eitaa logo
تفسیر حکمتها
203 دنبال‌کننده
7 عکس
1 ویدیو
0 فایل
شرح و تفسیر مختصری از حکمتهای نهج البلاغه ارتباط با ادمین @gomnamj شما میتوانید کلیه فعالیتهای کانون مبشران آسمانی را کانال زیر دنبال کنید 👇 @mobasheran_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 🌺 🍃🌺 🌺 🍃 🌺 🍃🌺 🌺 حکمت1️⃣5️⃣4️⃣ ♦️شرح و تفسیر ✅ چه بهتر محبت از دو سر باشد 🌺 امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه درباره دو موضوع هشدار مى دهد، مى فرمايد: «اظهار بى ميلى به كسى كه به تو علاقه مند است سبب كاستى بهره تو در دوستى او است و اظهار ميل تو به كسى كه به تو بى اعتناست سبب خوارى تو خواهد شد» 🌹اين يك واقعيت مسلم است كه اگر انسانى به ما اظهار محبت كند و ما به او بى اعتنايى كنيم خود را از دوستى و محبت و كمك هاى احتمالى او در مشكلات محروم ساخته ايم و به اين ترتيب بهره كمى برده ايم. انسان عاقل و هشيار كسى است كه دست هاى افراد لايقى را كه به عنوان دوستى به سوى او دراز مى شود بفشارد و روزبه روز بر دوستان خود بيفزايد چراكه مشكلات زندگى به قدرى زياد است كه انسان به تنهايى از عهده حل آن ها برنمى آيد ولى اگر دوستان فراوانى داشته باشد آن ها مى توانند به حل مشكلات او كمك كنند 🌺ضرب المثلى در فارسى هست كه مى گويند: براى كسى بمير كه براى تو تب كند. ولى آن كس كه محبتى ندارد و دست دوستى دراز نمى كند و احساسى در او وجود ندارد، به سراغ او رفتن اشتباه و خطاست. با ما همراه باشد با نشر📚 و ورود به 🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha
🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🍃 حکمت2️⃣5️⃣4️⃣ ✅معيار شناخت فقر و غنا (اعتقادى، اقتصادى ) الْغِنَى وَالْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللّهِ. امام(عليه السلام) فرمود: غنا وفقر آن گاه آشكار مى شود كه اعمال (انسان ها) به پيشگاه خدا عرضه شود. با ما همراه باشد با نشر📚 و ورود به 🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha
🍃 🌺 🍃🌺 🌺 🍃 🌺 🍃🌺 🌺 حکمت2️⃣5️⃣4️⃣ ♦️شرح و تفسیر ✅غنا و فقر حقيقى 🌺 امام(عليه السلام) در اين گفتار كوتاه و حكيمانه اشاره به نكته مهمى درباره حقيقت فقر و غنا كرده، مى فرمايد: «غنا و فقر آن گاه آشكار مى شود كه اعمال (انسان ها) بر خدا عرضه شود» 🌹حقيقت غنا بى نيازى و حقيقت فقر نيازمندى است ولى مى دانيم كه اين دو عنوان گاه جنبه مادى دارد و گاه جنبه معنوى. جنبه مادى آن نيز شاخه هايى دارد: غنا ازنظر مال و ثروت، غنا ازنظر مقام و جاه و جلال و غنا ازنظر علوم و دانش هاى مادى. تمام اين انواع غناى مادى، زودگذر و زوال پذير و ناپايدار است و به فرض كه در زمان حيات انسان اين سرمايه هاى مادى موجود باشد در پايان عمر از همه آن ها جدا مى شود 🌺 ولى غناى معنوى كه آن هم شاخه هاى متعدد دارد امرى است پايدار كه در دنيا و برزخ و آخرت با اوست. غنا از نظر علم و عرفان، غنا ازنظر صفات برجسته انسانى و غنا ازنظر كارهاى خير و خدمات بشرى كه آثار همه اين ها در قيامت آشكار مى گردد. 🌹امام(عليه السلام) در واقع اشاره به همين نكته مى كند كه به هنگام حضور همگان در عرصه محشر و در پيشگاه عدل خداوند، آن جا معلوم مى شود چه كسى غنى است و چه كسى فقير. آن ها كه ميزان اعمالشان سنگين و نامه اعمالشان پر از حسنات و خالى از سيئات است 🌺 اغنياى حقيقى هستند. اما آن ها كه كفه ترازوى حسناتشان سبك و نامه اعمالشان سياه است فقراى واقعى مى باشند. چنين اغنيايى به بهشت برين هدايت مى شوند كه در آن جا هركدام مالك عرصه هايى هستند كه گاه از تمام اين دنيا وسيع تر و گسترده تر است با آن همه نعمت هاى بى نظير. با ما همراه باشد با نشر📚 و ورود به 🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha
🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🍃 حکمت3️⃣5️⃣4️⃣ ✅علل انحراف زبير (تاريخى، سياسى ) مَا زَالَ الزُّبَيْرُ رَجُلاً مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ حَتَّى نَشَأَ ابْنُهُ الْمَشْؤُومُ عَبْدُاللّهِ. امام(عليه السلام) فرمود: زبير همواره از ما اهل بيت (و از ياران خاص ما) بود تا آن كه فرزند شومش عبدالله نشو و نما كرد (و پدر را گمراه ساخت). با ما همراه باشد با نشر📚 و ورود به 🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha
🍃 🌺 🍃🌺 🌺 🍃 🌺 🍃🌺 🌺 حکمت3️⃣5️⃣4️⃣ ♦️شرح و تفسیر ✅پسر شوم زبير! 🌺به هر حال امام(عليه السلام) در اين گفتار پرمعناى خود مى فرمايد: «زبير همواره از ما اهل بيت (و از ياران خاص ما) بود تا آن كه فرزند شومش عبدالله نشو و نمو كرد (و پدر را گمراه ساخت)»; 🌹نكته زبير و عبدالله بن زبير زبير، فرزند عوام و مادرش صفيه، عمه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) بود. در نوجوانى، اسلام را پذيرفت و از افرادى بود كه زود اسلام را پذيرفتند. او مرد شجاعى بود و در جنگ هاى اسلامى شجاعت خود را نشان داد. 🌺او در زمان خليفه دوم جزء شوراى شش نفرى او بود و جالب اين كه در آن شورا به على(عليه السلام)رأى داد و در جريان سقيفه نيز از مدافعان على(عليه السلام) بود ولى مع الأسف زندگى او پايان خوبى نداشت چراكه بعد از خلافت ظاهرى اميرمؤمنان على(عليه السلام) 🌹 براثر حسادت و جاه طلبى و تحريك معاويه و وسوسه هاى طلحه و همچنين فرزندش عبدالله، بيعت خود را با على(عليه السلام)شكست و در جنگ جمل حاضر شد. اما پيش از آغاز جنگ با نصايح على(عليه السلام) به اشتباه خود پى برد و از جنگ كناره گيرى كرد و مردى به نام ابن جرموز او را در يكى از بيابان هاى اطراف بصره به قتل رسانيد و هنگامى كه اين خبر به على(عليه السلام)رسيد به شدّت ناراحت شد و بر عاقبت سوء او تأسف خورد. 🌺قرآن مجيد نيز در اين زمينه هشدار داده است آن جا كه مى فرمايد: «(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلاَ أَوْلاَدُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللهِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ); اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نكند! و كسانى كه چنين كنند، زيان كاران اند!». با ما همراه باشد با نشر📚 و ورود به 🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha
🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🍃 حکمت4️⃣5️⃣4️⃣ ✅راه غرور زدايى (اعتقادى، علمى ) مَا لاِبْنِ آدَمَ وَالْفَخْرِ: أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ، وَآخِرُهُ جِيفَةٌ، وَلاَ يَرْزُقُ نَفْسَهُ، وَلاَ يَدْفَعُ حَتْفَهُ. امام(عليه السلام) فرمود: انسان را با تكبر چه كار؟ در آغاز، نطفه بى ارزشى بود و سرانجام مردارى (گنديده) است. نمى تواند خود را روزى دهد و نه مرگ را از خود دور سازد. با ما همراه باشد با نشر📚 و ورود به 🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha
🍃 🌺 🍃🌺 🌺 🍃 🌺 🍃🌺 🌺 حکمت4️⃣5️⃣4️⃣ ♦️شرح و تفسیر ✅با اين حال تكبّر چرا؟ 🌟 امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اش به متكبران فخرفروش هشدار مى دهد كه به گذشته و آينده خود بنگرند و اين صفت رذيله را از خود دور سازند، مى فرمايد: «انسان را با تكبر چه كار؟ در آغاز، نطفه بى ارزشى است و سرانجام مردارى (گنديده). نمى تواند خود را روزى دهد و نه مرگ را از خود دور سازد» شك نيست كه انسان امتيازات فراوانى دارد و نسبت به مخلوقات ديگر برتر است و بسيارى از انسان ها امتيازات ويژه اى ازنظر مال و ثروت و جاه و مقام و شرافت خانوادگى و قدرت جسمانى بر ديگران دارند ولى اين امتيازات دليل بر آن نمى شود كه انسان موقعيت خود را فراموش كند و به اين و آن فخر بفروشد و به خويشتن ببالد و گرفتار صفت رذيله اى شود كه مردم را از او و او را از خدا دور سازد. 🌟 امام(عليه السلام) روى چهار نكته براى اثبات كوچكى و حقارت متكبران فخرفروش تأكيد مى كند،نخست روى آغاز آفرينش انسان تكيه مى نمايد كه نطفه اى است كوچك و ناچيز كه بسيارى از افراد از آن اظهار تنفر مى كنند و در پايانش هنگامى كه از دنيا مى رود چند ساعت بعد تبديل به جيفه گنديده اى مى شود. آيا اين امور باعث افتخار و تكبر است؟ سپس به بيرون وجود او نظر افكنده، مى فرمايد: توان اين را ندارد كه خود را روزى دهد و نيز مرگ را از خود دور سازد. البته ممكن است انسان براى تحصيل روزى، زراعت و دامدارى و تجارت داشته باشد ولى اگر خشكسالى شود يا آفتى در زراعت و دام ها بيفتد همه سرمايه او بر باد مى رود. يك طوفان يا آتش سوزى ممكن است مال التجاره او را نابود سازد و به تعبير ديگر تمام اين موارد از سوى خداوند روزى بخش است. انسان آن را جابه جا مى كند و از آن بهره مى گيرد. پس هرگز روزى دهنده خويش نيست. مرگ را هم از طريق درمان بيمارى ها و رعايت بهداشت ممكن است بتوان چند صباحى به تأخير انداخت ولى چنين نيست كه مرگ انسان در اختيار خودش باشد. به خصوص مرگ هاى پيش بينى نشده كه ناگهان دامان انسان را از دورن يا برون وجودش مى گيرد و به جهان ديگر مى فرستد. با ما همراه باشد با نشر📚 و ورود به 🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha
🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🍃 حکمت5️⃣5️⃣4️⃣ ✅راه شناخت بزرگترین شاعر وَسُئِلَ مَنْ أَشْعَرُ الشُّعَرَاءِ، فَقَالَ عَلَیهِ السَّلَام: إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ يَجْرُوا فِي حَلْبَة تُعْرَفُ الْغَايَةُ عِنْدَ قَصَبَتِهَا، فَإِنْ كَانَ وَ لاَبُدَّ فَالْمَلِكُ الضِّلِّيلُ (يريد امرؤ القيس). از امام(عليه السلام) پرسيدند: برترينِ شعراى عرب كيست؟ امام(عليه السلام) فرمود: شاعران همه یک روش نداشتند و در یک میدان به مسابقه نپرداختند تا پیشگام آن ها مشخص شود و اگر ناگزیر باید به این سوال پاسخخ داد باید گفت: برترین آن ها همان سلطان گمراه بود. منظور امام(عليه السلام) امرؤ القيس، شاعر معروف عرب است (كه امام(عليه السلام) او را بر همه ازنظر قدرت شعرى مقدم شمرد هرچند اشعار او محتواى جالبى ندارد). با ما همراه باشد با نشر📚 و ورود به 🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha
🍃 🌺 🍃🌺 🌺 🍃 🌺 🍃🌺 🌺 حکمت5️⃣5️⃣4️⃣ ♦️شرح و تفسیر ✅برترين شعراى عرب همان گونه كه بعداً اشاره خواهيم كرد در يكى از شب هاى ماه مبارك رمضان كه امام(عليه السلام) مجلس اطعامى براى مؤمنان فراهم كرده بود سخن از شعر و شاعران به ميان آمد. بعضى از حاضران از امام(عليه السلام) پرسيدند: برترينِ شعراى عرب كيست؟ امام(عليه السلام) در يك جواب كوتاه حكيمانه فرمود: «شاعران همه يك روش نداشتند و در يك ميدان به مسابقه نپرداختند تا پيشگام آن ها مشخص شود و اگر ناگزير بايد به اين سؤال پاسخ داد بايد گفت: او همان سلطان گمراه بود». منظور امام(عليه السلام) امرؤ القيس، شاعر معروف عرب است (كه امام(عليه السلام) او را بر همه ازنظر قدرت شعرى مقدم شمرد هرچند اشعار او محتواى جالبى ندارد)» به هر حال گفتار امام(عليه السلام) به خوبى نشان مى دهد كه نه تنها آن حضرت در فن خطابه سرآمد بود بلكه در شناسايى اشعار شاعران نيز آگاهى فراوان داشت و ديوانى از آن حضرت امروز در دست ماست كه البته اصالت آن ثابت نيست و يا حداقل بخشى از اشعار آن مشكوك است. مرحوم آيت الله استاد مطهرى در كتابش به نام سيرى در نهج البلاغه تحت عنوان «شاهكارها» به شرح اين كلام حكيمانه امام(عليه السلام)پرداخته و در ابتدا سخنى درباره شعراى فارسى زبان دارد، مى گويد: در زبان فارسى شاهكارهايى وجود دارد: در غزل عرفانى، غزل عادى، پند و اندرز، تمثيلات روحى و عرفانى، حماسه، قصيده و غيره، ولى چنانكه مى دانيم هيچ يك از شعراى ما كه شهرت جهانى دارند در همه اين رشته ها نتوانسته اند شاهكار به وجود آورند. شهرت و هنر حافظ در غزل عرفانى، سعدى در پند و اندرز و غزل معمولى، فردوسى در حماسه، مولوى در تمثيلات و نازك انديشى هاى روحى و معنوى، خيام در بدبينى فلسفى و نظامى در چيز ديگر است، و به همين جهت نمى توان آن ها را با هم مقايسه كرد و ميانشان ترجيح قائل شد. حداكثر اين است كه گفته شود هركدام از اين ها در رشته خود مقام اول را واجد است. هريك از اين نوابغ اگر احياناً از رشته اى كه در آن استعداد داشته اند خارج شده اند، تفاوت فاحشى ميان دو نوع سخن آن ها ملاحظه شده است. شعراى عرب نيز، چه در دوره جاهليت و چه در دوره اسلام، چنين اند. مقايسه كردن دو شخص يا دو چيز با هم در صورتى ميسر است كه وجه اشتراك زيادى داشته باشند. هرگز نمى توان گفت كه فلان طبيب داناتر است يا فلان مهندس راه و ساختمان، فلان عالم نحوى برجسته تر است يا فلان فقيه و فيلسوف. شاعران نيز گرچه همه شاعر بودند ولى مسيرهاى بسيار مختلفى را مى پيمودند. ولى امام(عليه السلام) بعد از ذكر اين نكته براى اين كه سؤال كنندگان را بى پاسخ نگذارد اشاره به امرؤ القيس فرمود كه در مجموع، شاعرى بسيار قوى و صاحب قريحه فوق العاده شعرى بود. هرچند زندگانى اش آلوده به انواع فجايع بود و از آن جا كه شاهزاده بود و بعد از پدرش جاى او را گرفت امام(عليه السلام) به عنوان «الملك الضليل; پادشاه گمراه» همان لقبى كه در عرب بعد از اسلام مشهور بود از او ياد فرمود. 🔰نكته ها 1. شأن ورود اين گفتار حكيمانه در بعضى از كتب، شأن ورودى براى اين سخن حكيمانه ذكر شده است و آن اين كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) شب هاى ماه رمضان گروهى از مؤمنان را دعوت مى كرد و با افطار از آن ها پذيرايى مى نمود ولى با آن ها غذا نمى خورد (ظاهراً علتش اين بود كه غذاى امام(عليه السلام)غذاى ساده ترى بود) هنگامى كه مراسم افطار پايان مى گرفت براى آن ها خطبه مى خواند و موعظه مى كرد. شبى از شب ها هنگامى كه غذا مى خوردند سخن از شعرا به ميان آمد. هنگامى كه از غذا خوردن فارغ شدند امام (عليه السلام) براى آن ها خطبه اى خواند و در ضمن خطبه اش چنين فرمود: بدانيد ملاك كار شما دين است و مايه نگهدارى شما تقواست، زينت شما ادب و حافظ آبروى شما علم است». سپس امام(عليه السلام) رو به ابوالاسود كرد و فرمود: درباره چه موضوعى بحث مى كرديد؟ (گفتگويشان درباره مقايسه شاعران با يكديگر بود) آنگاه فرمود: بگو ببينم كدام يك از شاعران تواناتر است؟ عرض كرد: اى اميرمؤمنان! ابوداود ايادى. (و بعضى از اشعار آن را به عنوان گواه ذكر كرد). امام(عليه السلام) فرمود: چنين نيست. عرض كردند: چه كسى در نظر شما از ديگران برتر است؟ امام(عليه السلام)فرمود:
اگر براى آن ها ميدان مسابقه اى تهيه مى شد و همگى در آن مسابقه واحد شركت مى كردند تا به هدف برسند مى دانستيم كدام يك از آن ها تواناترند». سپس افزود: ولى اگر بنا شود انتخابى صورت گيرد برترين آن ها كسى است كه نه به دليل علاقه (به مالى) شعر سروده و نه از ترس كسى». عرض كردند: اى اميرمؤمنان! او چه كسى بود؟ فرمود: پادشاه گمراه و مجروح. عرض كردند: اى اميرمؤمنان! منظور امرؤ القيس است؟ فرمود: آرى منظورم هموست. سپس سخن حاضران و امام(عليه السلام) پيرامون شب قدر بود. اين كه امام(عليه السلام) امرؤ القيس را به عنوان ذو القروح (صاحب جراحت ها) معرفى مى كند بعضى گفته اند كه به دليل زخم هايى است كه در جنگ ها بر بدن او نشست و بعضى گفته اند: به دليل اين است كه در پايان عمرش گرفتار آبله شد و با همان بيمارى از دنيا رفت و بعضى گفته اند: به دليل لباس زهرآگينى بود كه براى او فرستادند، هنگامى كه پوشيد بدن او مجروح شد و از دنيا رفت. 🔰 2. امرؤ القيس كيست؟ در نام اصلى او اختلاف كرده اند ولى معروف به حُندُج و پدرش حِجر كندى بود. او از شعراى معروف زمان جاهليت بود. تولد او را سال پانصد ميلادى و مرگ او را سال پانصد و چهل نوشته اند (هفتاد سال قبل از بعثت). پدرش بر قبيله بنى اسد و قطفان حكومت مى كرد و هنگامى كه كشته شد او براى گرفتن انتقام خون پدر و به دست آوردن مقامش قيام كرد. از مخالفانش شكست خورد و از قيصر روم مدد خواست. قيصر او را گرامى داشت و حكومت فلسطين را به او سپرد و در پايان عمرش همان گونه كه در بالا اشاره كرديم به عقيده بعضى با مرض آبله از دنيا رفت. او در كودكى به لهو و لعب مشغول بود و با ولگردان و دزدان عرب معاشرت داشت. هنگامى كه پدرش باخبر شد او را از اين كار بازداشت ولى او نپذيرفت. ازاين رو او را به منطقه اى در حضرموت تبعيد كرد كه وطن پدران و عشيره او بود در حالى كه بيست سال داشت. پنج سال در آن جا اقامت كرد سپس با ياران خود به سوى قبيله هاى عرب رفت و پيوسته به شرب خمر و لهو و لعب مشغول بود تا زمانى كه بنى اسد بر پدرش شوريدند و او را كشتند. اين خبر هنگامى كه امرؤالقيس مشغول نوشيدن شراب بود به او رسيد. گفت: خدا رحمت كند پدرم را، در كوچكى مرا رها كرد و در بزرگى انتقام خونش را به گردن من انداخت. امروز مستم ولى فردا مستى وجود ندارد. امروز شراب است و فردا امر و فرمان. بعد قيام كرد تا انتقام خون پدرش را از بنى اسد بگيرد. اما چيزى نگذشت كه يارانش از اطراف او پراكنده شدند و ناچار به پادشاه روم پناه برد. او هم حكومت فلسطين را به وى واگذار كرد. امرؤالقيس هنگامى كه به سوى فلسطين مى رفت به انقُره (آنكارا) رسيد. در جسمش زخم هايى پديدار شد. ناچار در آن جا متوقف گشت و چيزى نگذشت كه از دنيا رفت. در اين كه او چه دينى داشت در ميان دانشمندان گفتگوست ولى شايد صحيح اين باشد كه او عقيده مَزدَك را داشت. 3🔰. تمسك امام(عليه السلام) به اشعار پرمعناى عرب در نامه ها و خطبه هاى نهج البلاغه گاه امام(عليه السلام)به اشعارى از شعراى نامدار تمسك مى جويد كه در نوع خود كم نظير است. با ما همراه باشد با نشر📚 و ورود به 🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha
🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🍃 حکمت6️⃣5️⃣4️⃣ ✅بهاى جان آدمى أَلاَ حُرٌّ يَدَعُ هذِهِ اللُّمَاظَةَ لاَِهْلِهَا؟ إِنَّهُ لَيْسَ لاَِنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلاَّ الْجَنَّةَ، فَلاَ تَبِيعُوهَا إِلاَّ بِهَا. امام(عليه السلام) فرمود: آيا آزادمردى پيدا نمى شود كه اين ته مانده غذا را به اهلش واگذارد؟ بدانيد وجود شما بهايى جز بهشت ندارد آن را به چيزى جز بهشت نفروشيد. با ما همراه باشد با نشر📚 و ورود به 🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha
🍃 🌺 🍃🌺 🌺 🍃 🌺 🍃🌺 🌺 حکمت6️⃣5️⃣4️⃣ ♦️شرح و تفسیر ✅تنها بهاى وجود انسان ⚜️امام(عليه السلام) با تعبير گويايى اشاره به بى ارزش بودن مواهب مادى و دنيوى و پرارزش بودن وجود انسان مى فرمايد: «آيا آزادمردى پيدا نمى شود كه اين ته مانده غذا را به اهلش واگذارد؟ بدانيد وجود شما بهايى جز بهشت ندارد آن را به چيزى جز بهشت نفروشيد» 💠«لماظه» به معنى باقى مانده غذا در دهان است كه انسان پس از فروبردن لقمه با زبان خود آن را از اطراف دهان جمع مى كند و فرو مى برد و گاه زبانش را بر لب ها مى كشد كه اگر چيزى از غذا مانده آن را نيز جمع كند، و اين تشبيه بسيار گويايى است كه امام(عليه السلام)درمورد بى ارزش بودن مواهب مادى دنيا فرموده است. اشاره به اين كه اقوام زيادى به اين دنيا آمده اند و از مواهب آن بهره برده اند و غذاهاى آن را خورده اند گويا ته مانده آن به شما رسيده است، اصل آن ارزشى نداشته تا چه رسد به ته مانده آن. 💠تعبير به «حر» اشاره به اين دارد كه تنها آزادگان مى توانند خود را از قيد و بند دنياى مادى رها سازند ولى آن ها كه اسير شهوات و زرق و برق ها هستند هرگز نمى توانند به آسانى خود را از عشق به دنيا رها سازند و براى رسيدن به آن دست به هر كارى مى زنند. 💠 تعبير «لاهلها» (براى اهل دنيا) اشاره به اين است كه افراد كوته فكر و بى همتى هستند كه گوهر گران بهاى روح و جان انسانى را به متاعى قليل و مال و مقام بى ارزش مى فروشند; دنيا را براى آن ها واگذارند. شك نيست كه هرگز منظور امام(عليه السلام) ترك سعى و تلاش براى زندگانى آبرومندانه و كفاف و عفاف نيست چراكه بدون چنين زندگى اى انسان حريت و آزادى ندارد و ناچار مى شود تن به ذلت وابستگى به ديگران بدهد و همچنين جوامع فقير و نيازمند كه همواره وابسته و ذليل در چنگال ديگران اند بلكه منظور غرق شدن در مواهب مادى و فروختن شرافت انسانى خود براى به دست آوردن مال و مقام دنياست. 💠آن گاه امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن و براى تكميل آن مى فرمايد: به يقين براى وجود و جان شما بهايى جز بهشت وجود ندارد آن را به غير بهشت نفروشيد. بهشت يعنى كانون رحمت الهى، آن جا كه همه مواهب مادى و معنوى جمع است و زشتى هاى دنيا و آسيب هايش به آن جا راه ندارد بهشت يعنى كانون رضا و خشنودى پروردگار، مركز پاكان و نيكان و عالمان و مجاهدان و شهيدان گران قدر. بهشت يعنى محلى كه پذيرايى كنندگانش فرشتگان والامقام الهى هستند و همنشينانش انبيا و اولياى الهى. بهشت يعنى پيوستن به ابديت قرب خداوند و بهره گيرى از انواع جمال و جلال پروردگار. بهشت يعنى جايى كه حتى يك كلام ركيك بر زبان كسى جارى نمى شود آرى وجود انسان آن چنان پرارزش است كه اگر تمام دنياى مادى را بخواهيم با آن موازنه كنيم برابرى ندارد. با ما همراه باشد با نشر📚 و ورود به 🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha