#دلنوشته
🔻خواستیم با حرفهایمان ، راه #شهدا را ادامه دهیم
اما #دیدیم
راه #شهدا رفتنےست
نه گفتنی....
این زندان دنیا
این #گناهان بےشمارمان
آخر #لنگــ مےکند پای رفتن را
و چه خوش گفت
سیدشهیدان اهل قلم
هیچ شنیده ای که مرغی اسیر
قفس را هم بر دارد و با خود ببرد؟
ای شهدا
مهمانِ دلم باشید!
هر سال این روزها من مهمانِ شما بودم
اما حالا ک تقدیر ب جا ماندن است
امسال را شما مهمان دلم باشید
میزبانِ شماست دلم
در دلِ همین شهر ؛ گوشه ی همین اتاق
حالا همینجا برایم شلمچه و طلائیه ...
🛑حالا که به دلایل مختلف اردوی راهیان نور امسال لغو شده است، مقاومت در جبههی فرهنگی همچنان ادامه دارد و ما به تأسی از سیدالشهدای مقاومت، راهیان نور را با همان چفیه ولباس خاکی اش، با همان اشک ها و زمزمههای پنهانی اش، و با همان سبک زندگی شهداییاش ادامه خواهیم داد..
با #قافله_مجازی_عاشقان_شهدا از شهدا فاصله نگیریم.
👌 #راهیان_نور_مجازی با 🌱 #قافله_مجازی_عاشقان_شهدا 🌱 تجربه کنید.
🔰 زمان حرکت قافله : ☀️ فردا صبح علی الطلوع ☀️
✌️ دوستان خود را با قافله همراه کنید.
🆔 ایتا: eitaa.com/ghafele_asheghan
🆔 اینستاگرام : instagram.com/ghafele_asheghan
🆔 سروش : sapp.ir/ghafele_asheghan
🔴 #دلنوشته ی #زینب_حاج_قاسم بمناسبت #روز_شهید ..
🔹🔸آخرین باری که بهم زنگ زدید، سه ساعت قبل از سفرتان به #بهشت بود؛ به همون جایی که در خواب تعریف کردید ... یک باغ بسیار زیبا و خصوصی برای خود شما و گفتید این باغ را خودتان برای خودتان ساختید و دو روز قبل از شهادتتان این باغ را دیدید ..
♦️کاش میدانستم امشب آخرین باری که زنگ زدید بار آخریست که صدایتان را میشنوم ..
و کاش از حرفهایتان و از اصرارتان برای تنها نماندن در خانه چیزی حس میکردم.
کاش آن لحظه میفهمیدم چرا به من گفتید بابا از دستم ناراحت نشو... کاش حکمت این صحبتهایتان را در آخرین مکالمان میفهمیدم...
به من قول دادید وقتی برگشتید باهم به #مشهد میرویم... چه خوش عهدی بابا جان و چه سفر زیارتی زیبا و با شکوهی به مشهد رفتید.
♦️هر بار که میرفتید انتظار برگشتتان شیره جانمان را میگرفت ... میگفتیم نروید خستهاید، مریض هستید؛ میگفتید من نروم چه کسی برود؟ شما قبول میکنید #ناموس مردم، #بچههای بیگناه در چنگال #یک_مشت_حیوان_وحشی اسیر و گرفتار شوند، #مرزهايمان به خطر بيفتد و فردا اينها به داخل كشور ما بيايند و جان و مال و ناموس مردم را به غارت ببرند و من در خانه کنارتان بمانم؟ ما با سوال شما از خودمان شرمنده میشدیم و شما را به خدا میسپاردیم ... كاش بخاطر اينهمه سال دوری و سختی و دلهره، گوشه نگاهی به ما بندازید بابا جان كه چه سخت تشنه يک نگاه شمايم.
♦️حضرت عشق #حضرت_پدر امروز روز شماست؛ #روز_شهید ... باز هم پیروز میدان شدی و مُزد اينهمه سال مجاهدت و سختی و خستگی را چه با افتخار از خود سيدالشهدا گرفتی.
♦️ #روز_شهيد بر شما كه تمام وجودتان نشانهای از شهيد بود ، مبارك
✍ #زینب_سلیمانی
✅ #قرارگاه_سایبری_عمار
🔴 #دلنوشته ی #زینب_حاج_قاسم بمناسبت #روز_شهید ..
🔹🔸آخرین باری که بهم زنگ زدید، سه ساعت قبل از سفرتان به #بهشت بود؛ به همون جایی که در خواب تعریف کردید ... یک باغ بسیار زیبا و خصوصی برای خود شما و گفتید این باغ را خودتان برای خودتان ساختید و دو روز قبل از شهادتتان این باغ را دیدید ..
♦️کاش میدانستم امشب آخرین باری که زنگ زدید بار آخریست که صدایتان را میشنوم ..
و کاش از حرفهایتان و از اصرارتان برای تنها نماندن در خانه چیزی حس میکردم.
کاش آن لحظه میفهمیدم چرا به من گفتید بابا از دستم ناراحت نشو... کاش حکمت این صحبتهایتان را در آخرین مکالمان میفهمیدم...
به من قول دادید وقتی برگشتید باهم به #مشهد میرویم... چه خوش عهدی بابا جان و چه سفر زیارتی زیبا و با شکوهی به مشهد رفتید.
♦️هر بار که میرفتید انتظار برگشتتان شیره جانمان را میگرفت ... میگفتیم نروید خستهاید، مریض هستید؛ میگفتید من نروم چه کسی برود؟ شما قبول میکنید #ناموس مردم، #بچههای بیگناه در چنگال #یک_مشت_حیوان_وحشی اسیر و گرفتار شوند، #مرزهايمان به خطر بيفتد و فردا اينها به داخل كشور ما بيايند و جان و مال و ناموس مردم را به غارت ببرند و من در خانه کنارتان بمانم؟ ما با سوال شما از خودمان شرمنده میشدیم و شما را به خدا میسپاردیم ... كاش بخاطر اينهمه سال دوری و سختی و دلهره، گوشه نگاهی به ما بندازید بابا جان كه چه سخت تشنه يک نگاه شمايم.
♦️حضرت عشق #حضرت_پدر امروز روز شماست؛ #روز_شهید ... باز هم پیروز میدان شدی و مُزد اينهمه سال مجاهدت و سختی و خستگی را چه با افتخار از خود سيدالشهدا گرفتی.
♦️ #روز_شهيد بر شما كه تمام وجودتان نشانهای از شهيد بود ، مبارك
✍ #زینب_سلیمانی
✅ #کانالاخبارمحرمانهدرپیامرسانایتا
✅ #باحضوراساتیدحوزهودانشگاه
https://eitaa.com/ResistanceApproach
💔 #دلنوشته
فراز های زیارت ناحیه مقدسه ، نشان از غربت و مظلومیت تو دارند . تویی که شبیه شدی به مولایت ... تویی که اقتدا کردی به مادرِ سادات(سلام الله علیها) و خانم هم خوب تورا خریدند ...
چقدر پر درد و غم انگیز است آن لحظه ای که دوره ات کردند؛ آن لحظه ای که غارتت کردند و نفرین بر آن ها که بی رحمانه بر تنت زخم زدند ...
تصویر تنِ زخمی ات لحظه ای از مقابل چشمانم دور نمیشود ..تن زخمی و پر اُبهتت ...
چطور دلشان آمد؟
چطور آن قدر وحشی شدند که لگــــد....
میدانی !
تو را که میبینم روضه ی گودال مجسم میشودبرایم؛
پیکر خون آلودت را که نظاره میکنم ، ناله ی مادری که نشسته کنارت را میشنوم ..
جسارت ها را که میبینم روضه ی بازارِ شام می آید به ذهنم ...
و با خود میگویم ...
اینها فقط اندکی از روضه ها بودند ...
ما که کربلا نبودیم و ندیدیم غروبش را ...
ندیدیم غارتِ خیمه هایش را ...
ما که ندیدیم گوشواره های خونی را ...
ندیدیم سری به نیزه بلند است در برابرِ ...
آری!
این روضه ها جــان سوزند ...
ولی ما با همین روضه ها قدکشیدیم و بزرگ شدیم ...
با همین اشڪ های بر مصیبت مولایمان حسین ؛ مستکبرین عالم را مغلوب کردیم ...
ما مردِ راهِ ڪرب وبلا هستیــم و تو میبینی خون هایی که در این راه فدا کرده ایم را ...
ما برای این آرمانِ والایمان که نهضت جهانیِ سرورمان بقیة الله الأَعظم است، از جان هایمان گذشته ایم و هیچ هراسی به دل راه نخواهیم داد؛ ان شاءالله .
و این ماییم !
فرزندانِ خمینیِ ڪبیــر !
و شیاطینِ جهانخوار بدانند که این فرزندان خمینی برای آنها همچو سالیان دور و درازِ گذشته خواب راحت نخواهند گذاشت ...
ما ایستاده ایم تا آخرین نفس و آخرین قطره ی خونِ سرخمان و شما هم از این همه غیرت و اقتدار ما ؛ بمیریــد !
یا حیدر مدد ...
#آرمان_عزیز
#شهید_ارمان_علی_وردی
#چله_آرمان
----------
📣 کانال شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy