💢پرویز ثابتی دقیقا چه می کرد 🔺️۱۸+
باعرض پوزش از همگان
آنقدر مرا با شلاق زدند که ناخنهای پایم از جا پریدند و افتادند و ناخنهای دستم نیز کنده شدند. در همان حال که خونین و مالین روی زمین افتاده بودم، به زور آب به دهانم ریختند؛ من هم تف کردم توی صورتشان. دست بردار که نبودند. جریتر شدند و به زور کمی دانه برنج به دهانم ریختند تا به خیال خودشان روزه مرا باطل کنند. برای اینکه خوشحال نشوند گفتم؛ باز من روزهام، هرکاری کنید، حتی اگر در دهانم ادرار کنید، بازهم روزهام باطل نمیشود، چون به زور است.
...مرا بردند و بعد از کتک مفصلی از مچ، پاهایم را بستند و وارونه آویزان کردند. بعد از دقایقی آمدند و مرا به روی زمین انداختند. بعد مجبورم کردند که روی چهارپایهای بایستم و دستهایم را از طرفین به میخ طویلهای بر دیوار بستند و بعد چهارپایه را از زیر پاهایم کشیدند و مصلوبم کردند. تمام وزنم را کتف و مچ دستهایم تحمل میکرد. دستبند لحظه به لحظه بیشتر در مچ دستم فرو میرفت. خون به دستم نمیرسید. پنجههایم بیحس شده بودند. به همین اکتفا نکردند و شروع کردند به شلاق زدن به کف پا و روی پایم...
آن شب من لخت و عور بودم. شمعی روشن کردند. پارافین ذوب شده چکه چکه روی بدنم میریخت و میسوزاند و پوست را سوراخ میکرد. گاهی هم شعله آن را بین بیضهها میگرفتند و موها را آتش میزدند. با فندک روشن هم موهای بدنم و ریشم را میسوزاندند. از سوزش درد به خود میپیچیدم. با ناخن گیر یکی یکی موها را میکندند و هی تکرار میکردند: امشب، شب آخر است. یک کمدی تراژیک تمام به اجرا گذاشته بودند. پنبه آغشته به الکل را به دور انگشت شست پا میبستند و بعد آن را آتش میزدند. این پنبه شاید دو دقیقه دور انگشتم میسوخت. یا پنبه فتیله شده را درون نافم میگذاشتند و آتش میزدند. گاهی خاکستر سیگار را روی بدنم میریختند.
کاری از دستم برنمیآمد جز داد زدن. از اعماق وجود فریاد میزدم... مرا لخت آویزان میکردند و گاهی بر آلت تناسلیام شلاق میزدند که بر اثر همین ضربات باد کرده بود...
تا ساعت دو نیمه شب مرا به هرشکلی که میتوانستند اذیت و شکنجه کردند. وقتی دیدند جواب نمیگیرند به زیر آپولو بردند. همه بازجویان از اتاق خارج شدند. آپولو صندلی دسته داری بود که کف آن بیش از حد پهن بود. وقتی روی آن نشستم، پاهایم از ساق بیرون از صندلی میماند. دستها را از مچ با مچبند قالبی به روی دسته صندلی پیچ و مهره و سفت کردند. وقتی که پیچها را سفت میکردند قالبها بر مچ و ساق پاهایم فرو میرفت و به اعصاب فشار میآورد. فشار بر دست چنان بود که هر لحظه فکر میکردم خون از محل ناخنهای دستم بیرون خواهد جهید. درد این لحظات به واقع خیلی بدتر و شدیدتر از درد شلاق بود. دست بیشتر و بیشتر پرس میشد و تمام اعصابم از توک پا تا فرق سرم تیر میکشید. به دست راست کمتر فشار میآوردند، زیرا بعد از پرس دست باد میکرد و دیگر نمیشد با آن اعتراف نوشت.
بعد از مهار شدن دستها و پاها، کلاه کاسکت مخروطی شکل را که از بالا آویزان بود بر سرم گذاشتند که تا زیر گلو میآمد. آن گاه به کف پاهایم شلاق زدند. وقتی از شدت درد فریاد میکشیدم، صدا در کلاه کاسکت میپیچید و گوشم را کر میکرد، نه میشد فریاد کشید و نعره زد و نه میشد درد ناشی از شلاق را تحمل کرد. هیچ منفذ و راه در رویی برای خروج صدا از کلاه کاسکت نبود و صدا در همان کلاه دفن میشد. گاهی شلاق را به کلاه میزدند، دنگ و دنگ صدا میکرد و سرم دوران مییافت و دچار گیجی و سردرد میشدم. عذاب آپولو واقعی و خرد کننده بود. پیچها را دائم شل و سفت میکردند...
کار آن شب بازجویان خیلی طولانی شد. بعد از شلاق و آپولو مرا از اتاق حسینی بیرون بردند و دور دایره گرداندند تا پاهایم تاول نزند و باد نکند. بعد آویزانم کردند… مرا به اتاق شماره ۲۲ بردند. این اتاق شیب کمی داشت و کف آن خیس بود. مرا که لخت مادرزاد بودم کف اتاق نشاندند و گفتند بنویس. من دو زانو نشستم و با یک دستم ستر عورت میکردم و با دست دیگرم خودکار را گرفته بودم. از زور سرما دندانهایم به هم میسایید. از دماغ و دهانم بخار بلند میشد. دست و بدنم میلرزید. نمیتوانستم چیزی بنویسم. سرما در بدنم رسوخ کرده و به مغز استخوانم رسیده بود...
بخشی از کتاب خاطرات عزت شاهی (فصل شبهای کمیته مشترک یا همان موزه عبرت)
#پرویز_ثابتی
#زن_زندگی_آزادی
🔴چین از ایران چه می خواهد ؟
⏪امضای بیانیه مشترک چندی پیش رئیس جمهور چین و اعضای شورای همکاری خلیج فارس در افکار عمومی ایران بحث های مختلفی را برانگیخت و عده ای آن را بی وفایی اژدهای زرد و نزدیکی آن به اعراب و دور شدن پکن از تهران تلقی کردند .
🔸️در حالی که استقبال اخیر رئیس جمهور چین از رئیس جمهور ایران و مواضع دیروز وی و موارد مورد توافق میان طرفین نشان داد پکن بر مواضع سابق خود نسبت به تهران تاکید داشته و حفط و ارتقای رابطه با جمهوری اسلامی برای این قدرت شرقی مزیت ویژه ای دارد.
🔸️در این خصوص ذکر چند نکته لازم است ؛
1️⃣ مزیت ژئوپلیتیکی ایران برای چین منحصر به فرد است و به جرات می توان گفت هیچ کشوری در منطقه غرب آسیا و خلیج فارس چنین جایگاهی از لحاظ جغرافیایی برای سیاست خارجی چین ندارد.
🔸️به عبارت دیگر، کریدور زمینی شرق به غرب که آرزوی تاریخی شی جین پینگ است لاجرم باید از ۲ کشور ایران و ترکیه عبور کند و هیچ مسیر جایگزینی برای آن وجود ندارد.
🔸️البته ترکیه عضو ناتوست و به بلوک غرب نزدیک است ولی ایران مخالف گسترش ناتو بوده و به همین دلیل قرابت بیشتری در مواضع سیاست خارجی با پکن دارد.
2️⃣ خبر خرید ۱۵ هزار پهپاد ساخت ایران از سوی چین که یکی از قدرت های بزرگ نظامی جهان است ، نشان داد که ایران به عنوان یک قدرت نظامی آسیایی می تواند در راهبردهای ضد غربی پکن در عرصه بین الملل نقش آفرینی کند .
🔸️هیچ بعید نیست با توجه به موفقیت های کم نظیر پهپادهای ایرانی در نبرد های اخیر در برابر سیستم های پدافندی غربی (که فعلا نیازی به ذکر جزئیات آنها نیست) ، چینی ها در حمله احتمالی سالهای آینده به تایوان روی این پهپادهای پرشمار و ارزان قیمت حساب کنند و احتمالا یکی از ابزارهای موثرشان برای مبارزه با نفوذ ایالات متحده در شرق آسیا، این پرنده های کوچک اما تاثیرگذار باشد.
3️⃣ نگاه چین به عرب های جنوب خلیج فارس صرفا اقتصادی و تجاری و در جهت فروش محصولات مختلف بدانهاست؛ لکن نگاه این کشور به ایران ، راهبردی و همه شمول بوده و جنبه های مختلف نظامی ، اقتصادی ، صنعتی و سیاسی را شامل می شود.
4️⃣ چین دوست هیچ کشوری از جمله ایران نیست اما منافع مشترک و موازی پرشماری با جمهوری اسلامی دارد و همکاری های راهبردی آنها بر بستر اشتراکات فیمابین پایه گذاری شده است .
5️⃣ موافقت با عضویت جمهوری اسلامی در پیمان شانگهای و امضای توافق راهبردی میان پکن و تهران نشان داد نگاه چین به رابطه با ایران تاکتیکی و موقتی نبوده و این کشور برای دهه های آتی روی روابط خود با این کشور حساب باز کرده است.
📌 در پایان باید گفت مواضع اخیر شی جین پینگ ( به عنوان رئیس دومین قدرت بزرگ جهان ) نسبت به ایران نشان داد جمهوری اسلامی ایران چنان در تثبیت و تقویت اوضاع داخلی و خارجی خود موفق بوده که کشوری در جایگاه چین، روی رابطه با آن حساب ویژه باز کرده و تعقیب و تحصیل منافع خود را در ارتقای روابط با این کشور می داند .
🔶چیزی که ساخته شد یه زمانی و گفته شد اما کسی باور نکرد ولی اهل دلاش میدونن این چیه
🔷تنها #پدافندکوانتومی در دنیا
🔹 وقتی سردار فدوی تو تلویزیون گفت ما سرمنشا علم کوانتوم هستیم ، یه عده از اساتید دانشگاه مسخره میکردن ...
#ایرانقوی
#خودتحقیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کدام فرمانده صهیونیستی گفته بود به احترام توان موشکی ایران کلاه از سر بر میدارم
▪️رهبر انقلاب صبح امروز اشارهای به اعتراف یک فرمانده صهیونیستی کرد که گفته بود من با ایران دشمنم اما در مقابل موشکی که در شرایط تحریم ساختهاند کلاه از سرم برمیدارم.
▪️ویدیویی که میبینید همان فرمانده صهیونیستی «یوزی رابین» رئیس سابق سازمان موشکی رژیم صهیونیستی و ملقب به پدر صنعت موشکی اسرائیل است که درباره توان مهندسان ایرانی در ساخت موشک گفته بود: من مهندسم و نمیتوانم یک کار خوب مهندسی را تحسین نکنم؛ کلاهم را به احترام ایرانیهایی که این کار را انجام دادهاند از سرم برمیدارم
هدایت شده از کرامت عسکرپور کبیر
آقای ابوطه:
به نام خدا
انرژی مثبت امروز:
ﺣﺎﻟﻢ عالی ﺍﺳﺖ ﭼﻮﻥ،
ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﭼﺸﻢ ﮔﺸﻮﺩﻥ،
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﻡ
ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ،
ﭼﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭ ﮐﺮﺩﻡ
ﺣﺎﻟﻢ عالی ﺍﺳﺖ،
ﭼﻮﻥ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ،ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﻭ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﺯ ﺭﺍﻫﯽ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺼﻮﺭﺕ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﮔﻨﺠﺪ
ﺣﺎﻟﻢ عالی ﺍﺳﺖ،
ﺯﯾﺮﺍ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺷﺪ،ﺣﺎﺻﻞ ﺗﺠﺴﻢ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻣﻦ ﺧﯿﺮ ﻣﺤﺾ،ﺛﺮﻭﺗﯽ ﻻﯾﺰﺍﻝ،ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻏﯿﺮ ﻣﺸﺮﻭﻁ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﻭ ﺧﻮﺩﻡ ﻃﺎﻟﺒﻢ،
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﺘﺮﺳﻢ ....
ﻣﻦ ﺩﺭ ﺑﺮﮐﺖ ﻭ ﺍﻣﻨﯿﺘﻢ .....
ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﺑﺎﺷﯿﻢ ....
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﻴﻜﻨﻢ
ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ﺳﭙﺎﺱ ....
ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﺴﺘﯽ ﻧﻮﺍﺯﺷﻢ ﮐﺮﺩ
ﺳﭙﺎﺱ ﻛﻪ ﺩﻳﺮﻭﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺯﺑﺎﻧﻢ ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﻮﺩﻧﺪ ..
سلام
"روزتون پر از انرژی و عاقبتتون بخیر🙏🙏🙏🙏وبازهم پنجشنبه ای دیگر از راه رسید ....
باشد که امروز به یاد عزیزان سفر کرده باشیم ....
با قرائت سوره مبارکه فاتحه و صلوات بر آل طاها ...
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏🙏🙏
هدایت شده از k- hoseinkhani
هیچ آزادی نمیخواهیم، مگر آزادی شما از غم غربت!
صبح سردی بود. با حضرت موسی کاظم علیهالسّلام همراه بودم. غلامی سیاهروی، ما را دید و بدون این که ما را بشناسد، برایمان هیزم آورد و آتش روشن کرد و غذایمان داد. هنگام رفتن، امام به صاحب غلام فرمودند:
غلامت و زمینی که در آن کار میکند را فروشندهایی؟
مرد گفت:
آری! غلام و زمین، هزار دینار!
امام، زمین را خرید و غلام را صدا زد و به او فرمودند:
از همین حالا آزادی و این زمین نیز مال خودت!
غلام هاج و واج نگاه کرد و گویا نمیشنید و نمیفهمید، امام چه میفرمایند.
امام که چنین دیدند، فرمودند:
چرا تعجب کردهای؟ مگر خداوند بزرگ در قرآن کریم نمیفرماید که خوبی را باید با خوبی پاسخ داد!
📚 داستانهای زندگانی امام کاظم علیهالسّلام
یا صاحبالزّمان!
افسوس که در این وانفسای غیبت، دستمان به شما نمیرسد که برایتان هیزم بیاوریم، آتش روشن کنیم و غذایی مهمانتان کنیم!
یا صاحبالزّمان!
غلامیتان و این که دلمان همیشه بند شما باشد، محبوب ماست!
زمین و آزادی کدام است؟ ما دنیا و آخرت را در همراهی شما میدانیم!
یا صاحبالزّمان!
هیچ نمیخواهیم مگر آزادی شما از غم غربت و دلشادیتان به مژدهی ظهور!
و هیچ نداریم مگر دستهایی که همیشه رو به آسمان است و قنوتی که مزیّن است به دعای بر فرجتان!
و قلبی که انتظارتان را میکشد!
و این احسان ناقابل و کوچک ماست به ازای هزاران احسان که در حیات ما ارزانیمان داشتهایی!
هدایت شده از زندگی پس از زندگانی
9.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑 خوابعجیباستادشجاعیاز قیامت!
✅ بسیار تاثیر گذار...👌
🎙#استاد_شجاعی
❌نشر واجب
#امام_زمان #ماه_رجب
🔸 کانال #زندگی_پس_از_زندگانی
@zendegi_pas_az_zendegani
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انتشارپستثوابجاریهدرپیدارد🌹
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستانی زیبا از برخورد امام موسی بن جعفر(ع) با هارون الرشید
🏴 سالروز شهادت امام کاظم(ع) تسلیت باد
@Bisimchimedia
6.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خوک درمانی
نمونه ای دیگر از غرب وحشی.....
☫ 🇮🇷 ««« دکتر شیرودی»»» 🇮🇷 ☫
@taha14