🔰روضه حضرت علی اکبر (ع)
🔺از جوانان اهل بیت پیغمبر اول کسی که موفق شد از اباعبدالله کسب اجازه کند، فرزند جوان و رشیدش علی اکبر بود که خود اباعبدالله دربارهاش شهادت داده است که از نظر اندام و شمایل، اخلاق، منطق و سخن گفتن، شبیه ترین فرد به پیغمبر بوده است. سخن که میگفت گویی پیغمبر است که سخن میگوید. آن قدر شبیه بود که خود اباعبدالله فرمود: خدایا خودت میدانی که وقتی ما مشتاق دیدار پیغمبر میشدیم، به این جوان نگاه میکردیم. آیینه تمام نمای پیغمبر بود.
🔻این جوان آمد خدمت پدر، گفت: پدرجان! به من اجازه جهاد بده. درباره بسیاری از اصحاب، مخصوصاً جوانان، روایت شده که وقتی برای اجازه گرفتن نزد حضرت میآمدند، حضرت به نحوی تعلّل میکرد (مثل داستان قاسم که مکرر شنیدهاید) ولی وقتی که علی اکبر میآید و اجازه میدان میخواهد، حضرت فقط سرشان را پایین میاندازند. جوان روانه میدان شد.
🔺نوشتهاند اباعبدالله چشمهایش حالت نیم خفته به خود گرفته بود: «ثُمَّ نَظَرَ الَیهِ نَظَرَ ائِسٍ» به او نظر کرد مانند نظر شخص ناامیدی که به جوان خودش نگاه میکند. ناامیدانه نگاهی به جوانش کرد، چند قدمی هم پشت سر او رفت. اینجا بود که گفت: خدایا! خودت گواه باش که جوانی به جنگ اینها میرود که از همه مردم به پیغمبر تو شبیهتر است. جملهای هم به عمر سعد گفت، فریاد زد به طوری که عمر سعد فهمید: «یابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللهُ رَحِمَک» خدا نسل تو را قطع کند که نسل مرا از این فرزند قطع کردی... .
🔻این طور بود که علی اکبر به میدان رفت. مورخین اجماع دارند که جناب علی اکبر با #شهامت و از جان گذشتگی بینظیری مبارزه کرد. بعد از آن که مقدار زیادی مبارزه کرد، آمد خدمت پدر بزرگوارش- که این جزء #معمای_تاریخ است که مقصود چه بوده و برای چه آمده است؟
🔺گفت: پدرجان «الْعَطَش»! تشنگی دارد مرا میکشد، سنگینی این اسلحه مرا خیلی خسته کرده است، اگر جرعهای آب به کام من برسد نیرو میگیرم و باز حمله میکنم. این سخن جان اباعبدالله را آتش میزند، میگوید: پسر جان! ببین دهان من از دهان تو خشکتر است، ولی من به تو وعده میدهم که از دست جدّت پیغمبر آب خواهی نوشید. این جوان میرود به میدان و باز مبارزه میکند.
🔺مردی است به نام حمید بن مسلم که به اصطلاح راوی حدیث است، مثل یک #خبرنگار در صحرای کربلا بوده است. البته در جنگ شرکت نداشته ولی اغلب قضایا را او نقل کرده است. میگوید: کنار مردی بودم. وقتی علی اکبر حمله میکرد، همه از جلوی او فرار میکردند. او ناراحت شد، خودش هم مرد شجاعی بود، گفت: قسم میخورم اگر این جوان از نزدیک من عبور کند داغش را به دل پدرش خواهم گذاشت.
🔻من به او گفتم: تو چه کار داری، بگذار بالأخره او را خواهند کشت. گفت: خیر.
🔻علی اکبر که آمد از نزدیک او بگذرد، این مرد او را غافلگیر کرد و با #نیزه محکمی آن چنان به علی اکبر زد که دیگر توان از او گرفته شد به طوری که دستهایش را به گردن اسب انداخت، چون خودش نمیتوانست #تعادل خود را حفظ کند. در اینجا فریاد کشید: «یا ابَتاه! هذا جَدّی رَسولُ الله» پدر جان! الآن دارم جدّ خودم را به چشم دل میبینم و شربت آب مینوشم.
🔺اسب، جناب علی اکبر را در میان لشکر دشمن برد، اسبی که درواقع دیگر اسب سوار نداشت. رفت در میان مردم. اینجاست که جمله عجیبی نوشتهاند: «فَاحْتَمَلَهُ الْفَرَسُ الی عَسْکرِ الْأعْداءِ فَقَطَّعوهُ بِسُیوفِهِمْ ارْباً ارْباً» .
و لا حول و لا قوّة الّا بالله
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 326-325.
#شهید_مرتضی_مطهری
#روضه_های_شهید_مطهری
📖بازخوانی کتاب حماسه حسینی (17)
🔰اثر #خون_شهید
🔺چه بسیار خون ها در محیط هایی ریخته می شود كه چون فقط جنبه ی خونریزی دارد، اثرش مرعوبیت مردم است، اثرش این است كه از نیروی مردم و ملت می كاهد و نفس ها بیشتر در سینه ها حبس می شود. اما #شهادت هایی در دنیا هست كه به دنبال خودش روشنایی و صفا برای اجتماع می آورد.
🔻شما در حالت فرد امتحان كرده و دیده اید كه بعضی از اعمال است كه قلب انسان را مكدّر می كند ولی بعضی دیگر از اعمال است كه قلب انسان را روشن می كند، صفا و جلا می دهد. این حالت عیناً در اجتماع هم هست. بعضی از پدیده های اجتماعی، روح اجتماع را تاریك و كدر می كند، ترس و رعب در اجتماع به وجود می آورد، به اجتماع حالت بردگی و #اسارت می دهد، ولی یك سلسله پدیده های اجتماعی است كه به اجتماع صفا و نورانیت می دهد، ترس اجتماع را می ریزد، احساس بردگی و اسارت را از او می گیرد، جرأت و #شهامت به او می دهد.
🔺بعد از شهادت امام حسین یك چنین حالتی به وجود آمد، یك رونقی در اسلام پیدا شد. این اثر در اجتماع از آن جهت بود كه امام حسین علیه السلام با حركات قهرمانانه ی خود، روح مردم مسلمان را زنده كرد، احساسات بردگی و اسارتی را كه از اواخر زمان عثمان و تمام دوره ی معاویه بر روح جامعه ی اسلامی حكم فرما بود، تضعیف كرد و ترس را ریخت، احساس عبودیت را زایل كرد و به عبارت دیگر به اجتماع اسلامی #شخصیت داد. او بر روی نقطه ای در اجتماع انگشت گذاشت كه بعداً اجتماع در خودش احساس شخصیت كرد.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 44-43.
#شهید_مرتضی_مطهری