علی عادت نداشت بدون ما چیزی بخورد. اگر بیرون چیزی می خورد، باید همه مان را می برد و از همان غذا به ما می داد و یا می گرفت و می آورد خانه.
یک بار قرار بود دنبال خانه بگردیم. از اداره که آمد، موقع رفتن گفت: «با بچه ها نمی توانیم همه جاها را بگردیم». راضی ام کرد دو تایی با هم برویم.
وسط راه گفت برویم سمت #هتل_استقلال. گفتم: «وسع ما که به آن جا ها نمی رسد».
گفت: قهوه هایش را می گویم.
شستم خبردار شد که یک بار با یک مهمان خارجی آمده اینجا #قهوه خورده و حالا می خواهد برایم جبران کند.
من در هتل، شور بچه ها را داشتم و او با خیال راحت نشسته بود و می خورد و باز دوباره سفارش می داد. اصلا خانه یادش رافته بود. خوردن مان که تمام شد، از جلوی هتل دستم را گرفت و پیاده راه افتادیم.
#شهید_سید_محمد_علی_رحیمی
#سیره_خانوادگی_شهدا
#پرهیز_از_تک_خوری
#تلاش_برای_تحکیم_مبانی_خانواده
راوی: مریم قاسمی زهد؛ همسر شهید
#کتاب_رسول_مولتان؛ روایتی از زندگی سردار فرهنگی شهید سید محمد علی رحیمی، نویسنده: زینب عرفانیان، ناشر: سوره مهر، نوبت چاپ: سوم- ۱۳۹۷؛ صفحه 79-80.
.