خلاصه ۱۱
از کتاب #تفسیر_المیزان
🔹صراط مستقیم عبارت میشود از صراطى که در هدایت مردم و رساندنشان بسوى غایت و مقصدشان ، تخلف نکند و صد در صد این اثر خود را به بخشد، همچنانکه خدایتعالى در آیه شریفه : (فاما الذین آمنوا باللّه و اعتصموا به ، فسید خلهم فى رحمة منه و فضل ، و یهدیهم الیه صراطا مستقیما،
و اما آنهائیکه به خدا ایمان آورده و از او خواستند تا حفظشان کند، بزودى خدایشان داخل رحمت خاصى از رحمت هاى خود نموده و بسوى خویش هدایت مى کند، هدایتى که همان صراط مستقیم است )،
آن راهى را که هرگز در هدایت رهرو خود تخلف ننموده ، و دائما بر حال خود باقى است ، صراط مستقیم نامیده .
🔸خداوند سنت و طریقه مستقیم خود را دائمى و غیرقابل تخلف و تغییر معرفى مى کند و نیز در آیه : ((فمن یرد اللّه ان یهدیه ، یشرح صدره للاسلام ، و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقا حرجا، کانما یصعد فى السماء، کذلک یجعل اللّه الرجس على الذین لا یؤ منون ، و هذا صراط ربک مستقیما))، (کسیکه خدایش بخواهد هدایت کند، سینه اش را براى اسلام گشاده مى سازد و کسیکه خدایش بخواهد گمراه کند، سینه اش را تنگ و بى حوصله مى سازد، بطوریکه گوئى بآسمان بالا مى رود، آرى این چنین خداوند پلیدى را بر آنان که ایمان ندارند مسلط مى سازد و این راه مستقیم پروردگار تو است )
🔹طریقه مستقیم خود را غیر مختلف و غیر قابل تخلف معرفى کرده ، ونیز در آیه : (قال هذا صراط على مستقیم ، ان عبادى لیس لک علیهم سلطان ، الا من اتبعک من الغاوین ، فرمود این صراط مستقیم من است و من خود را بدان ملزم کرده ام ، به درستى بندگان من کسانیند، که تو نمى توانى بر آنان تسلط یابى ، مگر آن گمراهى که خودش به اختیار خود پیروى تو را بپذیرد)، سنت و طریقه مستقیم خود را دائمى و غیر قابل تغییر معرفى فرموده و در حقیقت مى خواهد بفرماید: ((فلن تجد لسنة اللّه تبدیلا، و لن تجد لسنة اللّه تحویلا))، (براى سنت خدا نه تبدیلى خواهى یافت و نه دگرگونى )
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۱۲
از کتاب #تفسیر_المیزان
اهدنا (هدایت)
🔹هدایت عبارتست از دلالت و نشان دادن هدف ، به وسیله نشان دادن راه و این خود یک نحو رساندن به هدف است و کار خدا است ، چیزی که هست خدایتعالى سنتش بر این جریان یافته که امور را از مجراى اسباب به جریان اندازد و در مسئله هدایت هم وسیله اى فراهم مى کند، تا مطلوب و هدف براى هر که او بخواهد روشن گشته و بنده اش در مسیر زندگى به هدف نهائى خود برسد.
🔸 این معنا را خداى سبحان بیان نموده ، فرموده : ((فمن یرد اللّه ان یهدیه ، یشرح صدره للاسلام ))،
(خداوند هر که را بخواهد هدایت کند، سینه او را براى اسلام پذیرا نموده و ظرفیت میدهد)،
🔹و نیز فرموده : (ثم تلین جلودهم و قلوبهم الى ذکر اللّه ، ذلک هدى اللّه یهدى به من یشاء، سپس پوست بدن و دلهایشان بسوى یاد خدا نرم میشود و میل مى کند، این هدایت خدا است ، که هر که را بخواهد از آن موهبت برخوردار میسازد).
🔹همانطور که سبیل ها مختلفند، هدایت نیز به اختلاف آنها مختلف میشود، چون هدایت بسوى آن سبیل ها است ، پس براى هر سبیلى هدایتى است ، قبل از آن ، و مختص به آن .
🔸آیه شریفه : (و الذین جاهدوا فینا، لنهدینهم سبلنا، و ان اللّه لمع المحسنین ،
و کسانیکه در ما جهاد مى کنند، ما ایشان را حتما به راه هاى خود هدایت مى کنیم و به درستى خدا با نیکوکاران است )،
نیز به این اختلاف اشاره مى کند، چون فرق است بین اینکه بنده خدا در راه خدا جهاد کند، و بین اینکه در خدا جهاد کند،
در اولى شخص مجاهد سلامت سبیل و از میان برداشتن موانع آن را میخواهد، به خلاف مجاهد در دومى ، که او خود خدا را میخواهد، و رضاى او را مى طلبد و خدا هم هدایت بسوى سبیل را برایش ادامه میدهد، البته سبیلى که او لیاقت و استعدادش را داشته باشد، و همچنین از آن سبیل به سبیلى دیگر، تا آنجا که وى را مختص بذات خود جلت عظمته کند.
🔹صراط مستقیم از آنجائیکه امرى است که در تمامى سبیل هاى مختلف محفوظ میباشد، لذا صحیح است که یک انسان هدایت شده ، باز هم بسوى آن هدایت شود، خدایتعالى او را از صراط بسوى صراط هدایت کند، به این معنا که سبیلى که قبلا بسوى آن هدایتش کرده بوده ، با هدایت بیشترى تکمیل نموده به سبیلى که ما فوق سبیل قبلى است هدایت فرماید.
مزیت اصحاب صراط مستقیم به علم است
🔸مزیت اصحاب صراط مستقیم بر سایرین ، و همچنین مزیت صراط آنان بر سبیل سایرین ، تنها به علم است ، نه عمل ، آنان به مقام پروردگارشان علمى دارند که دیگران ندارند و گر نه در سابق هم گفتیم ، که در سبیل هاى پائین تر صراط مستقیم ، اعمال صالح کامل و بدون نقص نیز هست ، پس وقتى برترى اصحاب صراط مستقیم به عمل نبود، باقى نمى ماند مگر علم و اما اینکه آن علم چه علمى و چگونه علمى است ؟ انشاء اللّه در ذیل آیه : ((انزل من السماء ماء فسالت اودیة بقدرها)) درباره اش بحث خواهیم کرد.
🔹در اینجا تنها مى گوئیم آیه : ((یرفع اللّه الذین آمنوا منکم ، و الذین اوتوا العلم درجات ))، (خدا کسانى از شما را که ایمان دارند و کسانى که علم داده شده اند، به درجاتى بلند مى کند) و همچنین آیه : ((الیه یصعد الکلم الطیب ، و العمل الصالح یرفعه ))،
(کلمه طیب خودش بسوى خدا بالا مى رود و عمل صالح آن را بالا مى برد) به این مزیت اشعار دارد، چون مى رساند آنچه خودش بسوى خدا بالا مى رود، کلمه طیب و علم است ، و اما عمل صالح ، اثرش کمک در بالا رفتن علم است.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۱۳
از کتاب #تفسیر_المیزان
بحث روایتى (شامل روایاتى در ذیل آیات گذشته )
اقسام عبادت
🔹در کتاب کافى از امام صادق (علیه السلام ) روایت آمده ، که در معناى عبادت فرموده اند: عبادت سه جور است ، مردمى هستند که خدا را از ترس عبادت مى کنند، عبادت آنان عبادت بردگان ناتوان است و منشاءش زبونى بردگى است ، مردمى دیگر خداى تبارک و تعالى را به طلب ثوابش عبادت مى کنند، عبادت آنان عبادت اجیران است و منشاء آن علاقه به اجرت است ، مردمى دیگر خداى عز و جل را به خاطر محبتى که به او دارند عبادت مى کنند، عبادت آنان عبادت آزادگان و بهترین عبادت است .
🔹و در نهج البلاغه آمده که مردمى خدا را بدان جهت عبادت مى کنند که به ثوابش رغبت دارند، عبادت آنان عبادت تجارت پیشگان است و خود نوعى تجارت است ، قومى دیگر خدا را از ترس ، بندگى مى کنند، که عبادتشان عبادت بردگان است ، قومى سوم هستند که خدا را از در شکر عبادت مى کنند، که عبادت آنان عبادت آزادگان است .
🔸و در کتاب علل و نیز کتاب مجالس و کتاب خصال ، از امام صادق (علیه السلام ) آمده : که فرمودند:
مردم ، خدا را سه جور عبادت مى کنند، طبقه اى او را به خاطر رغبتى که به ثوابش دارند عبادت مى کنند، که عبادت آنان عبادت حریصان است و منشاء آن طمع است و جمعى دیگر او را از ترس آتش عبادت مى کنند، که عبادت آنان عبادت بردگان و منشاءش زبونى و ترس است ، ولکن من خداى عزوجل را از این جهت عبادت مى کنم ، که دوستش دارم و این عبادت بزرگواران است ، که خدا درباره شان فرموده : ((و هم من فزع یومئذ آمنون ))
(و ایشان در امروز از فزع ایمنند)،
🔸و نیز فرموده : ((قل ان کنتم تحبون اللّه فاتبعونى ، یحببکم اللّه ))،
(بگو: اگر خدا را دوست میدارید پس پیروى من کنید تا خدا هم دوستتان بدارد)، پس هر کس خداى عز و جل را دوست بدارد، خدا هم او را دوست میدارد و هر کس خدا دوستش بدارد، از ایمنان خواهد بود، و این مقامى است مکنون و پوشیده ، که جز پاکان با آن تماس پیدا نمى کنند.
مدلول عبادت آزادگان در هر سه روایت مذکوره به یک معنا است
🔹 مؤ لف : از بیانیکه در گذشته گذشت ، معناى این سه روایت روشن میشود و اگر عبادت احرار و آزاد مردان را گاهى به شکر و گاهى دیگر به حب ، توصیف کردند، از این جهت است که برگشت هر دو به یکى است ، چون شکر عبارت است از اینکه نعمت ولى نعمت را در جایش مصرف کنى و شکر عبادت به این است که از روى محبت انجام شود و تنها براى خود خدا صورت بگیرد، نه منافع شخصى و یا دفع ضرر شخصى ، بلکه خدا را عبادت کنى ، بدان جهت که خدا است ، یعنى به ذات خود جامع تمامى صفات جمال و جلال است و او چون جمیل بالذات است ، ذاتا محبوب است ، یعنى خودش دوست داشتنى است ، نه اینکه چون ثواب میدهد و یا عقاب را بر میدارد؟ مگر محبت جز میل به جمال و مجذوب شدن در برابر آن چیز دیگرى است ؟.
🔸پس برگشت اینکه بگوئیم : خدا معبود است ، چون خدا است و یا چون جمیل و محبوب است و یا چون ولى نعمت است و شکرش واجب است ، همه به یک معنا است .
🔹و از طرق عامه از امام صادق علیه السلام روایت شده که در تفسیر آیه (ایاک نعبد) الخ ، فرموده : یعنى ، ما از تو غیر تو را نمیخواهیم ، و عبادتت در عوض چیزى نمى کنیم ، آنطور که جاهلان به خیال خود تو را عبادت مى کنند، در حالى که در دل به یاد همه چیز هستند جز تو.
🔸مؤ لف : این روایت به نکته اى اشاره مى کند، که قبلا از آیات مورد بحث استفاده کردیم ، که معناى عبادت ، حضور و اخلاص است ، چون عبادت به منظور ثواب و یا دفع عذاب ، با خلوص و حضور منافات دارد.
🔹 از امام صادق علیه السلام روایتى آمده ، که در ضمن آن فرمود: هر کس معتقد باشد که خدا به صفت عبادت میشود، نه به ادراک ، اعتقاد خود را به خدائى حوالت داده که غایب است و کسیکه معتقد باشد که پروردگار متعال به صفت موصوفش عبادت میشود، توحید را باطل کرده ، چون صفت ، غیر موصوف است ، و کسیکه معتقد باشد که موصوف ، منسوب به صفت عبادت میشود، خداى کبیر را کوچک و صغیر شمرده است ، پس مردم ، خدا را آنطور که هست نمیتوانند اندازه گیرى کنند.
🔸و در کتاب معانى ، از امام صادق علیه السلام روایت آورده ، که در معناى جمله : (اهدنا الصراط المستقیم فرموده : خدایا ما را به لزوم طریقى ارشاد فرما، که به محبت تو و به بهشتت منتهى میشود و از اینکه پیروى هواهاى خود کنیم و در نتیجه هلاک گردیم ، جلو مى گیرد و نیز نمى گذارد آراء خود را اخذ کنیم و در نتیجه نابود شویم .
🔹نیز در معانى از على علیه السلام روایت آورده ، که درباره آیه نامبرده فرمود: یعنى خدایا! توفیق خودت را که ما تاکنون به وسیله آن تو را اطاعت کردیم ، درباره ما ادامه بده ، تا در روزگار آینده مان نیز همچنان تو را اطاعت کنیم .
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۱۵
از کتاب #تفسیر_المیزان
#سوره_حمد و ابتدای #سوره_بقره
🔹اگر مى بینیم که در شاءن نزول آیات ، روایاتى آمده ، که مثلا میگویند: فلان آیه بعد از فلان جریان نازل شد و یا فلان آیات درباره فلان شخص یا فلان واقعه نازل شده ، بارى نباید حکم آیه را مخصوص آن واقعه و آن شخص بدانیم ، چون اگر اینطور فکر کنیم ، باید بعد از انقضاء آن واقعه و یا مرگ آن شخص ، حکم آیه قرآن نیز ساقط شود و حال آنکه حکم آیه مطلق است و وقتى براى حکم نامبرده تعلیل مى آورد، علت آنرا مطلق ذکر مى کند.
🔹مثلا اگر در حق افرادى از مؤ منین مدحى مى کند یا از عده اى از غیر مؤ منین مذمتى کرده ، مدح و ذم خود را به صفات پسندیده و ناپسند آنان تعلیل کرده و فرموده : اگر آن دسته را مدح کرده ایم ، به خاطر تقوى و یا فلان فضیلت است و اگر این دسته را مذمت کرده ایم ، به خاطر فلان رذیلت است و پر واضح است که تا آخر دهر، هر کسى داراى آن فضیلت باشد، مشمول حکم آن آیه است و هر کسى داراى این رذیلت باشد، حکم این آیه شامل حالش مى شود.
🔸 و نیز قرآن کریم خودش صریحا بر این معنا دلالت نموده ، مى فرماید:
((یهدى به اللّه من اتبع رضوانه ))،
خدا با این قرآن کسى را هدایت مى کند، که پیرو خوشنودى خدا باشد)،
و نیز فرموده : ((و انه لکتاب عزیز، لا یاتیه الباطل من بین یدیه ، و لا من خلفه ))،
(و اینکه قرآن کتابى است عزیز، که نه در عصر نزول ، باطل در آن رخنه مى کند، و نه در اعصار بعد)،
و نیز فرموده : (انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون ، بدرستى که ما قرآن را نازل کردیم ، و بطور قطع خود ما آنرا حفظ خواهیم کرد).
🔹سوره بقره مشتمل بر دویست و هشتاد و شش آیه است
آیات 1 5
✨بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
الم (1)
ذَلِک الْکتَب لا رَیْب فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ(2)
الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصلَوةَ وَ ممَّا رَزَقْنَهُمْ یُنفِقُونَ(3)
وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بمَا أُنزِلَ إِلَیْک وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِک وَ بِالاَخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ(4)
أُولَئک عَلى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُولَئک هُمُ الْمُفْلِحُونَ(5)
ترجمه آیات
🔸به نام خدائى آغاز مى کنم که بر همه موجودات رحمتى عمومى و بر نیکان از بندگانش رحمتى خاص دارد الف - لام - میم (1)
این کتاب که در آن هیچ نقطه ابهامى نیست راهنماى کسانى است که تقواى فطرى خود را دارند(2)
آنها که به عالم غیب ایمان دارند و با نماز که بهترین مظهر عبودیت است خدا را عبادت و با زکاة که بهترین خدمت به نوع است وظائف اجتماعى خود را انجام میدهند(3)
و همانهائى که با آنچه بر تو نازل شده و بدانچه قبل از تو نازل شده ایمان و به آخرت یقین دارند(4)
چنین کسان بر طریق هدایتى از پروردگار خویش و هم ایشان تنها رستگارانند(5)
بیان آیات
🔹از آنجائیکه این سوره به تدریج و بطور متفرق نازل شده ، نمى توان غرض واحدى که مورد نظر همه آیاتش باشد در آن یافت ، تنها مى توان گفت : که قسمت عمده آن از یک غرض واحد و چشم گیر خبر مى دهد و آن عبارتست از بیان این حقیقت که عبادت حقیقى خداى سبحان به این است که بنده او به تمامى کتابهائی که او به منظور هدایت وى و بوسیله انبیائش نازل کرده ، ایمان داشته باشد و میان این وحى و آن وحى ، این کتاب و آن کتاب ، این رسول و آن رسول ، فرقى نگذارد.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۱۶
از کتاب #تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
🔹الف - لام - میم گفتار پیرامون حروف بریده ای که در اول بعضى از سوره هاى قرآن آمده ، انشاءاللّه در ابتداى سوره شورى ، از نظر خواننده خواهد گذشت و همچنین گفتار در معناى هدایت بودن و کتاب بودن قرآن مى آید.
🔸 هدى للمتقین ، الذین یؤ منون ...
متقین عبارتند از مؤ منین ، چون تقوى از اوصاف خاصه طبقه معینى از مؤ منین نیست و اینطور نیست که تقوى صفت مرتبه اى از مراتب ایمان باشد، که دارندگان مرتبه پائین تر، مؤ من بى تقوى باشند و در نتیجه تقوى مانند احسان و اخبات و خلوص ، یکى از مقامات ایمان باشد، بلکه صفتى است که با تمامى مراتب ایمان جمع میشود، مگر آنکه ایمان ، ایمان واقعى نباشد.
🔹دلیل این مدعا این است :
خدایتعالى دنبال این کلمه ، یعنى کلمه (متقین )، وقتى اوصاف آن را بیان مى کند، از میانه طبقات مؤ منین ، با آن همه اختلاف که در طبقات آنان است ، طبقه معینى را مورد نظر قرار نمیدهد و طورى متقین را توصیف نمیکند که شامل طبقه معینى شود.
🔸و در این آیات نوزده گانه که حال مؤ منین و کفار و منافقین را بیان مى کند، از اوصاف معرف تقوى ، تنها پنج صفت را ذکر مى کند و آن عبارتست از:
ایمان بغیب ،
اقامه نماز،
انفاق از آنچه خداى سبحان روزى کرده ،
ایمان به آنچه بر انبیاء خود نازل فرموده ،
به تحصیل یقین به آخرت ،
🔹و دارندگان این پنج صفت را به این خصوصیت توصیف کرده :
چنین کسانى بر طریق هدایت الهى و داراى آن هستند.
🔸متقین داراى دو هدایتند همچنان که کفار و منافقین در دو ضلالت مى باشند
و این طرز بیان به خوبى مى فهماند که نامبردگان به خاطر اینکه از ناحیه خداى سبحان هدایت شده اند، داراى این پنج صفت کریمه گشته اند،
ساده تر اینکه ایشان متقى و (داراى پنج صفت نامبرده نشده اند)، مگر به هدایتى از خدایتعالى ،
🔹آنگاه کتاب خود را چنین معرفى مى کند:
که هدایت همین متقین است ، لا ریب فیه هدى للمتقین پس مى فهمیم که هدایت کتاب ، غیر آن هدایتى است که اوصاف نامبرده را در پى داشت و نیز مى فهمیم که متقین ، داراى دو هدایتند، یک هدایت اولى که به خاطر آن متقى شدند و یک هدایت دومى که خداى سبحان به پاس تقوایشان به ایشان کرامت فرمود.
🔸آنوقت مقابله بین متقین که گفتیم داراى دو هدایتند، با کفار و منافقین درست میشود، چون کفار هم داراى دو ضلالت و منافقین داراى دو کورى هستند، یکى ضلالت و کورى اول ، که باعث اوصاف خبیثه آنان از کفر و نفاق و غیره شد، دوم ضلالت و کورى اى که ضلالت و کورى اولشان را بیشتر کرد، اولى را به خود آنان نسبت داد و دومى را به خودش ، که به عنوان مجازات دچار ضلالت و کورى بیشتریشان کرد،
🔹 و در خصوص کفار فرمود:
ختم اللّه على قلوبهم ، و على سمعهم و على ابصارهم غشاوة
غشاوت را به خود آنان نسبت داد و مهر زدن بر دلهاشان را به خودش .
🔸همچنانکه در آیات بعد درباره منافقین مى فرماید:
فى قلوبهم مرض فزادهم اللّه مرضا
مرض اولى را به خود منافقین نسبت میدهد، و مرض دومى ایشان را به خودش ، به همان معنائى که از آیه یضل به کثیرا، و یهدى به کثیرا، و ما یضل به الا الفاسقین
(خدا با این قرآنش بسیاری را گمراه و بسیارى را هدایت مى کند و با آن گمراه نمیکند مگر فاسقان را، آنهائى را که قبل از برخورد با قرآن فاسق بوده اند)،
و آیه : ((فلما زاغوا ازاغ اللّه قلوبهم ))،
(وقتى خودشان از راه راست منحرف شوند، خدا هم دلهاشان را منحرف مى کند) استفاده میشود.
🔹هدایت اول متقین از سلامت فطرت و هدایت دوم از ناحیه قرآن و فرع بر هدایت اول است
و کوتاه سخن آنکه : متقین میان دو هدایت واقعند، همچنانکه کفار و منافقین میانه دو ضلالت قرار گرفته اند، و هر سه طبقه از دو خصیصه خود، یکى را یعنى اولى را خودشان داشته اند و دومى را خداوند به عنوان جزا بر اولیشان اضافه کرده است .
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
هدایت شده از انتظار
36.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خلاصه ۱۷
از کتاب #تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
🔹 چون هدایت دومى متقین به وسیله قرآن صورت مى گیرد، معلوم میشود هدایت اولى قبل از قرآن بوده و علت آن سلامت فطرت بوده است (و اما اینکه چرا بعضى فطرتشان سالم است و بعضى نا سالم و آیا علت تامه آن وراثت و خوبى و بدى پدر و مادر و شیر و امثال آنها است و یا علت تامه اش خود انسان است ؟ در پاسخ میگوئیم هیچیک از اینها علت تامه نیست ، ولى همه آنها به مقدار اقتضاء اثر دارد. مترجم ).
🔸این وجدانى همه ما است که اگر فطرت کسى سالم باشد، ممکن نیست که به این حقیقت اعتراف نکند، که من موجود محتاجم و احتیاجم به چیزى است که خارج از ذات خودم است و همچنین غیر من تمامى موجودات و آنچه که به تصور و وهم یا عقل درآید، محتاج به امرى هستند خارج از ذاتشان و آن امر و آن چیز، امرى است که سلسله همه حوائج بدو منتهى میشود.
حقایقى که شخص سلیم الفطره به آنها ایمان مى آورد
🔹پس شخصی که سلامت فطرت داشته باشد خواه ناخواه ایمان به موجودى غایب از حس خودش دارد: موجودی که هستى خودش و هستى همه عالم ، مستند به آن موجود است .
🔸شخص سلیم الفطره بعد از آنکه به چنین موجودى غیبى ایمان آورد و اعتراف کرد، فکر مى کند که این مبداء که حتى دقیقه اى از دقائق از حوائج موجودات غافل نمیماند، و براى هر موجودى آنچنان سرپرستى دارد که گوئى غیر از آن دیگر مخلوقى ندارد، چگونه ممکن است از هدایت بندگانش غافل بماند، و راه نجات از اعمال مهلک و اخلاق مهلک را به آنان ننماید؟
🔹همین سئوالى که از خود مى کند و سئوالات دیگرى که از آن زائیده میشود سر از مسئله توحید و نبوت و معاد در مى آورد و در نتیجه خود را ملزم میداند که در برابر آن مبدء یکتا خضوع کند چون خالق و رب او و رب همه عالم است و نیز خود را ملزم میداند که در جستجوى هدایت او برآید و وقتى به هدایت او رسید، آنچه در وسع او هست از مال و جاه و علم و فضیلت همه را در راه احیاء آن هدایت و نشر آن دین به کار بندد، و این همان نماز و انفاق است ، اما نه نماز و زکاة قرآن ، چون گفتار ما درباره شخص سلیم الفطره اى است که اینها را در فطرت خود مى یابد، بلکه نماز و زکاتی که فطرتش بگردنش مى اندازد، و او هم از فطرتش مى پذیرد.
🔸از اینجا معلوم شد که این پنج صفتى که خدایتعالى آنها را زمینه هدایت قرآنى خود قرار داده ، صفاتى است که فطرت سالم در آدمى ایجاد مى کند، و در آیات مورد بحث به دارندگان چنین فطرتى وعده میدهد که به زودى به وسیله قرآنش ایشان را هدایت مى کند، البته هدایتى زائد بر هدایت فطرتشان ، پس اعمال پنج گانه نامبرده ، متوسط میان دو هدایتند، هدایتى سابق بر آن اعمال ، و هدایتى لاحق به آنها، و اعتقاد صادق و اعمال صالح میان دو هدایت واسطه اند، به طوریکه اگر بعد از هدایت فطرت ، آن اعتقاد و آن اعمال نباشد، هدایت دومى دست نمى دهد.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۱۸
از کتاب #تفسیر_المیزان
آیاتى دال بر اینکه هدایت دومى از ناحیه خدا وقوع بر هدایت اولى است
🔹((یثبت اللّه الذین آمنوا بالقول الثابت ، فى الحیوه الدنیا و فى الآخرة ))،
(خدا کسانى را که ایمان آوردند، به قول ثابت در حیاة دنیا و در آخرت پا بر جا مى کند، و خلاصه آنچنانشان را آنچنان تر میسازد)،
پس معلوم میشود به قول معروف چشمه باید از خودش آب داشته باشد، تا با لایه روبى زیادترش کرد (مترجم )
✨ ((یا ایها الذین آمنوا اتقوا اللّه و آمنوا برسوله ، یوتکم کفلین من رحمتة و یجعل لکم نورا تمشون به ))،
(اى کسانیکه ایمان آورده اید. از خدا بترسید و به رسول او ایمان بیاورید، تا خدا از رحمتش دو برابر به شما بدهد و برایتان نورى قرار دهد، تا با آن نور مشى کنید)
فراموش نشود که فرمود: اى کسانیکه ایمان آورده اید، ایمان بیاورید، معلوم مى شود ایمان اولى فطرى است ، و ایمان دومى به رسول و به کتاب او است . مترجم .
✨ان تنصروا اللّه ینصرکم و یثبت اقدامکم ،
اگر خدا را یارى کنید، خدا یاریتان مى کند، و ایمانتان را قوى مى سازد)،
معلوم مى شود یارى کردن دین خدا که همان هدایت اولى است سبب مى شود ثبات قدم را، که خود هدایت دومى و زائد بر اولى است ).
✨و اللّه لا یهدى القوم الفاسقین
(خدا مردم تبهکار را هدایت نمى کند)،
پس معلوم میشود انحراف از هدایت اولى ، که همان تبه کارى باشد، باعث محرومیت از هدایت خدا مى گردد، و از این قبیل آیاتى دیگر.
🔸و مسئله ضلالت کفار و منافقین ، عینا مانند هدایت متقین ، داراى دو مرحله است ، یکى از ناحیه خود مردم و یکى به عنوان مجازات از ناحیه خدا، که انشاء اللّه بزودى بیانش خواهد آمد.
🔹و در آیات مورد بحث به حیاة دیگرى اشاره شده ، که انسانها در آن حیاة زندگى را از سر مى گیرند، حیاتى است که فعلا پنهان است ، و نسبت به حیاة دنیا جنبه باطن را دارد نسبت به ظاهر، حیاتى است که زندگى انسان به وسیله آن حیاة در همین دنیا و بعد از مردن و در بعث و قیامت یکسره مى شود، و در بین ، مرگى ، و انعدامى فاصله نمى گردد،
🔸همچنانکه فرمود: ((او من کان میتا فاحییناه ، و جعلنا له نورا، یمشى به فى الناس ، کمن مثله فى الظلمات لیس بخارج منها؟))
(آیا کسى که مرده و بى جان بود، او را زنده کردیم ، و برایش نورى قرار دادیم ، تا با آن در میانه مردم آمد و شد کرد، مثل کسى است که در ظلمتها قرار دارد، و بیرون شدنى برایش نیست ؟)
که انشاء اللّه بزودى بحث ما پیرامون این زندگى خواهد آمد.
معنى ایمان
🔸((یؤ منون )): ایمان ، عبارتست از جایگیر شدن اعتقاد در قلب ، و این کلمه از ماده (ء - م - ن ) اشتقاق یافته ، کانه شخص با ایمان ، به کسى که بدرستى و راستى و پاکى وى اعتقاد پیدا کرده ، امنیت مى دهد، یعنى آنچنان دلگرمى و اطمینان مى دهد که هرگز در اعتقاد خودش دچار شک و تردید نمى شود، چون آفت اعتقاد و ضد آن شک و تردید است .
اشاره به مراتب ایمان
🔹و ایمان همانطور که قبلا هم گفتیم ، معنائى است داراى مراتبى بسیار چون اذعان و اعتقاد، گاهى به خود چیزى پیدا میشود و تنها اثر وجود آن چیز بر آن اعتقاد مترتب میشود، و گاهى از این شدیدتر است ، به طوریکه به پاره اى لوازم آن نیز متعلق مى گردد و گاهى از این نیز شدیدتر میشود، و به همه لوازم آن متعلق میشود، و از همین جا نتیجه مى گیریم : که مؤ منین هم در اعتقادشان به غیب ، و به خداى حاضر و ناظر، و به روز جزاى او، در یک طبقه نیستند، بلکه طبقات مختلفى دارند.
معنى غیب و ایمان به غیب
🔸((بالغیب )): کلمه غیب بر خلاف شهادت ، عبارتست از چیزیکه در تحت حس و درک آدمى قرار ندارد، و آن عبارتست از خداى سبحان ، و آیات کبراى او، که همه از حواس ما غایبند، و یکى از آنها وحى است ، که در جمله و الذین آمنوا بما انزل الیک و ما انزل من قبلک ... به آن اشاره فرموده .
🔹پس مراد از ایمان به غیب در مقابل ایمان به وحى ، و ایمان به آخرت ، عبارتست از ایمان به خداى تعالى ، و در نتیجه در این چند آیه به ایمان به همه اصول سه گانه دین اشاره شده است ، و قرآن کریم همواره اصرار و تاکید دارد در اینکه بندگان خدا نظر خود را منحصر در محسوسات و مادیات نکنند، و ایشان را تحریک مى کند باینکه : از عقل سلیم و لب خالص پیروى کنند.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۱۹
از کتاب #تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
و بالاخره هم یوقنون
🔹قبلا اعتقاد راسخ به توحید و نبوت را به کلمه ایمان تعبیر آورد و در این جمله اعتقاد راسخ به خصوص به آخرت را به ایقان تعبیر کرده و این بدان جهت است که به لازمه یقین ، که عبارتست از فراموش نکردن آخرت ، نیز اشاره کرده باشد، چون بسیار میشود انسان نسبت به چیزى ایمان دارد و هیچ شکى در آن ندارد، اما پاره اى از لوازم آن را فراموش مى کند، و در نتیجه عملى منافى با ایمانش انجام میدهد،
🔸 به خلاف یقین که دیگر با فراموشى نمیسازد، و ممکن نیست انسان ، عالم و مؤ من به روز حساب باشد و همواره آن روز را در خاطر داشته و به یاد آن باشد، به یاد روزى باشد که در آن روز به حساب کوچک و بزرگ اعمالش مى رسند، و در عین حال پاره اى گناهان را مرتکب شود، چنین کسى نه تنها مرتکب گناه نمیشود، بلکه از ترس ، به قرق گاههاى خدا نزدیک هم نمى گردد.
🔹همچنانکه خدایتعالى درباره آنان فرموده : ((و لا تتبع الهوى ، فیضلک عن سبیل اللّه ، ان الذین یضلون عن سبیل اللّه ، لهم عذاب شدید، بما نسوا یوم الحساب ))،
(خواهش نفس را پیروى مکن ، که تو را از راه خدا گمراه مى کند، کسانیکه از راه خد ا گمراه میشوند، عذابى شدید دارند، به خاطر اینکه روز حساب را فراموش کردند)،
🔸و فهمانید که ضلالت از راه خدا تنها به خاطر فراموشى روز حساب است و بدین جهت در آیات مورد بحث فرمود:
و بالاخرة هم یوقنون
چون به یاد آخرت بودن و بدان یقین داشتن ، تقوى را نتیجه میدهد.
اولئک على هدى من ربهم
🔹هدایت همه اش از خداى سبحان است و هیچ قسمى از آن به هیچ کس نسبت داده نمیشود، مگر به طریق مجاز گوئى که بحث مفصلش انشاء اللّه بزودى خواهد آمد.
🔸 در جمله مورد بحث ، مؤ منین را به هدایت توصیف کرده و در موردى دیگر هدایت را این طور تعریف کرده که :
((فمن یرد اللّه ان یهدیه ))، (یشرح صدره ،
یعنى کسى را که خدا بخواهد هدایت کند سینه اش را گشاده میسازد)
و گشادگى سینه ، به معناى وسعت آن است ، وسعتى که هر تنگى و تنگ نظرى و بخل را از آن دور میسازد و چون در جاى دیگر فرموده :
((و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون ))،
(کسیکه او را از بخل درونى حفظ کرده باشند چنین کسانى از رستگارانند)،
لذا مى بینیم در آخر آیه مورد بحث هم نامى از رستگارى برده ، مى فرماید:
اولئک على هدى من ربهم و اولئک هم المفلحون
بحث روایتی
🔹در کتاب معانى الاخبار از امام صادق علیه السلام روایت آمده ، که در ذیل آیه : الذین یومنون بالغیب فرموده :
یعنى (کسیکه ایمان به قیام قائم علیه السلام داشته باشد، و آن را حق بداند).
مؤ لف : این معنا در غیر این روایت نیز آمده ، ولى این روایات همه از باب تطبیق کلى بر مصداق بارز آنست .
🔸و در تفسیر عیاشى از امام صادق علیه السلام روایت شده که در ذیل جمله :
و ممّا رزقناهم ینفقون فرموده :
یعنى از آنچه ما به ایشان تعلیم کرده ایم ، به دیگران تعلیم مى کنند و علم را گسترش میدهند.
🔹و نیز در کتاب معانى الاخبار از آنجناب ، و در ذیل همان جمله روایت آمده ، که فرمود: یعنى از آنچه ما به ایشان تعلیم داده ایم به دیگران داده ، علم را گسترش میدهند، و از آنچه از قرآن به ایشان آموختیم ، تلاوت مى کنند.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۲۰
از کتاب #تفسیر_المیزان
آیات 6 و 7 #سوره_بقره
✨إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَ أَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ(6)
✨خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصرِهِمْ غِشوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ(7)
ترجمه آیات
✨کسانى که کافر شدند برایشان یکسان است چه ایشان را اندرز بکنى و چه اندرز نکنى ایمان نخواهند آورد (6)
✨خدا بر دلهاشان مهر زده و بر گوش و چشمهاشان پرده ایست و ایشان عذابى عظیم دارند.(7)
🔹مراد از ((الذین کفروا)) کدام دسته از کفارند؟
اینان کسانى هستند که کفر در دلهاشان ریشه کرده و انکار حق در قلوبشان جاى گیر گشته ، به دلیل اینکه در وصف حالشان مى فرماید:
انذار کردنت و نکردنت بر ایشان یکسان است ، معلوم است کسی که کفر و جحودش سطحى است ، در اثر انذار و اندرز، دست از کفر و جحودش بر میدارد، و کسیکه انذار و عدم آن به حالش یکسان است ، معلوم است که کفر و جحود در دلش ریشه دار گشته .
🔸اما اینکه منظور از این کفار کدام دسته از کفارند؟ احتمال مى رود منظور، صنادید و سردمداران مشرکین قریش و بزرگان مکه باشند، آنهائیکه در امر دین عناد و لجاجت به خرج داده، در دشمنى با دین خدا از هیچ کوشش و کارشکنى کوتاهى نکردند، تا آنجا که خدایتعالى در جنگ بدر و سایر غزوات تا آخرین نفرشان را هلاک کرد.
🔹مؤ ید این احتمال تعبیر (یکسان است چه ایشان را انذار بکنى و چه نکنى ) است ، چون اگر بخواهیم مورد گفتگوى در این جمله را همه طبقات کفار بدانیم ، ملتزم به این شده ایم که باب هدایت به کلى مسدود است و اصلا آمدن پیامبر اسلام سودى به حال هیچ کافرى ندارد، و حال آنکه قرآن کریم به بانگ بلند بر خلاف این گواهى میدهد.
🔸علاوه بر اینکه این تعبیر در دو جاى قرآن آمده ، یکى اینجا و یکى در سوره یس و سوره یس در مکه و سوره بقره در اوائل هجرت و قبل از جنگ بدر نازل شد، پس به نظر قریب مى رسد که مراد همان کفار مکه باشند، و اصلا در هر جاى قرآن که تعبیر ((الذین کفروا)) آمده ، مراد کفار مکه اند، که در اوائل بعثت با دعوت دینى مخالفت مى کردند، مگر آنکه قرینه اى در کلام باشد، که خلاف آن را برساند، نظیر تعبیر به ((الذین آمنوا))، که به زودى خواهیم گفت : هر جا در قرآن مطلق و بدون قرینه آمده باشد، مراد از آن مسلمانان مکه ، یعنى دسته اول از مسلمین است ، که به چنین خطابى تشریفى اختصاص یافته اند، مگر آنکه قرینه اى در کلام ، خلاف آن را اثبات کند.
✨ختم اللّه على قلوبهم ، و على سمعهم
در این جمله سیاق تغییر یافته ، یعنى در اول ، مهر بر دلها زدن را به خودش نسبت داده ، ولى پرده بر گوش و چشم داشتن را به خود کفار نسبت داده و فرموده :
خدا مهر بر دلهاشان زده و بر گوشها و چشمهایشان پرده است و این اختلاف در تعبیر مى فهماند که یک مرتبه از کفر از ناحیه خودشان بوده و آن این مقدار بوده که زیر بار حق نمى رفته اند و یک مرتبه شدیدترى را خدا به عنوان مجازات بر دلهاشان افکنده ،
🔸پس اعمال آنان در وسط دو حجاب قرار دارد، یکى حجاب خودشان و یکى حجاب خدا، و به زودى پاره اى مطالب دیگر درباره این فراز در ذیل آیه : ((ان اللّه لا یستحیى ان یضرب مثلا))، خواهد آمد انشاءاللّه تعالى .
🔹این را هم ناگفته نگذاریم که کفر، مانند ایمان صفتى است که قابل شدت و ضعف است و مراتبى مختلف و آثارى متفاوت دارد، همانطور که ایمان اینطور است .
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii