عبد الله سال 62 در #عملیات_خیبر شهید شده بود و حالا بعد از 13 سال #تفحص شده بود.
همهمه ای بین نیروهای تفحص افتاده بود. رفتم #معراج_شهیدا. بدن عبد الله را روی پارچه سفیدی روی زمین پهن کرده بودند. بدن به هم پیوسته بود و اسکلت شده بود اما با اینکه سرش از بدنش جدا بود، گردنش سالم بود.
کسی که پیدایش کرده بود می گفت: داشتم اطرف بدن را با بیل دستی خالی می کردم که بیل به گردنش خورد و چند قطره #خون از آن جاری شد.
آمدیم تهران و رفتیم خانه شهید. بدون اینکه اصل قضیه را به مادرش بگویم از خصوصیت های اخلاقی شهید پرسیدم. گفت: عبد الله تقید خاصی به #زیارت_عاشورات و زیارت #حضرت_عبد_العظیم حسنی داشت و #غسل_جمعه اش ترک نمی شد.
تا حدودی راز عبد الله را فهمیدیم.
#شهید_عبد_الله_علایی_کاشانی
#عنایات_و_کرامات_شهدا
#امور_خارق_العاده_بعد_از_شهادت
#حیات_شهدا
#کتاب_تفحص ؛ نوشته حمید داود آبادی، ناشر: صیام. نوبت چاپ: اول-بهار 1389. صفحه 120-121.