eitaa logo
تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
2.2هزار دنبال‌کننده
101 عکس
24 ویدیو
2 فایل
انشاء الله باگوش دادن به یک آیه از قرآن در روز جزء عمل کنندگان‌به قرآن قرار گیریم🙏 ارتباط با ادمین: @S_K_ahmadi54 تاریخ ایجاد کانال ۱۳۹۹/۸/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فسیر نور (محسن قرائتی) أَ فَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ «45» آيا كسانى‌كه بدى‌ها را با حيله و نيرنگ انجام دادند، درامانند، از اينكه خداوند آنان را در زمين فرو برد يا از جايى كه پيش‌بينى وانديشه نمى‌كنند، عذاب الهى به سراغشان آيد. تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 527 أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ «46» يا (قهر الهى) در حين تلاش و كوششان ناگهان آنان را بگيرد، پس نتوانند آن عذاب را خنثى و عاجز نمايند. أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلى‌ تَخَوُّفٍ فَإِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ «47» يا آنكه در حال دلهره آنان را بگيرد، پس البتّه پروردگار شما رؤف ومهربان است. نکته ها خداوند در اين آيات، چهار نوع عذاب براى توطئه‌گرانِ عليه دين، مطرح كرده: 1. عذاب زمينى‌ «يَخْسِفَ‌ ... بِهِمُ الْأَرْضَ» 2. عذاب آسمانى: «يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ» 3. عذاب ناگهانى: «يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ» 4. عذاب روحى: «يَأْخُذَهُمْ عَلى‌ تَخَوُّفٍ» پیام ها 1- عذاب و كيفر الهى، پس از اتمام حجّت است. (به دنبال موضوع نبوّت در آيات قبل، اين آيه مخالفان را تهديد مى‌كند). 2- احتمال عذاب و كيفر الهى، براى دست برداشتن از توطئه كافى است. «أَ فَأَمِنَ» 3- توطئه‌گران عليه دين بدانند كه مكر و حيله‌ى آنان، در برابر علم و قدرت الهى، پوچ است. «أَ فَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ» 4- زمان و مكان و نوع قهر خدا در دنيا قابل پيش‌بينى نيست كه امكان فرار باشد. «يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ» 5- هيچ فرد يا عاملى، مانع قهر خدا نيست. «فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ» 6- نزول عذاب، ناگهانى و در هر حال و شرايطى است. «فِي تَقَلُّبِهِمْ» (چه در سفر، چه در وطن، چه در خواب و چه در بيدارى، چه در راه چه ايستاده، ...) جلد 4 - صفحه 528 7- گاهى رعب، خوف و دلهره، عذاب ومايه‌ى هلاكت است. «يَأْخُذَهُمْ عَلى‌ تَخَوُّفٍ» 8- گاهى تأخير عذاب و مهلت دادن به گنهكاران، بخاطر لطف اوست تا توبه كنند. «فَإِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ» 9- قهر و تنبيه الهى نيز براساس تربيت و رحمت اوست. يَأْخُذَهُمْ‌ ... فَإِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ‌" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى‌ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‌ءٍ يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّهِ وَ هُمْ داخِرُونَ «48» آيا چيزهايى را كه خداوند آفريده نديده‌اند كه چگونه از راست و چپ سايه‌هايشان مى‌گسترد و در حال سجده، فروتنانه خضوع دارند. نکته ها «فيى ء» به سايه‌ى بعد از ظهر گفته مى‌شود كه در حال بازگشت است، ولى «ظل» به هر نوع سايه‌اى گفته مى‌شود. «داخر» به معناى خاضع است و شايد مراد از «يمين» و «شمال» در آيه، دو طرف روز يعنى صبح و غروب باشد. شايد از آن جهت كه سايه حالت به خاك افتادگى دارد، تعبير سجده در مورد آن بكار رفته است. گرچه از نظر تكوينى همه‌ى موجودات در برابر خدا ساجد و خاضع‌اند. پیام ها 1- نه فقط خود اشياء، بلكه آثار و لوازم و خواص اشياء، همچون سايه آنها، در برابر خداوند خاضعند. ظِلالُهُ‌ ... سُجَّداً 2- مطالعه در آفريده‌هاى الهى و تغييرات آنها، يكى از سفارش‌هاى قرآن است. أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى‌ ما خَلَقَ اللَّهُ‌ ... 3- اگر اشياى هستى، حتّى سايه آنها، در برابر خداوند ساجد وخاضعند، چرا بشر نباشد. سُجَّداً ... داخِرُونَ‌ جلد 4 - صفحه 529 4- سجده و تسبيح تمام هستى از روى شعور است، گرچه ما آن را درك نمى‌كنيم. «هُمْ داخِرُونَ» (به گفته فخررازى، تعبير «داخِرُونَ» در مورد موجوداتِ با شعور بكار مى‌رود و اين رمز شعور موجودات و حتى نوعى شعور سايه آنهاست.)" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِكَةُ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ «49» و آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است از جنبده وفرشتگان، تنها براى خداوند سجده مى‌كنند و تكبّر و سرپيچى نمى‌كنند. يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ «50» واز پروردگارشان كه حاكم و محيط بر آنهاست مى‌ترسند و آنچه را فرمان داده شده‌اند انجام مى‌دهند. نکته ها «دابَّةٍ» به جاندارى گفته مى‌شود كه از مكانى به مكان ديگر حركت كند و منتقل شود. اين كلمه بر انسان و حيوان و جنّ اطلاق مى‌شود، ولى به فرشتگان گفته نمى‌شود. مراد از سجده‌ى تمام موجودات آسمانى و زمينى يا خضوع تكوينى و تسليم بودن آنها در برابر قوانين هستى است و يا آنكه مراد سجده‌اى برخاسته از درك و شعور است، كه ظاهر آيات، دومى است، گرچه از درك و شعور ما خارج است! اگر همه موجودات، همانند فرشتگان، در برابر خدا خاضع و ساجدند، چرا ما انسانها سجده نكنيم و استكبار ورزيم. همه از بهر تو سرگشته و فرمان‌بردار شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى‌ جلد 4 - صفحه 530 پیام ها 1- هستى، تنها در برابر خداى واحد، مطيع و ساجد است. «لِلَّهِ يَسْجُدُ» 2- در آسمان‌ها نيز موجودات زنده و جنبنده ساكن است. ما فِي السَّماواتِ‌ ... مِنْ دابَّةٍ چنانكه در آيه 29 سوره‌ى شورى نيز مى‌خوانيم: «وَ ما بَثَّ فِيهِما مِنْ دابَّةٍ» 3- فرشتگان تسليم محض خدا هستند. «وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ» 4- ترس ما از خدا، بخاطر گناهانمان است، امّا ترس فرشتگان از خدا، ناشى از مقام وعظمت پروردگار است. «يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ» (چنانكه در مورد مؤمنان نيز قرآن مى‌فرمايد: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ» «1») 5- فرشتگان نه در ذات، روحيّه‌ى استكبار دارند ونه در عمل. «لا يَسْتَكْبِرُونَ‌، يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ» 6- ريشه‌ى ترك دستورات الهى، استكبار است. اگر ريشه رفت، عمل مى‌آيد. «لا يَسْتَكْبِرُونَ‌، يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ» 7- فرشتگان، مأموران الهى و مكلّف هستند. «يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ» «1». نازعات، 40." ‏‏‏‏٠جز۱۴ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ قالَ اللَّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ اثْنَيْنِ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ «51» وخداوند فرمود دو معبود نگيريد، فقط او معبود يكتاست، پس تنها از من بترسيد. نکته ها مراد از اينكه دو خدا نگيريد، آن نيست كه دو خدا گرفتن ممنوع و سه خدا جايز است، بلكه اولًا نفى اقلّ، نفى اكثر را هم در خود دارد و ثانياً شايد منظور آيه، عقيده مشركان باشد كه مى‌گفتند: يك خداى خالق داريم و يك خداى ربّ و مدبّر، و عبادت‌هاى خود را براى خداى ربّ انجام مى‌دادند. «2» در برابر مشركان كه در چند آيه قبل مى‌گفتند: اگر خدا مى‌خواست ما مشرك نمى‌شديم، اين آيه مى‌گويد: خداوند شما را از شرك نهى كرده است. پس چگونه مى‌خواسته كه شما مشرك شويد!؟ «2». تفسير الميزان. جلد 4 - صفحه 531 پیام ها 1- در تربيت، بايد ابتدا افكار خرافى را پاكسازى كرد، سپس حرف حقّ را زد تا اثر كند. لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ‌ ... إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ 2- پرستش دو معبود باطل است، چه رسد به چندين معبود. «لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ اثْنَيْنِ» 3- ثنويّت و اعتقاد به دو منشأ تدبير براى عالم، يكى خير و يكى شرّ (يزدان و اهريمن) باطل است. «لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ اثْنَيْنِ» 4- براى نفى باطل واثبات حقّ، تأكيد لازم است. (با آنكه‌ «إِلهَيْنِ» تثنيه است، امّا كلمه‌ى‌ «اثْنَيْنِ» آمده وبا آنكه كلمه‌ى‌ «إِلهٌ» مفرد است، امّا كلمه‌ى‌ «واحِدٌ» آمده است) 5- ترس از غير خدا شرك است. «إِلهٌ واحِدٌ فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَهُ الدِّينُ واصِباً أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ «52» وآنچه در آسمان‌ها وزمين است از آن اوست وپرستش وفرمان‌بردارى پيوسته براى اوست، پس آيا از غير خداوند پروا مى‌كنيد. نکته ها مراد از «دين» در اين آيه، پرستش و بندگى است كه لازمه‌ى پذيرش دين و مكتب حقّ است. و «واصب» به معناى دائم و شديد است، مانند آيه‌ى 9 سوره‌ى صافّات: «وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ» پیام ها 1- بر خلاف آن عقايد خرافى كه براى هر نوعى از موجودات، ربّى را فرض مى‌كردند، خداوندِ همه‌ى آنچه در آسمان‌ها وزمين است، يكى است. «لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» جلد 4 - صفحه 532 2- پرستش و بندگى، تنها در برابر خالق يكتا جايز است. «لَهُ الدِّينُ واصِباً» 3- تشريع وقانون‌گذارى، حقّ كسى است كه تكوين وآفرينش از آنِ اوست. لَهُ ما فِي السَّماواتِ‌ ... وَ لَهُ الدِّينُ‌ سازنده‌ى هستى بايد قانون آن را وضع وبيان كند. 4- شرك، هيچ دليل وتوجيهى ندارد. لَهُ ما فِي السَّماواتِ‌ ... لَهُ الدِّينُ‌ ... أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ‌" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْئَرُونَ «53» وآنچه از نعمت داريد، پس از خداوند است. (به علاوه) هرگاه نگرانى و بلا به شما رسد، تنها به سوى او ناله مى‌كنيد. ثُمَّ إِذا كَشَفَ الضُّرَّ عَنْكُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْكُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ «54» اما همين كه نگرانى ومِحنت را از شما برطرف كرد، ناگهان گروهى از شما نسبت به پروردگارشان شرك مى‌ورزند. (وعوامل وافراد ديگرى را در دفع بلا مؤثّر مى‌دانند) نکته ها «ضر» به نگرانى گفته مى‌شود كه از فقدان نعمت ناشى مى‌شود و «تَجْئَرُونَ» از «جؤار» به معناى ناله و استغاثه است. مضمون اين آيه در آيات ديگر قرآن نيز تكرار شده است، چنانكه در آيه‌ى 67 سوره اسراء مى‌فرمايد: «وَ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ كانَ الْإِنْسانُ كَفُوراً» هرگاه در وسط دريا با خطرى مواجه شويد، جز او هر چه را در خيال خود مى‌خوانديد، محو شود، ولى همين‌كه او شما را به خشكى رساند، روى‌گردان شده و كفران نعمت مى‌كنيد. پيامبراكرم صلى الله عليه و آله مى‌فرمايد: «من لم يعلم ان للَّه عليه نعمة الّا فى مطعم او ملبس فقد قصر عمله و دنى‌ عذابه» «1»، هر كس نعمت خداوند را تنها در خوراك و پوشاك بداند، هم در «1». تفسير نورالثقلين. جلد 4 - صفحه 533 عمل كوتاهى كرده و هم به قهر خدا نزديك شده است. پیام ها 1- نعمت‌هاى الهى را، نتيجه‌ى تلاش وتحصيل ومديريّت خود، يا شانس و تصادف نپنداريد. «ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ» 2- همه‌ى نعمت‌ها، حتّى آنچه كه در نظر شما ناچيز است، به اراده‌ى الهى به شما داده شده است. «مِنْ نِعْمَةٍ» 3- هم نعمت‌ها از اوست، هم در خطرها، تنها پناهگاه اوست. «فَمِنَ اللَّهِ‌، فَإِلَيْهِ تَجْئَرُونَ» 4- بلا و سختى، خداپرستى فطرى را زنده مى‌كند. «إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْئَرُونَ» 5- انسان ضعيف است وبا كوچكترين تماس سختى ومصيبت، درمانده مى‌شود. إِذا مَسَّكُمُ‌ ... 6- نعمت‌ها از اوست، امّا سختى‌ها و ضررها از ماست. «نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ‌، مَسَّكُمُ الضُّرُّ» 7- ايمان واستغاثه به خداوند، نبايد موسمى ومقطعى باشد. إِذا كَشَفَ الضُّرَّ ... فَرِيقٌ مِنْكُمْ‌ ... يُشْرِكُونَ‌ 8- رفاه وآسايش، زمينه‌ى غفلت از ياد خدا وشرك‌گرايى است. كَشَفَ الضُّرَّ ... يُشْرِكُونَ‌ 9- توجّه به خدا، چون فطرى است عمومى است. «فَإِلَيْهِ تَجْئَرُونَ»، امّا شرك تنها در مورد بعضى است. فَرِيقٌ‌ ... يُشْرِكُونَ‌ 10- «كشف ضرّ» و برطرف شدن مشكلات را از هر قدرتى جز خدا بدانيم شرك است. كَشَفَ الضُّرَّ ... بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ‌" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ «55» تا آنچه را (از نعمت وبرطرف كردن سختى‌ها) به آنان داده‌ايم (بخاطر شرك ورزى) ناسپاسى كنند، پس كامياب شويد كه به زودى خواهيد دانست (سزاى كفران و شرك شما چيست؟) جلد 4 - صفحه 534 نکته ها سيرى در آيات گذشته تا اينجا، شيوه‌ى دعوت و تربيت الهى را نشان مى‌دهد: او خداوند يگانه است؛ «إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ»، مالك همه چيز است؛ «لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»، مربّى است؛ «لَهُ الدِّينُ»، منعم است؛ «ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ»، فريادرس است؛ «إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْئَرُونَ»، پس آيا باز هم به سراغِ ديگران برويم؟ پیام ها 1- پايان شرك، كفر به خدا و كفران نعمت‌هاى اوست. «يُشْرِكُونَ لِيَكْفُرُوا»* 2- توجّه به غير خدا، كفران نعمت‌هاى اوست. «لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ» 3- با آنكه مردم دائماً كفران مى‌كنند، امّا باز هم خداوند نعمت‌هاى خود را باز نمى‌دارد. لِيَكْفُرُوا ... فَتَمَتَّعُوا 4- پايان كاميابى‌هاى كفرآلود، قهر الهى است. «فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ» نظير آيه‌ى 30 سوره ابراهيم؛ «قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النَّارِ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ يَجْعَلُونَ لِما لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ «56» و (مشركان) سهمى از آنچه را ما روزى آنان كرده‌ايم براى بت‌هايى قرار مى‌دهند كه هيچ نمى‌دانند. به خدا سوگند حتماً از آنچه افتراء مى‌بنديد بازخواست خواهيد شد. وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما يَشْتَهُونَ «57» وبراى خداوند دختران را قرار مى‌دهند، در حالى كه او (از فرزند داشتن) منزّه است، ولى براى خودشان آنچه را (از پسران) كه علاقه دارند (قرار مى‌دهند.) جلد 4 - صفحه 535 نکته ها ممكن است اين آيه اشاره به مضمون آيه 136 سوره انعام باشد كه بت‌پرستان سهمى از كشاورزى و دامدارى خود را، نصيب بت‌ها مى‌دانستند، «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الْأَنْعامِ نَصِيباً فَقالُوا هذا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هذا لِشُرَكائِنا» احتمال ديگرى كه مرحوم علامه طباطبايى در اين آيه پسنديده‌اند، آن است كه مردم در نزول نعمت‌ها ورفع بلاها، نقشى براى خدا در نظر نمى‌گيرند و همه را از غير او مى‌بينند. مشركان، ملائكه را دختران خدا مى‌دانستند، چنانكه در آيه 19 سوره‌ى زخرف مى‌فرمايد: «وَ جَعَلُوا الْمَلائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً» و در اين عقيده‌ى آنها، سه انحراف بود: الف: براى خدا فرزند قائل مى‌شوند، در حالى كه‌ «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ» ب: ملائكه را دختر مى‌پنداشتند، در حالى كه آنها دختر و پسر ندارند. ج: آنها كه خود دختر را مايه ننگ مى‌دانستند، آن را به خدا نسبت مى‌دادند! «أَ فَأَصْفاكُمْ رَبُّكُمْ بِالْبَنِينَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِكَةِ إِناثاً» «1» پیام ها 1- هرچه داريم از اوست، براى غير او سهمى قرار ندهيم كه بايد پاسخ‌گو باشيم. وَ يَجْعَلُونَ لِما لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً ... تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَ‌ 2- لطف مادى خداوند شامل منحرفان نيز مى‌شود. «مِمَّا رَزَقْناهُمْ» 3- اسباب ظاهرى و بشرى كه به آن دل بسته‌ايد، خود خبرى از راه رزق و نعمت يا رفع بلا ندارند. «يَجْعَلُونَ لِما لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً» 4- حتّى بخشى از نعمت‌ها را از غير خدا دانستن شرك است. «نَصِيباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ» «1». اسراء، 40. تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 53 ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‌ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ «58» و هرگاه يكى از آن مشركان به دختر دارشدن بشارت داده شود، صورتش از غصّه سياه مى‌شود، در حالى كه خشم خود را فرو مى‌برد. يَتَوارى‌ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمْسِكُهُ عَلى‌ هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ «59» بخاطر بشارت تلخى كه به او داده شده، از ميان مردم متوارى مى‌شود (درمانده است كه) آيا اين دختر را همراه با ننگ و خفت نگاه دارد يا او را در خاك پنهان كند. بدانيد كه چه بد قضاوت مى‌كنند. نکته ها دليل تنفر اعراب جاهل از دختر، امور زير بوده است: الف: دختر نقش اقتصادى و توليدى نداشته و بار زندگى بوده است. ب: در جنگ كه سرنوشت قبيله به آن بوده، دختر قدرت جنگيدن و دفاع نداشته است. ج: در جنگ‌ها، دختران به اسارت رفته و مورد تجاوز دشمن قرار مى‌گرفتند. بر خلاف تفكّر جاهلى، اسلام براى دختر، ارزش زيادى قائل شده است كه به گوشه‌اى از آن اشاره مى‌كنيم: پيامبر اسلام مى‌فرمايد: «نعم الولد البنات» «1» دختران چه فرزندان خوبى هستند. خداوند نيز نسل پيامبر را از دخترش فاطمه زهرا قرار داده است. امام صادق عليه السلام به مردى كه از تولد دخترش ناراحت بود فرمود: آيا تو بهتر مى‌دانى يا خدا؟ گفت: خدا، امام فرمود: خداوند نيز آنچه را براى تو بهتر بوده، انتخاب كرده و به تو دختر داده است. «2» «1». بحار، ج 104، ص 94. «2». وسائل، ج 15، ص 103. جلد 4 - صفحه 537 پیام ها 1- تحقير وپست شمردنِ دختر، فكر جاهلى و خرافى است. إِذا بُشِّرَ ... بِالْأُنْثى‌ ظَلَّ وَجْهُهُ‌ 2- با آنكه اصلِ تولد فرزند، بشارت است، امّا خرافات، بشارت را مايه ذلّت مى‌شمرد. بُشِّرَ ... ظَلَّ وَجْهُهُ‌ 3- خرافات وعقايد باطل، مايه‌ى تهديد خانواده‌هاست. ظَلَّ وَجْهُهُ‌ ... يَتَوارى‌ مِنَ الْقَوْمِ‌ 4- گاهى بزرگ‌ترين جنايت‌ها، زير پوشش مقدّس‌ترين شعارها صورت مى‌گيرد. «أَ يُمْسِكُهُ عَلى‌ هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ» (به‌نام حفظ آبرو، فرزندش را زنده‌بگور مى‌كند) 5- اديان آسمانى، عقايد خرافى را در مورد دختر و زن، محكوم مى‌كنند. «ساءَ ما يَحْكُمُونَ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى‌ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «60» براى كسانى‌كه به آخرت ايمان ندارند صفات زشت است، ولى براى خداوند صفاتِ برتر است و اوست خداوند عزيز و حكيم. نکته ها سؤال: در آيه‌ى 74 همين سوره مى‌خوانيم: «فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثالَ» براى خدا مثال نزنيد، چطور در اين آيه مى‌فرمايد: «وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى‌»؟ پاسخ: مراد از مثال نزدن براى خدا آن است كه خدا را شبيه چيزى مپنداريد و مراد از مَثل اعلى براى خدا، آن است كه بهترين صفات براى خداست. جلد 4 - صفحه 538 پیام ها 1- منشأ همه‌ى زشتى‌ها وبدى‌ها كفر به قيامت است. «لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ» 2- برترين كمالات براى خداست. «لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى‌» 3- زيبايى انسان به ايمان است، هرگاه ايمان برود جرثومه‌ى زشتى‌ها مى‌شود. «لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ» 4- عزّت و قدرت خداوند، همراه حكمت است. «هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»" ‏‏‏‏٠جز۱۴ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَكَ عَلَيْها مِنْ دَابَّةٍ وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ «61» و اگر خداوند مردم را بخاطر ستمشان مؤاخذه و عذاب كند، هيچ جنبنده‌اى را روى آن (زمين) باقى نمى‌گذارد وليكن (سنّت خداوند بر مهلت دادن است و) كيفر آنان را تا زمان معينى به تأخير مى‌اندازد، پس همينكه اجلشان فرا رسد نمى‌توانند نه ساعتى پس و نه ساعتى پيش افكنند. نکته ها گرچه قانون كلّى خداوند، تأخير عذاب است، امّا گاهى خداوند، ستمگران را گوشمالى مى‌دهد تا عبرتى براى ديگران باشد، نظير آنچه بر سر قوم لوط و نوح و ثمود آمد. سؤال: چرا آيه مى‌گويد؛ با گناهِ انسان، همه جنبنده‌ها نابود مى‌شوند!؟ پاسخ: مراد از دابّة در اين آيه، يا فقط انسان‌ها هستند، نظير آيه؛ «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ» «1» و يا بخاطر آن است كه با هلاكت نسل بشر، آنها نيز از بين مى‌روند، زيرا آفرينش آنها براى انسان بوده است. «1». انفال، 22. جلد 4 - صفحه 539 از امام معصوم سؤال شد كه چرا بعضى مردگان، چشمشان باز است و بعضى بسته است؟ حضرت در پاسخ فرمودند: چون آنها كه چشمشان باز بوده فرصت بستن پيدا نكرده‌اند و آنها كه بسته بوده فرصت بازكردن نداشته‌اند. «لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ» خطر و اثر برخى ظلم‌ها، فراگير است و شامل همه جنبنده‌ها از انسان و حيوان مى‌شود، چنانكه مى‌فرمايد: «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً» بترسيد از گناهانى كه آثار شوم آنها تنها دامن ستمگران را نمى‌گيرد. پیام ها 1- كيفر الهى، بر اساس ظلم خود ماست. يُؤاخِذُ اللَّهُ‌ ... بِظُلْمِهِمْ‌ 2- ستم، خانمانسوز است و هستى نسل بشر را تهديد مى‌كند. «بِظُلْمِهِمْ ما تَرَكَ عَلَيْها مِنْ دَابَّةٍ» 3- سنّت خداوند بر مهلت دادن و تأخير كيفر است. «يُؤَخِّرُهُمْ» در كار خداوند، امهال هست، امّا اهمال نيست. كيفر الهى دير و زود دارد، امّا سوخت و سوز ندارد. 4- مهلت خداوند، اجل و سرآمدى دارد. «يُؤَخِّرُهُمْ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى» 5- مهلت خداوند بر اساس لطف او و براى توبه و جبران است، پس به آن مغرور نشويد. وَ لَوْ يُؤاخِذُ ... ما تَرَكَ عَلَيْها مِنْ دَابَّةٍ وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ‌ ... 6- رها بودن و آزاد بودنِ ستمگران در اعمالشان، نشانه‌اى بر حقانيّت آنها نيست. «يُؤَخِّرُهُمْ» 7- اجل انسان قابل تغيير نيست. «لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ» تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 540" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ ما يَكْرَهُونَ وَ تَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنى‌ لا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ النَّارَ وَ أَنَّهُمْ مُفْرَطُونَ «62» ومشركان، آنچه را براى خود نمى‌پسندند براى خدا قرار مى‌دهند و زبانشان به دروغ مى‌گويد كه نيكوتر براى آنان است. حقا كه آتش براى آنان است وآنان (به سوى آن) پيشگامانند. نکته ها اين آيه به همان تفكّر خرافى اشاره دارد كه در چند آيه قبل مطرح شد و آن اينكه مشركان، فرشتگان را دختران خدا مى‌پنداشتند در حالى كه دختر را براى خود مايه‌ى ننگ مى‌شمردند، به پسر افتخار مى‌كردند و آن را نعمتى بهتر از دختر معرّفى مى‌كردند. «وَ تَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنى‌» پیام ها 1- آنچه را براى خود دوست نداريم، براى خدا قرار ندهيم. «يَجْعَلُونَ لِلَّهِ ما يَكْرَهُونَ» 2- انسان گاه چنان دچار خيالات مى‌شود كه تصور مى‌كند، برتر از ديگران است و عاقبتش بهتر از ديگران مى‌باشد. «تَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنى‌» اين افراد در آيات ديگر نيز چنين معرّفى شده‌اند: «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» «1» و «لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى‌ رَبِّي إِنَّ لِي عِنْدَهُ لَلْحُسْنى‌» «2» «1». كهف، 104. «2». فصّلت، 50." ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‌ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «63» به خدا سوگند كه همانا ما به سوى امّت‌هاى پيش از تو (نيز) پيامبرانى فرستاديم، پس شيطان كارهاى (ناپسند) ايشان را برايشان زيبا جلوه داد، پس (آن شيطان) امروز نيز سرپرست آنهاست و براى آنان عذاب دردناكى است. جلد 4 - صفحه 541 نکته ها آيه در مقام تسلّى پيامبر اسلام است كه اى پيامبر از بى‌توجّهى و روى‌گردانى مردم نگران مباش، زيرا همه‌ى پيامبران با اين‌گونه افراد مواجه بوده‌اند. پیام ها 1- آشنايى با تاريخ واقوام گذشته، عامل صبر وتحمّل و درس عبرت است. «أَرْسَلْنا إِلى‌ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ» 2- خداوند، به نام خودش قسم ياد مى‌كند. «تَاللَّهِ» 3- بعثت پيامبران، يك جريان و سنّت الهى بوده است. «أَرْسَلْنا إِلى‌ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ» 4- راه نفوذ شيطان، جلوه دادن و زينت دادن زشتى‌ها و توجيه انحرافات است. «فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ» 5- پذيرفتن جلوه‌هاى شيطان، مقدّمه سلطه‌ى اوست. فَزَيَّنَ‌ ... فَهُوَ وَلِيُّهُمُ‌ 6- ولايت شيطان، لحظه‌اى نيست، او هر روز بدنبال سلطه بر مردم است. «فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ» 7- ولايت و سلطه‌ى شيطان تنها در دنياست و در قيامت كارى به دست او نيست. «فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ «64» وما كتاب (آسمانى قرآن) را بر تو فرو نفرستاديم مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف كرده‌اند براى آنان روشن بيان كنى و (اين كتاب) براى گروهى كه ايمان مى‌آورند مايه‌ى هدايت و رحمت است. پیام ها 1- هدف از نزول قرآن، جدا كردن حقّ از باطل است. ما أَنْزَلْنا ... إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ‌ جلد 4 - صفحه 542 2- سرچشمه‌ى اختلافات، دورى از رهنمودهاى پيامبران است. «لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ» 3- خداوند به واسطه‌ى انبيا اتمام حجّت مى‌كند. «لِتُبَيِّنَ لَهُمُ» 4- قرآن هم كتاب قضاوت بين حقّ و باطل، هم وسيله‌ى ارشاد و هم وسيله دريافت رحمت الهى است. «لِتُبَيِّنَ‌، هُدىً‌، رَحْمَةً» 5- شرط دريافت هدايت و رحمت الهى، آن است كه انسان زمينه سعادت را در خود كور نكرده باشد. «لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As