eitaa logo
تحلیل استراتژیک سینما
85 دنبال‌کننده
156 عکس
26 ویدیو
5 فایل
در این کانال سینما مورد بررسی تحلیلی قرار می‌گیرد ارسال پیام @Choopanianma
مشاهده در ایتا
دانلود
تحلیل استراتژیک سینما
ادامه تحلیل فیلم قلب رقه شاید فیلم قلب رقه را خیلی ها فکر کنند که تقلیدی از سریال ایرانی سقوط یا سریال  سوئدی خلافت باشد چون علی‌الظاهر موضوع و داستان هر سه یکی است موضوع این سه فیلم و سریال، داعش در سوریه و عراق است و داستان هم این است: نفوذ یک مامور امنیتی به قلب پایتخت داعش با همکاری یک زن گرفتار شده و در نهایت نابودی رهبران داعش و نجات موفقیت آمیز زن ولی این سه فیلم و سریال در داستان شباهت ندارند بلکه در پلتفرم یا سکویی که داستان بر آن سوار است مشترک هستند سریال سوئدی خلافت، از این پلتفرم استفاده کرده تا نفوذ داعش را در نوجوانان و جوانان اروپا به تصویر بکشد سریال سقوط اما داستانش را بر این پلتفرم سوار می‌کند تا هم نقش مدافعان حرم و سربازان سردار سلیمانی را ناچیز بشمارد و در بیننده‌اش نسبت به زنان چادری و محجبه ایجاد تنفر و اشمئزاز کند و آنان را در قامت افسران زن گشت ارشاد به تصویر بکشد ولی فیلم قلب رقه اگرچه از همان پلتفرم استفاده می‌کند ولی داستان دیگر را روی آن سوار می‌کند که آن داستان شجاعت و جوانمردی مردان حاج قاسم است کارگردان فیلم قلب رقه داستانش را زیاد شلوغ نمی‌کند چون نمی‌خواهد تماشاگرش را گیج کند او یک سپاهی، یک نیروی فاطمیون و یک نیروی حزب‌اللهی به همراه یک فرمانده ایرانی که شباهت‌هایی به حاج قاسم دارد را بر روی پلتفرم ساده نفوذ قهرمان داعش و نجات زن سوار میکند البته همین سادگی و روانی داستان سازندگانش را متهم به سهل انگاری و کم گویی نسبت به واقعه عظیم نابودی داعش کرده‌است ولی این اتهامات ناشی از نشناختن مدیوم سینما توسط منتقدان بی‌انصاف و  البته دلسوز است فیلم قلب رقه در قامت یک فیلم سینمایی نمی‌تواند در یک ساعت و نیم تصویر متحرک قصه‌ کامل تاریخچه نفوذ داعش و عملیات های جبهه مقاومت علیه آن را یکجا بازگو کند فیلم قلب رقه مانند سینمای هالیوود از پلت‌فرم آشناشده استفاده می کند تا مخاطب بلافاصله بر داستان فیلم سوار شده و با قهرمان داستان وارد فضای تصویری فیلم شود مخاطب حالا دغدغه درک داستان پیچیده و شلوغ را ندارد و ترک موتور نیروی فاطمیون می‌نشیند و در میدان اعدام داعش چرخیده و از نزدیک التهاب مردمی که به اجبار در میدان جمع شده‌اند را لمس می‌کند تماشاگر فیلم قلب رقه همراه با قهرمان فیلم در اتاقی تاریک می‌ایستد و از لای در می‌بیند که فرمانده داعش برای دو زن سوری چگونه چنگ و دندان نشان می‌دهد اصلا مخاطب در فیلم پلتفرم‌داری مثل قلب رقه بلافاصله وارد فضای سه بعدی فیلم شده و با تمام شش دانگ حواس پنج‌گانه‌اش به جای تک تک آدم های فیلم درد و رنج می کشد، با قهرمانش گریه میکند و یا می‌خندد و با آزادی عباس و خانم پزشک آزادی را با گوشت و پوستش لمس می کند حالا اگر همین فیلم قلب رقه می‌خواست داستانی متفاوت و مثلا بکر بگوید یا ماجرای جدید خلق کند، مخاطبینش را نمی‌توانست با خودش سوار قصه کند و به فضای فیلم ببرد بلکه در آن صورت تماشاچی همچون فردی بود که پشت یک آکواریوم بزرگ شیشه‌ای ایستاده تا شاید از تحرکات ماهی‌ها و کوسه ها و دلفین‌ها و لاک‌پشت‌های داخل آکواریوم برای مدتی به حس شعف یا تعجب برسد البته اگر حوصله اش سر‌نرود فیلم های بدون پلتفرم یا سکو دقیقاً یک رمان ایستا هستنند بغایت حوصله‌سربر فیلم‌های قبل از انقلاب که به فیلمفارسی یا سینمای آبگوشتی معروف بودند پلتفرم داشتند که ملغمه‌ای بود از پلتفرم های وصل و جدایی هندی و ابتذال ایتالیایی و بعد از انقلاب متأسفانه مسئولین سینما به جای اصلاح پلتفرم های جاافتاده سینمای ایران، با کلنگ و تیشه به جان آن سینمای کمی جان‌گرفته افتادند و طی دو دههٔ شصت و هفتاد سینمای بدون پلتفرم یا سکو را با عنوان سینمای هنری جایگزین کردند سینمایی که در حقیقت  رمان تصویر شده بود و نه فیلم خوشبختانه فیلم هایی همچون قلب رقه یا سلام بمبئی هر کدام روایت استراتژیک خود را بر روی پلتفرم‌های معروف سوار کردند و توانستند مخاطب را بلافاصله با فیلم همراه کنند تا هر آنچه را که لازم است و در توان پرده نقره ای می‌باشد از طریق عدسی چشمان مخاطب وارد روح و روان وی کنند