كه (برادران او) گفتند: همانا يوسف و برادرش (بنيامين) نزد پدرمان از ما كه گروهى نيرومند هستيم محبوب‌ترند. همانا پدرمان (در اين علاقه به آن دو) در گمراهى روشنى است. نکته ها «عُصْبَةٌ» به گروه متحد و قوى مى‌گويند زيرا با وحدت و همبستگى همچون «اعصاب» يك بدن، از همديگر حمايت مى‌كنند. دو نفر از پسران حضرت يعقوب، (يوسف و بنيامين) از يك مادر و بقيه از مادرى ديگر بودند. علاقه پدر به يوسف، به دليل خردسال بودن يا به دليل كمالاتى كه داشت، موجب حسادت برادران شده بود. آنها علاوه بر حسادت با گفتن: «وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ» نشان دادند كه دچار غرور و تكبّر شده و در اثر اين غرور و حسد، پدر را متّهم به اشتباه و انحراف در مهر ورزى به فرزندان مى‌كنند. افرادى در جامعه، به جاى آنكه خود را بالا ببرند، بزرگان را پايين مى‌آورند. چون خود محبوب نيستند، محبوب‌ها را مى‌شكنند. جلد 4 - صفحه 161 فرق است ميان تبعيض و تفاوت. تبعيض؛ برترى دادن بدون دليل است. ولى تفاوت؛ برترى بر اساس لياقت است. مثلًا نمره‌هاى يك معلّم، تفاوت دارد، ولى اين تفاوت حكيمانه است، نه ظالمانه. علاقه‌ى حضرت يعقوب به يوسف، حكيمانه بود نه ظالمانه، ولى برادران يوسف، اين علاقه را بى‌دليل پنداشتند و گفتند: «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» گاهى علاقه زياد، سبب دردسر مى‌شود؛ يعقوب، يوسف را خيلى دوست داشت و همين امر موجب حسادت برادران و افكندن يوسف در چاه شد. چنانكه علاقه زليخا به يوسف، به زندانى شدن يوسف انجاميد. لذا زندان‌بان كه شيفته اخلاق يوسف شده بود، وقتى به او گفت: من تو را دوست دارم. يوسف گفت: مى‌ترسم اين دوستى نيز بلائى بدنبال داشته باشد. «1» پیام ها 1- حسادت موجب مى‌گردد افراد بزرگسال سن و شخصيّت خود را فراموش كرده و با كودكان كينه توزى كنند. (با توجّه به اينكه يوسف كوچك‌تر بود، بزرگترها به او حسادت ورزيدند) لَيُوسُفُ‌ ... أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا* 2- اگر فرزندان احساس تبعيض كنند، آتش حسادت در ميان آنان شعله‌ور مى‌شود. «أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا مِنَّا» 3- عشق وعلاقه به محبوب شدن، در نهاد هر انسانى وجود دارد. انسان‌ها از كم‌توجّهى وبى‌مهرى به خود، رنج مى‌برند. «أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا» 4- حضرت يعقوب به همه فرزندان محبّت داشت. «أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا مِنَّا» (برادران مى‌گفتند: يوسف محبوب‌تر است، يعنى ما نيز محبوب هستيم)* 5- زور وقدرت، محبّت نمى‌آورد. (برادران قدرت داشتند، ولى محبوب نبودند) لَيُوسُفُ‌ ... أَحَبُ‌ ... وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ «1». تفسير الستّين الجامع. جلد 4 - صفحه 162 6- با هم بودن موجب احساس نيرومندى و قدرت مى‌شود. «نَحْنُ عُصْبَةٌ»* 7- گروه‌گرايى، اگر بدون رهبرى صحيح و خداپسندانه باشد، عوامل سقوط را سريعتر فراهم مى‌كند. ( «وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ» نشان انسجام است، ولى انسجامى رها وبدون رهبرى صحيح)* 8- انسان براى ارتكاب خطا و گناه، اوّل خود را توجيه و كار خود را تئوريزه مى‌كند. (برادران هم خود را متّحد و قوى مى‌دانند، «وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ» و هم پدر را منحرف، «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ» و با اين دليل، حسادت خود را توجيه مى‌كنند.)* 9- جوانان نوعاً خود را عقل كل دانسته و به نظرات پدران كمتر اهميّت مى‌دهند. «نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»* 10- احساس قدرت و نيرومندى، عقل را كور مى‌كند. «نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»* 11- معيارهاى نادرست، نتايج نادرست به دنبال دارد. (اگر معيار فقط قدرت و تعداد شد، نتيجه‌اش نسبت انحراف به اقلّيت مى‌شود.) «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»* 12- خودخواهان عوامل ناكامى را به جاى آن كه در خود جستجو كنند به ديگران نسبت مى‌دهند. «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» (به جاى آنكه بگويند ما حسوديم، گفتند: پدر ما منحرف است)* 13- حسادت، مرز نبوّت وابوّت (پيامبرى وپدرى) را نيز مى‌شكند و فرزندان به پيامبرى كه پدرشان است، نسبت انحراف و بى‌عدالتى مى‌دهند. «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» 14- غفلت انسان ممكن است به جايى برسد كه در عين انحراف و خطاكارى خود ديگران را خطاكار قلمداد كند. (برادران يوسف به جاى آنكه خود را حسود و توطئه‌گر بدانند، پدر را منحرف دانستند) «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»* تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 163" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَ تَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِينَ «9» (برادران به يكديگر گفتند:) يوسف را بكشيد يا او را به سرزمينى دور بيافكنيد تا توجّه پدرتان مخصوص شما شود و پس از انجام طرح (با توبه) گروهى شايسته باشيد. نکته ها انسان در برخورد با نعمت، چهار حالت دارد: حسادت، بُخل، ايثار، غبطه. اگر پيش خود گفت: حال كه ما فلان نعمت را نداريم، ديگران هم نداشته باشند، حسادت است. اگر گفت: فقط ما برخوردار از اين نعمت باشيم ولى ديگران نه، اين بُخل است. اگر گفت: ديگران از نعمت برخوردار باشند، اگر چه به قيمتى كه ما محروم باشيم، اين ايثار است. اگر گفت: حالا كه ديگران از نعمت برخوردارند، اى كاش ما هم بهره‌مند مى‌شديم، اين غبطه است. امام باقر عليه السلام فرمودند: من گاهى به بعضى از فرزندانم محبّت مى‌كنم و آنها را روى زانوانم مى‌نشانم در حالى كه استحقاق اين همه محبّت را ندارند، تا مبادا عليه ساير فرزندانم حسادت بورزند و ماجراى يوسف تكرار شود. «1» پیام ها 1- فكر خطرناك، انسان را به كار خطرناك مى‌كشاند. لَيُوسُفُ‌ ... أَحَبُ‌ ... اقْتُلُوا 2- احساس تبعيض در محبّت از طرف فرزندان، آنها را تا حدّ برادركشى سوق مى‌دهد. (گرچه شدّت علاقه‌ى پدر به يوسف بى دليل نبود، بلكه به خاطر كمالات او بود، ولى برادران احساس تبعيض كردند و خيال كردند علاقه‌ى بى‌دليل است و همين احساس، آنان را به توطئه وادار كرد) أَحَبُّ إِلى‌ أَبِينا ... اقْتُلُوا* «1». تفسير نمونه به نقل از بحار، ج 74، ص 78. جلد 4 - صفحه 164 3- از منظر كوته نظران، حذف فيزيكى رقيب بهترين راه است. «اقْتُلُوا يُوسُفَ»* 4- حسادت، انسان را تا برادركشى سوق مى‌دهد. «اقْتُلُوا يُوسُفَ» 5- گناهكاران يكديگر را در انجام گناه وسوسه كرده و از همداستانى با يكديگر نيرو مى‌گيرند. (برادران به يكديگر دستور بكشيد و بيفكنيد مى‌دادند) اقْتُلُوا ... أَوِ اطْرَحُوهُ* 6- انسان، خواهان محبوبيّت است و كمبود محبّت مايه‌ى بزرگ‌ترين خطرات و انحرافات است. «يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ» 7- حسودان گمان مى‌كنند كه: از دل برود هر آنچه از ديده برفت. اقْتُلُوا يُوسُفَ‌ ... يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ‌ (برادران گمان مى‌كردند اگر پدر يوسف را نبيند، از فكر يوسف بيرون خواهد رفت و تمام فكرش در ما متمركز خواهد شد)* 8- با اينكه قرآن راه كسب محبوبيّت را ايمان و عمل صالح معرّفى مى‌كند؛ «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»، «1» امّا شيطان، راه محبوب شدن را برادركشى ترسيم مى‌كند. اقْتُلُوا ... يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ‌ 9- حسود خيال مى‌كند با نابود كردن ديگران، نعمت‌ها براى او مى‌شود. اقْتُلُوا ... يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ‌ 10- شيطان با وعده‌ى توبه در آينده، راه گناه امروز را باز مى‌كند. «وَ تَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِينَ» 11- علم وآگاهى، هميشه عامل دورى از انحراف نيست. برادران با آنكه قتل يا تبعيد يوسف را بد مى‌دانستند؛ «تَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِينَ» امّا اقدام كردند. 12- سخن از توبه قبل از انجام گناه، فريب دادن وجدان و گشودن راه گناه است. (برادران به يكديگر مى‌گفتند: شما يوسف را نابود كنيد بعد با توبه از افراد صالح مى‌شويم) «تَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِينَ»* «1». مريم، 96. تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 165" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَ أَلْقُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ «10» گوينده‌اى از ميان آنان گفت: يوسف را نكشيد و اگر قصد اين كار را داريد، او را به نهان‌خانه چاه بيفكنيد تا بعضى كاروان‌ها (كه از آنجا عبور مى‌كنند) او را برگيرند. نکته ها «جب» به معناى چاهى است كه سنگ‌چين نشده باشد. «غَيابَتِ» نيز به طاقچه‌هايى مى‌گويند كه در ديواره‌ى چاه، نزديك آب قرار مى‌دهند كه اگر از بالاى چاه نگاه شود، ديده نمى‌شود. نهى از منكر داراى بركاتى است كه در آينده روشن مى‌شود. نهى‌ «لا تَقْتُلُوا» يوسف را نجات داد و در سال‌هاى بعد، او مملكت را از قحطى نجات داد. همان گونه كه آسيه، همسر فرعون با نهى‌ «لا تَقْتُلُوا»، جان موسى را نجات داد و او در سال‌هاى بعد، بنى‌اسرائيل را از شر فرعون نجات داد. اين نمونه روشن وعده الهى است كه مى‌فرمايد: «وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً» «1» هر كس يك نفر را زنده كند، گويا همه مردم را زنده كرده است. پیام ها 1- گاهى نهى از منكر يك فرد مى‌تواند نظر جمع را عوض كند و بر آن تأثير بگذارد. (يكى گفت: نكشيد، ولى نظر جمع را تغيير داد) «قالَ قائِلٌ»* 2- نام گوينده‌ى سخن مهم نيست، محتواى كلام مهم است. قالَ قائِلٌ‌ ... 3- مرعوب اكثريّت و همرنگ جماعت نشويم. (يك نفر بود، ولى همرنگ جماعت نشد) «قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا»* «1». مائده 32. جلد 4 - صفحه 166 4- اگر نمى‌توان جلو منكر را به كلى گرفت، هر مقدار كه ممكن است بايد آنرا پايين آورد. لا تَقْتُلُوا ... وَ أَلْقُوهُ‌ 5- مشورت در كار ناپسند نيز راهگشا است، تا چه رسد در كارهاى خوب. (براى كشتن برادر مشورت كردند) لا تَقْتُلُوا ...* 6- براى مبارزه با فساد، گاهى دفع افسد به فاسد لازم است. (او را نكشيد، در چاه بيندازيد) «لا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَ أَلْقُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ»* 7- در كنار نهى از منكر، جايگزين ارائه كنيم. (اگر گفتيم اين كار را نكنيد، پس بگوييم چكار كنند) لا تَقْتُلُوا ... أَلْقُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ*" ‏‏‏‏٠_جز۱۲ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قالُوا يا أَبانا ما لَكَ لا تَأْمَنَّا عَلى‌ يُوسُفَ وَ إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ «11» گفتند: اى پدر تو را چه شده كه ما را بر يوسف امين نمى‌دانى، در حالى كه قطعاً ما خيرخواه او هستيم؟! پیام ها 1- كسانى كه پوچ‌ترند، ادّعا وتبليغات بيشترى مى‌كنند. «إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ» 2- حتّى به هر برادرى نمى‌توان اطمينان كرد. (گويا يعقوب بارها از اينكه يوسف همراه برادرانش برود جلوگيرى كرده است كه برادران با گفتن‌ «ما لَكَ لا تَأْمَنَّا» انتقاد مى‌كنند.) 3- فريب هر شعارى را نخوريد و از اسم‌هاى بى مسمّى‌ بپرهيزيد. (خائن نام خود را ناصح مى‌گذارد) «لَناصِحُونَ» 4- دشمن براى برطرف كردن سوءظن، هرگونه اطمينانى را به شما ارائه مى‌دهد. «إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ» 5- خائن، تقصير را به عهده‌ى ديگران مى‌اندازد. «ما لَكَ» 6- از روز اوّل، بشر به اسم خيرخواهى فريب خورده است. شيطان نيز براى اغفال آدم و حوا گفت: من خيرخواه شما هستم. جلد 4 - صفحه 167 «وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ‌ النَّاصِحِينَ» «1» «إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ» 7- حسد، آدمى را به گناهانى همانند دروغ و نيرنگ، حتّى به محبوب‌ترين نزديكانش وادار مى‌سازد. «إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ «12» او را فردا با ما بفرست تا (در صحرا) بگردد و بازى كند و قطعاً ما نگهبانان (خوبى) براى او خواهيم بود. نکته ها انسان، نيازمند تفريح و ورزش است و چنانكه در اين آيه مشاهده مى‌شود قوى‌ترين منطقى كه توانست حضرت يعقوب را تسليم خواسته فرزندان كند، اين بود كه يوسف نياز به تفريح دارد. در روايات آمده است: مؤمن بايد زمانى را براى تفريح و بهره‌بردارى از لذّت‌هاى حلال اختصاص دهد تا به وسيله‌ى آن، بر انجام ساير كارها موفّق گردد. «2» نه تنها ديروز، بلكه امروز و حتّى آينده نيز به نام ورزش و بازى، جوانان را از هدف اصلى جدا و در غفلت نگه خواهند داشت. بازى‌ها را جدّى مى‌گيرند تا جدّى‌ها بازى تلقّى شود. استكبار و توطئه‌گران، نه تنها از ورزش سوءاستفاده مى‌كنند، بلكه با هر نام پسنديده و مقبول ديگرى نيز، اهداف شوم خود را تعقيب مى‌كنند. به نام ديپلمات خطرناك‌ترين جاسوس‌ها را به كشورها اعزام مى‌كنند. به نام مستشار نظامى، توطئه‌گرى مى‌كنند و به اسرار نظامى دست مى‌يابند. به نام حقوق بشر، از مزدوران خود حمايت مى‌كنند. به نام دارو، براى مزدوران خود اسلحه مى‌فرستند. به نام كارشناس اقتصادى، كشورهاى ناتوان را ضعيف نگه مى‌دارند. به نام سم‌پاشى، باغها و مزارع را از بين مى‌برند و حتّى به نام اسلام‌شناس، اسلام را وارونه جلوه مى‌دهند. «2». نهج‌البلاغه، حكمت 390. جلد 4 - صفحه 168 پیام ها 1- تفريح فرزند بايد با اجازه‌ى پدر باشد. «أَرْسِلْهُ» 2- جوان، نيازمند تفريح و ورزش است. «يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ» 3- برادران از وسيله‌اى مباح و منطقى براى فريب‌دادن سوءاستفاده كردند. أَرْسِلْهُ‌ ... يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ‌ 4- اگر پدر و مربّيان دلسوز براى اوقات فراغت و تفريح و بازى كودكان و نوجوانان برنامه‌ريزى مناسب داشته باشند، ديگران نمى‌توانند از اين فرصت سوءاستفاده كنند. (برادران يوسف از نياز يوسف به ورزش سوء استفاده كردند) «يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ»* 5- در بازى و تفريح كودكان مواظب باشيم آسيب نبينند. «لَحافِظُونَ»* 6- گاه اصرار زياد بر يك موضوع نشان دهنده نقشه و توطئه است. (در آيه قبل‌ «إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ» و در اين آيه‌ «إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»)*" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ «13» (يعقوب) گفت: همانا اينكه او را ببريد مرا غمگين مى‌سازد و از اين مى‌ترسم كه گرگ او را بخورد و شما از او غافل باشيد. پیام ها 1- فراق و جدائى حتّى براى انبيا حزن آور است. «لَيَحْزُنُنِي»* 2- امتحان الهى از همان ناحيه‌اى است كه افراد روى آن حساسيّت دارند. (يعقوب نسبت به يوسف حسّاس بود و فراق يوسف، وسيله آزمايش او شد) لَيَحْزُنُنِي‌ ... أَخافُ* 3- پرده‌درى نكنيد. «أَخافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ» (پدر از حسادت فرزندان آگاه بود و به همين دليل به يوسف فرمود: خوابى را جلد 4 - صفحه 169 كه ديده‌اى براى برادرانت بازگو مكن. ولى در اينجا حسادت آنان را مطرح نمى‌كند، بلكه خطر گرگ و غفلت آنان از يوسف را بهانه مى‌آورد.) 4- به فرزند خود، استقلال بدهيد. (عشق پدرى به فرزند و دفاع از او در برابر احتمال خطر، دو اصل است، ولى استقلال فرزند نيز اصل ديگرى است. يعقوب، يوسف را به همراه ساير برادران فرستاد. زيرا نوجوان بايد كم‌كم استقلال پيدا كرده و از پدر جدا شود، براى خود دوست انتخاب كند، فكر كند و روى پاى خود بايستد، هر چند به قيمت تحمّل مشكلات و اندوه باشد.) 5- حساسيّت‌ها را در نزد هر كس بازگو نكنيم و گرنه ممكن است عليه خود انسان مورد استفاده قرار گيرد. «أَخافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ»* 6- غفلت موجب ضربه و آسيب پذيرى مى‌گردد. «يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ»*" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذاً لَخاسِرُونَ «14» (فرزندان يعقوب) گفتند: اگر گرگ او را بخورد، با آنكه ما گروهى قوى هستيم، در آن صورت ما زيانكار (و بى‌كفايت) خواهيم بود. پیام ها 1- گاهى بزرگترها از روى تجربه و آگاهى، احساس خطر مى‌كنند، امّا جوان‌ها به قدرت خود مغرورند و خطر را شوخى مى‌گيرند. «وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ» (پدر نگران، ولى فرزندان مغرور قدرت خود بودند.) 2- قوى بودن، دليلى بر امين بودن نيست. (برادران يوسف قوى بودند، «نَحْنُ عُصْبَةٌ»، ولى امين نبودند)* 3- برادران از اين كه گرگ يوسف را پاره كند ابراز نگرانى نكردند ولى در برابر اين كه نيرومندى و قدرت آنان مخدوش گردد عكس العمل نشان دادند. «وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذاً لَخاسِرُونَ»* جلد 4 - صفحه 170 4- اگر كسى مسئوليّتى را بپذيرد و خوب انجام ندهد، سرمايه، شخصيّت، آبرو و وجدان خود را در معرض خطر قرار داده و زيانكار خواهد بود. «لَخاسِرُونَ» 5- ظاهر فريبى و ابراز احساسات دروغين، از دسيسه‌هاى افراد دو رو و منافق است. (برادران در حضور پدر گفتند:) «إِنَّا إِذاً لَخاسِرُونَ» 6- برخى براى رسيدن به اهداف شوم خود حتّى حاضرند از آبرو و شخصيّت خود صرف نظر كنند. «إِنَّا إِذاً لَخاسِرُونَ»*" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا