تحلیل سیاسی و جنگ نرم
🔴دو نکته در رابطه با مصاحبهی اخیر محمد جواد ظریف
✍🏻 #دلشاد_امامی
1️⃣ جواد ظریف روز یکشنبه ده شهریور مصاحبهای با ایران، روزنامه دولت، کردهاست. ظریف در این مصاحبه به درستی میگوید اگر دیپلماسی او و همکارانش نبود، نفتکش ایران آزاد نمی شد و همینطور اگر مقاومت مردم ایران نبود، دیپلماسی به ثمر نمینشست. ظریف در ادامه به فشارهای شدید منتقدان داخلیش اشاره کرده و گفته برغم این فشارها او صبوری به خرج داده و در وظیفه خود دوگانه عمل نکرده است. ظریف در توضیح «دوگانه عمل نکردن» گفته که میتوانسته به عنوان وزیر امور خارجهی ایران خطاب به جهان عنوان کند که مسئول تنها بخشی از امور مربوط به ایران است و نه همهی آن، اما این کار را نکرده، و مثلا از سیاستهای ایران در سوریه دفاع کرده است. جواد ظریف میگوید به واسطهی این دفاع، شانس دریافت جایزهی صلح نوبل را از دست داده است.
🔺سخن ظریف منطقی عجیب دارد. فرض کنیم جواد ظریف همانطور که میگوید در مقام وزیر امور خارجهی ایران، از سیاست ایران در سوریه در سالهای گذشته دفاع نمیکرد. چه اتفاقی میفتاد؟ آیا سیاست ایران در امور خارجه دوگانه نشان داده میشد؟ یا شخص وزیر امور خارجه ایران به بخشی از اپوزسیون حکومت ایران تبدیل میشد؟ آیا در آنصورت بنیاد دفاع از دموکراسیها یا اف دی دی خبر حمایت نکردن وزیر امور خارجهی ایران را به صدر اخبار نمیبرد و از وزیر امورخارجهی ایران علیه ایران و برای وارد آوردن فشارهای اقتصادی و سیاسی بیشتر، استفاده میکرد؟
🔹از این جهت دفاع از سیاست ایران در سوریه، بخشی از وظیفهی منطقی و بدیهی و ابتدایی وزیر امورخارجهی ایران در سالهای گذشته بوده (وظیفهای که محمد جواد ظریف به تایید همراهان انقلابیاش، اتفاقا با هوشمندی و مهارت و وطن پرستی به انجام رسانده است)، نه تصمیم شخصی و آمیخته به لطف وزیر امور خارجه. سوالی که مطرح میشود این است که آیا وزیر خارجه رسمی یک کشور میتواند به خاطر تبدیل نشدنش به بخشی از اپوزسیون به قیمت از دست دادن جایزهی صلح نوبل بر سر ملت آن کشور منتی بگذارد؟
2️⃣ محمد جواد ظریف در این مصاحبه میگوید معتقد نیست کشور باید دو چهره در سیاست خارجه داشته باشد، اما به هر حال، به نظر می رسد علاوه بر اعضای نایاک، برخی خبرنگاران اخیرا همسو با تیم سیاست خارجی دولت در رسانههای انگلیسی زبان، به دامن زدن به این دو چهرهگی معتقدند و اساسا از این دوچهره نشان دادن سیاستخارجهی ایران، برای توجیه مواضع ضد تحریمی خود استفاده میکنند.
🔺برای مثال، میثم بهروش، در نوشتهی اخیر خود در فارن پالیسی از تاریخچهی «پلیس خوب» و «پلیس بد» در دستگاه امنیتی ایران مینویسد و اشاره میکند بخشی از دستگاه امنیت ایران که به «پلیس بد» شناخته میشود، در سریال گاندو دولت ایران را همدل با آمریکا و در بهترین حالت ساده نشان داده است. او ادامه میدهد تحریمهای فلج کننده و احتمال جنگ، میانهروها را در ایران بیمعنا و دستگاه سیاسی ایران را به نفع تندروها همگن کرده است. بهروش سپس نتیجه گرفته تحت فشار اقتصادی کنونی، عجیب نیست که سپاه پس از بیرون آمدن آمریکا از برجام، سرکوب را در جامعه بیشتر کرده و در خارج، حالت نظامی مهاجمانهتری گرفته است.
🔹 نگار مرتضوی، در مطلبی که بعد از صحبت با جواد ظریف و «در مخالفت» با قرار گرفتن سپاه در لیست سازمانهای تروریستی آمریکا، در نشریهی ایندیپندنت منتشر کرده است، نوشته: «تنها دو ماه پیش بود که جواد ظریف یکباره از سمتش استعفا داد، به عنوان اقدامی نهایی برای فشار علیه تندروهایی نظیر فرمانده سپاه قدس، قاسم سلیمانی، که حضور نظامی ایران را در منطقه کنترل میکند و به عنوان وزیر امور خارجهی در سایه شناخته میشود. استعفای ظریف توسط رییس جمهور پذیرفته نشد و او با رای اعتماد تازهای از رهبر به کار بازگردانده شد. او حالا با اعتماد به نفستر، ولی در مقامش نزدیکتر به تندروها به نظر میرسد.»
💢وزیر امور خارجهی ایران درست میگوید که سیاستخارجهی ایران باید چهرهای یک دست داشته باشد، اما واقعیت آن است که دوگانه سازی، سالهاست شیوهی بحث بسیاری از نزدیکان دولت در فضای رسانهای انگلیسی زبان است. کافیست به زمان برجام برگردیم و به شیوهی بحث تحلیلگران موافق با برجام (که اغلب دموکرات هستند) در نشریات جریان اصلیِ انگلیسی زبان نگاه کنیم. از این جهت، با استناد به همین مصاحبهی وزیر امور خارجهی ایران، این نقد به وزارت خارجهی ایران وارد است که در فضای انگلیسی از این شیوهی بحث و از این دوگانهسازی مدافعان رسانهایش بهره میبرد، و آن را زیر سوال نمیبرد.