eitaa logo
طاها
3.8هزار دنبال‌کننده
30.1هزار عکس
48.6هزار ویدیو
643 فایل
ارتباط با ادمین کانال طاها @Ya_hossein_88 @Zaherahe70
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ❗️وقتی قول دادم جبران کنم، در باز شد! 👈 (خاطره ای در مورد عواقب ) 🔻خیلی سخت است کسی در مقام شهادت دادن باشد اما شهادت را انکار کند. گاهی به خاطر «یک ریال»، انسان را زمین می زنند! من آنچه برای خودم واقع شده را برای شما می گویم که سعی کنید برایتان تکرار نشود. 🔹زمانی که قم زندگی می کردم، گاهی به زیارت حضرت «سلام‌الله‌علیه» می رفتم. امامزاده‌ای است و علاقه داشتم به آنجا بروم. یکبار که اتوبوس سوار شده بودم، کنار دست من هم یک آقای سیدی نشسته بود. آن موقع، فاصلۀ بین حرم تا علی‌بن‌جعفر را یک ریال می گرفتند. شاگرد رانندۀ این اتوبوس آمد و پول‌ها را جمع کرد. سراغ آن سید آمد که بگیرد. گفت من دادم به شما! شاگرد گفت ندادی! این سید گفت که این آقا شاهد بودند که من دادم. 🔸من اگر کمی بیشتر می‌کردم به یاد می آوردم. منتها برای این که وقتم را صرف این مسائل نکنم، فکر کردم وارد بحث اینها نشوم. گفتم که من توجه نداشتم. مسألۀ ساده‌ای به نظرم رسید و از کنار آن رد شدم. 💠آمدم در این حرم امامزاده. هر وقت آنجا می‌آمدم، حالت اقبال و توجه برایم محسوس بود. این دفعه در باز بود، اما در بسته بود!! وقتی آنجا نشستم دیدم، که اصلاً مثل این که داخل حرم نیستم! نه اقبالی، نه توجهی، نه حال عبادتی، هیچ چیز نداشتم. متوجه شدم که یک اشکالی در کار بوده. مسأله ای بوده. امامزاده که همان است که همیشه بود. پس من شده‌ام. 🌀گاهی هست که انسان به حضور امامزاده می رود اما چیزی نمی‌بیند. می‌گوید امامزاده از آن امامزاده‌های صحیح النسب نیست! نمی گوید حال خودش و راه آمدنش و ظهورش و حضورش درست نیست. ضعف خودش را به امامزاده نسبت می‌دهد و با خودش می گوید امامزاده ها فرق می کنند؛ بعضی هایشان چیزهایی دارند که به آدم بدهند ولی بعضی هایشان چیزی ندارند که به آدم بدهند!! خب اگر انسان افتاد در این دنده، مشکل می شود. همیشه خودش را توجیه می کند. 🔰من دیدم که نه! این امامزاده کسی نبوده که من بتوانم در رابطه با آن بگویم که این، دارایی ای ندارد. فکر کردم، یادم آمد که نسبت به این جریانی که در اتوبوس اتفاق افتاد، مسامحه کردم. ⏰شاید نیم ساعت من بر اساس همین مسأله به ایشان التماس می کردم و قول می‌دادم که من می‌روم و او را هر جوری هست پیدا می‌کنم و می‌کنم. 🔺 بعدش ! وقتی من از روی صمیمیت قول دادم، برگشت به همان حالت های قبلی. ▫️مدتی دنبال او می‌گشتم تا او را پیدا کردم. گفتم آقا آن روز شما در اتوبوس من را به شهادت طلبیدی و من مقصرم در رابطه با شما. گفت: «آقا دقت کنید، این مسامحه ها گاهی مسأله ایجاد می‌کند». خودش این کار را حمل به عمدی بودن هم نکرد. خودش می‌دانست. اما به هر حال، گاهی هست که در مقام شهادت، مسامحه کردن مسأله ساز می شود. ◾️کتمان شهادت، خیلی مسأله بزرگی است. قرآن می گوید «و من اظلم ممن کتم شهاده عنده من الله». ✒️ ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr