eitaa logo
معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
717 دنبال‌کننده
13هزار عکس
7.2هزار ویدیو
733 فایل
جهت ارتباط با معاون تهذیب @Amomen313 جهت ارتباط در مورد فعالیتها و شبهات قرآنی @ghadirmohyi جهت ارتباط با ادمین محتوایی کانال @boreshha_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجة الاسلام عالی؛ شعری از امیر المؤمنین که آیة الله اراکی می خواندند؛ الموت یاتی بغتة.mp3
1.59M
💠شعری از امیر المؤمنین که آیة الله اراکی می خواندند 🔹الموت یاتی بغتة [ حجت الاسلام عالی ]
8.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️ تمام غلبه‌هایی که برای مؤمنین حاصل می‌شود، به‌واسطۀ نصر الهی است و حضرت فاطمۀ زهرا (سلام الله علیها) کلمه منصوره‌ای است که نصرت او، مؤمنین را به فتح و غلبه می‌رساند.
34.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 🔻تو اینجای این عالم هستی. 🔸به خودت نگاه کن؛ خالق این دستگاه عظیم را طاعت می‌کنی یا معصیت؟ مصطفی امینی خواه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 مثال جالب مرحوم حائری شیرازی در مورد مرگ ▫️چرا از مرگ فرار میکنیم؟!! 👈بسیار مهم حتمااااا بینید فقط ۴۶ ثانیه است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰رضایت به قضای الهی «و ان یعلم علماً یقیناً ان ما اصابه لم یکن لِیُخطئه و ما اخطأه لم یکن لیصیبه. و اوصیه بالصبر و الرضا بقضاء الله فان ذلک من عزم الامور.» ✅ توصیه می‌کنم به اینکه یقین داشته باشد که آنچه به او رسیده، قرار نبوده نرسد، و آنچه به او نرسیده، نمی‌بایست می‌رسیده است. او را به صبر و رضا به قضای الهی که از امور مهم است، توصیه می‌کنم. 🔺برشی از وصیت نامه حضرت آیت الله مصباح یزدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرمانده نیروی قدس سپاه؛ اما خاک کف پای پدر و مادر👇👇👇
دور و نزدیک می شد، همچنان که بزرگ تر هم می شد اما تنهاترین چیزی که در زندگی اش تغییر نمی کرد احترامی به پدر و مادرش بود. برش اول: عادت داشت به پدر و ماردش زنگ بزند. فرمانده نیروی قدس بود و باید مسائل امنیتی را رعایت می کرد. هر بار که زنگ می زد باید سیم کارتش را عوض می کرد، یا از سیمکارت من استفاده می کرد، در دل پایگاه های عراق و سوریه هم که بود تماس هر شبش ترک نمی شد. با یک تماس دل خوش شان می کرد و چشمه دعای شان را جاری می کرد. برش دوم: از راه که می رسید حاج حسن؛ پدرش را می برد بعدش خودش لباس های پدرش را می شست. می نشست کنار بابا دستش های چروکیده اش را نوازش می کرد و می بوسید. می رفت جورابش را می آورد و موقع پوشاندن جوراب لبهایش را می گذاشت . مادرش در بستری بود. از که آمد بی معطلی خودش را رساند بیمارستان. همین که آمد توی اتاق، از همه خواست بیرون بروند حتی برادر و خواهر هاش. وقتی با مادرش تنها شد، پتو را کنار زد. دستش را می کشید روی پاهای خسته مادر. حالا که صورتش را گذاشته بود ، اشک های چشمش پای مادر را شستشو می داد. کسی از حاج قاسم توصیه ای خواسته بود. دفتر را گرفت و چند بند نوشت که یکی اش احترام به پدر و مادر بود: «به خودت عادت بده دست پدر و مادرت را ببوسی، هم آنها را شاد کنی و هم اثر وضعی بر خودت دارد». برش سوم: در (س) که مراسم برگزار می شد، پدرش را که حالا از پا افتاده بود می آورد. برایش از پتوها و متکا تکیه گاهی درست می کرد. طوری که بتواند به راحتی از منبر و روضه استفاده کند. ؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی. ناشر: حماسه یاران. نوبت چاپ: سوم-۱۳۹۸٫ ؛ صفحات 76-77 و 106-107 و 178. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا