eitaa logo
تاج بندگی🤍
97 دنبال‌کننده
897 عکس
173 ویدیو
5 فایل
تاج بندگی❤️•••••••○○○•••••••• ••••••••○○○•••••••• تولد کانال😍✨️: •••••••••••○○○•••••••••• •1401/12/14•
مشاهده در ایتا
دانلود
روایتی شیرین و متفاوت از زندگانی نوجوانی سنی : مادر در دلش، اعتقاد داشت به خانواده ی پیامبر؛ به اهل بیت. و الا که توسل و نذر در میان آن ها که اهل سنت بودند چندان رسم نبود. اما مادر در سال های پیش هم برای حال تب دار دخترش متوسل شده بود به حضرت اباالفضل. حتی بعضی مسیحی ها هم یک دل دارند که با حسین و ابالفضل مصفا می شود. و یک پنجره فولاد که خیلی ها دخیل بستن به آن را گشایش در کارشان می دانند. @ketabkhoobeh
:  گروه باستانشناسی مدیترانه توانست پیکر زنی را داخل تابوت چوبی سالم و تازه از زیر خاک بیرون بشکد بدنی سالم بعد از هزاران سال این جسد مربوط به سال‌ها قبل از میلاد مسیح است.. بی‌تاب و ذوق‌زده گفت : پیکر زنی درجزیره‌ای پیدا شده ... خب ! پیکر او هنوز سالم است ! درحالی‌که جا خورده بود ، مکث کرد و گفت : جسد مربوط به هزاران سال پیش است. سال ها پیش از میلاد مسیح ! @ketabkhoobeh
ایران دوستان، جوانمردان و عقلا!😎 بدانید؛ رئیس جمهور و نخست وزیر، رئیس مجلس و ۷۲ نفر از نمایندگان مجلس، ۲۸۰۰ روز جنگ، ۲۲۲۲۲۲ جوانی که کشته شدند، ترور ۴ دانشمند بزرگ هسته و… این ها۰/۱ کارهایی که آمریکا بر علیه ما انجام داده است. دین و انقلابی گری به کنار؛ اگر ایران دوستید، مصالح ایران را در نظر می گیرید، عقل دارید! بگویید چگونه می شود با این کشور آشتی کرد؟ این کتاب زیبا و پر اطلاعات را بخوانید… جوانان ایران مقاوم بخوانند تا دشمن بزرگ را بشناسند و با او دوستی نکنند. گام دیگر کریستف کلمب برای آشناسازی بومیان سرزمین جدید با حقوق بشر، فهماندن نسبت «طلاو مس» به آن‌ها بود! او و یارانش همه بومیان بالای ۱۵ سال جزیره‌ی کیکائو در آمریکای مرکزی را مجبور کردند تا هر سه ماه مقداری معین طلا جمع آوری کرده و به کلمب تحویل بدهند و به جای آن حلقه‌ای مسی به گردنشان آویزان کنند. آن وقت هر سرخ پوست ۱۵ساله ای که گردنش فاقد حلقه‌ی مسی بود به صورتی مختصر جریمه می‌شود، جریمه‌اش هم این بود که یک دستش را قطع می‌کردند تا از خون‌ریزی بمیرد. @ketabkhoobeh
کتابی که با خوندنش پاسخ خیلی از شبهات اهل سنت رو دریافت می کنید... یونس تا سرش به بالش رسید، خوابش برد. حتی فرصت نکرد لحظه ای در آرامش این اتاق، به راهی که آمده بود فکر کند. دوست داشت معمای دختر پشت پرده را زودتر حل کند تا از این فکری که گریبان گیرش شده رها شود، اما خیلی زود خوابش برد. وقت بیدار شدن، هنوز چشم هایش کامل باز نشده بود که فکرش رفت سمت حرف های دختر. حسی بیگانه با او همراه شده بود. نه اورا دیده بود و نه حتی میدانست نسبتش با پیرمرد چیست. همین اندازه میتوانست بفهمد که همسرش نیست. بعد با خودش گفت:پس اگر همسر جابر نیست، چرا او را آقا خطاب کرد... @ketabkhoobeh