🍃 🌺 🍃🌺
🌺 🍃 🌺
🍃🌺
🌺
حکمت5️⃣5️⃣4️⃣
♦️شرح و تفسیر
✅برترين شعراى عرب
همان گونه كه بعداً اشاره خواهيم كرد در يكى از شب هاى ماه مبارك رمضان كه امام(عليه السلام) مجلس اطعامى براى مؤمنان فراهم كرده بود سخن از شعر و شاعران به ميان آمد. بعضى از حاضران از امام(عليه السلام) پرسيدند: برترينِ شعراى عرب كيست؟
امام(عليه السلام) در يك جواب كوتاه حكيمانه فرمود: «شاعران همه يك روش نداشتند و در يك ميدان به مسابقه نپرداختند تا پيشگام آن ها مشخص شود و اگر ناگزير بايد به اين سؤال پاسخ داد بايد گفت: او همان سلطان گمراه بود». منظور امام(عليه السلام) امرؤ القيس، شاعر معروف عرب است (كه امام(عليه السلام) او را بر همه ازنظر قدرت شعرى مقدم شمرد هرچند اشعار او محتواى جالبى ندارد)»
به هر حال گفتار امام(عليه السلام) به خوبى نشان مى دهد كه نه تنها آن حضرت در فن خطابه سرآمد بود بلكه در شناسايى اشعار شاعران نيز آگاهى فراوان داشت و ديوانى از آن حضرت امروز در دست ماست كه البته اصالت آن ثابت نيست و يا حداقل بخشى از اشعار آن مشكوك است. مرحوم آيت الله استاد مطهرى در كتابش به نام سيرى در نهج البلاغه تحت عنوان «شاهكارها» به شرح اين كلام حكيمانه امام(عليه السلام)پرداخته و در ابتدا سخنى درباره شعراى فارسى زبان دارد، مى گويد: در زبان فارسى شاهكارهايى وجود دارد: در غزل عرفانى، غزل عادى، پند و اندرز، تمثيلات روحى و عرفانى، حماسه، قصيده و غيره، ولى چنانكه مى دانيم هيچ يك از شعراى ما كه شهرت جهانى دارند در همه اين رشته ها نتوانسته اند شاهكار به وجود آورند. شهرت و هنر حافظ در غزل عرفانى، سعدى در پند و اندرز و غزل معمولى، فردوسى در حماسه، مولوى در تمثيلات و نازك انديشى هاى روحى و معنوى، خيام در بدبينى فلسفى و نظامى در چيز ديگر است، و به همين جهت نمى توان آن ها را با هم مقايسه كرد و ميانشان ترجيح قائل شد. حداكثر اين است كه گفته شود هركدام از اين ها در رشته خود مقام اول را واجد است. هريك از اين نوابغ اگر احياناً از رشته اى كه در آن استعداد داشته اند خارج شده اند، تفاوت فاحشى ميان دو نوع سخن آن ها ملاحظه شده است. شعراى عرب نيز، چه در دوره جاهليت و چه در دوره اسلام، چنين اند.
مقايسه كردن دو شخص يا دو چيز با هم در صورتى ميسر است كه وجه اشتراك زيادى داشته باشند. هرگز نمى توان گفت كه فلان طبيب داناتر است يا فلان مهندس راه و ساختمان، فلان عالم نحوى برجسته تر است يا فلان فقيه و فيلسوف. شاعران نيز گرچه همه شاعر بودند ولى مسيرهاى بسيار مختلفى را مى پيمودند.
ولى امام(عليه السلام) بعد از ذكر اين نكته براى اين كه سؤال كنندگان را بى پاسخ نگذارد اشاره به امرؤ القيس فرمود كه در مجموع، شاعرى بسيار قوى و صاحب قريحه فوق العاده شعرى بود. هرچند زندگانى اش آلوده به انواع فجايع بود و از آن جا كه شاهزاده بود و بعد از پدرش جاى او را گرفت امام(عليه السلام) به عنوان «الملك الضليل; پادشاه گمراه» همان لقبى كه در عرب بعد از اسلام مشهور بود از او ياد فرمود.
🔰نكته ها 1. شأن ورود اين گفتار حكيمانه در بعضى از كتب، شأن ورودى براى اين سخن حكيمانه ذكر شده است و آن اين كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) شب هاى ماه رمضان گروهى از مؤمنان را دعوت مى كرد و با افطار از آن ها پذيرايى مى نمود ولى با آن ها غذا نمى خورد (ظاهراً علتش اين بود كه غذاى امام(عليه السلام)غذاى ساده ترى بود) هنگامى كه مراسم افطار پايان مى گرفت براى آن ها خطبه مى خواند و موعظه مى كرد. شبى از شب ها هنگامى كه غذا مى خوردند سخن از شعرا به ميان آمد. هنگامى كه از غذا خوردن فارغ شدند امام (عليه السلام) براى آن ها خطبه اى خواند و در ضمن خطبه اش چنين فرمود:
بدانيد ملاك كار شما دين است و مايه نگهدارى شما تقواست، زينت شما ادب و حافظ آبروى شما علم است». سپس امام(عليه السلام) رو به ابوالاسود كرد و فرمود: درباره چه موضوعى بحث مى كرديد؟ (گفتگويشان درباره مقايسه شاعران با يكديگر بود) آنگاه فرمود: بگو ببينم كدام يك از شاعران تواناتر است؟ عرض كرد: اى اميرمؤمنان! ابوداود ايادى. (و بعضى از اشعار آن را به عنوان گواه ذكر كرد). امام(عليه السلام) فرمود: چنين نيست. عرض كردند: چه كسى در نظر شما از ديگران برتر است؟ امام(عليه السلام)فرمود:
اگر براى آن ها ميدان مسابقه اى تهيه مى شد و همگى در آن مسابقه واحد شركت مى كردند تا به هدف برسند مى دانستيم كدام يك از آن ها تواناترند». سپس افزود: ولى اگر بنا شود انتخابى صورت گيرد برترين آن ها كسى است كه نه به دليل علاقه (به مالى) شعر سروده و نه از ترس كسى». عرض كردند: اى اميرمؤمنان! او چه كسى بود؟ فرمود: پادشاه گمراه و مجروح. عرض كردند: اى اميرمؤمنان! منظور امرؤ القيس است؟ فرمود: آرى منظورم هموست. سپس سخن حاضران و امام(عليه السلام) پيرامون شب قدر بود. اين كه امام(عليه السلام) امرؤ القيس را به عنوان ذو القروح (صاحب جراحت ها) معرفى مى كند بعضى گفته اند كه به دليل زخم هايى است كه در جنگ ها بر بدن او نشست و بعضى گفته اند: به دليل اين است كه در پايان عمرش گرفتار آبله شد و با همان بيمارى از دنيا رفت و بعضى گفته اند: به دليل لباس زهرآگينى بود كه براى او فرستادند، هنگامى كه پوشيد بدن او مجروح شد و از دنيا رفت.
🔰 2. امرؤ القيس كيست؟ در نام اصلى او اختلاف كرده اند ولى معروف به حُندُج و پدرش حِجر كندى بود. او از شعراى معروف زمان جاهليت بود. تولد او را سال پانصد ميلادى و مرگ او را سال پانصد و چهل نوشته اند (هفتاد سال قبل از بعثت). پدرش بر قبيله بنى اسد و قطفان حكومت مى كرد و هنگامى كه كشته شد او براى گرفتن انتقام خون پدر و به دست آوردن مقامش قيام كرد. از مخالفانش شكست خورد و از قيصر روم مدد خواست. قيصر او را گرامى داشت و حكومت فلسطين را به او سپرد و در پايان عمرش همان گونه كه در بالا اشاره كرديم به عقيده بعضى با مرض آبله از دنيا رفت. او در كودكى به لهو و لعب مشغول بود و با ولگردان و دزدان عرب معاشرت داشت. هنگامى كه پدرش باخبر شد او را از اين كار بازداشت ولى او نپذيرفت. ازاين رو او را به منطقه اى در حضرموت تبعيد كرد كه وطن پدران و عشيره او بود در حالى كه بيست سال داشت. پنج سال در آن جا اقامت كرد سپس با ياران خود به سوى قبيله هاى عرب رفت و پيوسته به شرب خمر و لهو و لعب مشغول بود تا زمانى كه بنى اسد بر پدرش شوريدند و او را كشتند. اين خبر هنگامى كه امرؤالقيس مشغول نوشيدن شراب بود به او رسيد. گفت: خدا رحمت كند پدرم را، در كوچكى مرا رها كرد و در بزرگى انتقام خونش را به گردن من انداخت. امروز مستم ولى فردا مستى وجود ندارد. امروز شراب است و فردا امر و فرمان. بعد قيام كرد تا انتقام خون پدرش را از بنى اسد بگيرد. اما چيزى نگذشت كه يارانش از اطراف او پراكنده شدند و ناچار به پادشاه روم پناه برد. او هم حكومت فلسطين را به وى واگذار كرد. امرؤالقيس هنگامى كه به سوى فلسطين مى رفت به انقُره (آنكارا) رسيد. در جسمش زخم هايى پديدار شد. ناچار در آن جا متوقف گشت و چيزى نگذشت كه از دنيا رفت. در اين كه او چه دينى داشت در ميان دانشمندان گفتگوست ولى شايد صحيح اين باشد كه او عقيده مَزدَك را داشت.
3🔰. تمسك امام(عليه السلام) به اشعار پرمعناى عرب در نامه ها و خطبه هاى نهج البلاغه گاه امام(عليه السلام)به اشعارى از شعراى نامدار تمسك مى جويد كه در نوع خود كم نظير است.
#حکمت455
با ما همراه باشد با نشر📚 #نهج_البلاغه
و ورود به #تفسیر_حکمت_ها
🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha
🍃 🌹 🍃
🌹 🍃
🍃
حکمت6️⃣5️⃣4️⃣
✅بهاى جان آدمى
أَلاَ حُرٌّ يَدَعُ هذِهِ اللُّمَاظَةَ لاَِهْلِهَا؟ إِنَّهُ لَيْسَ لاَِنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلاَّ الْجَنَّةَ، فَلاَ تَبِيعُوهَا إِلاَّ بِهَا.
امام(عليه السلام) فرمود: آيا آزادمردى پيدا نمى شود كه اين ته مانده غذا را به اهلش واگذارد؟ بدانيد وجود شما بهايى جز بهشت ندارد آن را به چيزى جز بهشت نفروشيد.
#حکمت456
با ما همراه باشد با نشر📚 #نهج_البلاغه
و ورود به #تفسیر_حکمت_ها
🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha
🍃 🌺 🍃🌺
🌺 🍃 🌺
🍃🌺
🌺
حکمت6️⃣5️⃣4️⃣
♦️شرح و تفسیر
✅تنها بهاى وجود انسان
⚜️امام(عليه السلام) با تعبير گويايى اشاره به بى ارزش بودن مواهب مادى و دنيوى و پرارزش بودن وجود انسان مى فرمايد: «آيا آزادمردى پيدا نمى شود كه اين ته مانده غذا را به اهلش واگذارد؟ بدانيد وجود شما بهايى جز بهشت ندارد آن را به چيزى جز بهشت نفروشيد»
💠«لماظه» به معنى باقى مانده غذا در دهان است كه انسان پس از فروبردن لقمه با زبان خود آن را از اطراف دهان جمع مى كند و فرو مى برد و گاه زبانش را بر لب ها مى كشد كه اگر چيزى از غذا مانده آن را نيز جمع كند، و اين تشبيه بسيار گويايى است كه امام(عليه السلام)درمورد بى ارزش بودن مواهب مادى دنيا فرموده است. اشاره به اين كه اقوام زيادى به اين دنيا آمده اند و از مواهب آن بهره برده اند و غذاهاى آن را خورده اند گويا ته مانده آن به شما رسيده است، اصل آن ارزشى نداشته تا چه رسد به ته مانده آن.
💠تعبير به «حر» اشاره به اين دارد كه تنها آزادگان مى توانند خود را از قيد و بند دنياى مادى رها سازند ولى آن ها كه اسير شهوات و زرق و برق ها هستند هرگز نمى توانند به آسانى خود را از عشق به دنيا رها سازند و براى رسيدن به آن دست به هر كارى مى زنند.
💠 تعبير «لاهلها» (براى اهل دنيا) اشاره به اين است كه افراد كوته فكر و بى همتى هستند كه گوهر گران بهاى روح و جان انسانى را به متاعى قليل و مال و مقام بى ارزش مى فروشند; دنيا را براى آن ها واگذارند. شك نيست كه هرگز منظور امام(عليه السلام) ترك سعى و تلاش براى زندگانى آبرومندانه و كفاف و عفاف نيست چراكه بدون چنين زندگى اى انسان حريت و آزادى ندارد و ناچار مى شود تن به ذلت وابستگى به ديگران بدهد و همچنين جوامع فقير و نيازمند كه همواره وابسته و ذليل در چنگال ديگران اند بلكه منظور غرق شدن در مواهب مادى و فروختن شرافت انسانى خود براى به دست آوردن مال و مقام دنياست.
💠آن گاه امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن و براى تكميل آن مى فرمايد: به يقين براى وجود و جان شما بهايى جز بهشت وجود ندارد آن را به غير بهشت نفروشيد. بهشت يعنى كانون رحمت الهى، آن جا كه همه مواهب مادى و معنوى جمع است و زشتى هاى دنيا و آسيب هايش به آن جا راه ندارد بهشت يعنى كانون رضا و خشنودى پروردگار، مركز پاكان و نيكان و عالمان و مجاهدان و شهيدان گران قدر. بهشت يعنى محلى كه پذيرايى كنندگانش فرشتگان والامقام الهى هستند و همنشينانش انبيا و اولياى الهى. بهشت يعنى پيوستن به ابديت قرب خداوند و بهره گيرى از انواع جمال و جلال پروردگار. بهشت يعنى جايى كه حتى يك كلام ركيك بر زبان كسى جارى نمى شود آرى وجود انسان آن چنان پرارزش است كه اگر تمام دنياى مادى را بخواهيم با آن موازنه كنيم برابرى ندارد.
#حکمت456
با ما همراه باشد با نشر📚 #نهج_البلاغه
و ورود به #تفسیر_حکمت_ها
🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha
🍃 🌹 🍃
🌹 🍃
🍃
حکمت7️⃣5️⃣4️⃣
✅تشنگان مال و علم
مَنْهُومَانِ لاَ يَشْبَعَانِ: طَالِبُ عِلْم وَ طَالِبُ دُنْيَا.
امام(عليه السلام) فرمود: دو گرسنه اند كه هرگز سير نمى شوند: طالب علم و طالب دنيا.
#حکمت457
با ما همراه باشد با نشر📚 #نهج_البلاغه
و ورود به #تفسیر_حکمت_ها
🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha
🍃 🌺 🍃🌺
🌺 🍃 🌺
🍃🌺
🌺
حکمت7️⃣5️⃣4️⃣
♦️شرح و تفسیر
✅دو كس هرگز سير نمى شوند
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به دو گروه اشاره مى كند كه هرگز سير نمى شوند، مى فرمايد: «دو شخصِ گرسنه اند كه هرگز سير نمى شوند: طالب علم و طالب دنيا»
واژه «منهوم»به معناى سيرى ناپذير بودن و اشتهاى شديد به چيزى داشتن است. منهوم به معناى كسى است كه اين گونه شده است. اما اين كه طالبان علم هرگز از طلب علم سير نمى شوند به اين دليل است كه
🌀 اولاً علم، حد و مرزى ندارد و به فرموده قرآن.و در جاى ديگر تمام معلومات انسان را در مقابل مجهولات، ناچيز مى شمارد و در مورد علم خداوند و حقايق جهان هستى و اگر همه درختان روى زمين قلم شود، و دريا براى آن مركّب گردد، و هفت درياچه به آن افزوده شود، اين ها همه تمام مى شود ولى كلمات خدا پايان نمى گيرد; خداوند عزيز و حكيم است».
🌀ثانياً علم، نشاط آور است، روح را صيقل مى دهد و در واقع غذاى اصلى روح آدمى است و به همين دليل طالبان علم هرگز از علم سير نمى شوند بلكه هر مرحله اى را كه طى كنند خواهان مرحله بالاترى هستند. اين سخن معروف است كه بعضى از بزرگان در عين محروميت مادى هنگامى كه بعضى از مسائل پيچيده علمى را مى گشودند به قدرى لذت مى بردند كه مى گفتند: كجا هستند پادشاهان و شاهزادگان كه ببينند چنين لذتى از كه ما مى بريم». نيز در زمان هاى گذشته بسيارى از دانشمندان تن به مسافرت هاى طولانى مى دادند كه بسيار مشكل آفرين بود تا محضر بعضى از اساتيد را درك كنند و حتى گاه به يك روايت از روايات معصومين(عليهم السلام) برسند. و اما طالبان دنيا نيز در عشق به دنيا و زرقوبرق و مواهب مادى آن آنقدر حرص و ولع دارند كه با هيچ چيز سير نمى شوند .
#حکمت457
با ما همراه باشد با نشر📚 #نهج_البلاغه
و ورود به #تفسیر_حکمت_ها
🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha
🍃 🌹 🍃
🌹 🍃
🍃
حکمت8️⃣5️⃣4️⃣
✅نشانه هاى ایمان
الإِيمَانُ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَيْثُ يَضُرُّكَ، عَلَى الْكَذِبِ حَيْثُ يَنْفَعُكَ، وَ أَلاَّ يَكُونَ فِي حَدِيثِكَ فَضْلٌ عَنْ عَمَلِكَ، وَ أَنْ تَتَّقِي، اللّهَ فِي حَدِيثِ غَيْرِكَ.
امام عليه السلام فرمود: ايمان آن است كه راست گويى را در آن جا كه به زيان توست بر دروغ گويى در آن جا كه به سود توست مقدم دارى و اين كه گفتارت بيش از عملت نباشد و به هنگام سخن گفتن درباره ديگران تقواى الهى را پيشه كنى.
#حکمت458
با ما همراه باشد با نشر📚 #نهج_البلاغه
و ورود به #تفسیر_حکمت_ها
🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha
🍃 🌺 🍃🌺
🌺 🍃 🌺
🍃🌺
🌺
حکمت8️⃣5️⃣4️⃣
♦️شرح و تفسیر
✅حقيقت ايمان
⚜️امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه حقيقت ايمان را در ضمن سه چيز كه از مظاهر ايمان به خدا هستند بيان كرده است: نخست مى فرمايد: «ايمان آن است كه راست گويى را در آن جا كه به زيان توست بر دروغ گويى در آن جا كه به سود توست مقدم دارى» بسيار مى شود كه انسان اگر در بيان حقيقتى، راستى را برگزيند زيان هايى دامن او را مى گيرد. مثل اين كه سؤال كنند: تو چيزى به فلان شخص كه از دنيا رفته است بدهكارى؟ و او حقيقتش را بگويد كه آرى فلان مبلغ را بدهكارم. اين اعتراف گرچه ظاهراً به زيان گوينده است و دروغ گفتن به سود اوست ولى قطعاً اين صدق و راستى از نشانه هاى ايمان به خدا و روز قيامت مى باشد. يا اين كه تصادفى موجب خسارت شده و شخص مى داند مقصر بوده است اگر تقصير خود را بپوشاند و دروغ بگويد نفع مادى مى برد ولى اگر حق را آشكار سازد گرفتار زيان مى شود ولى اين زيان در حقيقت منفعت است و از نشانه هاى ايمان مى باشد.
قرآن مجيد نيز دروغ گفتن را نشانه بى ايمانى شمرده آن جا كه مى فرمايد:تنها كسانى دروغ مى بندند كه به آيات خدا ايمان ندارند; (آرى،) دروغ گويان واقعى آن ها هستند!».
البته شكى نيست كه در مواردى، امر، داير بين اهم و مهم است يعنى راست گويى سبب به خطر افتادن جان يا منافع مهم مسلمانى مى شود. مثل اين كه يك ناصبى متعصب و مسلح از انسان سؤال كند: آيا تابع مكتب اهل بيت(عليهم السلام)هستى؟ كه اگر راستش را بگويد سلاح به روى او مى كِشد. به يقين اين گونه موارد از كلام امام(عليه السلام)مستثنى است همان گونه كه در باب تقيّه به آن اشاره شد. يا اين كه براى اصلاح ذات البين اگر مجبور به دروغ شويم مجاز است زيرا اصلاح ذات البين مهم تر از راست گويى است. البته تفاوتى نمى كند كه نفع و زيان، مربوط به خود انسان باشد يا مربوط به انسان ديگرى. اگر مصلحت اهمى ايجاب كند از قاعده كلى مورد بحث كه امام(عليه السلام) به آن اشاره فرمود مستثنى است. به هر حال اصل اساسى اين است كه انسان هميشه صدق و راستى را پيشه كند هر چند به زيان او تمام شود ولى اين قاعده موارد استثنايى هم دارد و آن در جايى است كه مصلحت مهم تر از مصلحت صدق به خطر مى افتد.
⚜️ آنگاه امام(عليه السلام) به سراغ دومين نشانه ايمان مى رود و مى فرمايد: «اين كه گفتارت بيش از عملت نباشد»; بسيارند كسانى كه سخن از نيكى ها و خوبى ها و صفات برجسته انسانى، بسيار مى گويند اما عملشان هماهنگ با آن نيست و اين نشانه ضعف ايمان آن هاست. مؤمنان حقيقى آنچه را مى گويند انجام مى دهند و اى بسا اعمالشان فراتر از گفتارشان است. به تعبير ديگر اگر انسان به چيزى كه مى گويد اعتقاد راسخ داشته باشد حتماً عمل او با آن هماهنگ خواهد بود و اگر نبود، نشانه عدم اعتقاد راسخ به آن گفتار است.
قرآن مجيد مى فرمايد: در بعضى از نسخه هاى نهج البلاغه به جاى «عَمَلِك»، «عِلمِك» آمده است كه در اين صورت مفهوم كلام امام(عليه السلام)چنين مى شود: نبايد انسان بيش از آنچه مى داند سخن بگويد. همان گونه كه قرآن مجيد مى فرمايد.
⚜️آنگاه نشانه سوم و آخر را بيان مى كند و آن اين كه «به هنگام سخن گفتن درباره ديگران تقواى الهى را پيشه كنى» اشاره به اين كه غيبت نكنيد، تهمت نزنيد، حق كسى را با سخنانتان باطل نسازيد، عيب بر مسلمانى ننهيد و او را با سخن نيش دار نيازاريد. خلاصه، تقواى الهى را در نظر داشته باشيد و تمام اين جهات را رعايت كنيد.
در تفسير كلام مذكور دو احتمال ديگر نيز داده شده است: 🔸نخست اين كه هنگامى كه مى خواهى سخنى از ديگرى نقل كنى رعايت تقواى الهى كن و سخن او را بى كم و كاست و بدون اضافه نقل كن.🔸 ديگر اين كه در برخورد با سخنان ديگران تقوا پيشه كن و فوراً گفتار آن ها را نفى نكن; درست بينديش، اگر گفتار صحيحى است بپذير و جدال و مِراء نكن و از روى حسادت به نفى سخنان صحيح ديگران اقدام مكن. ولى معناى نخست مناسب تر به نظر مى رسد هر چند جمع ميان هر سه معنا نيز امكان پذير است.
#حکمت458
با ما همراه باشد با نشر📚 #نهج_البلاغه
و ورود به #تفسیر_حکمت_ها
🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha
🍃 🌹 🍃
🌹 🍃
🍃
حکمت9️⃣5️⃣4️⃣
✅شناخت جایگاه جبر و اختیار
يَغْلِبُ الْمِقْدَارُ عَلَى التَّقْدِيرِ، حَتَّى تَكُونَ الاْفَةُ فِي التَّدْبِيرِ.
امام(عليه السلام) فرمود: مقدرات بر تقدير و تدبير (ما) غلبه مى كند تا آن جا كه (گاه) آفت انسان در تدبير اوست. مرحوم سيد رضى مى گويد: «همين مضمون پيش از اين (در حكمت 16) با عبارت ديگرى و با تفاوت (مختصرى) گذشت»; (قال الرضي: وَقَد مضى هذا المعنى فيما تقدم برواية تخالف هذه الأَلفاظ).
#حکمت459
با ما همراه باشد با نشر📚 #نهج_البلاغه
و ورود به #تفسیر_حکمت_ها
🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha
🍃 🌺 🍃🌺
🌺 🍃 🌺
🍃🌺
🌺
حکمت9️⃣5️⃣4️⃣
♦️شرح و تفسیر
✅مقدرات بر تدبير ما پيشى مى گيرد
🔺 امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اشاره به تأثير نافذ مقدرات كرده، مى فرمايد: «مقدرات بر تقدير و تدبير (ما) غلبه مى كند تا آن جا كه (گاه) آفت به سبب تدبير (انسان) بهوجود مى آيد»
مرحوم سيد رضى بعد از ذكر اين گفتار حكيمانه مى گويد: «همين مضمون پيش از اين (در حكمت 16) با عبارت ديگرى و با تفاوت (مختصرى) گذشت»
🔺اين گفتار حكيمانه در واقع سه پيام دارد:
🔸 پيام اول اين كه: ما را با مسأله خداشناسى و توحيد افعالى پروردگار آشناتر مى سازد. هنگامى كه مى بينيم براى انجام كارى نقشه هاى فراوان مى كشيم، مشورت بسيار و مديريت كافى مى كنيم ولى به آن نمى رسيم آگاه مى شويم كه پشت اين دستگاه خلقت، دست باعظمتى است كه چرخه جهان را مى چرخاند.
🔸پيام دوم پيام توكل بر خداست و آن اين كه تنها به تقدير و تدبير و قوت فكر خود اعتماد نكنيم بلكه در همه چيز و در هر كار توجه به مسبب الاسباب داشته باشيم و از او مدد بخواهيم و كمك بگيريم.
🔸پيام سوم اين كه: غرور بر ما غلبه پيدا نكند. هنگامى كه مى بينيم صاحب قدرت ظاهرى شده ايم و گروه عظيمى سر بر فرمان ما هستند و مشاوران تيزهوشى داريم كه در همه كار به ما كمك مى كنند مبادا غرور، ما را بگيرد و از خدا غافل شويم. چراكه گاه مى بينيم همه اسباب فراهم است ولى كارى از پيش نمى رود. يعنى مقدرات طرح ديگرى براى ما ريخته و تلاش هاى ما دربرابر تقدير الهى همچون نقش بر آب است.
🔺شك نيست كه منظور امام(عليه السلام) از بيان اين گونه كلمات اين نيست كه انسان دست از تدبير و تلاش و كوشش براى رسيدن به مقاصد مشروع و مطلوب بردارد و همه چيز را به مقدرات بسپارد بلكه منظور اين است كه ضمن هرگونه تلاش و كوشش مراقب باشد كه ماوراء نقشه و تدبير او نقشه و تدبير كس ديگرى است، از او غافل نگردد، دل به او بندد و پيروزى ها را از او بطلبد.
#حکمت459
با ما همراه باشد با نشر📚 #نهج_البلاغه
و ورود به #تفسیر_حکمت_ها
🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha
🍃 🌹 🍃
🌹 🍃
🍃
حکمت0️⃣6️⃣4️⃣
✅ارزش صبر و تحمّل
اَلْحِلْمُ وَالاَْنَاةُ تَوْأَمَانِ يُنْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّةِ.
امام(عليه السلام) فرمود: بردبارى و ترك شتاب، فرزندان دوقلويى هستند كه از همّت بلند متولد مى شوند.
#حکمت460
با ما همراه باشد با نشر📚 #نهج_البلاغه
و ورود به #تفسیر_حکمت_ها
🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha
🍃 🌺 🍃🌺
🌺 🍃 🌺
🍃🌺
🌺
حکمت0️⃣6️⃣4️⃣
♦️شرح و تفسیر
✅بردبارى و ترك شتاب
🔹امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه خود به اهميت حلم و بردبارى و ترك شتاب در كارها و سرچشمه اين دو صفت سته اشاره كرده، مى فرمايد: «بردبارى و ترك شتاب، فرزندان دوقلويى هستند كه از همت بلند متولد مى شوند»
جالب اين كه ابن عبد ربه در كتاب عقد الفريد شأن ورودى براى اين گفتار حكيمانه ذكر كرده و آن اين كه يكى از بزرگان ايران خدمت امام(عليه السلام)رسيد. آن حضرت پرسيد: بهترين پادشاهان شما نزد شما چه كسى بود؟ او در پاسخ عرض كرد: اردشير در كشوردارى پيشگام بود ولى بهترين روش را انوشيروان داشت. امام(عليه السلام) سؤال كرد: كدام يك از فضايل اخلاقى در وى برجسته تر بود؟ عرض كرد: بردبارى و عدم شتاب در كارها. امام(عليه السلام) فرمود: اين دو، همچون فرزندان دوقلويى هستند كه از علو همت متولد مى شوند.
«حلم» همان بردبارى در مقابل سفيهان و افراد بى منطق و همچنين در برابر متخلفان و گنهكارانى كه گناه سنگينى ندارند و ترك مجازات آن ها مى باشد. «اناة» به معناى شتاب نكردن در انجام كارها پيش از دقت كافى در اطراف و جوانب آن و به تعبير ديگر صبر و حوصله تا روشن شدن تمام جوانب كار و همچنين شتاب نكردن در مجازات بدكاران. البته اين دو، قرابت و نزديكى با هم دارند و به همين دليل امام(عليه السلام) اين ها را به منزله فرزندان دو قلو ذكر كرده است كه در عين دوگانگى، داراى شباهت زيادى هستند.
اما علو همت به معناى شخصيت والا و برجسته، و بلندنظرى و سعه صدر است. بديهى است كسى كه داراى چنين صفتى است هرگز دربرابر سفيهان واكنش نشان نمى دهد بلكه با تحمل و بردبارى، مى گذرد .
#حکمت460
با ما همراه باشد با نشر📚 #نهج_البلاغه
و ورود به #تفسیر_حکمت_ها
🆔 https://eitaa.com/tafsirehekmatha