eitaa logo
معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
720 دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
7هزار ویدیو
725 فایل
جهت ارتباط با معاون تهذیب @Amomen313 جهت ارتباط در مورد فعالیتها و شبهات قرآنی @ghadirmohyi جهت ارتباط با ادمین محتوایی کانال @boreshha_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
39.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 استاد میرباقری | نکاتی در تجلیل از عالم فرزانه و کم‌نظیر، مرحوم ، ۱۳۹‌‌۹/۱۰‌/۱۴ ⚡️ آیت‌الله مصباح یزدی شاگردیِ طولانی و نفس‌به‌نفس در محضر آیت‌الله العظمی بهجت(ره) داشتند. ⚡️ آثار آیت‌الله مصباح یزدی معطوف به نیازهای روز انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بود. 💥 علامه مصباح یزدی دو کار مهم انجام داده‌اند: ۱. تلاش برای حفظ ثغور فرهنگ اسلامی و مبارزۀ مستمر و طولانی با انواع جریان‌های غرب‌گرا و التقاطی، که به‌حق از عهدۀ این کار عظیم برآمدند. ۲. ایجاد بسط در عرصه معارف دینی و تربیتِ خیل عظیم شاگردانِ موفق در این زمینه. ⚡️ هم و هم علامه مصباح یزدی از پرچمداران مقابله با جریان‌های انحرافی در داخل دنیای اسلام بودند (هم جریان‌های خشن و تکفیری و هم جریان‌های سکولار و سازشکار). ☑️ @mirbaqeri_ir
دو پرچمدار.MP3
15.73M
🎧 استاد میرباقری | دو پرچمدارِ جنگ فرهنگی 💥 فقط سردمدار مبارزه با جریان تکفیری نیست، بلکه از اسوه‌های مبارزه با هر دو ضلع اسلام آمریکایی (غرب‌گرایی و تکفیر) است. 💥 شهید سلیمانی با استقامت و فداکاری‌اش، به‌تنهایی یک بر علیه گفتمان سازش با غرب و جریان دلدادگی و فریفتگی و تحقیرشدگی در برابر استکبار بود. 💥 علامه مصباح یزدی و شهید قاسم سلیمانی، پرچمداران مبارزۀ فرهنگی با «غرب‌گرایی و تکفیر» در دنیای اسلام بودند. 💥 دو کار مهم انجام دادند: ۱. تلاش برای حفظ ثغور فرهنگ اسلامی و مبارزۀ مستمر و طولانی با انواع جریان‌های غرب‌گرا و التقاطی، که به‌حق از عهدۀ این کار عظیم برآمدند. ۲. ایجاد بسط در عرصه معارف دینی و تربیتِ خیل عظیم شاگردانِ موفق در این زمینه. ۱۳‌۹۹/۱۰‌/۱‌۴
حاج قاسم دلباخته (س) بود. برش اول: هر سال ده شب مراسم می گرفت. اوایل برنامه را در حیاط خانه اش در کرمان برگزار می کرد. ده سال بعد با جابجایی مکان خانه اش به خیابان شهید رجایی فعلی، زمین کنار خانه اش را خرید به آن ملحق کرد و اسمش را گذاشت (س). سال 1376 که به تهران منتقل شد، بیت الزهرا را وقف عزاداری کرد. دوست داشت آنجا مرکزی برای نشر فرهنگ قرآن و اهل بیت (ع) باشد. حتی پیمانکار صحن حضرت زهرا (س) در نجف اشرف را آورد تا فضای داخلی آنجا را طبق معماری اسلامی ایرانی تزیین کند. می گفت: دوست دارم تا فاطمیه تمام شود. برش دوم: در مراسم فاطمیه بیشتر کارها با خودش بود؛ از جارو زدن تا چای دادن. برای تمیز کردن سرویس های بهداشتی بیت الزاهرا کارگر گرفته بودیم. تا فهمید رفت پایین پیششان. نگذاشت کارگرها دست بزنند. بعد همه را بیرون کرد. قدغن کرد کسی پایین برود. در را بست و مشغول تمیز کردن شد. بعد از 45 دقیقه آمد بیرون. یک نفس راحت کشید و گفت: «آخیش؛ منم تونستم به (س) یه خدمتی بکنم». کا رکه زیاد بود. حاجی سخت ترین و بی ریاترین را انتخاب کرده بود. ع س راویان: فاطمه مراد زاده و ابراهیم شهریاری ؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی. ناشر: حماسه یاران. نوبت چاپ: سوم-۱۳۹۸. صفحه 142-144 و 176.
حاج قاسم را با گوشت و پوست خود باور داشت و برای آن برنامه ریزی کرده بود. یکی از کارهایی که انجام داد این بود از خوبان شهادت و اقرار می گرفت؛ چنان که برای برخی از دوستان شهیدش هم از مردم اقرار گرفته بود. برش اول: در جمع فرماندهان و نیروهای سپاه سخنرانی می کرد. گفت شما همه مؤمنید و در جمع تان افراد مخلصی وجود دارند. اقراری که از شما می خواهم این است که «آیا در ذهن تان من آدم خوبی هستم؟» نگذاشت تعارفات حضار سر بگیرد. گفت: «من یک اقرار شرعی می خواهم وگرنه هر جا می روم به من قاب و هدیه زیاد می دهند و گذارم گوشه ای». وقتی همه یکصدا بله گفتند. ادامه داد: امیدوارم خداوند این شهادت شما را بپذیرد و امیدوارم روزی همراه با دیگران کنار جنازه ام هم این شهادت را بدهید. برش دوم: بیوت مراجع و علما زیاد سر می زد. بار آخری که رفته بود از خیلی های شان از جمله و خواسته بود که پشت کفنش را به اسم امضا کنند. پیش علاوه بر اینکه امضا گرفته بود، گفته بود می خواهم پشت سرتان چند رکعت نماز بخوانم. موقع رفتن آیت الله نوری، حاج قاسم را بغل کرده بود و در گوشش آیه “من المؤمنین رجال صدقوا” را خوانده بود. موقع خداحافظی چشم های هردوشان خیس خیس بود. برش سوم: آه می کشید از اینکه از پدرش نگرفته بود برای رضایت از خودش. می گفت: از مادرم امضا گرفتم که از من است اما از پدرم نه. آنقدر امروز و فردا کردم که آخرش هم نشد. برش چهارم وصیت کرده بود موقع دفن، آن کفنی که خیلی ها امضا کرده بودند، و نامه دختر شهیدی که نوشته بود: «سی و پنج سال بعد از شهادت پدرم، وقتی شما آمدید خانه ما، غم شهادت پدرم از یادم رفت» را در کفنش بگذارند. ؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی. ناشر: حماسه یاران. نوبت چاپ: سوم-۱۳۹۸٫ ؛ صفحات ۱۶۵-۱۶۶ و ۱۸۲ و ۲۱۰ و ۲۲۶-۲۲۷.
دور و نزدیک می شد، همچنان که بزرگ تر هم می شد اما تنهاترین چیزی که در زندگی اش تغییر نمی کرد احترامی به پدر و مادرش بود. برش اول: عادت داشت به پدر و ماردش زنگ بزند. فرمانده نیروی قدس بود و باید مسائل امنیتی را رعایت می کرد. هر بار که زنگ می زد باید سیم کارتش را عوض می کرد، یا از سیمکارت من استفاده می کرد، در دل پایگاه های عراق و سوریه هم که بود تماس هر شبش ترک نمی شد. با یک تماس دل خوش شان می کرد و چشمه دعای شان را جاری می کرد. برش دوم: از راه که می رسید حاج حسن؛ پدرش را می برد بعدش خودش لباس های پدرش را می شست. می نشست کنار بابا دستش های چروکیده اش را نوازش می کرد و می بوسید. می رفت جورابش را می آورد و موقع پوشاندن جوراب لبهایش را می گذاشت . مادرش در بستری بود. از که آمد بی معطلی خودش را رساند بیمارستان. همین که آمد توی اتاق، از همه خواست بیرون بروند حتی برادر و خواهر هاش. وقتی با مادرش تنها شد، پتو را کنار زد. دستش را می کشید روی پاهای خسته مادر. حالا که صورتش را گذاشته بود ، اشک های چشمش پای مادر را شستشو می داد. کسی از حاج قاسم توصیه ای خواسته بود. دفتر را گرفت و چند بند نوشت که یکی اش احترام به پدر و مادر بود: «به خودت عادت بده دست پدر و مادرت را ببوسی، هم آنها را شاد کنی و هم اثر وضعی بر خودت دارد». برش سوم: در (س) که مراسم برگزار می شد، پدرش را که حالا از پا افتاده بود می آورد. برایش از پتوها و متکا تکیه گاهی درست می کرد. طوری که بتواند به راحتی از منبر و روضه استفاده کند. ؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی. ناشر: حماسه یاران. نوبت چاپ: سوم-۱۳۹۸٫ ؛ صفحات 76-77 و 106-107 و 178. .
...ادامه مطلب قبل برش دوم: در آزادی مقرمان خانه یکی از اهالی بود که به امان خدا رها کرده بود. وقتی می خواستیم حاج قاسم دست به قلم شد تا از صاحب خانه برای تصرف بدون اجازه خانه اش عذرخواهی کند. «صاحب خانه عزیز و محترم سلام علیکم. من برادرتان قاسم سلیمانی هستم…. من شیعه هستم و تو سنی هستی؛ ولی ماهم به شکلی سنی هستیم. چون به سنت رسول خدا (ص) اعتقاد داریم و انشاء الله سعی می کنیم به راه و روش او عمل کنیم. تو هم به جهتی شیعه هستی؛ چون اهل بیت (ع) را دوست داری. من از قرآن کریم و و کتاب های دیگری که در خانه تان بود فهمیدم متدین هستید. اولا از شما می خواهم عذر ما را بپذیرید. چون بدون اجازه از خانه تان استفاده کرده ایم. ثانیا اگر به خانه تان زده ایم حاضر هستیم بهای آن را بپردازیم… بنده در خانه‌ شما نماز خواندم و دو رکعت نیز به نیت شما خواندم و برای عاقبت‌به‌خیری‌تان دعا کردم. محتاج دعای شما فرزند و برادرتان سلیمانی». با اینکه داشت برای آنها می جنگید و آنها باید ممنون حاج قاسم می شدند که جانش را برای آنها به خطر انداخته، انگار دلش آرام نگرفت. باز هم دلش آرام نشد. در آخر نامه اضافه کرد: « اگر فکر می‌کنید بنده یا ما به خاطر استفاده‌ بی‌اجازه از خانه‌تان مدیون شما هستیم، این شماره‌ی بنده در ایران است. خواهش می‌کنم با ما تماس بگیرید و بنده حاضرم هر درخواستی داشته باشید انجام دهم. » بعد هم شماره تلفنش را پایین برگه سمت چپ نوشت. راوی: شیخ جابر رجبی (نماینده عصائب اهل الحق در ایران) ؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی. ناشر: حماسه یاران. نوبت چاپ: سوم-۱۳۹۸٫ ؛ صفحات ۷۲ و ۱۹۲-۱۹۳.
وصیت نامه موضوعی شهید قاسم سلیمانی (1): خدایا! تو را سپاس می‌گویم به‌خاطر نعمتهایت. خداوندا! تو را سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن، از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته‌ترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت کبیر را درک کنم و رکاب او شوم. (ره) 📌 معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان @tahzibkerman
وصیت نامه موضوعی شهید قاسم سلیمانی (2): اگر توفیق صحابه رسول اعظمت محمد مصطفی (ص) را نداشتم و اگر بی‌بهره بودم از دوره مظلومیت علی‌بن ابی‌طالب (ع) و فرزندان معصوم و مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی که آنها در همان مسیر، جان خود را که جان جهان و خلقت بود، تقدیم کردند. (ع) 📌 معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان @tahzibkerman
☑️وصیت نامه موضوعی شهید قاسم سلیمانی: خداوندا ! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش؛ مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، عزیز ــ که جانم فدای جان او باد ــ قرار دادی. 📌 معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان @tahzibkerman☑️
وصیت نامه موضوعی شهید قاسم سلیمانی (4): خدایا! از کاروان دوستانم جامانده‌ام. خداوند، ای عزیز! من سال‌ها است از کاروانی به‌جا مانده‌ام و پیوسته کسانی را به‌سوی آن روانه می‌کنم؛ اما خود جا مانده‌ام؛ اما تو خود می‌دانی هرگز نتوانستم آنها را از یاد ببرم. پیوسته یاد آنها، نام آنها، نه در ذهنم، بلکه در قلبم و در چشمم، با و آه یاد شدند. 📌 معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان @tahzibkerman
وصیت نامه موضوعی شهید قاسم سلیمانی: خدایا!...مرا بپذیر؛ بپذیر؛ آن‌چنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمی‌خواهم، بهشت من جوار توست، یا الله! عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممکن [است] کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ خالق من، محبوب من، عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت کنی؛ مرا در فراق خود و بمیران. 📌معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان @tahzibkerman
وصیت نامه موضوعی شهید قاسم سلیمانی: عزیزم! من از و رسواییِ جاماندگی، سر به بیابان‌ها گذارده‌ام؛ من به‌امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا؛ در زمستان و تابستان می‌روم. کریم، حبیب، به کَرَمت دل بسته‌ام، تو خود می‌دانی دوستت دارم. خوب می‌دانی جز تو را نمی‌خواهم. مرا به خودت متصل کن. 📌معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان @tahzibkerman
☑️ روضه که تمام شد، غیبش زد. خیلی گشتیم تا متوجه شدیم رفته است سراغ شستن سرویس‌های بهداشتی. نگذاشت کسی کمکش کند. می‌گفت: افتخارم این است خادم روضه‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) باشم. 📌معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان @tahzibkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | مجلس حضرت زهراست ◾️ مجلس حضرت زهرا (س) 👈 مجلس گوش دادن 👈مجلس توجه کردن 👈مجلس تفکر کردن 👈مجلس ذکر گفتن 📌معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان @tahzibkerman