eitaa logo
در جستجوی تحول
2.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
914 ویدیو
168 فایل
🔰دکتر محمد روضه سرا ✔محقق و مولف کتاب ✔پژوهشگر تعلیم و تربیت ✔مدرس کشوری سرفصل های تشکیلاتی ✔ پژوهشگر مرکز تربیت اسلامی ✔استاد مدعو دانشگاه فرهنگیان ✔مدیر مرکز شتاب دهنده ایده های تحولی تعلیم و تربیتی ارتباط با من: @motehavel
مشاهده در ایتا
دانلود
🎥 درگیری‌های دیروز مردم پاریس با پلیس احیانا آقایون و خانم های سلبریتی؛ که خودشون را مادر و مام یا پدر ملت ایران میدونند یا عزیزانی که پلیس ایران را مقایسه با پلیس کشورهای اروپایی می کردند که نتیجه این مقایسه را تو سر نیروی انتظامی می زدند که چرا مثل پلیس کشورهای اروپایی با مردم مهربون نیستید. الان این جا موضعی؛نظری؛پیشنهادی؛ نکته مهمی؛توصیه ای؛افاضاتی ندارید؟!!! نکنه قائل به این هستید که این فتوشاپه و دروغه؟!!! چرا دهن تون واسه سیاه نمایی کشور خودتون کنتور نمیندازه و چفت و بست نداره ولی واسه کشورهای اروپایی یهو تز سکوت می گیرید؟!!! نکنه به این خاطره که گرین کارت و تابعیت اونجا بیشتر از ایران براتون می چربه؟!!! http://eitaa.com/tahavole
صحبت های امروز حضرت آقا در دیدار با نخبگان شنیدنی و خواندنی است.👌👌👌
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 انتقاد رهبر انقلاب از دستگاههای مسئول: چرا با انواع ترفندها جلوی هیأتِ علمی شدن نخبگان گرفته می‌شود؟ / اشتغال مناسب با دانش‌ و امکانِ ادامه‌ی تحقیقات، اصل خواسته‌ی نخبگان است / بعضیها سنگ نخبه را به سینه میزنند، اما در عمل نخبه را مأیوس میکنند 🔻 از دستگاه‌ها توقع داریم که از نخبگان حمایت کنند. این حمایت همه‌اش به معنای پول دادن نیست، گاهی پول دادن مضرّ است؛ بلکه حمایت عاقلانه، خردمندانه و با توجه به جوانب گوناگون باشد. نخبه، حالا چه نخبه‌ای که در ایران درس خوانده چه نخبه‌ای در خارج درس خوانده و آمده ایران، دو توقّع دارد. یکی از موارد حمایت این است که این دو توقّع را برآورده کنیم: 🔹 یک توقع آنها اشتغال مناسب با دانش‌شان است؛ یک توقّع هم امکان ادامه‌ی تحقیقات و ارتباط با مراکز علمی دنیاست. این دو توقّع نخبه‌های ماست. 🔹 توقّع زیادی نیست. بنده اطلاع دارم نخبه‌ای که میخواهد در هیأت علمی دانشگاه وارد بشود، با انواع و اقسام ترفندها جلویش را میگیرند نمیگذارند. چرا؟ چرا از این نخبه استفاده نمیکنید؟ بعضی از نخبه‌های ما، نخبه‌های برجسته بیرون درس خواندند، آمدند اینجا به امیدی که بتوانند کار کنند، بر اثر همین رفتار برگشتند رفتند. دیدند اینجا نمیشود زندگی کرد. خب من چه توقّعی بکنم از این جوان؟ باید حمایت کرد. 🔹 نگذارید نخبه از دانشگاه مأیوس بشود، حالا حداقلش این است که بتواند در دانشگاه وارد بشود، جایگاهی پیدا کند. بعضی‌ها سنگ نخبه را به سینه میزنند، مدام میگویند نخبه‌ها، نخبه‌ها، اما در عمل نخبه را مأیوس میکنند، ناامید میکنند، مانع‌تراشی میکنند. ۱۴۰۱/۷/۲۷ 🏷 | 💻 Farsi.Khamenei.ir
با جستجوی این هشتک؛به فایل های صوتی مباحث دسترسی خواهید داشت
🔻امراض ساختاری در مدرسه(۱): نسبت نظام آموزشی با سبک زندگی 🖋 مهدی جمشیدی ۱. نخستین اشکال ساختاری این است که مدرسه به یک «معبر بی‌ارزش» تبدیل شده است. دانش‌آموز، مدرسه را آشیانۀ خود نمی‌داند و به آن دلبسته نیست، بلکه آن را همچون یک «دالان تنگ» و «راهرو بی‌خاصیّت» تصوّر می‌کند که باید به‌ناچار، از آن بگذرد. مدرسه، «بی‌شأن» و «تهی‌مایه» شده است و دیگر موضوعیّتِ مستقل ندارد و مهم نیست. مدرسه از هر جهت، به خدمت دانشگاه درآمده است و هیچ فلسفه و غایتی در درون خود و برای خود ندارد. چنین نهادی، همچون مسافرخانه‌ای است که اصالت ندارد و محل قرار نیست. مدرسه باید همچون خانۀ دوّم باشد که در آن دانش‌آموز، احساس «استقرار» و «ثبات» کند و آن را از خویش بداند، نه این‌که از آن «گریزان» و به آن «بی‌وفا» و «بی‌تعلّق» باشد. دانشگاه و کنکور، همۀ ذهن دانش‌آموز را تصرّف کرده و مدرسه را از هویّتِ خویش‌بنیاد، تهی کرده است و ازاین‌رو، مدرسه در چشم دانش‌آموز، جلوه و شوکت و حرمتی ندارد. ۲. آفت دیگر، «زوال پرورش» در نظام آموزشی است. وقتی مدرسه به «خادم دانشگاه» فروکاهیده شد، و دانشگاه نیز به بستر کارسازِ معطوف به «ثروت» و «منزلت» تبدیل شد، «تربیت» و «اخلاق» و «هویّت» ، جملگی بی‌معنا و موهوم می‌شوند و نظام آموزشی، همچون کارخانۀ تولیدِ «کارگزارانِ نظریۀ توسعه»، عمل خواهد کرد. در جهان سنّت، نهاد علم و تعلیم به‌مثابه دریچه‌ای برای کشف «حقیقت» تلقّی می‌شد که باید به لحاظ جوهری، با «تزکیه» و «تربیت» نیز متّصل می‌شد، امّا در رویکرد تجدّدی، «پرورش» به حاشیه رفته و شاید منهدم شده است. مدرسه، «سکولار» و «بی‌طرف» و «بی‌تفاوت» شده و دیگر به «هدایت اخلاقی» و «سعادت معنوی» و «کمال ایمانی» نمی‌اندیشد. مدرسه‌، تنهاوتنها، محملی است برای آموزش‌دادن مجموعه‌ای از معلومات، که البتّه اغلب، مفید و کاربردی نیز نیستند و هیچ گرهی را نمی‌گشایند. پس نه‌فقط «پرورش» در کنار «آموزش» ننشسته و هم‌عرض و هم‌رتبۀ آن نیست، بلکه حتّی آموزش نیز، بی‌خاصیّت و غیرنافع شده است و دانش‌آموز میان این حجم انبوه از معلومات و زندگیِ واقعیِ خویش، ارتباط و پیوندی را احساس نمی‌کند. ۳. از طرف دیگر، مدرسه از «ساختارهای فرهنگی و هویّتیِ بومی» بریده و خویش‌بسنده شده است؛ چنان‌که با «مسجد» و «حوزه» و «هیأت» و «بسیج»، بیگانه است. مدرسه، مناسبات بیرونی ندارد و نمی‌کوشد از طریق «مددهای فرهنگیِ برون‌ساختاری»، ضعف‌های خود را جبران کند و خود را به معیارهای فرهنگیِ انقلاب، نزیک سازد. حتّی اگر مدرسه در وضعیّت مطلوب نیز باشد، باز محتاج هماهنگی و همگرایی با ساختارهای فرهنگیِ دینی است و باید نسبت «هم‌افزایانه» و «تکمیلی» با آنها برقرار نماید، امّا با وجود این‌که دچار «افول کارکردی» و «سکولاریسم» شده است، باز هم به بیرون از خود نظر نمی‌کند و کمک و مساعدت نمی‌طلبد. این بریدگی و انقطاع، دوسویه است؛ چنان‌که نه مدرسه به مسجد اعتنا دارد و نه مسجد به مدرسه. دو نهاد مستقل و بیگانه، در یک محله هستند و هر یک برای خویش، وظیفه و مخاطب و غایتی در نظر گرفته است. ائمۀ جماعات در مساجد، کمترین اهتمامی به مدرسه‌های محلۀ خویش ندارند و در این باره، احساس مسئولیّت نمی‌کنند. آنها تلاش نمی‌کنند که به تجمع دانش‌آموزان در مدرسه، به چشم یک «ظرفیّت عینی و بارورشده» بنگرند و مدرسه را به مسجد پیوند بزنند. مدرسه و مسجد می‌توانند به‌گونه‌ای صورت‌بندی بشوند که در مسیر «کارکردهای متقابل» قرار بگیرند و هم‌افزایی کنند. ۴. بسیاری از معلّمان، بی‌جهت و خنثی هستند و موضع اسلامی و انقلابی ندارند، یا برای خود در زمینۀ هدایت ارزشی دانش‌آموزان، رسالتی نمی‌شناسند. آنان بر این گمان هستند که تنها باید دروس رسمی را آموزش بدهند و دربارۀ دین و انقلاب، سکوت کنند، درحالی‌که معلّم مسلمان و انقلابی، می‌تواند در حاشیۀ همین آموزش‌های غیرایدئولوژیک، به‌گونه‌ای رفتار کند و سخن بگوید که حس هویّت اسلامی و انقلابی را در دانش‌آموز، برانگیخته و تثبیت نماید. معلّمانِ بی‌طرف، خودآگاهیِ تاریخی ندارند و به معلّمی، همچون یک حرفه می‌نگرند، نه یک مسئولیّت انسانی و هویّتی. روشن است که چون همۀ سرفصل‌های آموزشی در اختیار این عدّه است و تنها یکی دو درس به‌طور مستقیم، معطوف به دغدغه‌های اسلامی و انقلابی است، نباید انتظار داشت که مدرسه به هویّت، کمکی نماید و گرهی را بگشاید. مسألۀ معلّمانِ بی‌طرف، معلوماتِ سکولار و انباشت حافظه از گزاره‌های خنثی و است نه سبک زندگیِ اسلامی و انقلابی. در این انگاره، تعلیم چیزی فراتر از علم سکولار نیست؛ علمی که حتّی در بیرون از خود و در حاشیۀ خویش نیز جهت و دلالت ارزشی ندارد. @sedgh_mahdijamshidi
در جستجوی تحول
🔻امراض ساختاری در مدرسه(۱): نسبت نظام آموزشی با سبک زندگی 🖋 مهدی جمشیدی ۱. نخستین اشکال ساختاری این
دانشجو معلمان عزیزم برای شما به اشتراک گذاشتم تا با همدیگر فکری کتیم و طرحی نو در اندازیم البته و صد البته با فهم مبانی اسلامی_انقلابی و فهم عمق جنگ شناختی مدرنیته؛ تا زمانی که شما پای کار باشید بنده هم بعنوان معلمی کوچک وقف دغدغه و مسائل شما هستم👌👌👌 ✍ محمد روضه سرا
از درون تهی شدم؛وقتی در یک جلسه تدریسی با بچه های فعال در دانشگاه فرهنگیان؛دانشجو معلمی برگشت و گفت؛ یادش بخیر روزایی که می رفتیم مدرسه چقدر پرسش و شبهه معارفی و عقیدتی داشتیم ولی به مرور و تدریج اون روحیه پرسش گری مون؛به دلیل عدم دریافت پاسخ اقناعی تخریب شد و با ورود به دانشگاه هم حال و حوصله پرسش نداشتیم. در پاسخ او سرم را به زیر انداختم از شدت خجالت برای حجم زیادی از ترک فعل هایی که در زمینه سرکوب پرسش گری دانش آموزان و دانشجویان مون داشتیم. بچه ها! شرمنده ما متهم ایم ✍ محمد روضه سرا
لذت حاصل از حجم کلاس ها و تدریس های دوره های دانشجویی یا تدریس رسمی در دانشگاه فرهنگیان یک طرف؛ اون یک ساعت وقت استراحت نماز و ناهار که به درخواست یک دانشجو اختصاص دادم تا ارائه مطالعه کتاب جوان و انتخاب بزرگ‌ را داشته باشد تا با مدل تفکر انتقادی به اصلاح زاویه دیدش منجر بشود یک طرف. بخدا قسم سردرد ناشی از دیر میل کردن ناهار و عدم استراحت؛به ارائه مطلب مطالعه شده یک دانشجوی دغدغه مند می ارزد. خدایا! امیدی به بندگی ام ندارم؛تنها امیدم به همین وقف بودنم برای دغدغه های دانشجویان کشور امام عصر «عج»است؛این نعمت را از من نگیر🙏 ✍محمد روضه سرا
🔻برنامۀ شیوه، شبکۀ چهار، امشب، ۲ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۳۰: ۱۰ 📎 گفتگو دربارۀ سیاستِ فرهنگی مفتخرم در محضر یکی از فضلای بزرگ باشم. إن‌شاء‌الله. @sedgh_mahdijamshidi
⏰مدیریت زمان تنها راه حل آشفتگی ها یکی از مهم ترین آفات و مشکلات سبک زندگی بسیاری از افراد جامعه و حتی تعداد قابل توجهی از جامعه نخبگانی؛این هست که به جای اینکه به متن کار و وظیفه مهم شون بپردازند؛در حاشیه اون متن بصورت جدی و فعال به کار مشغول می شوند. مثلا دم کنکور ورود به دانشگاه یا تحصیلات تکمیلی هست و برای رسیدن به اهداف مدنظرش باید چند ماه بصورت پر رنگ درس بخونه؛ولی در همون بازه زمانی به کار حاشیه ای دیگری که اتفاقا اونم مهم هست می پردازد؛غافل از اینکه پرداختن به متن ها نه حاشیه ها ناشی از درک اولویت بندی بین دو یا چند کار مهم است. مثلا حضرت آقا در چندین سخنرانی تاکید بسیار زیادی بر تقویت مبانی انقلابی و اسلامی دارند؛بعد می بینی یه عده دارند درباره تاریخ باستان دوره سنگین برگزار می کنند؛وقتی هم نقدشون میکنی میگند اینم مهمه؛غافل از اینکه دعوا سر مهم بودن یا نبودن نیست اصلا؛بلکه دعوا بر سر مهم تر بودن است. مثلا شخص مجرد بوده بصورت میانگین روزی ۸ ساعت در تشکیلات دانشجویی کار و فعالیت داشته؛ حالا ازدواج کرده و فرزند داره باز هم روزی ۸ ساعت تو تشکیلات هست؛و کلا قید خانواده و فرزند را زده؛ غافل از اینکه مهم ترین تشکیلات در جنگ شناختی فعلی خانواده است که البته باید به تعادل شخصیتی رسید که هم کار تشکیلات و هم خانواده زمین نماند. همه این مثال ها و مثال های فراوانی از این نوع؛ریشه در بی توجهی به یک قاعده مهم دارد؛ «هدف گذاری؛ بر اساس تصور درست و تفکر انتقادی» درباره قواعد هدف گذاری درست؛ معیار تفکیک هدف واقعی از هدف توهمی؛ اختصاص زمان به برنامه ها؛ و‌........... در فایل های صوتی کوتاه؛ «مدیریت زمان و برنامه ریزی» صحبت کرده ایم. برای استفاده از فایل ها؛هشتک ذیل را سرچ کنید: ✍محمد روضه سرا