♻️ برگزاري كنگره بزرگداشت يكصدمين سال رحلت " ملاحسينقلي همداني" (1373ش)
✍️ ملا حسينقلي همداني، فقيه، عابد، عارف و از عرفاي بزرگ اهل طريقت و سير و سلوك در سال 1239 ق در يكي از روستاهاي اطراف همدان به دنيا آمد. كودكي را به شباني گذراند و سپس در تهران در حوزه شيخ عبدالحسين تهراني معروف به شيخ العراقين در رشته معقول درس خواند. او سپس در سبزوار و نجف از محضر عالمان نامداري همچون ملاهادي سبزواري و شيخ مرتضي انصاري حكمت و فلسفه و فقه و اصول را فرا گرفت و در محضر درس اخلاق و عرفان آقا سيد علي شوشتري حاضر شد.
✅ شيخ محمدبهاري، ميرزا جواد ملكي تبريزي، سيد حسن صدر و سيد جمال الدين اسدآبادي از جمله شاگردان اين شخصيت برجسته ديني مي باشند. همچنين نامه ها و مُنشَآت در آداب سلوك، مناجاتها و تقريرات شيخ انصاري، از جمله آثار ملاحسينقلي همداني هستند.
✅ سرانجام اين عالم بزرگوار و عارف باللَّه در سال 1272 ش برابر با 1311 ق در هفتاد و دو سالگي در كربلاي معلّي به ديدار معبود شتافت و در همان شهر به خاك سپرده شد.
🔰امام حسین علیهالسلام به شخصی از اهل کوفه در نامهای میفرمایند:
« مَنْ طَلَبَ رِضَى اللَّهِ بِسَخَطِ النَّاسِ كَفَاهُ اللَّهُ أُمُورَ النَّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَى النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى النَّاس»؛ هر کس بهدنبال خوشنودی خدا باشد؛ هرچند با ناخشنودی مردم، خدا از کارهای مردم او را کفایت مینماید و هر کس طالب خشنودی مردم باشد؛ هرچند با ناخشنودی و غضب خدا، خداوند او را به مردم واگذار مینماید.
🔺مردم رضا و سخط و خشنودی و ناخشنودی هایی دارند و خداوند هم رضا و سخط و خشنودی و نارضایی هایی دارد. گاهی این رضا و سخط ها در برابر هم قرار میگیرد و امکان اجتماع ندارد، در این هنگام تزاحم، رضا و سخط چه کسی را به حساب بیاوریم؟
🔺بهطور طبیعی آن کس که برای ما اهمیت داشته باشد او را مقدم میداریم و بهطور طبیعی بتها و معبودهای حاکم بر ما از پدر و مادر و همسر و فرزند و دوست و مردم خواهند بود، مگر آنکه از آنها رنجیده باشیم و یا به #عشق بزرگتری از خداوند دست یافت یافته باشیم.
🔺در این بیان، امام حسین به یک راهحل دیگری که جمع بین آنهاست هدایت میفرماید و آنهم این است که با #رضایت_خداوند، آن ذات مقدس قدرت راضی کردن و یا کفایت کردن مردم را دارد؛ ولی با #رضایت_مردم، قدرتی بر راضی ساختن خدا در میان نیست.
🔅زیرا خداوند از حمایت این بتپرست دست برمیدارد و او در میان مردمی با هوسهای گوناگون گرفتار میشود، خواستههای متناقض آنها، او را به او به #بن_بست میکشاند.
پس طلب #رضای_حق، کفایت رنج مردم را خواهد داشت، چه با قدرت حق و چه با وسعت سینهی تو و #فراغت_قلبی تو؛ ولی طلب رضای مردم بنبست تعارض و رها شدگی و تنهایی و #واگذاری از جانب خدا را خواهد داشت و #ضعف_روحی و تنگی سینه، تو را به گرفتاریها، حساس مبتلا خواهد ساخت.
🔆مردم زیاد هستند و پرتوقع و خدا یکی است و بینیاز، یوسف به دوستش در زندان تعلیم میفرمود: «أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّار» آیا خدایان پراکنده بهتر هستند، یا خدای یکتای نیرومند.
این #بن_بست_رضایت_مردم برای هر کس که بخواهد آزمودنی و آموختنی است؛ گذشته از بنبست و گذشته از دنیای بیرون و نعمتها و رنجها، راحتی و رنج انسان در واقع از قدرت و ضعف خود، از تعلق و وابستگی و یا فراغت و آزادی او سرچشمه میگیرد. درنتیجه، با چشمپوشی از خدا و بریده بریده شدن پیوندها، آدمی به #پرخاش و حساسیت و آشفتگی و افسردگی خواهد رسید و از توهم و از خیال هم رنج خواهد برد، تا چه رسد به واقعیتی که سرشار از تحول و در رنج است.
🔺طلب رضای خدا، قدرت و فراغت و کفایت او را دارد و چشمپوشی از او و رضای او، تعارض و تناقض و سخط و رنج و موهوم و خیالی و یا واقعی پرتحول را خواهد داشت.
📖#کتاب_چهل_حدیث_از_امام_حسین ع ؛ علی صفایی حائری صفحه 79-81.
امام خمینی:
واقعه عظیم #عاشورا از 61 هجری تا قیام عالَمی بقیهاللّه -ارواحنا لمقدمه الفداء- در هر مقطع ا#انقلاب_ساز است.
۱۵ خرداد ۱۳۶۱
#هیئت_تراز؛ آداب مدح اهل بیت (ع) از نگاه رهبر معظم انقلاب
من در این سالهای طولانی، خیلی اوقات به برادران مداح که اینجا میخواندند، این #اعتراض را می کردم که جلسهی جشن و مولود را تبدیل می کردند به مجلس عزاداری؛ مفصّل روضه خواندند و اشک گرفتند! هر چیزی به جای خودش.
به شما می گویند مداح. مداح یعنی چه؟ شاخصهی اصلی شما مداحی است، نه روضهخوانی. روضه بخوانید، بنده طرفدار روضهخوانی ام، خودم هم روضهخوانم. این جور نیست که در مجلس مولودی خوانی ائمه (علیهمالسّلام) هم حتماً باید یک روضهای خوانده شود، یک دمی داده شود، یک اشکی گرفته شود؛ هیچ لزومی ندارد.
بگذارید عواطفی که مردم نسبت به ائمه (علیهمالسّلام) دارند، در خارج این جور وانمود نشود که منحصر است در قضیهی گریه و سینهزنی و عزاداری؛ نه، #عزاداری_به_جای_خود ، مدیحه و مولودی خوانی و شادی هم به جای خود؛ اینها را نباید با هم مخلوط کرد.
(بیانات در دیدار جمعی از مداحان 11/02/1392)
#مقام_معظم_رهبری
رسالت مداحان؛ مداحی اعتدالی
یک شاخصه از #هیئت_ایده_آل
.
🔰احساس
امام حسین علیهالسلام #کانون_احساسات بود و این احساسات لطیف آن حضرت، بر رفتار دوستان و یارانش نیز تاثیر گذاشته و آنها را به کانونی از احساسات تبدیل کرده بود. در اینجا به چند نمونه اشاره میکنیم:
▪️یک عدهای از بصره برای یاری امام ع حرکت کردند که در بین راه خبر شهادت امام را شنیدند. این خبر و اینکه نتوانسته و نتوانسته بودند امام علیهالسلام را یاری کنند، بهشدت آنها را ناراحت کرد و شروع به ناله و فریاد کردند.
▪️وقتی هلال بن نافع با گروهی بیست و سهنفره و بهاتفاق #حضرت_ابوالفضل علیهالسلام برای آوردن آب، شبانه اعزام شدند، نگهبان دشمنی که از آب پاسداری میکرد، حلال را شناخت و به او اجازه داد که آبی بنوشد ولی حلال گفت: «به خدا قسم! من قطرهای از این آب نمینوشند نمینوشم درحالیکه حسین و اصحابش تشنه باشند» .
▪️احساسات لطیف امام حسین علیهالسلام:
🔺یک. گریه امام: هنگامیکه او میخواست از مدینه خارج شود، با محمد ابن حنفیه (برادرش) خداحافظی کرد و هر دو برادر گریستند. همچنین امام هنگام خداحافظی با مسلم، معانقه و گریه نمود.
🔺دو: رفتار محبتآمیز امام حسین علیهالسلام با #خانواده_شهدا: هنگامیکه مسلم مسلمبنعقیل شهید شد، امام حسین ع به دختر مسلم فرمود: «دخترم! من پدر تو و دخترانم خواهران تو هستند» .
🔺سه: علاقه به کودکان: امام حسین علیهالسلام دخترش #سکینه را دوستداشت و به او ابراز محبت میکرد، طوری که در غوغای جنگ او را به سینه میچسباند و بین دو چشمش را میبوسید و اشکهایش را پاک میکرد.
🔺چهار: گریه به حال دشمن: امام حسین علیهالسلام بهعنوان یک مربی و هدایتگر، تمام تلاش خود را برای هدایت مردم به کار میبرد و هنگامیکه مؤثر واقع نشد، آنقدر ناراحت شد که به حال افراد گمراه گریه کرد. او ناراحت بود که چرا مردم کافر میشوند و از ثواب الهی دوری میکنند.
#کتاب_جلوه_های_رفتاری_امام_حسین؛ از مدینه مدینه تا کربلا ، نوشته احمد قلیزاده ص 13-15.
معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (6) 🔰فقط پرداختن به صفحه سیاه انحراف است 🔺من نمی دانم كدام جانی یا جانی
📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (7)
🔰روضه مرکب از حماسه و مصیبت
من نمی گویم آن صفحه ی تاریك (مصیبت های عاشورا) را نباید دید؛ بلكه باید آن را دید و خواند، اما این مرثیه همیشه باید مخلوط با حماسه باشد.
اینكه گفته اند رثای حسین بن علی باید همیشه #زنده بماند، حقیقتی است و از خود پیغمبر گرفته اند و ائمه ی اطهار نیز به آن توصیه كرده اند. این رثاء و مصیبت نباید فراموش بشود، این ذكرا، این یادآوری نباید فراموش بشود و باید #اشك مردم را همیشه بگیرید، اما در #رثای_یك_قهرمان . پس اول باید #قهرمان بودنش برای شما مشخص بشود و بعد در رثای قهرمان بگریید، وگرنه رثای یك آدم نفله شده ی بیچاره ی بی دست و پای مظلوم كه دیگر گریه ندارد، و گریه ی ملتی برای او معنی ندارد.
در #رثای_قهرمان بگریید برای اینكه احساسات قهرمانی پیدا كنید، برای اینكه پرتوی از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازه ای نسبت به حق و حقیقت #غیرت پیدا كنید، شما هم #عدالت_خواه بشوید، شما هم با ظلم و ظالم نبرد كنید، شما هم #آزادی_خواه باشید، برای آزادی احترام قائل باشید، شما هم سرتان بشود كه #عزت_نفس یعنی چه، شرف و انسانیت یعنی چه، #كرامت یعنی چه.
اگر ما صفحه ی نورانی تاریخ حسینی را خواندیم، آن وقت از جنبه ی رثائی اش می توانیم استفاده كنیم وگرنه بیهوده است.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 23-22.
#شهید_مرتضی_مطهری
#مصیبت_و_حماسه_عاشورا
کتاب آه 1.mp3
8.55M
بارخوانی مقتل امام حسین (ع) را در #کتاب_گویای_آه بشنوید.
کتاب آه براساس ترجمه مقتل «نفس المهموم » نوشته ی محدث قمی، مصیبتهای واقعه جانگداز کربلا و مقتل امام حسین (ع ) را روایت می کند.
دوستانی که خیلی فرصت خواندن کتاب ندارند، این کتاب را در 19 فصل بشنوند.
فصل اول/مرگ معاويه، به خلافت رسيدن يزيد و خروج امام حسين (ع) از مدينه
#کتاب_گویای_آه
.
🔰شورش به خانه طوعه و سنگباران کردن وآتش زدن خانه
🔺منابع:
تاريخ طبري/ ج 5 ص 371
الإرشاد شیخ مفید/ ج 2 ص 54.
لَمّا رَأى [مُسلِمٌ] أَنَّهُ قَد أمسى ولَيسَ مَعَهُ إلّا اولئِكَ النَّفَرُ [ثَلاثونَ نَفَرا]، خَرَجَ مُتَوَجِّها نَحوَ أبوابِ كِندَةَ، وبَلَغَ الأَبوابَ وَمَعهُ مِنهُم عَشَرَةٌ، ثُمَّ خَرَجَ مِنَ البابِ وإذا لَيسَ مَعَهُ إنسانٌ، وَالتَفَتَ فَإِذا هُوَ لا يُحِسُّ أحَدا يَدُلُّهُ عَلَى الطَّريقِ، ولا يَدُلُّهُ عَلى مَنزِلٍ، ولا يُواسيهِ بِنَفسِهِ إن عَرَضَ لَهُ عَدُوٌّ. فَمَضى عَلى وَجهِهِ يَتَلَدَّدُ في أزِقَّةِ الكوفَةِ، لا يَدري أينَ يَذهَبُ، حَتّى خَرَجَ إلى دورِ بَني جَبَلَةَ مِن كِندَةَ، فَمَشى حَتّى انتَهى إلى بابِ امرَأَةٍ يُقالُ لَها: طَوعَةُ...فَسَلَّمَ عَلَيهَا ابنُ عَقيلٍ، فَرَدَّت عَلَيهِ. فَقالَ لَها: يا أمَةَ اللّهِ اسقيني ماءً، فَدَخَلَت فَسَقَتهُ، فَجَلَسَ، و أدخَلَتِ الإِناءَ ثُمَّ خَرَجَت فَقالَت: يا عَبدَ اللّهِ، ألَم تَشرَب؟ قالَ: بَلى، قالَت: فَاذهَب إلى أهلِكَ! فَسَكَتَ. ثُمَّ عادَت فَقالَت مِثلَ ذلِكَ، فَسَكَتَ. ثُمَّ قالَت لَهُ: فِئ للّهِ، سُبحانَ اللّهِ يا عَبدَ اللّهِ، فَمُرَّ إلى أهلِكَ عافاكَ اللّهُ! فَإِنَّهُ لا يَصلُحُ لَكَ الجُلوسُ عَلى بابي، ولا احِلُّهُ لَكَ. فَقامَ فَقالَ: يا أمَةَ اللّهِ، ما لي في هذَا المِصرِ مَنزِلٌ ولا عَشيرَةٌ، فَهَل لَكِ إلى أجرٍ ومَعروفٍ، ولَعَلّي مُكافِئُكِ بِهِ بَعدَ اليَومِ؟ فَقالَت: يا عَبدَ اللّهِ وما ذاكَ؟ قالَ: أنَا مُسلِمُ بنُ عَقيلٍ، كَذَبَني هؤُلاءِ القَومُ وغَرّوني. قالَت: أنتَ مُسلِمٌ؟! قالَ: نَعَم.
قالَت: ادخُل، فَأَدخَلَتهُ بَيتا في دارِها غَيرَ البَيتِ الَّذي تَكونُ فيهِ، وفَرَشَت لَهُ، وعَرَضَت عَلَيهِ العَشاءَ...
ترجمه: مسلم، چون ديد شب شده و جز سى نفر با او كسى نمانده، به سمت درهاى كِنده به راه افتاد و وقتى به آن درها رسيد، ده نفر باقى مانده بودند و از مسجد كه خارج شد، ديگر كسى با او نبود. توجّه كرد. ديد كسى نيست تا به او راه را نشان دهد و او را به خانهاى ببرد و اگر دشمن بر او حمله كرد، با او همدردى نمايد و از او دفاع كند. همان گونه سرگردان در كوچههاى كوفه مىگشت و نمىدانست كجا مىرود، تا به خانههاى بنى جَبَله (از قبيله كِنْده) رسيد. رفت تا به درِ خانه زنى رسيد كه نامش طَوعه بود. آن زن، كنيز اشعث بن قيس بود و چون از او بچّهدار شده بود، او را آزاد كرده بود. آن گاه اسَيدِ حضرمى، با او ازدواج كرد و فرزندى به نام بلال از او داشت. بلال به همراه مردم، بيرون رفته بود و مادرش بر در ايستاده بود و انتظارش را مىكشيد. پسر عقيل بر زن، سلام كرد و زن، جواب داد. مسلم به زن گفت: بنده خدا! به من، قدرى آب بده. زن رفت و برايش آب آورد. مسلم، همان جا نشست. زن، ظرف آب را بُرد و باز گشت و گفت: مگر آب نخوردى؟ مسلم گفت: چرا. زن گفت: پس نزد خانوادهات باز گرد. مسلم، سكوت كرد. زن، دو مرتبه حرفهايش را تكرار كرد. باز مسلم، سكوت كرد. آن گاه زن گفت: به خاطر خدا باز گرد، سبحان اللّه! اى بنده خدا! خدا، سلامتت بدارد! نزد خانوادهات باز گرد. شايسته نيست بر درِ خانه من بنشينى و من، اين كار را روا نمىدارم. مسلم برخاست و گفت: اى بنده خدا! من در اين شهر، خانه و خانوادهاى ندارم. آيا مىخواهى پاداشى ببرى و كار نيكى انجام دهى؟ شايد در آينده بتوانم جبران كنم. زن گفت: اى بنده خدا! جريان چيست؟ گفت: من، مسلم بن عقيل هستم. اين مردم به من دروغ گفتند و مرا فريفتند. زن گفت: تو مسلم هستى؟ گفت: آرى. زن گفت: داخل خانه شو. و او را داخل اتاقى غير از اتاق نشيمن خود كرد و فرشى برايش انداخت و برايش شام برد
🔺تاريخ طبري: ج 5 ص 350؛ لهوف، سید بن طاووس: ص 120
كانَ ابنُها [أيِ ابنُ طَوعَةَ] مَولىً لِمُحَمَّدِ بنِ الأَشعَثِ، فَلَمّا عَلِمَ بِهِ [أي بِمُسلِمٍ] الغُلامُ، انطَلَقَ إلى مُحَمَّدٍ فَأَخبَرَهُ، فَانطَلَقَ مُحَمَّدٌ إلى عُبَيدِ اللّهِ فَأَخبَرَه
پسر طوعه، از ياران محمّد بن اشعث بود و چون از وجود مسلم باخبر شد، نزد محمّد آمد و به وى گزارش داد و محمّد هم به سرعت نزد عبيد اللّه رفت و به وى خبر داد.
🔺مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي: ج 1 ص 208
أمَرَ ابنُ زِيادٍ خَليفَتَهُ عَمرَو بنَ حُرَيثٍ المَخزوِميَّ أن يَبعَثَ مَعَ مُحَمَّدِ بنِ الأَشعَثِ ثَلاثَمِئَةِ رَجُلٍ مِن صَناديدِ أصحابِهِ، فَرَكِبَ مُحَمَّدُ بنُ الأَشعَثِ حَتّى وافَى الدّارَ الّتي فيها مُسلِمُ بنُ عَقيلٍ، فَسَمِعَ مُسلِمٌ وَقعَ حَوافِرِ الخَيلِ و أصواتَ الرِّجالِ، فَعَلِمَ أنَّهُ قَد اتِيَ، فَبادَرَ مُسرِعا إلى فَرَسِهِ، فَأَسرَجَهُ و ألجَمَهُ وصَبَّ عَلَيهِ دِرعَهُ، وَاعتَجَرَ بِعِمامَتِهِ وتَقَلَّدَ سَيفَهُ، وَالقَومُ يَرمونَ الدّارَ بِالحِجارَةِ، ويُلهِبونَ النّارَ في هوارِي القَصَبِ، فَتَبَسَّمَ مُسلِمٌ ثُمَّ قالَ: يا نَفسِي! اخرُجي إلَى المَوتِ الَّذي لَيسَ مِنهُ مَحيصٌ ولا مَحيدٌ. ثُمَّ قالَ لِلمَرأَةِ: رَحِمَكِ اللّهُ وجَزاكِ خَيرا، اعلَمي إنّي ابتُليتُ مِن قِبَلِ ابنِكِ، فَافتَحِي البابَ، فَفَتَحَتهُ، وخَرَجَ مُسلِمٌ في وُجوهِ القَومِ كَالأَسَدِ المُغضَبِ، فَجَعَلَ يُضارِبُهُم بِسَيفِهِ حَتّى قَتَلَ جَماعَة
ابن زياد به جانشين خود، عمرو بن حُرَيث مخزومى، دستور داد كه سيصد مرد دلاور را از ياران خود، به همراه محمّد بن اشعث بفرستد. محمّد بن اشعث، سوار شد و به خانهاى كه مسلم در آن بود، رسيد. مسلم، صداى سُم اسبان و سر و صداى مردان را شنيد و دانست كه به سراغش آمدهاند. با سرعت به سمت اسبش رفت و آن را زين كرد و زره پوشيد و عمامه بر سر نهاد و شمشير به كمر بست. سپاهيان، خانه را سنگباران مىكردند و با نىهاى آتش گرفته، آتش مىافكندند. مسلم، لبخندى زد و گفت: اى جان! به سمت مرگ بشتاب كه از آن، چاره و گريزى نيست. آن گاه به زن گفت: خدا، تو را رحمت كند و به تو پاداش خير دهد! بدان كه من از جانب پسرت، گرفتار شدم. درِ خانه را بگشا. زن، در را گشود و مسلم مانند شير خشمگين در برابر سپاهيان، قرار گرفت و با شمشير بر آنان حمله بُرد و گروهى را كُشت.
🔰جریان آتش زدن درب خانه حضرت زهرا و اهانت به ایشان از زبان خلیفه دوم
🔺بحارالانوار علامه مجلسی، جلد 30 ص294
... إِنْ لَمْ یَخْرُجْ جِئْتُ بِالْحَطَبِ أَضْرَمْتُهَا نَاراً عَلَى أَهْلِ هَذَا الْبَیْتِ وَ أُحْرِقُ مَنْ فِیهِ وَ أَخَذْتُ سَوْطَ قُنْفُذٍ فَضَرَبْت...
گفتم:اگر علی بیرون نیاید هیزم فراوانی می آورم و خانه را با هر که در آن است می سوزانم تا اینکه برای بیعت بیاید.پس تازیانة قنفذ را گرفته بر او زدم.
روضه مسلم. میثم مطیعی.mp3
6.46M
مقاومت غریبانه شهید حسین قُجه ای و غربت و تنهایی مسلم بن عقیل در کوفه (مقتل)
...◾️یکی از نمایندگان حضرت آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خوئی رحمت الله علیه میگوید:یک سالی در ایام محرم و صفر در نجف اشرف خدمت ایشان رسیدم ودر آن گرمای شدید ایشان را درحالی دیدم که از سرتاپایشان سیاه پوش بود، حتی لباسهای زیر و جوراب های ایشان نیز سیاه بود.
.
◾️من درحالی که تعجب کرده بودم و نگران حال ایشان بودم از آقا سوال کردم که آیا فکرنمیکنید با این وضعیت سرتاپا سیاه پوش در این هوا،ممکن است مریض و یا گرمازده شوید؟؟!!!
.
◾️ایشان در پاسخ فرمودند:فلانی من هرچه دارم از سیاه پوشی سرتاپا برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام دارم.پرسیدم:چطور؟؟فرمود:بنشین تا برایت تعریف کنم.
.
◾️سپس اینگونه برایم تعریف نمود: پدر من مرحوم حاج سیدعلی اکبر خوئی از وعاظ و منبری های معروف زمان خود بود.همسرش که مادر من باشد هرچه از ایشان باردار میشد پس از دو سه ماه بارداری بچه اش سقط میشد و خلاصه بچه دار نمیشدند.
.
◾️روزی پدرم بالای منبر این جمله را به مردم میگوید:...که ایهاالناس دستتان را از دست امام حسین و اهلبیت علیهم السلام رها نکنید که اینها خاندان کرامت و بخشش اند،و هر حاجت یا مشکل بزرگی که دارید جز درب خانه ی ایشان جای دیگری نروید که این خانواده حلال مشکلات اند....
.
◾️پس از آنکه پدرم از منبر پائین میاید زنی به او میگوید آسیدعلی اکبر شما که به ما سفارش میکنید تا برای حل مشکلات و گرفتن حوائجمان درب خانه ی اهلبیت و امام حسین علیهم السلام برویم،چرا خودت از امام حسین علیه السلام نمیخواهی تا به تو فرزندی عنایت فرماید؟؟!!
.
◾️ایشان درحالیکه به شدت ناراحت میشوند به خانه میرود.همسرشان (مادربنده)میپرسد آقا چرا اینقدر ناراحتید؟؟؟و ایشان قضیه ی منبر و صحبت آن زن را بازگو میکنند.
.
◾️مادرم میگوید خب راست گفته،چرا خودت چیزی نذر امام حسین علیه السلام نمیکنی تا حضرت عنایتی فرموده و ما نیز بچه دار شویم؟؟پدرم میگوید: ما که چیزی نداریم تا نذر کنیم؟؟ مادرم در جواب میگوید حتما لازم نیست چیزی داشته باشیم تا نذر کنیم،اصلا شما نذر کن که امسال تمام ۲ ماه محرم و صفر را برای امام حسین علیه السلام از سر تا پا،حتی جوراب و کفشتان هم سیاه باشد و سیاه بپوشید.
.
◾️در آن سال پدرم به این نذر عمل کرد و از اول محرم تا پایان ماه صفر سرتاپاسیاه پوش شد.در همان سال هم مادرم باردار میشود و ۷ ماه نیز از بارداری اش میگذرد و بچه اش سقط نمیشود.یک شبی یکی از طلبه ها که از شاگردان پدرم بوده در آخرشب درب منزل ایشان می آید.
.
◾️وقتی پدرم درب را باز میکند پس از سلام و احوال پرسی عرض میکند که من یک سوال دارم.
.
◾️پدرم که گمان میکند سوال او یک مساله ی علمی و یا فقهی باشد میگوید بپرس.اما در کمال ناباوری آن طلبه میپرسد آیا همسرشما باردار است؟؟؟ایشان با تعجب میگوید بله،تو از کجا میدانی؟
.
◾️کسی از این قضیه اطلاع ندارد. باز میپرسد ایشان ۷ ماهه باردارند؟؟پدرم با تعجب بیشتری پاسخ مثبت میدهد. ناگهان آن طلبه شروع به گریه کردن میکند و میگوید:آسیدعلی اکبر من الآن خواب بودم،در خواب وجود مبارک پیامبراکرم صل الله علیه و آله را زیارت کردم.
.
◾️حضرت فرمودند:برو و به آسیدعلی اکبرخوئی بگو که بخاطر آن نذری که برای فرزندم حسین کردی و ۲ ماه از سرتاپا سیاه پوشیدی این بچه ای را که ۷ ماه است همسرت در رحم دارد را ما حفظ میکنیم و او سالم میماند و ما او را بزرگ میکنیم و او را فقیه و عالم در دین میگردانیم و به او شهرت میدهیم. و او را به نام من "ابوالقاسم" نام بگذار. ....حالا فهمیدی که من هرچه دارم از سیاه پوشی سرتاپایی دارم؟؟؟.....
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ﮺استقامت مسلم﮺
🎙 عینصاد
@dars_akhlaq.mp3
450.7K
🔊 #کلیپ_صوتی بسیار تاثیر گذار
🎙🌸 آيت الله حاج آقا #مرتضی تهرانی (ره)
🏴موضوع : کسانی که کار دنیا رو بر عزاداری #سیدالشهدا (سلام الله علیه)مقدم می کنند و فقط یک #شب_عاشورا یا دو شب یا سه شب میرن عزاداری حتما تو این دنیا چوبش رو میخورند
27.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ_تصویری
💐 حضرت آیتالله مصباح یزدی (ره)
🏴 #عزاداری و #سوگواری به معنای عام آن، چه جایگاهی در زندگی انسان دارد؟
1️⃣ قسمت اول
@dars_akhlaq.mp3
1.57M
🔊 #کلیپ_صوتی
🎙🌸 آيت الله استاد #مجتبی تهرانی (ره)
🏴 موضوع : بهره گیری از ماه محرم