وقتی سید موسی وارد #لبنان شد، اصلا داشتن یا نداشتن حجاب برای زنان مطرح نبود؛ بلکه #برهنه بودن یا نبودن مطرح بود. طرح سید “بازگزدادندن حس عزت و ارزش مندی به زنان لبنان” بود.
می گفت: «پس از یک سال مطالعه فهمیدم عامل اصلی بی بند و باری بی سوادی و دور بودن آنها از تعالیم اسلامی است. باید سطح فکری و تربیتی زنان از جهات دینی و اخلاقی تقویت می شد».
برای دعوت مستقیم به حجاب هم دو مانع وجود داشت:
یکی دوری زنان لبنانی از مساجد و مجالس عزاداری
دومی: آمیختگی زنان به طور معمول با تظاهر به تجمل و مد و زیبایی
تنهاترین راه دعوت غیر مستقیم بود. سید برای این منظور برای هر دو جنبه #فردی و #اجتماعی برنامه داشت.
در بعد فردی “بیت الفتاة” را راه اندازی کرد که به زنان؛ سواد، #خیاطی و #خانه_داری را می آموخت.
و در بعد اجتماعی “جمعیت نیکوکاری و احسان” را. جمعیت اعلام کرد زنان هم می توانند عضو جمعیت شده در فعالیت های آن حضور مستقیم داشته باشند. بعد از یک سال هم، از بین بیش از ۲۰۰ عضو زن جمعیت، هشت نفر به عنوان هیأت مدیره انتخاب شدند.
این چنین بود که زنان مسلمان لبنانی با به دست آوردن احساس عزت و ارزش مندی به #حجاب روی آوردند.
#امام_موسی_صدر
#سیره_فرهنگی_شهدا
#فرهنگ_حجاب_و_عفاف
#ترویج_فرهنگ_حجاب_و_عفاف
#خاطرات_مناسبتی ( #روز_حجاب_و_عفاف )
#کتاب_سید_موسی_صدر ؛ نگاهی به زندگی و زمانه امام موسی صدر، نویسنده: امیر صادقی، ناشر: میراث اهل قلم، نوبت چاپ: دوازدهم- ۱۳۹۴؛ صفحه ۳۰ و ۳۱.
با توهین به شهدا کنار نمی آمد.
روزِ همان شبی که قرار بود مجلس عقدش برگزار شود، از تربت حیدریه عازم مشهد بودیم. قرار بود در رباط سنگ تربت حیدریه منتظرش باشیم. با همان لباس کارش آمد.
حاج آقای امیریان هم با ما با بود؛ اما ناراحتی از سر و رویش می بارید. سید از علت ناراحتی اش پرسید.
حاج آقا گفت در خوابگاه جهاد یکی عکس #شهید_بهشتی را پاره کرده است. سید خیلی ناراحت شد. همانجا ما را پیاده کرد و گفت: من تا تکلیف این شخص را مشخص نکنم، مجلس عقد نمی روم.
سی کیلومتر راه راه برگشت.
رفته بود و آن شخص را پیدا کرده بود و گفته بود: همکاری شما با جهاد همین جا تمام می شود. ما نیازی به کسی که عکس شهید بهشتی را پاره کند، نداریم.
#شهید_سید_محمد_تقی_رضوی
#سیره_فرهنگی_شهدا
#زنده_نگه_داشتن_نام_و_یاد_شهدا
راوی: سید حسین نمازی؛ هم رزم شهید
#کتاب_سیرت_رضوانی؛ زندگی نامه و خاطرات سردار جهادگر شهید محمد تقی رضوی، نویسندگان: عیسی سلمانی لطف آبادی و همکاران، ناشر: انتشارات سلمان، نوبت چاپ: اول – ۱۳۸۸؛ صفحه 24.
شهید مهدی طیاری مرخصی هم که می آمد برای ما نبود. همیشه به نیروهایش سر می زد و مثلا اگر یکی شان می خواست خانه ای بسازد، خودش را به آب و آتش می زد، تا برایش مصالح و سایر وسایل مورد نیاز را فراهم کند.
همیشه به #خانواده_شهدا سر می زد و به کارهای شان رسیدگی می کرد.
همسر شهیدی برایم نقل کرد که روزی شهید طیاری به منزل ما آمد و دو فرزندم را روی پایش گذاشت. روی سرشان دست می کشید و گریه می کرد. می گفت: هر کاری دارید، به من بگویید تا انجام دهم.
بعد از شهادت مهدی هم، سر مزارش نشسته بودم و در حال خودم بود. همسر یکی از شهدای جیرفت آمد سر قبر شهید و شروع کرد به گریه کردن. طوری گریه می کرد که گویی برادرش باشد.
به من گفت: شما برای شهید طیاری گریه نکن؛ بگذار من گریه کنم.
گفتم: چطور؟
گفت: شهید هر وقت که از جبهه به مرخصی می آمد به خانه ما سر می زد و حال بچه ها را می پرسید و مبلغی پول هم می آورد.
#شهید_مهدی_طیاری
#سیره_فرهنگی_شهدا
#زنده_نگه_داشتن_نام_و_یاد_شهدا
#تکریم_خانواده_شهدا
راوی: سوسن شاهرخی؛ همسر شهید
#کتاب_در_کنار_دریا ؛ خاطرات شهید مهدی طیاری، نوشته: علی اصغر جعفریان، ناشر: لشکر ۴۱ ثار الله کرمان، نوبت چاپ: دوم-۱۳۸۸٫ صفحه ۵۹ و ۱۳۸.