"تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ فَأَمِنُوا أَنْ تَأْتِيَهُمْ غاشِيَةٌ مِنْ عَذابِ اللَّهِ أَوْ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «107»
آيا (آنها كه ايمان نمىآورند) از اينكه عذاب الهى آنها را در برگيرد و يا قيامت در حالى كه نمىدانند ناگهانى فرا رسد، در امانند؟
نکته ها
«غاشِيَةٌ» به معناى عقوبتى است كه جامعه يا فردى را در برمىگيرد.
پیام ها
1- هيچ كس خود را تضمين شده نپندارد. «أَ فَأَمِنُوا»
2- احتمال قهر الهى، براى حركت انسان به سوى راه حقّ كافى است، مشكل در اين است كه بعضى اين احتمال را هم نمىدهند. «أَ فَأَمِنُوا»
3- قهر خداوند، فراگير است و امكان فرار نيست. «غاشِيَةٌ»
4- جزيى از عذاب، براى گرفتار كردن انسان كافى است. «غاشِيَةٌ مِنْ عَذابِ»
5- ياد قيامت، عامل تربيت است. «تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۱٠۷_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ «108»
(اى پيامبر! تو نيز) بگو: اين راه من است. من و هركس پيروىام كرد، با بينايى به سوى خدا دعوت مىكنيم و خداوند (از هر شريكى) منزه است و من از مشركان نيستم.
نکته ها
دعوت كننده به توحيد با توده مردم فرق دارد، همان گونه كه در دو آيه قبل گفتيم تودهى مردم غالباً ايمانشان آلوده به شرك است؛ «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ» امّا مبلغ آسمانى بايد بتواند بگويد: «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ»
جلد 4 - صفحه 302
پیام ها
1- راه انبيا، روشن و در معرض شناخت وديد همگان است. «هذِهِ سَبِيلِي»
2- پيمايندگان راه حقّ بايد مواضع خود را با صراحت و بدون ترس بيان و اعلام كنند. «هذِهِ سَبِيلِي»*
3- دعوت رهبر بايد به سوى خدا باشد، نه به سوى خود. «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ»
4- رهبر بايد بصيرت كامل داشته باشد. «عَلى بَصِيرَةٍ»
5- مردم را چشم بسته و بدون آگاهى نبايد به انجام كارى ترغيب كرد. «عَلى بَصِيرَةٍ»*
6- پيروان پيامبر بايد هر كدام مبلغى باشند كه با بصيرت و آگاهى مردم را به سوى خدا دعوت كنند. أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ ... أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي
7- محور تبليغ، تنزيه خداوند از هرگونه شرك وشريك است. «سُبْحانَ اللَّهِ»
8- مبلّغان دينى بايد افرادى خالص ومخلص باشند. «ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ»
9- توحيد ونفى شرك، اساس دين اسلام مىباشد. «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ، ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۱٠۸جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ «109»
و پيش از تو (پيامبرى) نفرستاديم، جز مردانى از اهل آبادىها را كه به آنان نيز وحى مىكرديم. (با وجود اين) آيا در زمين سير نكردهاند تا عاقبت كسانى را كه پيش از آنان بودهاند بنگرند؟ و قطعاً سراى آخرت براى كسانى كه تقوا پيشه كردهاند بهتر است. آيا نمىانديشيد؟
نکته ها
بارها مخالفان انبيا بهانه مىگرفتند كه چرا پيامبران انسانهايى همانند ما هستند؟ گويا مردم زمان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز اين چنين فكر و سؤالى را داشتند كه اين آيه، هم پاسخ
جلد 4 - صفحه 303
مىگويد و هم هشدار مىدهد.
پیام ها
1- همه انبيا مرد بودهاند. «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا» شايد به خاطر آن كه امكان تبليغ، هجرت و تلاش، براى مرد بيشتر است.
2- علوم انبيا از طريق وحى و به اصطلاح «لدّنى» بوده است. «نُوحِي إِلَيْهِمْ»
3- پيامبران از جنس مردم بوده و در ميان آنان زندگى مىكردند. (نه فرشته بودند، نه افراد گوشهگير ونه اهل رفاه.) «مِنْ أَهْلِ الْقُرى»
4- سير و سفر بايد هدفدار باشد. أَ فَلَمْ يَسِيرُوا ... فَيَنْظُرُوا
5- مشاهده مستقيم از كارآمدترين شيوههاى دريافت حقيقت است. أَ فَلَمْ يَسِيرُوا ... فَيَنْظُرُوا*
6- سير و سياحت در زمين و آگاهى از تاريخ و درس عبرت گرفتن، براى هدايت و تربيت بسيار كارگشاست. «فَيَنْظُرُوا»
7- حفظ آثار باستانى براى عبرت و بازديد آيندگان لازم است. «فَيَنْظُرُوا»
8- فرستادن انبيا، نزول وحى و هلاكت مخالفان لجوج آنها، همه از سنّتهاى الهى در تاريخ است. «كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»
9- كفار از مخالفت با پيامبران چيزى بدست نمىآورند، در دنيا گرفتار قهر و عذابند. ولى اهل تقوا به آخرت كه بهتر از دنياست مىرسند. «وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ»
10- به كار انداختن عقل و فكر بشر از اهداف رسالت انبيا و قرآن است. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»*
11- خرد و انديشه، انسان را به سوى مكتب انبيا پيش مىبرد. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 304"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۱٠۹_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشاءُ وَ لا يُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ «110»
(دعوت پيامبران و مخالفت دشمنان همچنان ادامه داشت) تا هنگامى كه پيامبران (از هدايت مردم) به آستانه نوميدى رسيدند وكفار گمان كردند (وعدهى عذاب) به دروغ به آنان داده شده است، آنگاه يارى ما به آنان رسيد، پس كسانى را كه مىخواستيم نجات يافتند و (لى) عذاب ما ازگروه مجرمان باز گردانده نمىشود.
نکته ها
در طول تاريخ، پيامبران در دعوت خود مستمر و مصرّ بودند، تا آنكه از هدايت مردم مأيوس مىشدند، چنانكه مخالفانِ لجوج نيز دست از مقاومت برنمىداشتند. نمونههايى از آن را در قرآن مىخوانيم:
الف: نمونه يأس انبيا:
بعد از آنكه نوح ساليان متمادى مردم را دعوت كرد، جز گروه اندكى كسى ايمان نياورد، خداوند به او فرمود: «لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ» «1» جز كسانى كه ايمان آوردهاند، كس ديگرى از قوم تو ايمان نخواهد آورد. نوح در نفرين خود كه نشان از يأس او نيز دارد، مىگويد: «وَ لا يَلِدُوا إِلَّا فاجِراً كَفَّاراً» «2» يعنى از اينان جز كافر فاجر نيز متولد نخواهد شد.
در داستان زندگى و دعوت هود، صالح، شعيب، موسى، و عيسى عليهم السلام نيز اين يأس از ايمان آوردن كفار به چشم مىخورد.
ب: نمونه سوءظن مردم به انبيا:
كفّار تهديد انبيا را توخالى و دروغ مىپنداشتند. در سوره هود آيه 27 مىخوانيم «بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبِينَ» «3» گمان مىكنيم شما دروغگوييد. يا اينكه فرعون به موسى عليه السلام گفت: «إِنِّي لَأَظُنُّكَ
«1». هود، 36.
«2». نوح، 27.
«3». هود، 27.
جلد 4 - صفحه 305
يا مُوسى مَسْحُوراً» «1» به راستى كه گمان مىكنم كه تو افسون زدهاى.
ج: نمونه نصرت خداوند:
قرآن نصرت الهى را حقّى مىداند كه خداوند بر خود لازم كرده است «وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ» «2» يعنى يارى مؤمنان بر ما لازم است. يا در جاى ديگر مىفرمايد: «نَجَّيْنا هُوداً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ» «3» ما هود و مؤمنان را نجات داديم.
امّا درباره قهر خداوند كه از مجرمان برنمىگردد، در سورهى رعد آيه 11 مىفرمايد: «إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ» هرگاه خداوند بر قومى قهر بگيرد، برگشت ندارد.
پیام ها
1- قساوت و لجاجت در انسان، تا آنجا اوج مىگيرد كه انبياى بردبار را نيز مأيوس مىكند. «إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ»
2- خوشبينى و حسننيّت و حوصله اندازه دارد. «حَتَّى»
3- نيروى خود را صرف زمينههاى غيرقابل نفوذ نكنيد. بايد از برخى مردم صرف نظر كرد. «اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ»
4- مهلت دادن به مجرمان وتاخير عذاب آنان، از سنتهاى الهى است. «حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ» يعنى به قدرى ما به مجرمان مهلت داديم كه انبيا مأيوس شدند.
5- تاخير عذاب الهى سبب جرأت وتكذيب مجرمين مىگردد. حَتَّى إِذَا ... وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا
6- نااميدى انبيا از هدايت مردم، شرط نزول قهر خداست. إِذَا اسْتَيْأَسَ ... لا يُرَدُّ بَأْسُنا ...
7- امدادهاى الهى نسبت به پيامبران هم زمان خاصى دارد. إِذَا اسْتَيْأَسَ ... جاءَهُمْ
8- قهر الهى شامل انبيا و مومنان واقعى نمىشود. «فَنُجِّيَ»
9- هم قهر و عذاب و هم لطف و امداد به دست خداست. نَصْرُنا ... بَأْسُنا
«1». اسراء، 101.
«2». روم، 47.
«3». هود، 58.
جلد 4 - صفحه 306
10- سرنوشت قهر يا نجات انسان بدست خود اوست. «مَنْ نَشاءُ، الْمُجْرِمِينَ»
11- اراده وخواست خدا قانونمند است. «مَنْ نَشاءُ وَ لا يُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ»
12- راه خدا بنبست ندارد. إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ ... جاءَهُمْ نَصْرُنا (هر كجا مردم كار را به بنبست كشاندند قدرت خدا جلوه مىكند.)
13- هيچ قدرتى مانع قهر خدا نمىشود. «لا يُرَدُّ بَأْسُنا»
14- سنت خداوند در حمايت انبيا و هلاكت مجرمان است. «جاءَهُمْ نَصْرُنا، لا يُرَدُّ بَأْسُنا»"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۱۱٠جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As