eitaa logo
𝗣𝗼𝗹𝗶𝘁𝗶𝗰𝗮𝗹 | تحلیل‌سیاسی
8.1هزار دنبال‌کننده
67.2هزار عکس
77.1هزار ویدیو
755 فایل
🔥 کانال تحلیلی سیاسی فرهیختگان با حضور بیش از ۶۰۰۰ استاد حوزه و دانشگاه 🔗 عضویت: https://eitaa.com/joinchat/3832938513C10428c852e ارتباط با ما: @aboozar58 @ansar_mgh @zareir @aliakbari20 عضویت در کانال‌ سخنرانی سیاسی: @PS1400
مشاهده در ایتا
دانلود
✍حرم شیفت داشتم . نماز عشا را خوانده بودیم که یکی آمد از کنارم رد شد. دیدم حاج قاسم خودمان است! چه ابهتی داشت! مثل همیشه نجیب بود و سر به زیر و یک لبخند مهربان روی صورتش بود. رفتم دنبالش. ایستاد گوشه‌ای کنار ضریح ، زیارت نامه خواند و بعد هم نماز.رفتم جلو. عرض ارادت کردم. از زوار خواستم بروند کنار تا حاجی راحت ضریح را زیارت کند . با مهربانی گفت: «نیازی نیست خودم میرم.» بعد از زیارت رفت سر قبر علما. مردم انگار تازه متوجه شده‌اند‌ کی امده. می امدند سلام و احوالپرسی!بوسه و عرض ارادت. «حاجی لبخند دلنشینش را هدیه میداد به همه» وقتی خواست برود تا حیاط مسجد اعظم بدرقه‌اش کردم . داشت کفشش را میپوشید. مردم دوباره جمع شدند دورش ، چه ایرانی و خارجی. طرف اهل پاکستان بود. امده بود جلو. میخواست هر طور شده با حاجی عکس بگیرد . نگذاشتم! عربی چند کلامی با حاجی حرف زد. حاج قاسم خندید و گفت: «بذارید عکس بگیرن» بعد هم خدا خافظی کرد و رفت . شیرینی این دیدار خیلی دوام نیاورد، فقط چند روز . تا صبح جمعه که پیامک شهادتش را دیدم. 📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز @solaymanichannel
✍توی فرودگاه دور و بر حاجی شلوغ بود . با همه رو بوسی و احوالپرسی میکرد. نگران شدم!قبل اینکه برسیم پای هواپیما،همراه شدیم. توی اتوبوس هر دو از یک میله گرفتیم . دستش را فشار دادم و گفتم :«حاجی! مواظب باش، یه وقت خدایی نکرده یکی چاقویی داره، اتفاقی می‌افته برات...» گفت:«این مردم خیلی عزیز هستن» بعد با لحن شوخی گفت: «تو که از شهادت نمیترسیدی!» قیافه حق به جانب گرفتم و گفتم : «حاجی من نگفتم از شهادت میترسم !» صد تا مثل من فدای شما بشه. شما الان امید بچه یتیم ها هستید .شما الان امید بچه‌های مظلوم عراق و ..هستید.» خندید و گفت: «نه، گاهی اوقات شهادت تاثیرش از موندن بیشتره.» 📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز @solaymanichannel
ادامه پست قبلی 👇👇 🔸️نزدیک اذان شد. از وضو که برگشتند دوباره با بغض و اشک پرسیدند: «خب! به نتیجه ای رسیدی چه کار کنیم؟» مات و مبهوت مانده بودم. رفتند سمت چوب‌لباسی‌. عطرهای دم‌دستی‌شان را آنجا می‌گذاشتند. صدای اذانشان در خانه پیچید. وقتی نزدیک سجاده شدند، بغض صدایشان ترکید. به پهنای صورت اشک می‌ریختند. گفتند: «شما که جوابی به این سؤال ندادی! اگر پرسیدند اسم خدایت کیست اگر یادمان رفت چه کنیم. اما فکر می‌کنم این «علی علی» گفتن‌های ما در طول زندگی که هر جا توانستیم و از دستمان برآمد، مدام گفتیم «علی علی» این «علی علی» گفتن‌ها ما را رها نمی‌کند. ما را ول نمی‌کنند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) به جایش می‌آیند و جواب این «علی علی» گفتن‌ها را می‌دهند. اگر هم یادمان برود به ما یادآوری می‌کنند.» 🔸️بعد بلافاصله گفتند: «اگر در این دنیا ایمان‌مان را امانت بدهیم دست امیرالمؤمنین (علیه السلام) به شرطی که ایمان را خراب نکرده باشیم، بگوییم این امانت خدمت شما آن لحظه و جایی که من احتیاج دارم، این را به من برگردانید؛ بعید می‌دانم امیرالمؤمنین کسی باشد که بخواهد از امانت نگهداری نکند و حتماً آدم امینی است. مهم این است که ما ایمان‌مان را امانت دهیم. این علی علی گفتن‌ها آنجا کار خودش را می‌کند.» 🔸️مشغول نماز مغرب شدیم. نماز عجیبی شد. ادعا ندارم همیشه با ایشان بوده‌ام و حالاتشان را دیده‌ام، اما در سن‌وسال خودم و در موقعیت‌هایی که با حاج‌آقا ارتباط داشتم، کمتر چنین نمازی از ایشان دیده بودم. با حال و پر اشک. بین هر آیه سوره حمدشان گریه می‌کردند. 🔸️بین دو نماز بحث را ادامه دادند و تأکید کردند روی اینکه آدم ایمانش را بسپارد به دست آن‌ها، آن‌ها شب اول قبر بر‌گردانند. 🔺️خاطره ای از نوه آیت الله مصباح یزدی(قدس سره) 🌙 @mesbahyazdi_ir ✅ اطلاع از اخبار و تحلیل های از سراسر کشور:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3832938513C10428c852e 🗨️ما رو در ویراستی دنبال کنید https://virasty.com/r/VjY
allameh_jafariخاطره_استاد_انصاریان_از_علامه_جعفری.mp3
زمان: حجم: 6.15M
استاد انصاریان از علامه جعفری(ره) ❇️ امید صد درصد من به قیامتم فقط به ابی عبدالله (ع) است. @allameh_jafari 🖌البته منظور این نیست که برای سعادت اخروی، واجبات را ترک کنیم، بلکه منظور این است که
برای سعادت اخروی،
انجام سایر واجبات و مستحبات و...، شرط لازمند نه کافی. به عبارتی، در میان واجبات و مستحبات، برخی، نقش مهم‌تری دارند، که مصداق آشکار آن، ارتباط با امام حسین (ع) و زیارت ایشان است. 🔰@Sajedi_ir
10.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای شنیدنی حمایت دکتر پزشکیان از مردم مستضعف. در مجلس ششم شورای اسلامی ایران، مسعود پزشکیان به عنوان وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مورد استیضاح قرار گرفت. این استیضاح در سال ۱۳۸۲ صورت گرفت و به مسائل مدیریتی و اجرایی وزارت بهداشت مربوط بود. نمایندگان مجلس از عملکرد پزشکیان در حوزه‌های مختلف بهداشت و درمان ناراضی بودند و مواردی از سوء مدیریت و کمبود امکانات بهداشتی را مطرح کردند. با این حال، در پایان استیضاح، پزشکیان با اکثریت آرای نمایندگان، در سمت خود ابقا شد. این رویداد یکی از برجسته‌ترین موارد استیضاح در دوران اصلاحات بود. .آ.ا.گرگان
یه زمانی میرسه که این روزها میشه. برای نسل‌های بعدی خاطره میگیم. از شهادت حاج قاسم ، از تشییع شهر به شهر حاجی، از کوبید شدن عین الاسد، از کرونای کمر شکن، از شروع طوفان الاقصی، از زدن کنسولگری ایران در دمشق و شهید زاهدی و وعده صادق یک، از شب طولانی ورزقان، از جریان پیجرها، از شهادت سید حسن، از روزهای بی خبری از پیکر سید هاشم صفی الدین، از وعده صادق دو، از جنگ با اسرائیل... از این شب و روزهای پر حماسه، از این ملت نترس، ازنائب امام عصرعج و ان شاء الله از ظهور ما چقدر قصه داریم که هر شب برای نوه‌هامون بگن، سوالاتشون رو جواب بدن...🇮🇷🇮🇷❤️🇮🇷🇮🇷 البته ترجیح میدم بگن بابابزرگت شهیدشد😭