اسرائیل و آینده سوریه!
✍صابر_گل_عنبری
سوال کانونی این روزها بعد از سقوط نظام سابق سوریه درباره آینده این کشور است؛ لیبیایی و سودانی شدن و تجزیه آن یا ساخت سوریهِ جدید که در مسیر آبادانی و توسعه گام بر دارد یا ....
کشته شدن بیش از نیم میلیون نفر، مفقودی دهها هزار نفر، آوارگی یک سوم جمعیت و نظامیزدگی جامعه سوریه و تبدیل شدن سلاح به فیصلهگر بحران در جنگ داخلی 13 ساله ظرفیت لازم را در دل خود برای ورود این کشور به عصر تاریک انتقامگیری و درگیری میان فاتحان مسلح برای تقسیم کیک قدرت دارد؛ اما تاکنون با وجود مواردی از اعدام و انتقامگیری در برخی شهرها، فضای انتقام و ناامنی عمومیت پیدا نکرده و علت آن کاربست قسمی عقلانیت برای انتقال قدرت و عدم انحلال ارتش فروپاشیده و غیره است.
با این حال تداوم این سیاست و کنترل فضای خشمآلود در سایه فراوانی سلاح، مداخلات و فرصتطلبی بازیگران خارجی برای نقشآفرینی در سوریه جدید چالشی جدی است.
اسرائیل با نابودی زیرساختهای نظامی سوریه قبل از شکلگیری نظام سیاسی جدید به نوعی این کشور را خلع سلاح کرد که البته اهداف دیگری نیز چون خشکاندن بستر کار نظامی علیه اسرائیل در آینده و تاثیرگذاری بر محاسبات راهبردی حاکمیت اسلامگرای سوریه دارد که فکر تقابل را در آینده از سر بیرون کند.
با توجه به ژئوپلیتیک حساس سوریه و همجواریاش با اسرائیل، متغیر اسرائیلی و آمریکایی پارامتری تاثیرگذار در ترسیم آینده این کشور است.
تا اینجای کار منفعت مشترک مخالفان سوری، اسرائیل و دیگر بازیگران دور کردن ایران و متحدانش از این کشور بود. پس از تحقق این هدف، اسرائیل دو اولویت در سوریه دارد؛ نخست جلوگیری از بازگشت ایران به سوریه از طریق ارتباطگیری با حاکمیت جدید این کشور و ممانعت از تبدیل شدن آن به پایگاهی برای حماس است.
اولویت دوم نیز «بیخطرسازی سوریه» به نحوی است که به تهدیدی در آینده مانند غزه و جنوب لبنان تبدیل نشود. خلع سلاح ارتش سوریه بخشی از این برنامه است؛ اما اسرائیل به علت بیاعتمادی به رهبری جدید و خاستگاه ضداسرائیلی اسلامگرایی در این کشور به همین حد راضی نخواهد بود.
اما سکوت حاکمان سوریه در قبال حملات اسرائیل و اشغال بخشی از اراضی آن پرسشبرانگیز شده و احمدالشرع(جولانی) بدون اشارهای به این حملات گفته است که کشورش توان درگیر شدن در جنگ دیگری را ندارد.
در وهله نخست میتوان این رویکرد را نوعی مصلحتاندیشی مبتنی بر اولویتسنجی قبل از «تمکین»(تثبیت قدرت) مانند موارد مشابهی در مصر و مراکش دانست. به احتمال زیاد یک علت مهم آن به نقش ترکیه بر میگردد که محافظهکاری مصحلتاندیشانه را در بزنگاهها در مواجهه با تهدیدهای کلان بر میگزیند و برآمدن عدالت و توسعه و ادامه حیات آن و حذف ارتش از معادلات سیاسی ترکیه را نتیجه آن میدانند.
از این منظر صرف نظر از موانعی مرتبط با جنگ ایران و مخالفان سوریه، فعلا بستری برای همکاری تهران با سیستم جدید سوریه با محوریت کار علیه اسرائیل فراهم نیست.
روشن نیست که این رویکرد سوریه جدید در قبال اسرائیل تا کجا پیش میرود. در همین حد هم چه بسا و لو موقت قسمی اطمینانخاطر برای اسرائیل به همراه دارد. اما در هر صورت، به احتمال زیاد اسرائیل همچنان اهرم فشار نظامی و از طریق آمریکا نیز اهرمهای اقتصادی (شاکله تحریم) و تا حدودی فشارهای سیاسی را حفظ کند. در عین حال نیز احتمال شل کردن تحریم و خارج ساختن تحریرالشام از لیست سیاه آمریکا زیاد است.
اما تداوم فشار نظامی اسرائیل بر سوریه ممکن است که در آینده در نقطهای طرف مقابل را مجبور به کنار گذاشتن رویکرد مصلحتاندیشانه خود کند و زمینهای برای همکاری با ایران در آینده فراهم شود و این چیزی نیست که اسرائیل میخواهد.
در همین حال نیز برخلاف برخی تحلیلها، ناامنی فراگیر خارج از کنترل در سوریه مطلوب اسرائیل و آمریکا نیست و چنین فضای غیر قابل کنترلی میتواند بستر کافی را برای شکلگیری کار مقاومتی علیه اسرائیل در آینده فراهم کند.
از این رو میتوان گفت که اساسا سقوط آسان دمشق پس از رسیدن نیروهای مسلح به دروازههای آن و هماهنگی میان دولت اسد و مخالفان برای انتقال قدرت احتمالا برآیند نوعی تفاهم مشترک روسیه، ترکیه و آمریکا برای جلوگیری از همان بیثباتی فراگیر بوده باشد.
همچنین برخی با یادآوری سرنوشت اسلامگرایان در مصر و تونس و کشورهای دیگر معتقد هستند که طیف سوری آن نیز چنین وضعی پیدا خواهد کرد؛ اما چنین مقایسهای درست نیست؛ به این علت که نمونه سوری فعلا از توان نظامی بیرقیبی برخوردار است.
در کل در صورت عبور موفق سوریه از ابرچالش بحران داخلی و برقراری امنیت و ثبات عمومی میتوان گفت که سیاست بینالملل نیز پس از اطمینان ولو موقت از تقابلی نبودن سیاست دمشق با اسرائیل تسهیلگر حرکت سوریه با حمایت ترکیه در مسیر بهبودی اقتصادی و توسعه شود.
@tahlilisiyasiseraat
غرب و اجتماعیزدایی از مقاومت
✍سیدحامد ترابی
شاید سقوط حکومت اسد بهانه خوبی باشد برای زدن برخی حرفها...
۱- معادله غرب با بسیاری از کشورهایی که در مقابل آن قرار دارند، اجتماعزدایی از کشورها و سیاستهای مقاومتی است.
۲- این سیاست با استفاده از ابزارهای اقتصادی، اجتماعی و رسانهای و با هدف از بین بردن پشتوانه مردمی مقاومت علیه غرب است.
۳- تحریم اقتصادی و ایجاد فشار بر مردم مهمترین ابزار این سیاست و شکاف اجتماعی مهمترین هدف این سیاست است.
۴ـ هدف این کاهش پشتوانه اجتماعی نیز مشخص است، ایجاد تمایل در کشورهای مقاومت برای دست دراز کردن در مقابل غرب و مذاکره است.
۵- فرقی نمیکند این محاصره به شدت غزه باشد، به گستردگی روسیه یا به تنوع ایران باشد و یا زیرساخت سوریه. ابزار و روش یکی است.
۶- کاهش صادرات نفت ایران، کاهش روابط ارزی روسیه، قطع ارتباط بانکهای لبنانی با حزبالله لبنان و...همه در یک پازل است.
۷- غربیها دو چیز را مکمل و در مسیر تحریم میدانند. جنگ به آن کشور یا مذاکره یا ترکیب هر دو.(به نقل از دیوید کوهن مسئول اعمال تحریم در دوره اوباما)
۸- در مقابل کشورهای مقابل غرب یا با روشهای داخلی، ایجاد اتحاد، دوری جستن از ابزاری که ترحیم را تأثیرپذیر میکند و افزایش عدالت در داخل، مشکلات اقتصادی را کاهش میدهند یا تن به مذاکره میدهند.
۹- ادامه مذاکره ضعیف شدن کشور هدف و فراهم شدن شرایط تضعیف و یا حتی حمله به آن کشور است. شرایطی که مقاومت را سخت کند. سوریه نمونه خوبی از دل بستن به غرب علیرغم سالها سابقه مقاومت است.
۱۰- تضعیف ایرانی که ۸ سال اسیر برجام، خروج از آن، اثرات آن بود نیز، نمونه دیگری است. وقتی تحریمهای ایران را نیز مرور میکنیم متوجه میشویم تقویم زمانی آن بیش از آن منطبق با مسئله هستهای باشد منطبق با توان تحریمها در افزایش تنش اجتماعی دارد.
پن: همه اینها ارزش ایستادگی مردم غزه را بیش از پیش نشان میدهد.
اجتماعزدایی از مقاومت و نسبتاش با مسئله هستهای
1⃣ همانطور که گفته شد، غرب تحریمها را براساس میزان اثر آن بر فرآیندهای اجتماعی مقاومت بنا میکند نه صرفا درصد غنیسازی ما!
2⃣ ما در طرف مقابل به بحث هستهای بیش از آنکه به چشم یک نیاز برای پیشرفت کشور فکر کنیم، به چشم ابزار معامله با غرب فکر میکنیم.
3⃣ این موضوع باعث پیشبینی پذیری رفتار ما شده، به گونهای که افزایش درصد و حجم غنیسازی تاثیر بالایی در محاسبات غرب برای افزایش تحریم، فعال کردن مکانیزم ماشه و...ندارد، چراکه غرب هدفاش افزایش مشکلات اقتصادی و کاهش تابآوری اجتماعی با تحریم، مذاکره و تضعیف طرف مقابل است.
4⃣ اگر فهم کردیم که هدف اصلی غرب کاهش تابآوری اجتماعی است نه کاهش درصد غنیسازی، واکنش ما متفاوت خواهد بود.
💢مثلا اگر این موضوع را فهم میکردیم، کف پایه حقوق را ۱۲_۱۳ و سقف پایه حقوق را ۹۱ میلیون تعیین نمیکردیم. اگر فهم میکردیم سبک زندگی اشرافی را در تبلیغات ترویج نمیدادیم. اگر فهم میکردیم چنانکه رهبری قبلا گفته بودند، در کنار برخورد با برهنگی اجازه دور دور عدهای با ماشینهای لوکس و سبک زندگی خاص در مناطق شهری را نمیدادیم تا دیگران حسرت بخورند. اگر درک میکردیم رسانه را تجهیز به فهم و فهماندن این جنگ و ترویج الگوها و روشهای تربیت انسان مقاوم میکردیم و...
✔️ حقیقت این است که میتوان راههای زیادی برای بیاثر کردن تحریمها مثل استفاده از پیامرسان بومی، افزایش تجارت با کشورهای غیرمحور غرب و... بیان کرد. اما تا زمانی که درک نکنیم این موضوع یک فرآیند اجتماعی است، حرفهای ما در موضوع تحریم حول افزایش درصد غنیسازی برای داشتن ابزار در مذاکره و افایتیاف میچرخد و راهحلهای اقتصادی ما هم همان راهحل همیشگی گرانکن هست. نمیدانم این مسیر چند بار باید تکرار شود؟؟؟
به کانال تخصصی تحلیل و تبیین مسائل سیاسی ایران و جهان بپیوندید 👇
@tahlilisiyasiseraat
@seraat_tahlil_siyasi
کانال تحلیلی سیاسی صراط
آغاز شکستِ یک ملت!
.
✍داود مدرسی_یان
این نمودار مقایسه GDP(تولید ناخالص داخلی) سه کشور #سورية (آبی)، #تركية (نارنجی) و #عراق (سبز) است. در سال ۲۰۱۰، gdp سوریه از ترکیه بالاتر رفته اما از ۲۰۱۰ اقتصاد سوریه با کله به زمین میخورد و یکسال بعد درگیریهای داخلی کمکم آغاز میشود. براستی علت چه بود؟
ماجرای سوریه، هم علل داخلی دارد هم خارجی. مهمترین علل داخلی را میتوان نبودِ آزادیهای سیاسی و برخورد سخت با منتقدین و تبعیض(بیعدالتی) و فقر (در عین رشد اقتصادی و بزرگتر از ترکیه) و همچنین نبودِ حسِ هویت ملی جمعی(عدم یکپارچگی خرده فرهنگها و اقلیتها) دانست.
مهمترین علل خارجی را میتوان: الف)نانجیبی رقیبِ منطقهای(ترکیه) و ب)دشمنی غرب و اسرائیل دانست. چون سوریه طی چنددهه گذشته مقابل اسرائیل ایستاد و زمینه لجستیک جبهه مقاومت را در خاک خود فراهم کرد.
رژیم تکحزبی سوریه، فضای تحرک به سایر احزاب و گروهها نمیداد و فضای خفقان ایجاد میکرد؛ از طرفی اجرای سیاستهای نئولیبرالیسمِ(هم اقتصادی - هم فرهنگی) از سال ۲۰۰۵ باعث دو شکاف عمده شد.
شکاف اول که ناشی از تبعیض بود. حذف یارانهها، جهانیسازی قیمتها، وابستگی بیشاز پیش به دلار و افزایش خصوصیسازی، هم باعث شکلگیری طبقه سرمایهدار شد هم افزایش جمعیت زیر خط فقر.
شکاف دوم: از طرفی اجرای سیاستهای فرهنگی نئولیبرال منجر به تقابل بیشتر طیفهای سنتی سلفی با حکومت شد. لذا فقر گسترده، تورم بالا و فاصلههای طبقاتی و درگیریهای فرهنگی و دینی، بهترین بستر را برای رشد گروههای تکفیری فراهم کرد.
از طرفی، بلندپروازیهای ترکیه و دشمنی غرب با سوریه در چندمحور بر سوریه موثر بود.
اولین محور، حمایتِ فکری لجستیکی ترکیه از گروههایی مثل #جبهة_النصرة که بعد به #تحرير_الشام تغییر نام داد؛ دومین محور حمایت فکری لجستیکی آمریکا از کردهای سوریه که در ۲۰۱۵ به عنوان نیروهای دموکراتیک سوریه(قسد) نامگذاری شد. محور سوم، تحریم اقتصادی سوریه توسط آمریکا و اروپا بود.
به اینها اضافه کنید اقدامات عربستان سعودی، قطر، امارات واسرائیل(هرکدام جداگانه و بعضاً هماهنگ) علیه سوریه.
منتهی ضربه اصلی را دولت ترکیه وارد کرد که از افزایش قدرت اقتصادی سوریه بسیار نگران بود و روند رشد اقتصادی سوریه این را هم نشان میداد. اما از ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ با جنگ داخلی، اقتصاد سوریه با ضربه کاری مواجه شده و این روند از ۲۰۱۰ تاکنون نیز ادامه دارد.
به کانال تخصصی تحلیل و تبیین مسائل سیاسی ایران و جهان بپیوندید 👇
@tahlilisiyasiseraat
@seraat_tahlil_siyasi
کفتارهای اروپا و دولت ما
✍دکتر محمد صادق کوشکی
انگلیس، فرانسه و آلمان در نامهای به شورای امنیت اعلام کردهاند آماده فعال کردن«سامانه برگشت خودکار تحریمها»(snapback mechanism)بر اساس قطعنامه 2231 شورای امنیت علیه ایران هستند.
آنچه کفتارهای اروپایی را علیه ما "فعال و دلیر" کرده ، اعلام ضعف و ذلت و گدایی مذاکره از جانب ظریف و پزشکیان و حامیان و اطرافیانشان است.
کاسبان برجام(ظریف ،عراقچی ، تخت روانچی و...) می دانستند در برجامی که پذیرفته(و بابتش صدها سکه طلا و میلیاردها تومان حق ماموریت از بیت المال به جیب زده اند)چه امتیازات و حقوق یک طرفه ای به طرفهای اروپایی داده اند و برهمین مبنی از ابتدای دولت پزشکیان،در تحرکاتی هماهنگ، دادن علامت به دولتهای سه گانه اروپایی را آغاز کردند :
▪️همه نداریم و نمی توانیم های پزشکیان و تاکیدهای او بر "زمین گذاشتن سلاح" از سوی ایران
▪️فشار به جامعه با قطع برق و قطع گاز و تاکید مداوم بر کمبود بنزین و...
▪️مذاکرات و گفتگوهای پنهان و آشکار گروه ظریف با غربیها ،
▪️تاکید هزار باره و روزانه دولت و حامیانش ( از پزشکیان گرفته تا الیاس حضرتی و خانم سخنگو و بخشدار ذلت آباد سفلی) بر FATF و لزوم پذیرش آن،
▪️و انتشار مطلب ظریف در رسانه شورای روابط خارجی آمریکا،
چراغ سبز های پی در پی به اروپا بود تا اهرمهای فشار علیه کشورمان را فعال کنند!(تحریم صنعت هوانوردی و کشتیرانی ج.ا.ا در چند ماه گذشته و تهدید به فعال کردن "سازوکار ماشه"(snapback) در روزهای اخیر)
هدف مشترک کفتارهای اروپا و دولت پزشکیان، تسلیم ج.ا.ا در برابر غرب و خلع سلاح کامل آن و تبدیل جمهوری اسلامی ایران به حکومت هایی مانند مصر و اردن است. ماموریت دولت پزشکیان تکمیل روندی است که از دولتهای هاشمی و خاتمی آغاز و در دوران روحانی تا میانه مسیر را طی کرد. روند سازش با آمریکا و نظام سلطه،برقراری رابطه با رژیم صهیونیستی و پذیرش برتری کامل غرب در فرهنگ و اقتصاد و سیاست و کنار گذاشتن همیشگی استقلال!
این جماعت از پذیرش این روند ذلت بار و تحقیر آمیز( تنزل جایگاه ج.ا از قدرت اول منطقه به سطح کشورهای ورشکسته و مفلوکی مانند اردن یا مصر) بدنبال بدست آوردن نان و امنیت هستند! در حالی که کشورهای مانند مصر و اردن هنوز امکان تامین برق ۱۸ ساعت برق در شبانه روز برای مردم شان را ندارند و برای اداره کشور به شدت نیازمند دریافت کمک و صدقه از آمریکا و اروپا و رژیمهای جنوبی خلیج فارس هستند!
آنهایی که دولت بنی صدر را درک کرده اند می دانند خطر دولت پزشکیان برای استقلال و امنیت فراگیر ایران(امنیت اقتصادی، فرهنگی و سیاسی) بسیار بیشتر از زیانهایی است که ریاست جمهوری بنی صدر به کشورمان وارد کرد( چون دولت پزشکیان در زمانی به دنبال ذلت و حقارت ملت و کشور است که ما در نزدیکی قله های عزت و سربلندی قرار داریم) و به همین دلیل است که بیش از خطر اسرائیل و آمریکا و اروپا باید مراقب اقدامات پزشکیان و اطرافیانش باشیم،چون دشمنان خارجی همواره با نمایش ضعف و خیانت سیاسیون داخلی راه تسلط بر جوامع انقلابی و مستقل را پیدا کرده اند.
به کانال تخصصی تحلیل و تبیین مسائل سیاسی ایران و جهان بپیوندید 👇
@tahlilisiyasiseraat
@seraat_tahlil_siyasi
اقتصاد
✍همت قلی زاده
زمین اقتصاد ایران به نفع الیگارشی و به ضرر مردم و دولت غصب شده و باید این زمین بازپس گرفته شود.
فرمان اداره اقتصاد از باب هدایت، حمایت و نظارت باید به دست دولت برگردد.
مجلس چرا از واگذاری پالایشگاهها و مسائل مالی و مکانیسم قیمتگذاری انرژی تحقیق وتفحص نمی کند، عجیب است که در عصر داده ها، اطلاعات روشنی از انرژی وجود ندارد!
افزایش یک واحد قیمت انرژی، بیشتر از یک واحد هزینه ها را افزایش می دهد!
اگر پکیج فروشان همین #ضریب_تکاثر_انرژی را فهمیدند ماجرا حل خواهد شد.
حالا شما حساب کنید در ۲۹ آذر ۱۳۸۹ چه اتفاقی افتاد؟
قیمت برخی از حاملها تا ۲۷۰۰٪ بصورت دستوری گران شد...
نخاع اقتصاد ایران همان زمان قطع شد!
تعطیل شدن و مشکلات انرژی کشور حاصل تصمیم یکی دو روز یا یکی دو ماه نیست، ریشه این مشکلات ۲۰ ساله است، اگر معتقد به حل مشکل هستیم که هستیم...
باید دید چه تخم کجی در اقتصاد انرژی در سال ۸۶ کاشته شد. اگر آنرا فهمیدیم مشکل به سمت حل شدن خواهد رفت.
مواد قانونی جهانی ساز قیمتها باید متوقف شود.
به کانال تخصصی تحلیل و تبیین مسائل سیاسی ایران و جهان بپیوندید 👇
@tahlilisiyasiseraat
@seraat_tahlil_siyasi
آمریکا و هوش مصنوعی!
پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) یک واحد ویژه برای توسعه فناوری های نظامی مبتنی بر AI با حمایت نخبگان و استعدادها تشکیل داد!
اما این واحد آمریکایی چیست؟!
در سکوت خبری و به دور از هیاهوی رسانهها، پنتاگون در حال انجام تحولی عظیم در قلب سیستم دفاعی خود است.
گروه ویژه "لیما"، که در خفا برای رمزگشایی از پتانسیلهای هوش مصنوعی مولد تشکیل شده بود، اکنون به پایان ماموریت خود رسیده است. اما این پایان، آغازگر فصل جدیدی است: تشکیل "سلول قابلیتهای سریع هوش مصنوعی" یا AI RCC.
این سلول جدید، حاصل درسها و تجربیات گرانبهایی است که از دل "لیما" بیرون آمده.
"لیما" در طول یک سال فعالیت مخفیانه خود، صدها فرآیند و وظیفه را که میتوانستند با ابزارهای هوش مصنوعی مولد، مانند مدلهای زبانی بزرگ، بهینهسازی شوند، مورد بررسی قرار داد.
این وظایف در نهایت به 15حوزه کلیدی تقسیمبندی شدند:
از کاربردهای جنگی مانند فرماندهی و کنترل و پشتیبانی تصمیمگیری، تا مدیریت سازمانی شامل امور مالی و اطلاعات مراقبتهای بهداشتی.
گزارش نهایی "لیما"، نقشه راهی برای آینده AI در پنتاگون است.
اما ماموریت AI RCC فراتر از تحلیل و بررسی است! این سلول، موظف به اجرای توصیههای "لیما" و تسریع در ارائه مدلهای پیشرفته و قابلیتهای AI
نسل بعدی در سراسر وزارت دفاع است.
این اقدام با همکاری واحد نوآوری دفاعی (DIU) مستقر در سیلیکون ولی، انقلابی در تواناییهای نظامی آمریکا رقم خواهد زد.
یگان AI RCC با رویکردی جسورانه، به شناسایی و آزمایش فناوریهای نوین از طریق آزمایشهای سریع و نمونهسازی خواهد پرداخت.
ارزیابی اثربخشی فناوریها و تعیین قابلیت توسعه و پایداری آنها، از دیگر وظایف حیاتی این سلول است.
در صورت موفقیتآمیز بودن آزمایشها، فناوریهای برتر از طریق مسیرهای اکتساب تعریف شده، در سراسر پنتاگون به کار گرفته خواهند شد.
اما این تنها آغاز راه است! AI RCC با بودجهای کلان
از منابع مالی تحقیق، توسعه، آزمایش و ارزیابی سالهای مالی 2024 و 2025، چهار پروژه آزمایشی هوش مصنوعی را با همکاری فرماندهیهای رزمی و سایر سازمانهای وزارت دفاع آغاز خواهد کرد.
این پروژهها در بازههای زمانی 90 روزه و از طریق آزمایشهای "تسلط اطلاعات جهانی" (GIDE) انجام خواهند شد.
علاوه بر این، قراردادهای 40 میلیون دلاری با شرکتهای کوچک و نوآور برای توسعه راهکارهای هوش مصنوعی مولد منعقد خواهد شد.
این اقدام، دریچهای به سوی استعدادهای نهفته در بخش خصوصی و فناوریهای انقلابی آنها خواهد گشود.
20 میلیون دلار دیگر نیز به تقویت زیرساختهای
محاسباتی و ایجاد "sandboxهای" دیجیتال اختصاص خواهد یافت، این فضاهای مجازی، محیطی امن برای توسعه، آزمایش و ارزیابی فناوریهای هوش مصنوعی فراهم خواهند کرد.
پنتاگون با اتخاذ رویکرد Multicloud، از تواناییهای ارائه دهندگان اصلی خدمات ابری، مانند گوگل، اوراکل، آمازون و مایکروسافت
بهره خواهد برد.
در پایان، باید گفت که پنتاگون با تشکیل AI RCC، گامی بزرگ در جهت تسلط بر آینده جنگ و دفاع، و کنترل بیشتر کشورها برداشته است، این سلول، نه تنها به عنوان موتور محرکه نوآوری در حوزه هوش مصنوعی عمل خواهد کرد، بلکه با ایجاد یک اکوسیستم پویا و منعطف، زمینه را برای
ظهور نسل جدیدی از قابلیتهای نظامی فراهم خواهد ساخت. آینده نبردها، در دستان AI است و پنتاگون، با تشکیل AI RCC، خود را برای این آینده آماده میکند.
این یک رقابت تنگاتنگ و سرنوشتساز است و جهان، با نفس حبس شده، منتظر نتایج آن است.
به کانال تخصصی تحلیل و تبیین مسائل سیاسی ایران و جهان بپیوندید 👇
@tahlilisiyasiseraat
@seraat_tahlil_siyasi
کانال تحلیلی سیاسی صراط
گران فروشی ارز!
.
👆این کلیپ را با دقت ببینید.
هم شهید رئیسی و هم آقای روحانی به عنوان دو رئیسجمهور، از گرانفروشی ارز سخن میگویند و گلهمند هستند. آقای روحانی صراحتا لفظ خیانت را به کار میبرد. هیچ یک هم نتوانستند از عهده شرکتهای دلاردار و دلاری فروش برآیند.
صحبتهای شهید رئیسی مربوط به فروردین ۱۴۰۲ است. در یکی از روزهای اسفند ۱۴۰۱ یعنی کمتر از یک ماه قبل از این سخنرانی ایشان، تلفنی که صحبت میکردیم، به ایشان عرض کردم اجازه ندهید یک نرخ دیگر در کنار ۲۸۵۰۰ به رسمیت شناخته شود. همه صادرکنندگان باید ارز خودشان را به قیمت ۲۸۵۰۰ تحویل بانک مرکزی دهند. ایشان فرمودند من موافقم، منتهی به شرطی که ارزهایشان را بیاورند. عرض کردم حاج آقا غلط میکنند نمیآورند. اگر نیاوردند اجازه صادرات به آنها ندهید...
زمان گذشت و ماهها بعد که حضوری خدمتشان رسیدم و طبق روال همیشه! بحث ارز را مطرح کردم، چه گلایهها که از برخی سیاسیون و مقامات نکردند...
مردم عزیز ایران! میبینید که دو رئیسجمهور در پشت بلندگو از دست دلارداران و دلاریفروشان چگونه فریاد میزنند و شکوه میکنند.
پیروزی بر این جریان غارتگر، فقط با آگاهی و آگاهیبخشی شما ممکن است. این جریان، در ساختار کشور، در مجلس، در دولت، حامیانی دارد که با تمام توان از منافعشان دفاع میکنند. حامیان نرخ ارز شناور را بشناسید و بشناسانید و اجازه راهیابیشان به مجلس و دولت را ندهید.
جوانان عزیز انقلابی! خود را سرگرم حاشیههای بیفایده نکنید. مسئله اول کشور در سطح داخلی، اقتصاد است و مسئله اول اقتصاد، دلاریزه شدن اقتصاد و شناورشدن نرخ دلار است.
✍سید یاسر جبرائیلی
به کانال تخصصی تحلیل و تبیین مسائل سیاسی ایران و جهان بپیوندید 👇
@tahlilisiyasiseraat
@seraat_tahlil_siyasi
هدایت شده از صراط (تحلیل_سیاسی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨تحول در علم پزشکی❗️
مسعود پزشکیان گفته بود با کمک کارشناسان،کشور را متحول و مشکلات را حل می کند اما کسی باور نمی کرد!
به نظر می رسد دکتر پزشکیان، برای حل معضلات پیچیده نظام سلامت و ایجاد تحول در وضعیت نامطلوب بیمارستانهای دولتی،به روشی ابتکاری دست پیدا کرده است!
آن روز که اکثر نمایندگان مجلس با چشم و گوش بسته به وزیر پیشنهادی براندازان برای وزارت بهداشت رای اعتماد می دادند باید فکر اینجای کار را هم می کردند!
✍دکتر محمد صادق کوشکی
به کانال تخصصی تحلیل و تبیین مسائل سیاسی ایران و جهان بپیوندید 👇
@tahlilisiyasiseraat
@seraat_tahlil_siyasi
قصه ای برای بی برقی و تعطیلی و گرانی های این روزها
✍حسین مهدیزاده
در گرانی امروز ایران و قطعی مدام برق در دوره زندگی آپارتمانی در 10 طبقه ها، مقصر بزرگ هنوز همان #غرب_زدگی جلال آل احمد است! غرب زدگی غیر از غرب است و راه حل نجات از آن هم شرق گرایی یا اسلام گرایی شعاری نیست. غرب زده هم، هم در جناح های مرسوم #اصلاح_طلب حضور دارد و هم در جناح #اصول_گرا! پس راه نجات از آن هم انتخاب بین اصلاح طلبی و یا اصول گرایی نیست.
غرب زده های اصلاح طلب و اصول گرا با هم یک تقسیم کار دارند! غرب زده های اصلاح طلب به نفع غرب کار رسانه ای و ژورنالیستی می کنند تا نیاز به یک نسخه غربی را به یک نیاز و حتی رویای اجتماعی برای مردم از همه جا بی خبر بکنند، بعد از آنجایی که اصلا دست به آچار و بیل به دست نیستند، به کنار میروند و غرب زده های اصول گرا آن را با شعار کار جهادی، روی زمین پیاده می کنند تا اثبات کنند که اسلام می تواند و انقلاب اسلامی هم می تواند توسعه پیدا کند و اسلام چیزی کم از آمریکا و ژاپن و فرانسه و بریتانیا ندارد!
غالب کسانی که سدسازی، نیروگاه سازی در این مقیاس های عظیم، مهار آبها و کانال های آبی و خشک کردن زمین های فلات ایران را در این چند دهه فرهنگ سازی کردند و در دانشگاه ها آن را تدریس کردند و پُز آن را دادند، همین غربگراهایی هستند که امروز اصلاح طلب شناخته می شوند، اما چون آدمهای فوکولی و قرتی هستند موقع ساختن از قدرت کنار میرفتند تا غرب گراهای اصول گرا، که آدم های عملیاتی و میدانی هستند سر کار بیایند و همان ها را اجرا کنند و وقتی به مشکل می خورد، دوباره اینها کنار می رفتند تا گروه اول به قدرت برگردند و برای ماست مالی خطاهای گذشته، وعده های مجددی بدهند و رویاهای جدیدی بسازند و بعد کنار بروند تا گروه دوم بیاید و قبلی ها را که گندش در آمده بود را خراب کنند و این نسخه جدید را بسازند! این ماجرای #مدرنیته_ایرانی است!
اتفاق جدیدی که افتاده است این است که غرب الان در موج نقد گذشته خود توسط نگاه های پست مدرن است و لذا بیان نقص توسعه به سبک قرن بیستم خیلی پُز دارد! غرب گراهای اصلاح طلب، از زمان دولت آقای روحانی در حال شعار دادن بر علیه نظریه های توسعه ای هستند که دهه های قبل خودشان آنها را با خشونت و اغوا به حلق این ملت بینوا کردند و اصولگراهای ساده دل هم باور کردند و آستین بالا زدند که برویم این همه خوبی را محقق کنیم. اما غرب زده اصلاح طلب کمی بی چشم و رو تشریف دارد و برای اینکه بی حیایی خودشان را بیش از پیش هم نشان دهند، خطاها و زشتی ها را برای در احمدی نژادها و رئیسی ها و بسیجی ها و بیت رهبری و... فاکتور می کنند تا بشود خطای نظام حاکمه! مثلا صاف صاف توی صورت شما نگاه می کنند و می گویند از آنجایی که قبل از این دولت «سه سال» تورم بالای 40 درصد بوده است، پس باید چنین و چنان کرد! انگار که تورم برای این سه سال است و اصلا هم 96 و 98 مردم برای تورم به خیابانها نیامدند! البته غربگراهای اصول گرا هم بی نواهایی هستند که بلاهت دارند و لذا از این نامردی ناراحت می شوند اما باز صبر می کنند ببینند که اینها چه چیزی را درست و علمی می دانند، و بعد با هزار بدبختی خودشان را به قدرت می رسانند تا آن وعده هایی که غرب گراهای اصلاح طلب داده اند را اجرا کنند!
به نظر شما در این وضعیت خیلی عجیب است که از نظر مردم، همه خطاها و بدبختی های توسعه ناموزون ایران، گردن اصول گراها باشد و به تبع به گردن نظام؟ خب اصلاح طلب ها که کلا کاری نمی کنند چون مدیریت آنها اینجوری است که لباسشان نباید خاکی شود! پس وقتی سدسازی باعث خشکسالی می شود، متهم چه کسی است؟ غیر از این است که انگشت اتهام می رود به سمت آن کسی که در رزومه اش ساختن این سد و آن آب بند و ان تونل و آن کشت و صنعت نوشته شده و لباس کار هم تنش است؟!!!
در این فقره برق رفتن ها و تعطیلی شهرها از آلودگی هوا نیز دقیقا همین است! غرب زده های اصلاح طلب سالها در دانشگاه ها ساختن خانه هایی با مصرف انرژی بالا را تبلیغ کردند و کشوری که 70 درصد آن روستایی و مولد بود را به جایی رسانند که 70 درصد شهر نشین مصرف گرا و معتاد به رفاه شده، حالا که برق نیست تا این شدت مصرف را پاسخ بدهد، رسما خانه های مردم را خاموش می کنند و انگشت اتهام را می گیرند به سوی آن کسی که لباس کار تنش است! می گویند اینها بودند که الگوی سکونت و شهر ایران را این چنین کردند!
ادامه...👇
https://eitaa.com/tahlilisiyasiseraat/5660
کانال تحلیلی سیاسی صراط
قصه ای برای بی برقی و تعطیلی و گرانی های این روزها ✍حسین مهدیزاده در گرانی امروز ایران و قطعی مدام
.
جی دی پی که با دوغ آبعلی و عالیس بالا می رود نظام سیاسی حق دارد که برق صنعتی اش را قطع کند و بگوید بزارید خانه ها برق داشته باشد! و خانه های که بی دلیل وسط بیابان های فلات ایران روی سر هم ساخته شده اند و باغچه هایش، روف گاردن شده است، نظام سیاسی حق دارد برق خانه هایش را قطع کند و برقش را به تولید بدهد! و این بازی مرغ و تخم مرغ تا بی نهایت می تواند ادامه داشته باشد
مگر اینکه غرب زده های اصلاح طلب یک بازی جدید به سرشان بزند! مثلا حواس همه را پرت کنند به آزادی مردم سوریه از دیکتاتوری اسد! آدم می ماند که مگر همین مسلحین بنیادگرا سه سال قبل در کابل به قدرت نرسیدند و شما بر علیه طالبان با افغانی های غرب زده خوانید که «از عشق، از امید، از فردا نمی ترسی؛ می بوسمت در بند طالب ها نمی ترسی...» اما امروز تیتر می زنی که داغش خطرناک است، آما آزادی محترم است و ما با مردم سوریه احساس مشترک آزادی داریم! اینجاست که معلوم می شود فرق غرب گراهای اصلاح طلب با غربزده های اصول گرا فقط در میزان پز دانشگاهی شان فقط نیست، بلکه در بی چشم و رویی هم هست! و تا شما دارد سرتان سوت می کشد و سرگیجه تان از این همه حماقت را درمان می کنید، غربزده های اصلاح طلب دلار را گران می کنند و از 38 تومان می کنند 64 تومان و کسی هم نمی فهمد که ماجرا چیست! چون همه دارند راجع به زندان علمی تخیلی صیدنایا می خوانند و نقاشی های هوش مصنوعی برای آن را تماشا می کنند و اصلا نمی فهمید که توی مملکت جر زنی رخ داده و دولت به نفع طبقه دلارخوار، یک نسخه داده که شب عید قرار است صدای تار و تنبورش بلند شود!!!
ماجرای آلودگی هوا هم که دیگر یک حماقت عظیم است! آقا جان! همه دیگر می دانند که هوا توان جابجایی این همه آلودگی برآمده از سوزاندن سوخت های فسیلی را ندارد! چه برسد به اینکه شهر را چسبانده باشیم به یک رشته کوه بلند که یک فقره از قله هایش دماوند است! یا در یک دره تنگ جایش داده باشیم مثل خرم آباد و... این کار #هوا نیست که این آلاینده های سنگین را از روی سر ما ببرد. این ریزگردهای پرنده هم وقتی نروند، زمستان که می شود هوا وارونه می شود و هوای شهر گرم می شود و ابرها که می آیند، روی سر شهر متلاشی می شوند، به جای اینکه ببارند و... هزار درد و مرض دیگر!
حالا این شهر عمودیِ متراکم، پرمصرف، در کنار کارخانه ها و پر از خودرو را چه کسی طراحی کرده؟ به اصلاح جناح بندی سیاسی امروز، غرب گرای اصلاح طلب! چه کسی آن را با شدت و افتخار ساخته؟ غرب گرای اصول گرا! بازنده آن کیست؟ مردمی که حماقت این طرح را ندیدند و به اولی باسواد گفتند و به دومی سردار سازندگی!
در میان مدت اگر مردم نفهمند که ماجرا چیست، غرب گرای اصلاح طلب برنده است چرا که بخشی از پز روشنفکری اش در فحش دادن به جمهوری اسلامی است چرا که یک نسخه بومی برای ملت ایران است و یک کپی غربی با چشمان سبز و پوست سفید اروپایی نیست! و بازنده کیست؟ غرب زده اصول گرا، چرا که لباس کار همیشه تن اوست و متهم است که آنچه روی زمین گند زده، دست پخت اوست!
پس خوش بحال غربزده اصلاح طلب که می تواند بزند زیر همه چیز و بگوید همش تقصیر نظام است و بدا بحال غربزده ای که اصول گراست و باید پای لرز خربزه ای که خرده است بنشیند! می دانم که بی نوا اصلا سوادش در این حد و حدود نیست که بداند اصلا چه بلایی سر خودش آورده، اما به هر حال عامل مباشر این توسعه چهل سال است که اوست و در نظام حقوقی هم عامل مباشر مجرم اول است!
اما فراموش نکنیم که اگر جمهوری اسلامی فرو بریزد، غربی ها نه اینها را تحویل خواهند گرفت و نه آنها را! و نه اینکه یک تف کف دست ما مردم این سرزمین می اندازند! چون اینجا ایران است و ایران کلا جغرافیای خطر برای تمدن غرب است(که بحثش بماند سر جای خودش در ژئوپولتیک)!
پس به فکر نجات از غربگرایی باشیم و سیاسی بازی امروز را پشت سر بگذاریم و بدون امید به غرب، دنبال پیدا کردن راه حل های بومی و درست باشیم. از این راه حلها جز نگون بختی پی در پی و ناامیدی از آینده چیزی در نمی آید.
به کانال تخصصی تحلیل و تبیین مسائل سیاسی ایران و جهان بپیوندید 👇
@tahlilisiyasiseraat
@seraat_tahlil_siyasi
عاملیت «اسلامیت» در روابط!
✍صابر گل_عنبری
یازدهمین اجلاس سران «کشورهای اسلامی در حال توسعه» معروف به «دی ۸» فردا در قاهره برگزار میشود. این مجموعه با شمول ایران، ترکیه، اندونزی، مصر، پاکستان، مالزی، نیجریه و بنگلادش شامل مهمترین کشورهای اسلامی به استثنای عربستان است.
بیست و هفت سال قبل مجموعه اقتصادی دی ۸ با ابتکار نجمالدیناربکان نخستوزیر اسلامگرای ترکیه تشکیل شد. «اسلامیت» انگیزه تشکیل این گروه بود و اربکان امید داشت که چنین پیوندی محملی برای ایجاد یک بلوک اسلامی قوی در جهان شود.
از این رو نیز اهداف کلانی در همان نشست نخست در سال 1997 تعریف شد، مانند «صلح به جای درگیری»، «گفتگو به جای تقابل»، و«همکاری به جای استثمار» و...
اما بعد از نزدیک به سه دهه نه تنها هیچ کدام از اهداف پیشگفته ترجمانی نیافته، بلکه اکثرا هم عکس آنها اتفاق افتاده است. مثلا، رقابت بعضا تنشآلود میان ایران و ترکیه (دو عضو مهم این مجموعه) جز همکاریهای موردی و جزئی به خاطر جبر همسایگی هیچ وقت به «همکاری راهبردی» ارتقا نیافته و در بحران سوریه به عنوان مهمترین پرونده چالشی این چند دهه میان دو کشور نتوانستند با همکاری آن را حل و فصل کنند.
مصر و ایران نیز (دو عضو این مجموعه) بعد از چهار دهه هنوز روابط دیپلماتیک رسمی ندارند و گروه دی ۸ هم در این سه دهه نتوانست این روابط را احیا کند.
در کنار آن هم مناسبات اقتصادی کشورهای عضو دی ۸ نیز اگر پیشرفتی داشته، موردی و مولود روابط دو جانبه بوده است نه در چارچوب این گروه.
این واقعیت نشانگر این است که «هویت اسلامی مشترک» هر چند به لحاظ نظری میتواند پیشرانی برای همگرایی باشد، اما تجربه عملی دی ۸ و سازمان همکاری اسلامی نشان میدهد که «اسلامیت» آن عاملیت نهادی و هدایتگر برای پیریزی همکاری بنیادین میان دول اسلامی را نداشته و ندارد و «جنبه تشریفاتی» داشته و به تبع آن هم نشستهای اسلامی از یک «دورهمی» فراتر نرفته است.
این ناکامی محصول عوامل متعددی است: نخست این که «اسلامیت» نه یک مولفه بلکه صرفا مفهوم و عنوانی کلی است که در تعریف آن هم اتفاق نظری میان قدرتهای بزرگ اسلامی وجود ندارد و آنچه بیشتر در جهتدهی به روابط فیمابین اثرگذار بوده، دریافتهای پارادوکسیکال از این مفهوم و دستهبندیهای برآمده از آن چون «اسلام وهابی»، «اسلام صفوی» و «اسلام عثمانی» (عثمانیگری) و غیره بوده است.
اما عامل دوم این که تنظیمگر عمده روابط بین الملل و به ویژه میان دول عربی و اسلامی در جریان جنگ سرد غالبا مناسبات قدرت میان قدرتهای بزرگ بوده و در دوره پساجنگ سرد نیز نظم تکقطبی آمریکا به شکلی مستقیم و غیرمستقیم جهتدهنده این روابط بوده است. از این منظر هم امروز همپیمانی غالب بازیگران اسلامی با آمریکا نقش پررنگی در روابط خارجی آنها دارد. با این حال، فضایی هم که برای عاملیت مستقل خود این کشورها وجود دارد، به دلیل رقابتها و تنشهای دیرینه و تعارض منافع غالبا در جهت معکوس «همگرایی اسلامی» عمل کرده است.
عامل سوم هم این که در دنیای مدرن روابط بینالملل عاملیت مولفههای هویتی (چه قومیتی و چه دینی) در شکلدهی به این روابط تا حد زیادی کاهش یافته است؛ البته در این میان مولفههای قومی هنوز پررنگتر از دیگر مولفهها هستند.
امروز منظومه «منافع» در ابعاد مختلف امنیتی، سیاسی و اقتصادی آن، نقش عاملیت اصلی را در تنظیم روابط دارد. البته منافع اقتصادی صدرنشین است و بدون وجود چنین منافعی، کشورها فاقد زبان مشترک مدرن برای خلق ارتباط عمیق خواهند بود و همین مولفه هم خود بسترساز منافع کلان ژئوپلیتیکی است و نه بر عکس مانند گذشته. در واقع ظهور بازیگرانی چون قطر و امارات معطوف به نقش کلیدی این مولفه است.
اما همین عامل نیز در حقیقت در امتداد عامل دوم و هژمونی اقتصادی و امنیتی آمریکا قرار دارد. نقش این هژمونی آنجا نمایان میشود که وقتی بازیگری «عصیانگر» مانند ایران خارج از این منظومه بینالمللی بازی میکند، این نظم با فشارهای سیاسی و تحریمی آن را پس میزند و حتی اگر هم برخی کشورها بخواهند، اما اجازه همکاری نمیدهد.
در این زمینه مثلا کشوری اسلامی مثل آذربایجان همکاری با اسرائیل را بیشتر از روابط با ایران واجد منافع میداند.
در چنین منظومهای «اسلامیت جمهوری اسلامی» فاقد عاملیتِ لازم برای توسعه روابط -چه با این کشورها و چه بین اسلامی- میشود؛ اما «اسلامیت ترکی» و «اسلامیت عربستانی» در امتداد مولفههای پیشگفته به عنوان بازیگرانی «غیرعصیانگر» در نظم بینالملل قابلیت عاملیت مستقل آنها را افزایش میدهد؛ گرچه همین اسلامیت نیز اگر خارج از همان نظم بازی کند در انزوا قرار میگیرد.
کما این که «اسلامیت» در ابربحران غزه در سایه سه مولفه یاد شده جهتدهنده روابط و منافع دول اسلامی عملا فاقد هر گونه کارکردی برای حل آن بود.
@tahlilisiyasiseraat
حذف جام جم از ماهواره؛ عقبنشینی در جنگ رسانهای یا چابکسازی؟!
✍ حسن باویر
توقف پخش ماهوارهای شبکه جهانی جام جم، که سالها بهعنوان پل ارتباطی بین ایران و ایرانیان خارج از کشور عمل کرده، یک تصمیم قابلبحث و محل نقد است. این شبکه نقش مؤثری در حفظ ارتباط فرهنگی و انتقال ارزشهای ایران اسلامی به مخاطبان خارج از مرزها داشته است.
➖نقدهایی که به این تصمیم وارد است را میتوان در چند محور مطرح کرد:
۱. کاهش دسترسی و محدودیت در مخاطبیابی
فضای اینترنت در برخی کشورها محدودیتهای جدی دارد و بسیاری از مخاطبان خارج از کشور بهخصوص نسلهای قدیمیتر، بهسادگی به پلتفرمهای آنلاین دسترسی ندارند.
استفاده از ماهواره، دسترسی عمومیتری برای طیف وسیعی از مخاطبان فراهم میکرد که حالا ممکن است از این ارتباط محروم شوند.
۲. عدم توجه به اهمیت جنگ رسانهای
در شرایطی که شبکههای معاند مانند اینترنشنال، منوتو و جدیداً هم TRT فارسی با تمرکز بر مخاطبان ایرانی در حال گسترش نفوذ خود هستند، حذف شبکه جام جم از ماهواره، خلأیی ایجاد میکند که میتواند به نفع رسانههای معاند تمام شود!.
این تصمیم در فضایی گرفته شده که نظام نیاز مبرمی به ابزارهای رسانهای مؤثر برای مقابله با هجمههای شناختی و تبلیغاتی دارد.
۳. ضرورت تقویت، نه حذف
به جای حذف پخش ماهوارهای، میتوانست بر تولید محتوای باکیفیتتر و جذابتر تمرکز کرد تا مخاطبان بیشتری جذب شوند.
کاستیهای خودمان را نباید با حذف یک شبکه ماهوارهایِ تاثیرگذار پنهان کرد. ریشه مسائل، در نگاه عمیقتر به مشکلات و تلاش برای رفع آنهاست.
حذف یک رسانه بهجای تلاش برای ارتقای آن، نوعی عقبنشینی است که پیامدهای منفی در اعتمادسازی مخاطبان خواهد داشت.
۴. اثرات فرهنگی و ارتباطی
شبکه جام جم در طی ۲۸ سال فعالیت خود، بستری برای معرفی فرهنگ ایرانی-اسلامی، پخش اخبار و رویدادهای داخلی، و حفظ ارتباط فرهنگی با ایرانیان خارج از کشور بوده است.
توقف پخش ماهوارهای به معنای از دست دادن یک ابزار قدرتمند برای دیپلماسی فرهنگی و رسانهای است.
۵. هزینههای متناقض و تصمیمگیریهای نامتوازن
کاهش هزینه دلیل مناسب و قانع کنندهای نمیتواند برای این تصمیم باشد، بودجههای قابلتوجهی به برخی بخشها و فعالیتها تخصیص داده میشود، در حالی که شبکهای مانند جام جم، با تمام ظرفیت فرهنگی و ارتباطیاش، حذف میشود؟
این تصمیمگیریها نشان از عدم توازن در تخصیص منابع و اهمیتدهی به رسانههای استراتژیک دارد.
در جنگ شناختی و رسانهای امروز، حذف یک خاکریز رسانهای به معنای واگذاری میدان به دشمن است.
شبکه جام جم، با میلیونها مخاطب فارسیزبان، باید تقویت و پشتیبانی شود، نه اینکه از میدان رقابت خارج گردد.
بهترین راهکار، بازنگری در این تصمیم، بهبود محتوای شبکه، و همزمان حفظ پخش ماهوارهای و حضور در فضای اینترنت است تا هر دو بستر برای جذب مخاطب بهخوبی بهکار گرفته شود.
به کانال تخصصی تحلیل و تبیین مسائل سیاسی ایران و جهان بپیوندید 👇
@tahlilisiyasiseraat
@seraat_tahlil_siyasi
کانال تحلیلی سیاسی صراط
بررسی سیاستهای امنیتی توسعه محور چین در غرب آسیا
.
✍فرشاد عادل
چین را باید بازیگری جدید در منطقه غرب آسیا دانست. ظهور این بازیگر جدید در منطقه غرب آسیا نتیجه منطقی و طبیعی قدرتگیری چین به عنوان یک قدرت بینالمللی و گسترش اثرگذاری این کشور در صحنهی جهانی است.
🔹در دهههای اخیر، این کشور با برجستهسازی کلید واژههای«توسعه مشترک، چند جانبهگرایی و منافع برد-برد» در پی افزایش نفوذ خود در مناطق مختلف جهان بوده و در این میان رابطه با کشورهای عربی غرب آسیا موضوعی است که از اهمیت جدی برای چین برخوردار است، همچنانکه این امر در«سند سیاست چین برای جهان عرب» که در سال 2016 به تصویب رسید به شکل مبسوط بیان شده است.
🔹توصیفات این سند از گسترهی روابط چین با اعراب در طول تاریخ، حاکی از تلاش برای ترسیم چشماندازی است که در آن حوزههای مختلفی از قبیل همکاری سیاسی، سرمایهگذاری و همکاریهای تجاری، توسعه همکاریهای اجتماعی در حوزههای بهداشت، فناوری و کشاورزی و نیز همکاری در زمینههای توسعه پیوندهای مردمی میان دو کشور دیده شده است. در این سند، همچنین تبادلات مالی سطح بالا، توسعه همکاریها در فناوریهایی نظیر انرژی هستهای و نیز توسعه زیرساختی و تقویت طرفین در امور بینالمللی مورد اشاره قرار گرفته است.
🔹ترسیم این چشم انداز از سوی چین برای ارتباط با اعراب با قدرت و جدیت دنبال شده است، چنانکه تجارت این کشور با شش عضو شورای همکاری خلیج فارس، از 10 میلیارد دلار در سال 2000 به بیش از 230 میلیارد دلار در سال 2021 افزایش یافته و در پایان سال 2022 شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس با حجم تجارت بیش از 315 میلیارد دلاری در زمره بزرگ ترین شرکای تجاری چین دسته بندی شدند. علاوه بر این، ارزش سرمایهگذاریها و داراییهای کشورهای عربی در چین تا پایان سال 2023 به بیش از 5 میلیارد دلار رسیده که عمده این سرمایهگذاریها در حوزههای انرژی و پتروشیمی بوده است.
🔹همکاری چین با رژیم صهیونیستی نیز در حوزههای مختلف، از جمله زیرساختها، کشاورزی و آموزش، گسترش یافته است. تجارت دوجانبه چین با رژیم صهیونیستی در سال 2022 به رکورد 21 میلیارد دلار رسید و شرکتهای چینی در دهه گذشته در حدود 500 قرارداد سرمایهگذاری در سرزمینهای اشغالی را عمدتا در بخشهای فناوری، با تمرکز بر حوزههایی مانند ارتباطات راه دور و هوش مصنوعی به امضا رساندهاند.
🔹توسعه همکاریهای چین با منطقه غرب آسیا در حال تغییر چهرهی این منطقه بوده و طبیعی است که سرمایهگذاریهای صورت گرفته، نقش چین را در منطقه پر رنگتر کند. اما به نظر نمیرسد که چین در برهه کنونی به ارتقاء نقش خود در ساحتهای امنیتی غرب آسیا علاقمند باشد.
🔹این ادعا زمانی قوت بیشتری پیدا میکند که به بازخوانی موضع چین در قبال وقایع غزه پرداخته شود که در آن چین علیرغم محکوم کردن کشتار غیرنظامیان و عدم حمایت از ادعاها مبنی بر تروریستی بودن اقدام حماس در 7 اکتبر، تلاش کرده است که فاصلهی محتاطانه خود با این بحران را حفظ کند و همچنان بر راهحلهای دیپلماتیک نظیر راه حل دو کشوری تاکید نماید.
🔹موضع چین در مورد مساله سوریه نیز پابرجا بوده است و علیرغم اینکه این کشور 10 بار از حق وتوی خود در قطعنامههای انتقادی شورای امنیت علیه دولت اسد استفاده کرده و بیش از 3 میلیارد دلار سرمایهگذاری در صنعت نفت و گاز سوریه به انجام رسیده است، اما مواجههای محتاطانه با سقوط اسد داشت و بر راه حل سیاسی برای ثبات تاکید کرد. البته چین تلاش خواهد کرد که از طریق روابط نزدیک با کشورهای عربی در آینده سوریه اثرگذار باشد و در چنین شرایطی مهمترین خطری که منافع چین را تهدید خواهد کرد، بیثباتی در سوریه و تسری آن به مناطق مجاور است.
🔹در نگاه چین، امنیت همه کشورها در منطقه غرب آسیا به یکدیگر وابسته است و بیثباتی در هرکدام از کشورهای این منطقه نه تنها سایر کشورهای غرب آسیا را تحت تاثیر قرار میدهد، بلکه ممکن است بر نقاطی از چین مانند سینکیانگ نیز تاثیر بگذارد. بنابراین چشمانداز امنیت برای غرب آسیا تنها زمانی محقق خواهد شد که کشورهای این منطقه با تاکید بر منافع برد-برد با ابزارهایی نظیر توسعه کریدورهای توسعهای، قرار گرفتن در زنجیره ارزش و چسبندگی اقتصادی به توسعه مشترک دست پیدا کنند. در این میان، چین با تاکید بر تعهد خود برای حفظ چندجانبه گرایی و احترام کامل به اصول و عملکردهای حاکمیتی کشورها، در قامت شریکی قابل اعتماد برای کشورهای غرب آسیا ظاهر شده است که میتواند دسترسی آنها به توسعهای با نتایج برد-برد را برای چین و غرب آسیا میسر کند.
کانال تحلیلی سیاسی صراط
. ✍فرشاد عادل چین را باید بازیگری جدید در منطقه غرب آسیا دانست. ظهور این بازیگر جدید در منطقه غرب
.
تلاش چین بر این است که در رخدادهای امنیتی غرب آسیا به طور مستقیم درگیر نشود و در عین حال نقش یک تهدید را برای منافع امنیتی آمریکا در منطقه ایفا نکند و رقابت امنیتی خود با آمریکا را همچنان معطوف به تنگه تایوان، دریای چین جنوبی نگه دارد.
🔹راهکار چین برای بازیگری امنیتی در غرب آسیا، نه دخالت مستقیم، بلکه استفاده از راهکار«توسعه برای ایجاد ثبات» است که پیشتر این راهکار را در استان سینکیانگ که با چالشهای امنیتی مهمی نظیر تجزیهطلبی و وجود جنبشهای تکفیری روبرو بود، آزموده و به نتیجه رسیده است.
🔹با این حال و علیرغم اینکه چین در تلاش است تا نفوذ خود را بر توسعه اقتصادی منطقه از طریق رشد تجارت و سرمایه گذاریهای دوجانبه، پروژه های زیرساختی و همکاریهای فناوری گسترش دهد، همکاریهای امنیتی رو به رشدی را نیز با تعدادی از کشورهای غرب آسیا رقم زده است. تولید مشترک هواپیماهای بدون سرنشین بین شرکت صنایع شمالی چین (NORINCO) و شرکت بین المللی گلدن گروپ امارات، همکاری با عربستان سعودی در تولید موشکهای بالستیک و تمرینات نظامی و برنامههای آموزشی مشترک با عربستان سعودی، امارات و قطر در کنار روابط رو به رشد ژئواکونومیک و همچنین راهاندازی نخستین پایگاه پشتیبانی لجستیکی نظامی دائمی در جیبوتی این امکان را برای چین فراهم می نماید که شیوهی بازیگری امنیتی خود را در غرب آسیا برای دهههای آینده تغییر دهد، اما آنچه در شرایط فعلی مسلم به نظر میرسد این است که چین فعلا تغییر رویکرد تند و جهشی در سیاستهای امنیتی خود در غرب آسیا نخواهد داشت.
به کانال تخصصی تحلیل و تبیین مسائل سیاسی ایران و جهان بپیوندید 👇
@tahlilisiyasiseraat
@seraat_tahlil_siyasi